زن در اسلام و در فرهنگ یهودی ـ مسیحی
آرشیو
چکیده
شریف عبدالعظیم محمد، دکتری خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه کوئین (واقع در کینگستون، اونتاریو، کانادا) اخذ نمود و اکنون عضو گروه مهندسی برق دانشگاه قاهره میباشد. وی چندین مقاله پیرامون اسلام و مسائل اسلامی معاصر، به رشته تحریر درآورده و حافظ کل قرآن است. مقاله ایشان را که به مقایسه جایگاه زن در اسلام و ادیان مسیحی و یهودی می پردازد از نظر می گذرانیم.متن
شریف عبدالعظیم محمد، دکتری خود را در رشته مهندسی برق از دانشگاه کوئین (واقع در کینگستون، اونتاریو، کانادا) اخذ نمود و اکنون عضو گروه مهندسی برق دانشگاه قاهره میباشد. وی چندین مقاله پیرامون اسلام و مسائل اسلامی معاصر، به رشته تحریر درآورده و حافظ کل قرآن است.
منبع:Http://WWW. Polygomy.com
اکنون اجازه دهید درخصوص مسئله مهم تعدد زوجات صحبت کنیم. تعدد زوجات سنتی است که از زمانهای خیلی دور وجود داشته و در بسیاری از جوامع بشری یافت میگردد. کتاب مقدس، تعدد زوجات را محکوم نکرده بلکه برعکس، عهد عتیق و نوشتههای عبری خاخامها، بیشتر بیانگر مشروعیت تعدد زوجات میباشد. گفته میشود حضرت سلیمان پادشاه، هفتصد زن و سیصد صیغهای داشت (کتاب اول پادشاهان 3:11) نیز گفته میشود که حضرت داود پادشاه، زنان دائمی و صیغهای بسیاری داشت (کتاب دوم سموئیل 13:5). در عهد عتیق احکامی یافت میشود که چگونه اموال یک مرد بین پسران زنهای مختلف او تقسیم میشود (سفر تثنیه 7:22). تنها محدودیت تعدد زوجات، ازدواج با خواهر زن است (سفر لاویان 18:18) تلمود حداکثر 4 زن را توصیه میکند. یهودیان اروپایی تا قرن شانزدهم سنت تعدد زوجات را ادامه دادند.
یهودیان شرقی تا زمانی که وارد اسرائیل شدند به تعدد زوجات پایبند بودند، ولی بنابر قوانین مدنی اسرائیل، این عمل ممنوع بود گرچه بنابر قوانین مذهبی که در چنین مواردی بر قوانین مدنی مقدم است، جایز میباشد.[1]عهد جدید چطور؟ طبق گفته پدر اوجین هیلمان در کتاب «نگاهی دوباره به تعدد زوجات»، «در هیچ جای عهد جدید دستور صریحی وجود ندارد که ازدواج باید به صورت تک همسری باشد و دستور صریحی هم مبنی بر ممنوعیت تعدد زوجات وجود ندارد»[2] افزون بر این، حضرت عیسی هم بر علیه تعدد زوجات سخنی نگفته است گرچه در جامعه ایشان هم یهودیان به آن دست مییازیدند. پدر هیلمان بر این حقیقت تأکید میورزد که کلیسای روم تعدد زوجات را ممنوع کرد تا خود را با فرهنگ رومی ـ یونانی آنجا تطبیق دهد (فرهنگی که فقط یک همسر قانونی را تجویز میکرد در حالی که از مشکل فحشا و ازدواج موقت رنج میبرد.) وی به سنت آگوستین اشاره میکند: «اکنون در زمان ما و بر طبق آداب و رسوم رومیان، در واقع دیگر اجازه برگزیدن زن دیگری وجود ندارد»[3] کلیساهای آفریقا و مسیحیان آفریقا به طور غالب به برادران اروپایی خود یادآور میشوند که ممنوعیت کلیسا در باب تعدد زوجات، سنتی فرهنگی بوده و جزو احکام اصیل مسیحیت نیست.
قرآن نیز اجازه تعدد زوجات را میدهد ولی محدودیتهایی هم دارد: «اگر بیم آن دارید که نتوانید با عدالت با یتیمان رفتار کنید، با زنانی که برمیگزینید ازدواج کنید، دو یا سه یا چهار تا؛ اما اگر میترسید که نتوانید با عدالت با آنها رفتار کنید پس فقط با یک نفر ازدواج کنید» (سوره نساء آیه 3) قرآن، برخلاف کتاب مقدس، حداکثر تعداد زنان را به 4 عدد محدود ساخت آن هم با شرط مشکل «رفتار برابر و عادلانه با زنها». البته نباید چنین برداشت نمود که قرآن اصرار میورزد مؤمنان چند همسر اختیار کنند، یا اینکه چند همسری یک ایدهآل است؛ به عبارت دیگر، قرآن تعدد زوجات را «تحمّل کرده» یا «مجاز شمرده» است و نه چیزی بیش از آن، امّا چرا؟ چرا تعدد زوجات مجاز است؟ پاسخ ساده است: زمانها و مکانهایی وجود دارد که در آنها دلایل اجتماعی و اخلاقی تعدد زوجات، ضروری و اجباری میباشد. همانگونه که آیه قرآنی فوق، خاطر نشان میسازد بحث تعدد زوجات در اسلام را نمیتوان جدا از بحث وظایف جامعه نسبت به یتیمان و بیوهزنان دانست، اسلام به عنوان یک دین جهانی
مناسب برای همه زمانها و مکانها نمیتواند این وظایف ضروری را نادیده بگیرد. در بیشتر جوامع بشری، تعداد زنان بیش از تعداد مردان است. در ایالات متحده امریکا، تعداد زنان حداقل 8 میلیون نفر بیش از تعداد مردان است. در کشوری مانند گینه، در مقابل هر 100 مرد، 122 زن وجود دارد. در تانزانیا 1/95 مرد برای 100 زن وجود دارد.[4] جامعه در مقابل چنین نسبتهای نامتوازن جنسیتی، چه باید کند؟ راهحلهای گوناگونی وجود دارد، برخی ممکن است تجرّد را پیشنهاد کنند و برخی دیگر کشتن نوزادان دختر را ترجیح دهند (که در برخی از جوامع دنیای امروز روی میدهد!) بقیه ممکن است فکر کنند تنها راه خروج این است که جامعه تمام رفتارهای جنسی را تحمّل نماید: فحشا، روابط جنسی غیر زناشویی، همجنسبازی و غیره. در جوامع دیگر، مانند اکثر جوامع آفریقایی امروز، شرافتمندانهترین راه خروج از این بنبست، اجازه تعدد زوجات به عنوان یک نهاد اجتماعی محترم و یک نهاد فرهنگی پذیرفته شده، میباشد. نکتهای که به طور غالب در غرب اشتباه فهمیده میشود این است که زنان در جوامع دیگر به طور حتم به تعدد زوجات به عنوان نشانه تحقیر زن نمینگرند. به عنوان مثال، بسیاری از عروسهای جوان آفریقایی، خواه مسیحی یا مسلمان یا غیره، ترجیح میدهند با مردی ازدواج کنند که پیش از آن خود را به عنوان شوهری متعهد و مسئول به اثبات رسانده باشد. بسیاری از زنهای آفریقایی به شوهران خویش اصرار میورزند همسر دوّمی اختیار کند تا احساس تنهایی نکنند.[5] بررسی بر روی بیش از 6000زن 15 تا 19 ساله در دوّمین شهر بزرگ نیجریه نشان داد که 60 درصد این زنها، از این که شوهرانشان همسر دیگری اختیار کنند راضی و خشنودند. تنها 23 درصد از اینکه با زن دیگری شریک و سهیم شوند اظهار خشم و عصبانیت نمودند. در بررسیای که در کنیا انجام گردید 76 درصد زنان با دیدی مثبت به تعدد زوجات نگاه میکردند. در یک بررسی در منطقهای روستایی در کنیا، 25 نفر از هر 27 زن، تعدد زوجات را بهتر از تک همسری میدانستند. این زنها احساس میکردند که اگر هووها با یکدیگر همکاری کنند تعدد زوجات میتواند تجربهای مفید و سعادتآمیز باشد.[6] تعدد زوجات در اکثر جوامع آفریقایی چنان نهاد محترمی است که کلیسای پروتستان اکنون آن را بیشتر
تحمّل میکند. یک اسقف کلیسای آنجلیکا در کنیا اعلام نمود: «گرچه تک همسری ممکن است برای اظهار عشق
میان زن و شوهر، ایدهآل باشد ولی کلیسا باید در نظر داشته باشد در برخی از فرهنگها تعدد زوجات از نظر اجتماعی پذیرفتنی است و این عقیده که تعدد زوجات برخلاف مسیحیت است دیگر قابل دفاع نمیباشد.»[7] روران دیوید گیتاری از کلیسای آنجلیکا پس از مطالعه دقیق تعدد زوجات در آفریقا، در ارتباط با زنها و بچههای رها شده نتیجه میگیرد، چنانچه تعدد زوجات به صورت ایدهآل صورت پذیرد، از طلاق و ازدواج مجدّد به مسیحیت نزدیکتر میباشد.[8] من خودم چند زن تحصیل کرده سطح بالای آفریقایی را میشناسم که با توجه به چندین سال زندگی در غرب، هیچ مخالفتی با تعدد زوجات ندارند. یکی از آنها که در ایالات متحده زندگی میکند صمیمانه به شوهرش اصرار میورزد زن دوم بگیرد تا در پرورش بچهها به وی کمک کند.
مسئله عدم توازن نسبتهای جنسیّتی، در زمان جنگ به مشکلی واقعی تبدیل میشود. قبایل سرخپوست بومی آمریکا، در سابق پس از کشتارهای زمان جنگ، دچار نسبتهای جنسیّتی بسیار نامتوازن میگردیدند. زنهای این قبایل که در حقیقت از جایگاه نِسبی والایی برخوردار بودند، تعدد زوجات را به عنوان بهترین پناه در مقابل بخشش اعمال زشت و ناشایست پذیرفتند.
مهاجران اروپایی، بدون ارائه هیچ جایگزین دیگری، تعدد زوجات سرخپوستان را با عنوان «غیر متمدّنانه» محکوم کردند.[9]
پس از جنگ جهانی دوّم، در آلمان تعداد زنها 000/300/7 نفر بیش از مردان بود (که 3/3 میلیون نفر آنها را زنان بیوه تشکیل میدادند). در گروه سنی 30-20 سالهها، در برابر هر 100 مرد 167 زن وجود داشت.[10] بسیاری از این زنان به مردانی نیاز داشتند که نه تنها مونس آنها باشند بلکه در مواقع گرفتاری و فلاکت آن زمان، نانآور خانواده نیز باشند. سربازان پیروز ارتش متفقین، از این آسیبپذیری زنان استفاده میکردند. بسیاری از دختران جوان و زنان بیوه با نیروهای اشغالگر رابطه نامشروع برقرار میکردند. بسیاری از سربازان آمریکایی و انگلیسی در برابر لذتجوییهای خویش، سیگار، شکلات و نان میپرداختند.
بچهها از هدایای این غریبهها بسیار خوشحال میشدند. یک پسر بچه 10 ساله پس از آنکه از بچههای دیگر چیزهایی در مورد این هدایا شنید، از صمیم قلب آرزوی «مردی انگلیسی» برای مادرش نمود تا مادرش دیگر گرسنه نماند.[11] در اینجا باید از وجدان خود بپرسیم: چه چیز به یک زن بیشتر اعتبار میبخشد؟ زن دوم که پذیرفته شده و مورد احترام است، مانند شیوه بومیان سرخپوست یا فحشای واقعی، مانند شیوه «متمدنانه» متفقین؟ به عبارت دیگر، برای یک زن کدامیک اعتبار بیشتری میآورد؛ تجویز قرآن یا الهیات مبتنی بر فرهنگ امپراتور روم؟ ذکر این نکته جالب است که در کنفرانس بینالمللی جوانان که در سال 1948در مونیخ برگزار شد مسئله عدم توازن شدید نسبت جنسیّتی در آلمان، مورد بحث قرار گرفت. وقتی مشخص گردید هیچ راهحلّی نمیتواند مورد توافق قرار گیرد، برخی از شرکتکنندگان تعدد زوجات را پیشنهاد نمودند. واکنش اولیه این جمع، آمیزهای از
شوک و تنفر بود. اما بعد از مطالعه دقیق این پیشنهاد، شرکت کنندگان پذیرفتند که تنها راه حل ممکن، همین پیشنهاد میباشد. در نتیجه تعدّد زوجات در میان توصیههای پایانی کنفرانس گنجانده شد.[12]
امروزه جهان بیش از هر زمان دیگری، دارای سلاحهای کشتار جمعی است و احتمال دارد کلیساهای اروپایی دیر یا زود مجبور شوند که تعدّد زوجات را به عنوان تنها راه حل بپذیرند. پدر هیلمان این حقیقت را متفکرانه به رسمیت میشناسد: «به طور کامل قابل درک است که این تکنیکهای نسلکشی (هستهای، میکروبی، بیولوژیکی، شیمیائی،...) میتواند چنان عدم توازن حادی در میان جنسیّتها به وجود آورد یعنی تعداد زنان بیشتر از مردان باشد که تعدد زوجات ابزاری ضروری و راه حل ممکن پیشنهادی باشد. در آن زمان برخلاف قوانین و آداب و رسوم گذشته، ممکن است تمایلی طبیعی و اخلاقی به تعدد زوجات به وجود آید. در چنین موقعیتی، الهیون و رهبران کلیسا متونی از کتاب مقدس و دلایلی وزین ارائه خواهند کرد تا مفهوم جدیدی از ازدواج را توجیه نمایند.»[13]
تاکنون تعدد زوجات راه حل موفقی برای برخی بیماریهای اجتماعی جوامع جدید بوده است. وظایف عمومیای که قرآن در ارتباط با اجازه تعدد زوجات ذکر میکند، اکنون در برخی از جوامع غربی مشهورتر از آفریقاست. به عنوان مثال، در ایالات متحده امروز، بحران جنسیّتی شدیدی در جامعه سیاهان وجود دارد. ممکن است یک نفر از هر 20 نفر سیاهپوست مرد، قبل از رسیدن به 21 سالگی بمیرد. در افراد 20 تا 35 ساله، آدمکشی علت اصلی مرگ و میر است.[14] افزون بر آن، بسیاری از مردان جوان سیاهپوست، بیکار، زندانی یا آلوده به مواد مخدر هستند.[15] در نتیجه از هر 4 زن سیاهپوست، یک نفر در سن 40 سالگی هرگز ازدواج نکرده است در حالی که این رقم در میان زنان سفیدپوست یک به ده میباشد.[16] افزون بر آن بسیاری از زنان جوان سیاهپوست قبل از 20 سالگی به مادران مجردی تبدیل میشوند که خود را نیازمند یک نانآور میبینند. نتیجه نهایی این شرایط غمانگیز آن است که شمار روزافزونی از زنان سیاهپوست، درگیر پدیدهای به نام «مرد اشتراکی» میشوند.[17] به همین دلیل، بسیاری از این زنان سیاهپوست مجرد و بدشانس، با مردان متأهل رابطه برقرار میکنند. همسران این مردها به طور غالب از این حقیقت آگاه نیستند که زنان دیگری با آنها در همسرانشان «شریک» هستند. برخی ناظران بحران مرد اشتراکی در جامعه آفریقائیان آمریکا، تا زمانی که اصلاحات فراگیرتر و کاملی در جامعه آمریکایی به وقوع پیوندد، به صورت جدّی تعدّد زوجات مورد توافق طرفین را به عنوان پاسخی موقت به کمبود مردان سیاهپوست، توصیه مینمایند.[18] منظور آنها از تعدد زوجات مورد توافق طرفین، تعدد زوجاتی است که جامعه پذیرفته و همه طرفهای درگیر، آن را قبول کردهاند و این نقطه مقابل مرد اشتراکی است که به طور معمول محرمانه بوده و به طور کلی هم برای زن و هم برای جامعه مضرّ است. مشکل مرد اشتراکی در جامعه آفریقائیان آمریکا، عنوان میزگردی بود که در تاریخ 27 ژانویه 1993 در دانشگاه تمپل واقع در فیلادلفیا برگزار گردید.[19] بعضی از سخنرانان، تعدد زوجات را به عنوان راه حلی بالقوه برای این بحران توصیه نمودند. آنها همچنین پیشنهاد کردند که تعدد زوجات نباید توسط قانون ممنوع گردد، به ویژه در جامعهای که فحشا و معشوقه را تحمل مینماید. نظر یکی از زنان حاضر مبنی بر اینکه آفریقائیان آمریکا نیاز دارند از آفریقاییها بیاموزند، جایی که تعدد زوجات به گونهای مسئولانه اجرا میشود، کف پرشور حاضران را به دنبال آورد.
فیلیپ کیلبراید، مردم شناس آمریکایی میراث رومیان کاتولیک، در کتاب جنجال برانگیز خود «تعدد زوجات برای روزگار ما» تعدد زوجات را به عنوان راهحل برخی بیماریهای جامعه آمریکا پیشنهاد میکند. وی چنین بحث میکند که تعدد زوجات میتواند در بسیاری از موارد به عنوان جانشین بالقوه طلاق عمل نماید تا اثر مخرب طلاق بر بسیاری از بچهها را بزداید. وی اظهار میدارد بسیاری از طلاقها به خاطر روابط نامشروع گسترده موجود در جامعه آمریکا به وقوع میپیوندند. بنابر گفته کیلبراید، پایان دادن به روابط نامشروع به صورت تعدد زوجات به جای طلاق، برای بچهها بهتر است: «اگر به جای اینکه فقط به جدایی و طلاق به عنوان گزینه بنگریم، به افزایش تعداد افراد خانواده هم نگاه کنیم، برای بچهها بهتر خواهد بود.» افزون بر این، وی میگوید که گروههای دیگری نیز از تعدد زوجات بهره خواهند برد مثل: زنان بزرگسال که همواره با کمبود مرد روبهرو هستند و آفریقائیان آمریکا که درگیر مسئله مرد اشتراکی میباشند.[20]
در سال 1987 روزنامه دانشجویی دانشگاه کالیفرنیا واقع در برکلی، نظرسنجیای انجام داد که در آن از دانشجویان پرسید آیا آنها موافقند که قانون به مردان اجازه دهد که در قبال کمبود محسوس مردان داوطلب ازدواج در کالیفرنیا، آنها بیش از یک زن اختیار کنند؟
به تقریب تمام دانشجویان شرکت کننده در نظرسنجی، از این عقیده حمایت کردند. حتی یکی از دانشجویان دختر گفت که تعدد زوجات، نیازهای جسمی و عاطفی او را برآورده ساخته و در عین حال به وی آزادی بیشتری نسبت به ازدواج تک همسری میدهد.[21] در حقیقت، همین دلیل نیز توسط معدود زنان باقیمانده و متعصّب «مورمون» به کار میرود که هنوز هم در ایالات متحده به تعدد زوجات وفادارند. آنها بر این باورند که تعدد زوجات شیوهای ایدهآل برای زنانی است که هم شغل و هم بچه دارند زیرا زنها در نگهداری بچهها به یکدیگر کمک میکنند.[22]
باید این نکته را افزود که تعدد زوجات در اسلام موضوعی با رضایت طرفین است. هیچ کس نمیتواند زنی را مجبور به ازدواج با مردی متأهل نماید. افزون بر آن، زن حق دارد این شرط را بگذارد که شوهرش نباید با هیچ زن دیگری به عنوان زن دوم ازدواج کند.[23] از سوی دیگر، کتاب مقدس گاهی اوقات به تعدد زوجات اجباری متوسل میشود. زن بیوه بدون بچه باید با برادرشوهرش ازدواج کند حتی اگر وی قبل از آن، ازدواج کرده باشد (بخش «وضعیت بیوه زنان» را بنگرید) و نیازی به در نظر گرفتن رضایت زن هم وجود ندارد (سفر پیدایش 10ـ8:38).
باید گفت در بسیاری از جوامع امروزی مسلمانان، عمل تعدد زوجات به ندرت انجام میگیرد زیرا فاصله بین شمارگان جنسیّتها خیلی زیاد نیست. میتوان با اطمینان خاطر گفت که میزان تعدد زوجات در جوامع اسلامی، بسیار کمتر از میزان روابط نامشروع در غرب است؛ به عبارت دیگر امروزه به وضوح مردان دنیای اسلام نسبت به مردان دنیای غرب، بسیار بیشتر رعایت تک همسری را مینمایند.
بیلی گراهام، مبلّغ برجسته مسیحی، این حقیقت را تصدیق میکند: «مسیحیت نمیتواند در خصوص تعدد زوجات به توافق برسد. اگر مسیحیت کنونی نمیتواند چنین کند به ضرر خودش است. اسلام تعدد زوجات را به عنوان راه حلی برای بیماریهای اجتماعی اجازه فرموده و درون چارچوب قانونی تعریف شدهای، درجه خاصی از آزادی عمل را برای بشر جایز شمرده است.
کشورهای مسیحی میزان بالایی از تک همسری را نشان میدهند اما در واقع به تعدد زوجات میپردازند. هیچ کس از نقش معشوقهها در جوامع غربی آگاه نیست. اسلام از این جهت به طور کامل دین صادقی است و به مسلمانان اجازه میدهد که در صورت ضرورت، زن دوم بگیرند، ولی تمام روابط سری عشقی را به شدت ممنوع میسازد تا از پاکدامنی اخلاقی جامعه محافظت کند.[24]
جالب است بگوییم امروزه در بسیاری از کشورهای جهان، چه مسلمان و چه غیرمسلمان، تعدد زوجات ممنوع میباشد.
اختیار کردن زن دوم، حتی با رضایت زن اول نقض قانون است. از سوی دیگر تا جایی که به قانون مربوط میشود خیانت به زن بدون اطلاع یا رضایت وی، قانونی است. چه حکمت قانونی پشت چنین تناقضی نهفته است؟ آیا قانون به وجود آمده است تا به فریب پاداش داده و صداقت را مجازات نماید؟ این مسئله یکی از پارادوکسهای غیرقابل فهم جهان «متمدن» و جدید ماست.
________________________________________
[1]. هزالتون، همان منبع، صص 45-44.
[2]. اوجین هیلمان، نگاهی دوباره به تعدد زوجات: تعد زوجات در آفریقا و کلیساهای مسیحیان نیویورک: کتاب اوربیس، 1975 ص 140.
[3]. همان، ص 17.
[4]. همان، صص 93-88.
[5]. همان، صص 97-92.
[6]. فیلیپ ال کیلبراید، تعدد زوجات برای روزگار ما وست پورت، کانکتیکات: برگین و گاروی، 1994 صص 109-108.
[7]. مرور هفتگی، اول اوت، 1987.
[8]. کیلبراید، همان منبع، ص 126.
[9]. جان دِامیلیوو استلاب فریدمن، روابط خصوصی: تاریخچه مسائل جنسی در امریکا نیویورک: انتشارات هارپرو رُوْ، 1988 ص 87.
[10]. اوت فرورت، زنان در تاریخ آلمان: از آزادی بردگان قرون وسطی تا آزادی جنسی نیویورک: انتشارات برگ، 1988 صص 264-263.
[11]. همان، صص 258-257.
[12]. سابق، همان منبع، ص 191.
[13]. هیلمان، همان منبع، ص 12.
[14]. ناتان هیر و جولی هیر، مولفین، بحران در سیاست جنسی سیاهان سان فرانسیسکو: بلک تینک تنک، 1989 ص 25.
[15]. همان، ص 26.
[16]. کیلبراید، همان منبع، ص 94.
[17]. همان، ص 95.
[18]. همان.
[19]. همان، صص 99-95.
[20]. همان، ص 118.
[21]. لانگ، همان منبع، ص 172.
[22]. کیلبراید، همان منبع، صص 73-72.
[23]. سابق، همان منبع، صص 188-187.
[24]. عبدالرحمن دوئی، زنان در شریعت لندن: انتشارات طاها، 1994 ص 76.