چکیده

دکتر علی اصغر احمدی، تحصیلات خود را در مقاطع مختلف در رشته روانشناسی به انجام رسانده‌اند. از ایشان کتاب‌ها و مقالات مختلفی در زمینه‌ روانشناسی با عناوین «فطرت، بنیان روانشناسی اسلامی»، «روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی»، «روانشناسی روابط درون خانواده»، «اصول تربیت»، «تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر در ایران» به چاپ رسیده است. نظر وی را در مورد نحوه روابط دختر و پسر در ایران و تحلیل جامعه شناختی آن، جویا می شویم.

متن

دکتر علی اصغر احمدی، تحصیلات خود را در مقاطع مختلف در رشته روانشناسی به انجام رسانده‌اند. از ایشان کتاب‌ها و مقالات مختلفی در زمینه‌ روانشناسی با عناوین «فطرت، بنیان روانشناسی اسلامی»، «روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی»، «روانشناسی روابط درون خانواده»، «اصول تربیت»، «تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر در ایران» به  چاپ رسیده است. 
 روابط دختر و پسر را در جامعة ایران چگونه تحلیل می‌کنید و ما در چه شرایطی قرار داریم؟
رابطة دختر و پسر، مانند ارتباطات دیگری که در جامعه وجود دارد، بخشی از ارتباطات اجتماعی است و هر یک از این ارتباطات نیز از الگوهایی تبعیت می‌کنند. ارتباط با اعضای خانواده، با دوستان و همسالان، ارتباط با جنس مخالف، اعضای فامیل و با هم‌جنسان، زیر مجموعه‌های روابط اجتماعی هستند.
 به مرور زمان هنجارهایی بر ارتباطات اجتماعی حاکم شده است. اینکه این هنجارها از کجا آمده‌اند، بحث دیگری است. اما این هنجارها، رفتارهای اجتماعی را شکل داده، توصیف کرده، و توضیح می‌دهند. گونه‌ای از این هنجارها بر روابط دختر و پسر نیز حاکم است. با کمک هنجارها،  ناهنجارها نیز مشخص می‌شوند. چون ناهنجاری‌ها مانند سایر پدیده‌های اجتماعی به فرهنگ خاصی تعلق دارند، به تبع آن شکل‌های مختلفی خواهند داشت. رفتارهای دختر و پسر نیز متناسب با گروه‌های اجتماعی خاص در خانواده‌های مختلف، و در گروه سنی خاص مانند نوجوانی، به شیوه خاصی است و در گروه‌های سنی بالاتر، شیوة دیگری دارد، و در شرایط فرهنگی متفاوت، به شکل‌های مختلف دیده می‌شود.
 از لحاظ علم روان‌شناسی، و جدا از مسائل فرهنگی، خانوادگی و شرایط سنی، روابط دختر و پسر، رفتاری بهنجار است یا خیر؟
روابط اصلاً ناهنجار نیستند، بلکه نوعی از عالم انسانی هستند، اما باید هنجارهای آن مشخص باشند تا بتوان حدود ناهنجار آن را تعریف کرد. رابطه بین انسان‌ها امر بهنجاری است، اما ممکن است شکل‌های این رابطه ناهنجار باشد.
 با توجه به این‌که روابط دختر و پسر بدون ازدواج، شکل‌های مختلفی دارد و گاهی به شکل رابطه‌ای اجتماعی، گاه احساسی، و در مراحل پیشرفته‌تر به روابط فیزیکی و جنسی نیز منجر می‌شود، علم روان‌شناسی در مورد هر کدام از این اشکال تا قبل از ازدواج چه نظری دارد؟
 هنجار یا ناهنجاری این روابط را نباید در علم روان‌شناسی جستجو کرد، چون  روابط دختر و پسر در دانشگاه از آن جهت که نوعی از ارتباطات اجتماعی است، اشکالی ندارد، حتی اگر صمیمانه‌تر هم باشد، مشکلی ایجاد نمی‌کند، اما مشکل از آن‌جا آغاز می‌شود که این ارتباطات وارد مرحله جدیدی می‌شوند، و برای مثال به روابط جنسی می‌انجامند. اگر از نگاه روان‌شناسی بررسی کنیم، این ارتباطات حتی وقتی وارد مراحل بالاتر و حتی زمانی که به روابط جنسی تبدیل می‌شوند، ناهنجار نیستند. زیرا روان‌شناسی علم است و علم، ماهیتی سکولار دارد و برای حل مسائل خود، فرهنگ را لحاظ نمی‌کند. بنابراین منشأ هنجارمندی یا ناهنجاری این روابط در علم روان‌شناسی نیست، بلکه این روابط در هنجارهای اجتماعی و فرهنگی ارزش‌گذاری می‌شوند. برای مثال درکتاب‌های روانشناسی روابط دختر و پسر، این روابط بدون ارزش‌گذاری مطرح می‌شود؛ حتی ممکن است رابطه‌ میان یک زن شوهردار و یک مرد غریبه نیز در این کتاب‌ها مطرح شده، و گاهی تبلیغ ‌شود. بنابراین علم روان‌شناسی در این زمینه ارزشگذاری نمی‌کند. البته جامعه نیز بر اساس هنجارهای خود این روابط را بررسی می‌نماید.
 آیا همه روان‌شناسان چنین نظری دارند؟
بله؛ روان‌شناسی یک علم است که این مسائل را این‌چنین تحلیل می‌کند.
 در بعضی موارد رسانه ملی یا بعضی سیاستگذاری‌ها، علم روا‌ن‌شناسی را در مورد روابط دختر و پسر ملاک قرار می‌دهند؛ از نظر شما آیا این شیوه درست است، و آیا روان‌شناسان می‌توانند در زمینه‌های مختلف برنامه‌سازی و یا سیاستگذاری  دخالت کنند؟
این مسئله مبحث دیگری است. اگر می‌خواهید روابط دختر و پسر را به عنوان پدیده‌ای انسانی بررسی کنید، باید آن را از دیدگاه‌های گوناگون، مانند روانشناسی، جامعه شناسی و دین مورد ارزیابی قرار دهید؛ و از آنجا که روانشناسی ارزشگذاری نمی‌کند، این امر به دین و جامعه‌شناسی واگذار می‌شود.
امروز علم روان‌شناسی، آسیب‌شناسی روابط دختر و پسر را چگونه مطرح می‌کند؟
آنچه جامعه در روابط دختر و پسر آسیب تلقی می‌کند، در روان‌شناسی به عنوان آسیب شناخته نمی‌شود؛ همان‌طور که غرب نیز این‌گونه می‌اندیشد؛ به عنوان مثال تجاوز در صورتی تجاوز شناخته می‌شود که فردی راضی به برقراری ارتباط جنسی نباشد اما در غیر این صورت تجاوزی صورت نگرفته است.
 منظور از روابط دختر و پسر، روابط دختر و پسر قبل از ازدواج است و اگر چنین رابطه‌ای در جامعه‌ای افزایش پیدا کند، شرایط ازدواج نیز تغییر خواهد کرد. اگر درصد روابط دختر و پسر زیاد شود، بر بالا رفتن سن ازدواج تأثیر می‌گذارد. روان عمومی چنین جامعه‌ای چگونه است؟ در واقع آیا تفاوتی میان تشکیل خانواده و روابط آزاد وجود ندارد؟
روابط عام در جامعه مانند روابط دختر و پسر در دانشگاه، در محیط کار و مراودات و مبادلات حاصل از آن، حتی می‌تواند جریان ازدواج را آسان کند؛ اما آسیب‌های اجتماعی از آنجا آغاز می‌شود که نوع خاصی از ارتباطات، که گاهی اوقات مخفیانه و پنهانی است به صمیمیت‌ها، دوستی‌ها و قرار ملاقات‌ها کشیده می‌شود. برای مثال یکی از لطمه‌های آن این است که ازدواج به تأخیر می‌افتد. گاه دختر و پسری با نیت ازدواج با هم دوست می‌شوند، اما به دلایلی مانند مخالفت خانواده‌ها، ازدواج صورت نمی‌گیرد و اگر هم ازدواج کنند، چون خانواده‌ها مخالف بوده‌اند زندگی مسئله‌داری خواهند داشت و از حمایت خانواده‌ها محروم خواهند شد و بر این اساس جامعه نیز دچار آسیب خواهد شد. بدین‌سان ارزشگذاری اجتماعی، نه از طریق مذهب، بلکه از طرق دیگر مثلاً اخلاق و جامعه آغاز می‌شود. مسئله دفاع از ناموس که در کشور ما هم وجود دارد، به مذهب ارتباطی ندارد، بلکه فرهنگ و خرده‌فرهنگ‌های جامعه نیز در مورد این مسائل حساس هستند. ارتباط دختر و پسر مسئله‌ای است که در هنجارهای اجتماعی جای می‌گیرد که تنها تحت تأثیر دین نیست، بلکه بخشی از آن از دین گرفته شده، بخشی از فرهنگ منطقه‌ای، قومی و قبیله‌ای، و بخشی دیگر از آن، از فرهنگ سنتی است که از   اقشار و اقوام مختلف با ارزش‌گذاری‌های گوناگون گرفته شده است.
این مسئله در جوامع دیگر با ایدئولوژی‌های متفاوت، آزمایش شده است. بخشی از آن، با  نظر افلاطون و بخشی هم با نظریه کمونیست‌ها و مارکس که این ارتباط را جدا از خانواده می‌دانستند، تحلیل می‌شود. البته این تجربه شکست خورده است. تحلیل شما از روابط خارج از خانواده، یعنی رابطة هر شخص با جنس مخالفش چیست؟
خیلی از جوامع مثل شوروی سعی داشتند که این روابط را مستقل از خانواده تعریف کنند.  تجربه‌هایی خاص پدید آمد که بر اساس آن‌ها روابط خارج از خانواده ترویج می‌شد؛ اما هیچ‌ کدام از این روابط پایدار نماند و این سیاست‌ها شکست خورد، زیرا ارتباط میان دو جنس، به شدت با عناصری ارتباط دارد که به تشکیل خانواده مربوط می‌شود. ارتباط دو جنس بلافاصله علاقه ایجاد می‌کند و دو طرف به هم عادت می‌کنند. دو فرد در ارتباطاتشان درگیری عاطفی پیدا می‌کنند و در جوامع جمع‌گرا (مانند ایران) کم‌کم مجموعه‌هایی که فرد با آن‌ها در ارتباط است، با مسئله درگیر خواهند شد؛ خانواده که شبکة ارتباطی فامیلی است، باید از این ارتباطات مطلع شود. بعد از این‌که میان دو جنس درگیری عاطفی پدید آمد، ارتباط آنها نمی‌تواند مخفی بماند و باید به شبکه فامیلی معرفی شود و رسمیت بیابد. بنابراین فرد نمی‌تواند مخفیانه ارتباط داشته باشد و این ارتباطات بلافاصله رنگ و بوی خانوادگی به خود می‌گیرند. معتقدم در جامعة ما ارتباطات مخفیانه استمرار ندارند، و البته در جوامع غربی نیز به همین شکل است و بسیاری از این ارتباطات به طلاق منجر می‌شوند و آسیب‌های خود را دارد؛ در واقع این تجربه‌ها، یعنی داشتن رابطة خارج از خانواده در عین داشتن خانواده، تجربه‌های شکست خورده‌ای هستند.
 تعیین شکل ارتباط دو جنس، مثل این‌که رابطه در خانواده باشد یا خارج از آن، به عناصر روانی مربوط است یا عناصر اجتماعی و ارزشی؟
هر دو مؤثر هستند. در هر دو جنس، عوامل روانی و جسمانی وجود دارد که آنها را به همدیگر جذب می‌کند. زن و مرد از لحاظ ارگانیک و روا‌ن‌شناختی به هم نیازمندند، به طوری که روان‌شناسان می‌گویند در درون ما انسان‌ها، ویژگی‌های جنس مخالفمان هم وجود دارد که باعث می‌شود جنس مخالفمان را بشناسیم. از لحاظ اجتماعی در جوامع جمع‌گرا، این ارتباط از جامعه نیز متأثر است؛ پس این ارتباطات خارج از حریم خانواده، به لحاظ روانی و اجتماعی بسیار شکننده و محدود بوده، و معمولاً ناپایدار و غیر مستمر است، و به ارتباط با یک روسپی تقلیل می‌یابد. بنابراین نباید ارتباط صمیمانة زن و مرد را از چارچوب خانواده خارج کرد، زیرا این ارتباطات هم از خانواده تأثیر می‌گیرد و هم بر آن تأثیر می‌گذارد.
 به لحاظ روان‌شناختی چه تغییرات و عواملی باعث رشد دوستی‌های دختران و پسران در جامعه ما شده است؟
نمی‌توان این مطلب را جدا از عوامل اجتماعی بررسی کرد، زیرا این تغییرات از عوامل و تغییرات اجتماعی تأثیر می‌پذیرند. جوامع بزرگ‌تر می‌شوند، انسان‌ها نسبت به محیطشان بیگانه‌تر می‌شوند؛ شناخت ساده‌ای که در جوامع اولیه وجود داشت، دیگر امکان پذیر نیست. افزایش راه‌های ارتباطی و ابزارهایی مانند تلفن و اینترنت، آپارتمان‌نشینی و مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، و در نهایت گم شدن در دریای انسانی و عوامل این‌چنینی باعث شد افراد تمایل طبیعی به جنس مخالف را، حداقل تا مدتی به دور از قید و بندهای مرسوم جامعه، و بدون هزینه‌های مربوط به ازدواج ارضاء نمایند که البته این امر عواقب خود را خواهد داشت. این تغییرات به تبع تغییرات اجتماعی پدید آمده است. البته انسان کارهای خود را توجیه می‌کند؛ برای مثال یکی از توجیهات دختر و پسرهایی که با هم دوست هستند این است که می‌گویند امروز همه این‌گونه رفتار می‌کنند، و همه دوست دختر و دوست پسر دارند.
 دربارة تجربیات و تحقیقاتی که در این زمینه داشته‌اید، بفرمایید.
 کتابی تحت عنوان «تحلیل تربیتی بر روابط دختر و پسر» نوشته‌ام که چندین بار تجدید چاپ شده، و به چاپ چهاردهم رسیده است. در سال 86 نیز به سفارش شورای عالی انقلاب فرهنگی تحقیقی را تحت عنوان «آسیب‌شناسی روابط دختر و پسر» انجام دادم که در آن گزارش مفصلی از این آسیب‌شناسی را مطرح کردم.
اما نکته قابل توجه این است که مسئله روابط دختر و پسر، نه فقط از منظر روانشناس، بلکه از مناظر مختلف قابل بررسی است. برای مثال می‌توانیم موضوع را از منظر اجتماعی نیز بررسی کنیم، چون در جامعة ما این دوستی‌ها بیماری محسوب می‌شود. من در مناطقی که غربی هم فکر می‌کنند، سخنرانی کرده‌ام و گفته‌ام دوستی دختر و پسر دو  راه‌کار دارد؛ یکی این‌که ما بپذیریم دختر و پسر به معنای غربی با هم دوست باشند که این روابط مانند روابط دوران عقد و نامزدی خودمان است. شکل دیگر این‌که به صورت ازدواج سنتی اقدام کنیم. در جامعة سنتی، راه حل شکل اول، محرمیت موقت است، اما فرهنگ جامعه ما آن را نمی‌پذیرد؛ در واقع برای این‌گونه روابط و دوستی‌ها، قاعدة دینی داریم، اما قاعده و فرمول فرهنگی نداریم، و حتی جامعه در مقابل آن مقاومت می‌کند.
 در بحث جامعه‌شناختی، این موضوع مطرح است که مقاومت جامعه در برابر این نوع ارتباط، چه‌قدر منطقی و درست است و چه تصویری می‌شود از آینده داشت. اما به طور کلی و نه فقط از دیدگاه روان‌شناختی، چه آینده‌ای را برای اینگونه روابط پیش بینی می‌کنید؟
به نظر من جامعة ما حداقل تا پنجاه سال آینده، رابطة دختر و پسر را به این شکل نمی‌پذیرد، زیرا عنصر بازدارنده، یک عنصر فرهنگی خاص جامعه است و با دین که این روابط را با صیغة محرمیت آزاد می‌کند، کاری ندارد. حتی والدینی که با هم دوست بوده‌اند، در مقابل این نوع روابط فرزندانشان مقاومت می کنند. این تمایل در همة جوامع بوده، و حتی در صدر اسلام نیز وجود داشته است؛ بنابراین مسئله جدیدی نیست، اما با این حال هنوز پذیرفته نشده است.
هر چند در پنجاه سال آینده ابزارهای ارتباط و همچنین استقلال جوانان هم بیشتر خواهد شد، باز هم جامعه در مقابل چنین روابطی، مقاومت خواهد کرد.
این تأخیر بدان جهت است که فرآیند فردیت‌یافتگی در جامعة ما به کندی صورت می‌گیرد. حتی دختر و پسرهایی که روابط دوستانه را تجربه می‌کنند، وقتی می‌خواهند ازدواج کنند، به نظر خانواده بسیار اهمیت می‌دهند و این مسئله، یکی از عناصر بسیار مهم در شکل‌گیری خانواده است؛  فردی از روستا، به شهر بزرگی می‌رود، تحصیل می‌کند و حتی دکترا می‌گیرد، وقتی می‌خواهد ازدواج کند، نظر پدرش که حتی شاید بلد نیست فارسی صحبت کند برایش اهمیت دارد؛ یعنی حتی در شرایطی که فرد بسیار از خانواده‌اش آگاه‌تر است، باز هم به نظر خانواده اهمیت می‌دهد. این واقعیت، نشان می‌دهد که فرآیند فردیت‌یافتگی در جامعة ما نه تنها کند، بلکه حتی متوقف است. 

تبلیغات