مهمترین مسأله امروز زنان چیست؟(دیدگاه کارشناسان مسائل زنان)
آرشیو
چکیده
یکی از مسایل مهم زنان شاید در کشور ما این باشد که مهمترین مسئله زنان چیست؟ سیاستگذاران، برنامهریزان، مدیران اجرایی، پژوهشگران و محققان مسایل زنان چه چیز یا چیزهایی را میبایست در اولویت و خط اصلی کارهای خود قرار دهند؟ شاید پاسخ به این پرسش راهگشای کلیدی و مهمی برای ما و شما باشد. مطالبی که در پی میآید، بیان دیدگاههای تعدادی از کارشناسان در رابطه با مهمترین مسایل و مشکلات زنان در حال حاضر و بیان راهکارها در این زمینه است.متن
یکی از مسایل مهم زنان شاید در کشور ما این باشد که مهمترین مسئله زنان چیست؟ سیاستگذاران، برنامهریزان، مدیران اجرایی، پژوهشگران و محققان مسایل زنان چه چیز یا چیزهایی را میبایست در اولویت و خط اصلی کارهای خود قرار دهند؟ شاید پاسخ به این پرسش راهگشای کلیدی و مهمی برای ما و شما باشد. مطالبی که در پی میآید، بیان دیدگاههای تعدادی از کارشناسان در رابطه با مهمترین مسایل و مشکلات زنان در حال حاضر و بیان راهکارها در این زمینه است. این کار شاید پاسخی جامع و کامل به پرسش فوق نباشد اما از طرفی دیدگاههای متنوع موجود را معرفی میکند و از طرف دیگر دغدغهسازی بیشتری نسبت به این مسئله صورت میگیرد. بدیهی است دیدگاههای افراد، موضع نشریه حوراء نیست. ضروت توجه به کرامت و شخصیت انسانی زن ابراهیم شفیعی سروستانی ابراهیم شفیعی سروستانی دارای سطح 4 مدارج حوزه علمیه قم (دکتری) و کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم شناسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، مدیر طرح و برنامه مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما و دبیر تحریریه مجله موعود است. از وی آثاری چون جریان شناسی دفاع از حقوق زنان، نظام اسلامی و مسئله روسپیگری، قانون دیات و مقتضیات زمان، شناخت زندگی بخش، تفاوت زن و مرد در دیه و قصاص، فقه و قانون گذاری، قانون گذاری در نظام جمهوری اسلامی؛ آسیبها و بایستهها و... منتشر گردیده است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی به کرامت و شخصیت انسان، اعم از زن و مرد توجه جدی شده، تا آنجا که در بند 6 اصل دوم این قانون، ایمان به کرامت و ارزش والای انسانی و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خداوند به عنوان یکی از پایههای نظام جمهوری اسلامی شمرده شده است. این توجه و اهتمام در مورد زنان، دو چندان شده و این قانون در موارد متعددی بر پاسداشت شخصیت انسانی زن و زمینهسازی برای رشد شخصیت او تأکید کرده است. در بخشی از مقدمه قانون اساسی، پس از معرفی خانواده به عنوان «واحد بنیادین جامعه و کانون رشد و تعالی انسان» در مورد شخصیت انسانی زن چنین آمده است: « زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت (شیء بودن) و یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی، پیشاهنگ، و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات میباشد و در نتیجه، پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود. در اصل بیست و یکم قانون اساسی نیز میخوانیم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او ... حال این پرسش مطرح است که آیا سیاستگذاریها، برنامهریزیها، قانونگذاریها و اقدامات اجرایی مرتبط با زنان در دو سه دهه گذشته به گونهای بوده است که کرامت و ارزش انسانی آنان را آنگونه که قانون اساسی جمهوری خواسته است، پاس دارد و زمینههای مساعد برای رشد شخصیتشان را فراهم کند یا خیر؟ متأسفانه باید گفت با وجود تلاشهای زیادی که در سالهای اخیر برای ارتقای شخصیت فردی و جایگاه اجتماعی زنان در نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است، هنوز زنان کشور ما به جایگاه مطلوبی که در خور آنان است دست نیافتهاند و هویت انسانی زنان چنانکه باید به رسمیت شناخته نشده است. برای روشن شدن این موضوع به چند عرصه از عرصههای مهم فرهنگی، اجتماعی که به نظر میرسد شخصیت و جایگاه انسانی زنان در آنها دستخوش آسیب شده است، اشاره میکینم: 1. در عرصه خانواده که مهمترین صحنه بروز و ظهور جایگاه و موقعیت خطیر زنان است، همچنان شأن و منزلت زنان دستخوش تعصبها و جهالتهای مردانی است که بدون هیچ بهرهای از اخلاق اسلامی، حقوقی را که از سوی شرع برای مدیریت و هدایت خانواده به آنها ارزانی شده است، دستاویزی برای ظلم مضاعف به زنان و تحقیر آنها قرار میدهند. متأسفانه اقداماتی هم که در چند سال گذشته برای دفاع از حقوق زنان در عرصه خانواده، صورت گرفته است نه تنها کمکی به اصلاح این وضع نکرده بلکه جامعه ما را با بحرانی تازه روبرو کرده و منجر به تزلزل بنیان خانواده شده است. 2. در عرصه اجتماعی بسیاری از زنان سرپرست خانوار که حمایتهای ناچیز دولت تکافوی مخارج سنگین آنها را نمیدهد، به مشاغل سخت و طاقتفرسا یا مشاغلی که تناسبی با شأن انسانی آنها ندارد، روی آوردهاند و هیچ چشمانداز روشنی هم برای اصلاح این وضع وجود ندارد. 3. بسیاری از دختران و زنان جوانی که محصول دستگاههای آموزشی و رسانههای تبلیغی نظام جمهوری اسلامی به شمار میآیند، بیهیچ درکی از مقام و منزلت زنانهشان تنها به عرضه جاذبههای جنسی خود برای جلب توجه مردان روی آوردهاند و چنان غرق در مدها و آرایشهای واراداتی شدهاند که حتی مجالی هم برای فکر کردن به شخصیت انسانی خود پیدا نمیکنند. 4. رسانههای دیداری و شنیداری نظام جمهوری اسلامی تاکنون از ارائه یک چهره موفق از زن مسلمان ایرانی عاجز بودهاند و در سریالها و فیلمهایی که ارائه میدهند تنها به ارائه چهرهای کلیشهای و منفعل از زنان و دختران بزک کردهای که درگیر عشقهای مثلثی و گاه زنجیرهای میشوند، بسنده کردهاند. این در حالی است که در سالهای اخیر شاهد بودهایم که در بسیاری از سریالهای خارجی از زنان چهرههایی فعال، مثبت و با انگیزه به تصویر کشیده میشود که از جمله میتوان به سریالهایی چون «بازگشت به خانه»، «پزشک دهکده»، «جواهری در قصر» و حتی «پرستاران» اشاره کرد. 5. در رسانههای مکتوب نیز با بازگشت موج مخرب الگوسازی هنرپیشگان، خوانندگان و تبدیل آنها به ستارههای محبوب نسل جوان روبرو هستیم. تا آنجا که چاپ تصاویر درشت هنرپیشگان زن سینما و تلویزیون بر روی جلد و صفحات داخلی به ابزاری برای جلب مخاطب و فروش بیشتر این مجلات تبدیل شده است. با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد ضروریترین رویکرد در همه برنامهریزیها، سیاستگذاریها، قانونگذاریها و طرحهای اجرایی مرتبط با زنان باید توجه به صیانت و پاسداری از هویت انسانی زنان مسلمان کشورمان و تلاش در جهت ارتقای جایگاه و شخصیت آنان در خانواده و اجتماع باشد. به صراحت باید گفت تا زمانی که به این رویکرد توجه نشود جامعه ما در حل بسیاری از آسیبهای و ناهنجاریهای اجتماعی از جمله معضل بدحجابی، زنان خیابانی، فروپاشی خانوادهها و بسیاری مفاسد اجتماعی به توفیق چندانی دست نخواهد یافت. ضرورت شناخت کامل فاطمه آلیا فاطمه آلیا کارشناس مترجمی زبان انگلیسی و کارشناس ارشد علوم سیاسی است او در نهادهای مختلف فرهنگی چون سازمان تبلیغات اسلامی، جهاد و سایر نهادهای فرهنگی فعالیت کرده و در زمینههای سیاسی هم از دوران دانشجویی عضو احزاب سیاسی مختلف بوده و در حال حاضر عضو کمیسیون فرهنگی، عضو فراکسیون فرهنگیان، عضو فراکسیون زنان و عضو فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی است. مهمترین چالش انسانها، بویژه زنان عدم شناخت کامل حقوق و مسئولیتهایشان است. این موضوع به قدری عمیق و مهم است که علت مشاهده مواردی مثل تزلزل در تصمیمگیری و انفعال از سوی خانمها این است که آنها به صورت باور و اعتقاد در خصوص حقوق و تکالیفشان به نتیجه نهایی نرسیدهاند. سعادت نوع بشر بستگی به نوع جهانبینیاش دارد نه جهانبینی و تفکراسلامی هم که تعریف از انسان دارد، نگاهش به انسان بر اساس اراده و مسئولیت است. در مورد زنان هم این اصل صادق است. زنان ما در هجمه یک نوع فرهنگ غربی، دچار آثار و تبعات همان هجوم شدهاند در نتیجه در مورد تکالیف و مسئولیتها و حقوق خودشان دچار تردید و تزلزل میشوند. به بیان کلی، این مسئله مهمترین چالش در خصوص زنان است. اگر بخواهیم همین را واکاوی کنیم تبیین تکالیف واقعی و اصلی زن که مسیر سعادت او در راهسپاری به هدف خلقت هم مشخص میکند، مهمترین چالش برای زنان ماست. البته حق و مسئولیت از هم جدا نیستند یعنی هیچ حقی نیست که قبل از آن مسئولیتی وجود نداشته باشد چرا که هر حقی در قبال یک مسئولیتی ایجاد میشود اما آن هجمهای که در دنیا وجود داشته و دارد همین بوده که زنان متوجه حقوقی شوند که با خلقت واقعی و خواسته و سرشت واقعی آنان تناسبی ندارد و حتی اگر تناسب ناقصی داشت میتوانست تا حالا تحولی دردنیا برای زنان ایجاد کند. این حقوق با تفکراتی که ظاهراً فرهنگی هستند در نهان، اغراض سیاسی را دنبال میکند. حقوقی که وقتی زن خودش را در تقابل با مرد میببیند را از او به عنوان مثلاً یک رقیب طلب میکند حقوق محدودی هستند و با این کشورهای غربی خاستگاه این حقوق هستند میبینم که در سالهای گذشته هیچ اتفاقی در کشورهای غربی نیفتاده و به همان حقوق محدودی هم که ادعا میکنند نرسیدند، چون آن حقوق ناقص و تک بعدی است و زاییده تفکر مادی بشر است. این آثار و تبعات آن هجمه هستند. در مقابل ما هم با این اطمینان قلبی و خوشباوری و خوشباوری و خوشبینی که تا حدودی بیش از اندازه بوده حرکت کردهایم اما با این خوشبینی، تلاش درجهت تبیین حقوق و تکالیف اسلامی در حد انتظار مطلوب و رضایتبخش نبوده و علت اینکه ما در یک مقاطعی حتی در بین خانوادههای متدین و مجموعههای اسلامی این است که در مورد حقوق و تکالیف دچار نوسان در فرآیند تربیتی دختران، این قضیه مورد غفلت قرار گرفته است. در دین اسلام نگاهی متوجه خانواده است که وقتی دختر به دنیا آمد خانوادهها باید چه تصوری داشته باشند که این خانواده در مسیر خودش دچار چه شرینیها و لطافتها میشود، قابل ذکر است. بعد در ادامه توجه به احساسات و عواطف دختران و توجه به شخصیت دختران را مطرح میکند و آنها را به صورت خیلی پر رنگ در خانواده در نظر میگیرد. در آموزش و پرورش دختران که زنان آیندهی جامعه خواهند بود، حق و تکلیف و مسئولیت، شناخت آن استعدادهایی که خداوند در نهاد انسان قرار داده، شروع هر نوع تعلیم و تربیتی است چه در خانواده، چه در دبستان و حتی قبل از آن، کتابهای جداگانه خاص معرفتشناسی زنان که باعث بشود خودشان را بشناسند و از همان ابتدا در خانواده و بعد در جامعه خودشناسی داشته باشند نکته مهم و ظریفی است. ما نیازمند تحول در نظام آموزش خانواده هستیم. الآن در کشور ما بحثی تحت عنوان آموزش خانواده وجود دارد که به این وسیله باید برای آموزش خانواده تربیت شوند که این نیازمند فرهنگسازی است تا خانوادهها یاد بگیرند پسرها و دخترهای خودشان را طوری تربیت کنند که فرزندان آنها که زنان و مردان آینده هستند یاد بگیرند در آینده چطور برخورد کنند و چطور رفتار کنند که این بحران را ما بعدها در حقوق و مسئولیتها نداشته باشیم که مردان تکالیف خودشان و حقوق زنان را نشناسند و زنان هم تکالیف خودشان و حقوق مردان را نشناسند. اینها در بحث آموزش خانواده مطرح است که ما میبینیم بیشتر محتوای منابع و کتب مربوط به آموزش خانواده هم دستاوردهای جامعهشناسی و روانشناسی غربی دارد که بر مبنای فرهنگ ناب اسلامی نیست. بنابراین اینجا، در بحث آموزش خانوادهها تحول لازم است چون دختران و پسران ما در فرآیند تربیتی باید مسئولیتهای خودشان را بشناسند، یعنی بررسیها نشان میدهد که خانوادههای ما به تکالیفشان آشنا نیستند تا حقوق زنان را رعایت کنند. در اینجا لازم است که خود زنان که این خلأ را میبینند در تربیت فرزندانشان تلاش کنند که خلأ نسل فعلی در مورد حقوق زن به فرزندان آنها منتقل نشود که این مستلزم این است که باید وقت بیشتری برای فرزندانشان بگذارند. به همین دلیل است که ما همیشه ادعا میکنیم زن محور خانواده است که میتواند به فرزند پسر خودش که مرد آینده است آموزش بدهد که حقوق زنان را رعایت کند. در حال حاضر هم مجلس و دولت با ایجاد مراکز مختلف برای زنان در این راستا قدم برداشته تا کمکی باشد که زنان در آینده از چالشی که ما اکنون از آن صحبت میکنیم دور باشند و مهمترین راه این قضیه افزایش وقت زنان در خانوادههاست یعنی رسالت برای خانواده بودن زنان باید روز به روز تبیین بشود و قداست و اهمیت خانواده باید شناسانده شود تا آن اصل ده قانون اساسی رعایت شود. بستر سازی برای ازدواج حجت الاسلام دکترمسعود آذربایجانی حجت الاسلام دکترمسعود آذربایجانی فارغالتحصیل خارج فقه و دکتری روانشناسی دین است. وی عضو هیئت علمی گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است و علاوه بر تدریس در دانشگاه، در درسهایی که در مورد روانشناسی است مثل روانشناسی دین، روانشناسی اخلاق، روانشناسی اجتماعی، فعالیت و پژوهش دارد. 7 کتاب و بیش از 20 مقاله در این زمینهها با قلم او منتشر شده است. بحث زنان، چالشها و مسایل متعددی دارد. به نظر میرسد یکی از مهمترین این مسایل و مشکلات بحث خانواده است. در حقیقت ازدواج و تشکیل خانواده مهمترین چالش و مشکل برای زنان ما میباشد. به خصوص اینکه بر حسب آمارها سن ازدواج در خانمها 28 تا 30 سال افزایش پیدا کرده و خود این تأثیر در ازدواج آسیبها و مشکلات زیادی را به دنبال دارد. در تحلیل این مسئله باید گفت مهمترین علت این مسئله، فراهم نکردن الگویی مناسب برای بسترسازی ازدواج است. یعنی اصلاً به فکر این نبودهایم که زنان و دخترانمان را به طور طبیعی برای ازدواج آماده کنیم. بر حسب تحقیقاتی که به صورت پیمایش ملی در سال 1381 انجام شده، یکی از عوامل مهم بالا رفتن سن ازدواج این است که دختران ما به هویت همسریابی نرسیدهاند یعنی دختران ما تحت آموزشها و تربیتهایی که این احساس را در آنها ایجاد کند که میتوانند چه از نظر شناخت و چه از نظر عمل، یک خانواده را عهدهدار شوند و مسایلش را به دوش بگیرند قرار نگرفتهاند. نکته دیگر این است که ما شرایطی را فراهم نکردهایم که نیازهایی که آنها دارند اعم از نیازهای جنسی، نیازهای عاطفی و ... در مسیر خانواده قرار بگیرد. در حالیکه به دلیلهای مختلفی که در عرصههای عمومی ارائه میشود چه از طریق رسانههای جمعی؛ مثل نمایش فیلمها تا موارد خصوصیتر آن که در گوشه و کنار جامعه به چشم میخورد، نیازهای آنها را به طور جدی به سمت تشکیل خانواده هدایت نمیکند که این نکته، نتکته مهمی است و راه کار آن این است که ما باید نهادهای مختلفی ایجاد کنیم که به این سمت بروند که به خانواده به عنوان نهادی مستقل بها داده شود. واقعیت این است که در جامعه ما هنوز خانواده به عنوان یک نهاد مستقل دیده نشده است. در بحثهای علمی ما رشتههایی تحت عنوان خانواده پژوهی و مطالعات خانواده نداشتهایم که اخیراً در بعضی دانشگاهها به آنها توجه شده است. به همین جهت، چه در مطالعات کلاسیک و دانشگاهها، چه در آموزش و پژوهش، باید خانواده پژوهی مشکلات و مسائل آن ، بسترهایی لازم برای تشکیل خانواده و ازدواج، را به صورت جدی دنبال کنیم. باید به صورت دقیق و متناسب با شرایط فعلی جامعه که تا حدی متأثر از جامعه جهانی هم هست مطالعه شود و بر اساس اینها سیاستهای راهبردی دقیق استخراج شود و دقیق تبلیغ شود و به نهادهای مربوطه برای اجرا ارسال شود. در واقع راجع به موضوعی به نام خانواده باید مطالعات دقیقی صورت بگیرد و پژوهشهایی در آن مورد انجام شود و پیرامون آن نهادهای آموزشی و پژوهشی متناسب با آن تشکیل شده و آن موضوعها بررسی شود تا بتوانیم مشکلات را از ابعاد مختلف بررسی کنیم و الگوی جامعی را طراحی کنیم که بر اساس آن سیاستهای راهبردی تدوین و اجرا شود. به نظر من ضروریترین رویکرد در رابطه با زنان رویکرد جامعهنگر است یعنی ما متأسفانه به دلیل متأثر بودن از جریانات فمینیستی که به خصوص منابع قدرت و منابع علمی را هم در اختیار داشتهاند، یک مقدار واکنشی عمل کردهایم و بخشی از نیازهای زنان و چیزهایی که چه بسا به طور موقتی درست بوده، برجسته شده است. به نظر من باید در این نیازها، بازنگری شود و یک رویکرد جامعهنگر داشته باشیم که مسئله را در ابعاد مختلف به صورت جامع بررسی کند تا طرحهای ما به ضرر زنان تمام نشود چون متأسفانه در بحثهایی مثل استقلال زنان و برابری حقوق زن و مرد و تعلق نیمی از معیشت مرد به زن و یا بحث به اجرا گذاردن مهریه، این اتفاق افتاده است. تبعات این اتفاقات نشان میدهد که اینها به نفع زن نبوده است. به نظر من رویکرد مهمی که باید در آینده داشته باشیم باید رویکردی جامع باشد تا مسائل زنان از نظر عاطفی، و در سایر موارد، در کنار مسائل اقتصادی و یا در کنار چیزهایی مثل این که در گذشته ممکن است به آنها ظلم شده باشد رسیدگی و بازبینی شود. ما باید در جهت آگاهی بخشی وارتقاء فرهنگ که یک شاخص مهم است و آموزش حقوقی به زنان کار کنیم. اما نکته مهم این است که این آموزشها باید طوری باشد که تحریککننده نباشد. نکته ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که بخشی از زنان در خانوادههای ما با اینکه مثلاً درصدی از حقوق آنها اجحاف میشود؛ اما از آنجایی که مزایای دیگری در خانواده میبینند، با آن وضع موجود سازگاری میکنند. ما باید یاد بگیریم به خاطر آن چند درصد حقوق با تبلیغات تحریککننده خودمان سایر مزایا را از بین نبریم. اتخاذ استراتژی واحد در نظام لیلا سادات زغفرانچی لیلا سادات زغفرانچی، کارشناس ارشد توسعه و برنامهریزی اقتصادی گروه بررسی مسایل زنان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. مطلبی که در پی میآید، بیان دیدگاههای ایشان در رابطه با مهمترین مسایل و مشکلات زنان در حال حاضر و بیان راهکارها در این زمینه است. بواسطه آسیبپذیری بیشتر زنان از تحولات اجتماعی، تأثیر برنامهریزی و اقدامات محوری حکومتها در خصوص زنان، آئینه تمام نمایی از چگونگی عملکرد دولتهاست. نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل استواری بر ارزشها و اعتقادات، مدعی ایجاد ساختاری مناسب در جهت تکامل دو جنس به شمار رفته و بیشک دلسوزان نظام همه به نقصان در عملکرد و فاصله با آرمانها در حیطه مسایل زنان متفقالقولند، لیکن معضل اصلی را در کجا باید جستجو نمود؟ از اصلیترین موارد که در تعیین وضعیت آرمانی زنان مؤثر است، بحث برنامهریزی و در حقیقت اتخاذ استراتژی واحد در نظام اداره کشوری است. در این مختصر سعی شده که اصلیترین عوامل جهت ممانعت از یک وحدت رویه در دستگاههای ناظر بر مسئله زنان شناسایی و مورد تحلیل قرار گیرد: 1. بحث زنان بدلیل حساسیت فراوان و قابلیت افراط و تفریط درآن، همواره دستاویز مناسبی برای جذب آراء و زمینهای فراهم برای ارائه شعارهای جالب در ایجاد همراهی مردمی است. همین عامل که البته بطور طبیعی ناظر بر مشکلات ساختاری و اصولی زنان محسوب میگردد؛ بطور کاملاً جدی مانعی نیز جهت اتخاذ یک استراتژی واحد، جامع و فراگیر به شمار میرود. داشتن یک سناریوی کلان خارج از سیستم شناور سیاسی علاوه بر جلوگیری از اتلاف انرژی، عامل مهمی جهت دور ماندن مشکلات بانوان از غوغای تبلیغاتی رسانهای و حاشیهای است. 2. موضوع زنان با همه محورهای مختلف حوزههای اجتماعی جامعه، گره خورده و پیچیده است. حوزههای سیاست، فرهنگ و اقتصاد در جامعه به تناسب خود هر یک قابلیت فراهم نمودن شرایط آرمانی را برای هر یک از دو جنس دارا میباشند و آنچه دغدغه اصلی است، گسسته دیدن مسئله زنان از حوزه عمومی جامعه به بهانه ظلم تاریخی گذشته است. این رویکرد جز یک التیام ترمیمی، قابلیت بهبود کامل و رفع مشکلات زنان را نخواهد داشت. 3. زاویه دید متولیان امور زنان در داخل کشور ناظر بر مسایل و مشکلات داخلی نیست. حتی در مورد مدعیان نگرش مذهبی و ملی به مسئله زنان که نوع عملکرد مدافعین حقوق زنان در غرب را به چالش میکشند متأسفانه ابتدای بحث از نقد فمینیسم آغاز میگردد. سئوال اصلی اینجا است که در داخل مرزها و با حدود و ثغور شرعی، فعالیت در حوزه زنان را از کجا و چگونه باید آغاز نمود؟ محل ورود بحثهای نظری در این حیطهها از نچه مبانی و اصولی سرچشمه میگیرد؟ 4. سئوال اصلی دیگر که ناظر بر یک برنامهریزی کلان و جامع است به عقب افتادگی و علل مظلومیت تاریخی زنان باز میگردد. پاسخ به این سئوال کلیدی عاملی جهت تدوین یک استراتژی زیر بنایی و ناظر بر موانع است. متهم اصلی در سیر مظلومیت تاریخی زنان کیست؟ مردان، عملکرد نامطلوب اجتماعی و یا حتی خود زنان در این میان مقصرند؟ جهت اصلاح وضعیت فعلی سرمایهگذاری اولیه باید روی چه محورهایی و با چه دیدی صورت گیرد و در حقیقت رفع دامنه مشکلات پیشآمده منوط به اصلاح کدامیک از ساختارهای اجتماعی است که بعنوان مشکلسازترین عوامل در جهت ممانعت ارتقاء وضعیت زنان بحساب میرود؟ 5. متولیان بحث زنان در کشور، چه در بخش مبنایی دینی در حوزههای علمیه و چه در بخش علمی و آکادمیک کشور و حتی در سیستم اجرایی دولتی و همچنین بخش قانونگذاری و حقوقی، بصورت جزیرههایی دور از هم و غیر مرتبط، با رویکردهایی کاملاً متفاوت در عین حال با اهداف موجه مشترک، در خصوص بهبود وضعیت زنان فعالیت میکنند. اگر چه انتظار داشتن یک گرایش و نظر واحد بر جمیع حوزههای ذکرشده، غیر منطقی و حتی آسیبرسان جهت رفع خلأها محسوب میگردد لیکن عدم وحدت رویه جهت ارائه یک نسخه نهایی و تشتت آراء در حدی که از ابراز یک راه حل اصولی به جامعه ممانعت به عمل آورد، بحرانساز خواهد بود. آنچه بیش از همه مایه شگفتی است انرژی، زمان و دقت نظر بالایی است که هر یک از حوزههای ذکر شده در نقد عملکرد گروههای دیگر مبذول میدارند. این آفت مهمی است که بدنه متفکر و نخبه در مسایل زنان را نحیف نموده و مانع از اصلاح سیاستهای ناشی از ربط ارگانها به یکدیگر و در نهایت عدم گزینش بهترین و برترین رویه میگردد. دغدغه اینکه جهت رفع موانع و اتخاذ راهحلها لزوماً باید یک همکاری متقابل و تبادل نظر چندجانبه وجود داشته باشد ظاهراً در دستور کار هیچ یک از متولیان نیست. «نقد» پردامنه، زمانی کارساز است که قدرت «طرح» نیز در کنار آن به میدان آید، بعلاوه اینکه پاسخگویی به جامعه و جمعیت کثیر زنان جهت تعریف عملکرد و رفع خلأها و پذیرش خطاها در کنار قبول مسئولیتها هرگز نباید فراموش گردد. 6. از دیگر مشکلات جهت اتخاذ یک برنامهریزی منسجم، ادعای تخصص همه متولیان مسئله زنان در تمام زمینهها است. نتیجه چنین نگرشی موازی کاری گروهها و در نهایت مسئول نبودن هیچ ارگانی جهت پاسخگویی به معضلات پیش آمده است. بطور مثال همه ارگانها هم در حیطه مربوط به روانشناسی فردی، هم در خصوص مباحث فرهنگی- اجتماعی زنان و همچنین در خصوص مسئله جامعهشناسی و قطعاً راجع به بحث اشتغال زنان دارای نظریاتی میباشند، اما اینکه چگونه میتوان تمامی این امور را در یک مرکز تخصصی پیگیری نمود تا بتوان برای آن راهکاری در خور و شایسته ارائه داد، مشخص نمیباشد. 7. اتصالات حوزههای مختلف مشرف بر وضعیت زنان در کشور، اتصالات محکم و قابل اطمینانی نیست. لذا ورود هر گونه شائبه، بی مبالاتی در اجرا و در حقیقت فراموشی جهت رسیدگی به برخی حوزهها از نتایج چنین اتصالات کم اطمینانی است. بطور مثال بحث«حجاب» که از مشکلات فرهنگی- اجتماعی نشأت میگیرد ناگهان اوج گرفته و همه حوزهها را دستخوش تغییر و تحول مینماید، آنچه مغفول میماند وظیفه هر یک از مراکز و احیاناً پاسخگویی گروهها جهت کمکاری پیش آمده در جهت ایجاد بحران است و بهر حال نقاط ضعف در عملکرد سازمانها شناسایی نشده و همه در متهم کردن حیطههای دیگر فعالانه عمل مینمایند. این در حالی است که وظیفه هر یک از سازمانها جهت حرمت و پاسداشت «حجاب» مشخص نمیگردد. بهر حال امید میرود جهت اولین و صحیحترین گام در ارتقاء وضعیت زنان کشور و رفع خلاءها توجه ویژهای به انسجام در نگرشها، تبادل نظر مفید، نقد منصفانه و در نهایت اتخاذ یک برنامه منسجم دینی و ملی جهت رسیدن به آرمانهای نظام صورت گیرد. چالشهای پیشروی زنان دکتر سهیلا صادقی فسائی دکتر سهیلا صادقی فسائی دارای مدرک دکتری در رشته جرم شناسی اجتماعی از دانشگاه منچستر انگلستان و فوق دکتری در رشته جرمشناسی از دانشگاه Huddersfield است. زمینههای تدریس و تحقیقات وی عمدتاً بر روی زنان و آسیب شناسی اجتماعی متمرکز گردیده و در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات اجتماعی زنان دانشگاه تهران است و در گروههای تخصصی فرعی گروه جامعهشناسی مانند مسایل اجتماعی، مطالعات جوانان، پژوهش و مطالعات زنان نیز عضویت دارد. او عضو انجمن جامعهشناسان ایران، انجمن جرمشناسان اروپا و آمریکا و نیز عضو هیأت تحریریه چند مجله تخصصی علوم اجتماعی و زنان است. طبق تفکر عامه چنین تصور میشود که بسیاری از موانع جدی که بر سر راه پیشرفت زنان بوده، مرتفع گشته و تساوی حقوق زنان در بسیاری از زمینهها حاصل گشته است. برای مثال موانع رسمی که در گذشته زنان را مورد تبعیض قرار میداد کاهش یافته است. زنان اخیراً در بسیاری از موقعیتهای حرفهای مشغول به کار هستند و یا اکثریت ورودی به دانشگاهها در رشتههای مختلف را زنان تشکیل میدهند. در طی 30 سال گذشته در عین وقوع انقلاب اسلامی نگرش افراد نسبت به مشارکتهای اجتماعی زنان نیز دستخوش تغییر گشت. بسیاری از مردان با فعالیتهای زنان عنادی ندارند و زنان نیز به قابلیتهای خود واقف گشتهاند. امروز اکثریت زنان جوان مایلند که زندگی خانوادگی، ازدواج، بچه و شغل را با هم داشته باشند و بر خلاف گذشته که مردان خود را نانآور خانواده میدانستند و اصرار بر خانهنشینی و محدود ساختن زنان به وظایف خانهداری و بچهداری میکردند ما امروز بسیاری از آنها بر این باروند که زن و شوهر در مسئولیتها، خانهداری، نگهداری از بچهها و نانآوری باید مشارکت داشته باشند. بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی نیز بر این امر تأکید میکنند که موقعیت زنان باید بهبود و گسترش یابد. علیرغم دستاوردهای بسیاری که در سالهای اخیر در موقعیت زنان در سرتاسر جهان ایجاد شده است هنوز چالشهای جدی بر سر راه آنها وجود دارد که به بعضی از موارد اشاره میشود. برای مثال علیرغم اینکه ساختار تحصیل در بسیاری از رشتهها زنانه است، ساختار شغلی کاملاً مردانه است و دسترسی زنان به مشاغل سطح بالا یا کاملاً مسدود و یا بسیار محدود است. زنان عمدتاً در مشاغل سطح پایین، کمدرآمد و یا نیمه وقت قرار داده میشوند. امکانات زیرساختی برای حمایت از کار کردن آنها یا اصلاً وجود ندارد و یا بسیار محدود است. کار در سازمانها کاری یکنواخت، خشک و غیر قابل انعطاف میباشد به صورتیکه با سایر وظایف از جمله بچهداری اصطکاک پیدا میکند و زنان بابت اشتغال خارج از منزل باید فشارهای مضاعفی را تحمل کنند برای مثال زنان شاغل علاوه بر کار بیرون 35 ساعت به طور متوسط به امور خانه(غیر از بچهداری) میپردازند در حالیکه این رقم برای مردان شاغل بسیار اندک است. امروزه در بسیاری از موارد، درآمد زنان برای مشاغل یکسان با تخصص و سابقههای یکسان، 70 درصد درآمد مردان است و هنوز در محیطهای کاری شاهد عدم تساوی جنسیتی میباشیم. هنوز راهیابی زنان به موقعیتهای سطح بالای مدیریتی کاملاً مسدود است. امروزه بیش از یک سوم از خانوارهایی که سرپرستی آنها با زنان است فقیر هستند و از عدم امکانات کافی رنج میبرند. امروز، بحث خشونت علیه زنان خصوصاً در فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی بحث جدی است که معمولاًٌ پنهان باقی میماند. در روابط میان شغلی نیز تفاوت میان جایگاه زنان و مردان قابل مشاهده است. مردان به طور کلی کمتر از زنان در رفتارهایشان محدودیت دارند و بیشتر از زنان از فضاهای مشخص استفاده میکنند. در هنگام صحبت کردن نیز صحبت زنان را قطع میکنند و نیز آراء خود را بر دیگران تحمیل میکنند. در صحنه سیاست، مشارکت سیاسی زنان با موانع جدی ساختاری روبروست. برای مثال عدم دسترسی به منابع مالی، شبکههای ارتباطی، پستهای سیاسی و اجرایی و عدم حمایت رهبران احزاب از فعالیتهای آنها موجب گردیده است که زنان کمتر به موقعیتهای مهم دست یابند. علیرغم تحولات اخیری که موجب ورود زنان به صحنههای سیاسی شده است، هنوز اکثریت کسانی که قانون وضع میکنند و یا مجری آن هستند، مردانند و ماهیت بعضی از قوانین بغضآلود به نظر میرسد. زنان در مدارس، بخش اعظمی از معلمان ابتدایی را تشکیل میدهند و حال آنکه در دانشگاهها نسبت آنها کاهش مییابد و ارتقاء آنها در محافل آکادمیک محدود است. بیشتر فرصتهای مطالعاتی و ارائه این امتیازات به مردان هیچگونه توجیهات منطقی جز یک نوع ایدئولوژی جنسگرایانه ندارند. در حوزه بهداشت و سلامت نیز تفاوتهای قابل ملاحظهای میان زنان و مردان مشاهده میشود. برای مثال بحثهای عمومی در مورد بهداشت و سلامتی، دلالتهای حاصل را در مورد زنان در بردارد. اگر چه گفته میشود عمر زنان بیشتر از مردان است، اما گزارشهای پزشکی نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان مریض میشوند و در شرایط ناتوانی در سالهای پیری، میرایی زنان بیشتر از مردان است و حال آنکه مسئولیت اولیه سلامتی سایر افراد خانواده نیز بر عهده زنان است. ذکر مسایل فوق، توجه ما را به منزلت و جایگاه زنان در جامعه جلب میکند. در طول سالهای گذشته تعداد کمی از مردم به نحو جدی در مورد زنان و تجربیات آنها فکر کردهاند. الگوهایی که زندگی زنان را تحتتأثیر قرار میدهد، الگوهای طبیعی و یا مورد انتظار تلقی شدهاند. تعداد کمی از افراد منزلت و جایگاه زنان را در جامعه ما مورد سئوال قرار دادهاند و در عوض اینگونه تصور میشود که زنان به حقوق کامل خود دست یافتهاند و حال آنکه نکات فوق بیانگر این موضوع است که اگر چه زنان راه زیادی را طی کردهاند، اما هنوز راه زیادی را در پیش روی دارند. مطالعه و تحقیق در مورد مسایل زنان میتواند بسیاری از غفلتهای گذشته را جبران نماید و دانش جدیدی را برای سیاستهای اجتماعی فراهم سازد. ناگفته نماند که اینگونه تحقیقات باید با توجه به بعد فرهنگی و اجتماعی و به دور از تندرویهای افراطی، نزاعهای سیاسی و خود باختگی فرهنگی صورت گیرد. عواملی که امروزه آفت بحثهای مربوط به زنان گردیده است به طوری که بحث در حوزه زنان، امروزه از یک سو تحت تأثیر دیدگاههای افراطی جزم اندیشانه و از سوی دیگر تحت تأثیر دیدگاههای شبه روشنفکری منفک از شبهههای اجتماعی قرار دارد. دیدگاههایی که علیرغم داعیههای خود از درک مسایل زنان عاجز میباشند. تفکر و تحقیق عالمانه در مورد زنان میتواند نحوه تفکر ما را در مورد جامعه تغییر دهد و موجب تجدید نظر در فهم ما نسبت به نهادهای اجتماعی گردد. تفکر در مورد زنان میتواند الگوهای عمیق روابط جنسیتی را در جامعه ما آشکار سازد، الگوهایی که بخشی از دنیای اجتماعی ما هستند، الگوهایی که نحوه فکر کردن و عمل کردن ما را تحت تأثیر قرار میدهند. برنامهریزی جنسیتی فرشته ساسانی فرشته ساسانی کارشناس ارشد الهیات، مشاور وزیر و مدیر کل دفتر امور بانوان وزارت کشور، عضو هیئت رئیسه شورای فرهنگی- اجتماعی زنان، مدیر مسئول نشریه زنان ایران، قائم مقام معاونت فرهنگی جامعهالزهراء، عضو گروه پژوهش جامعهالزهراء، عضو گروههای پژوهشی تاریخی است او در موضوعات روانشناسی و مشکلات اجتماعی زنان تحقیقاتی را انجام داده و در زمینههای علوم قرآنی، رشته مطالعات زنان،تفسیر و علم حدیث در دانشگاههای تهران،اراک و قم تدریس داشته و مقالاتی از وی منتشر شده است. لحاظ نشدن دیدگاه برنامهریزی جنسیتی مبتنی بر نگرشهای دینی در کلیترین و جزییترین برنامه کشوری مهمترین مسئله زنان در نظام جمهوری اسلامی است که برخی از موارد آن عبارتست از: 1. عدم درک ضرورت نیاز به آموزش در خصوص شناخت زنان و شیوه برنامهریزی مباحث آن برای مدیران نظام 2. عدم طراحی ضوابط دقیق کارشناسی در خصوص مباحث زنان که بوسیله برخی از صاحبنظران در برنامهریزیهای کشوری ارائه میشود. 3. عدم توجه به نقش مؤثر زنان در پیشبرد صحیح برنامهها در دو عرصه اجتماع و خانواده 4. عدم توجه به ریشههای پنهان مسایل و مشکلات زنان و برخورد سیاسی و شعاری با آن 5. عدم توجه به نقش کارآمد زنان در گسترش تفکر دینی و استفاده از مشارکت آنان به صورت اسمی نه رسمی 6. عدم تقویت نقشهای سنتی زنان و آماده نکردن زمینه جهت حرکت صحیح امور زنان از حالت گذار به حالت پایدار 7. عدم توجه به سیره فاطمی در بازسازی معنوی جامعه 8. عدم توجه به گرانبار شدن، مبهم و متناقض بودن نقشهای زنان در زندگی و عدم برنامهریزی اصولی 9. عدم مقابله جدی و به موقع و ریشهای با تهاجم بیگانه که زنان را در رأس حمله تبلیغی تهاجمی خود قرار دادهاند. 10. عدم توجه به بهبود و ارتقاء فرهنگ مراکز آموزشی و شغلی و همخوان نبودن آن با تعهیدات رفتاری زنان و جلوگیری از تغییرهای مدرن در آن اماکن 11. عدم حاکمیت نظرات کارشناسی- تخصصی زنان در مراکز مختلف شغلی و فشار جهت ارزشیابی نظرات به همراه جلوههای رفتاری 12. عدم تبیین نقشهای زنانه و مردانه 13. توسعه افسردگی و وازدگی میان زنان به سبب استفاده ابزاری از آنان 14. و بالاخره ضرورت پرداخت به مباحث و مشکلات زنان به عنوان یکی از اولویتهای نظام پیشنهادها: 1- ورود مباحث زنان به صورت اصولی در برنامهریزیهای عمومی کشور 2- ایجاد کمیتههای کارشناسی مباحث زنان در تمامی مراکز تصمیمگیری و شورای برنامهریزی 3- ضرورت آموزش برنامهریزی جنسیتی و شناخت زنان برای مدیران نظام 4- ایجاد انگیزه جهت جلب مشارکت صحیح زنان در توسعه امور نظام 5- احراز پست مشاورت زنان بر اساس شرایط مصوب نظام 6- برنامهریزی دقیق جهت شناخت و افشای برنامهریزیهای تهاجم در مباحث زنان 7- اتخاذ تدابیری جهت جلوگیری از هر گونه تحقیر و توهین زنان متعهد درتمامی مراکز آموزشی و شغلی 8- توجه به نقش محوری حضرت زهرا(س) و تلاش جهت جا اندازی معرفت ایشان در برنامهریزی کشوری برای رهایی جامعه از مهالک 9- برنامهریزی جهت تبیین صحیح نقش زنان و مردان در زندگی و توسعه دیدگاه از طریق رسانهها 10-تلاش جهت ایجاد حساسیت نسبت به احترام به زنان در جامعه 11-تلاش جهت ایجاد حساسیت و حرکتهای اصولی جهت رفع ظلم نسبت به زنان در مراکز قضایی، شغلی، فرهنگی و... اما در این میان به نظر میرسد عدم توجه به نظرات تخصصی نسبت به مسایل زنان از مهمترین مسایلی است که وضعیت فعلی را ایجاد نموده است. سیاسی بودن، سلیقهای بودن، و نظرات غیر تخصصی که از طرف مجامع و یا برخی از مصادر صادر شده و اجرا میگردد میتواند بالاترین ضربات را به نظام وارد سازد، باید جهت تأیید نظرات مختلف در امور زنان، مرکزی را در نظر گرفت که تمامی افراد آن دارای شرایط لازم علمی- تخصصی باشند.(نه آنکه صرفاً به عنوان نماینده یا نماینده تامالاختیار معرفی شوند) ضرورت رویکردی اسلامی و سازگار با جامعه امروز دکتر محمد حسین پناهی دکتر محمد حسین پناهی، جامعهشناس، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه علامه طباطبایی است. او پیش از این رئیس دانشکده علوم اجتماعی، معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی و مسئول گروه مطالعات زنان این دانشگاه بوده و در حوزه زنان و جامعهشناسی سیاسی زنان تحقیقات فراوانی کرده است. دکتر پناهی کتابهایی درباره مشارکت سیاسی زنان نیز تألیف کرده است. من فکر میکنم مهمترین چالشی که پشروی زنان ما وجود دارد رسیدگی به وضعیت تعادل بین سنت و اسلام و وضعیت جامعه رو به صنعتی ایران است. جامعه ایران در وضعیت فعلی، جامعهای در حال گذار است، جامعهای است که از وضعیت ما قبل صنعتی یا اصطلاحاً سنتی به طرف جامعهی صنعتی تغییر وضعیت داده است یعنی از حالت سنتی خارج شده اما هنوز به وضعیت صنعتی نرسیده است. در این حالت بینابین، جایگاه، وظایف، نقش و موقعیت اجتماعی زنان در جامعه سنتی متزلزل و پایههای آن سست شده است. در عین حال که هنوز جامعه به یک وضعیت تعادل در مرحله صنعتی شدن نرسیده و با وضعیت یک جامعه صنعتی هم روبرو است، این وضعیت خاصی را برای زنان ایجاد میکند که ابهامات زیادی برای آنها نسبت به جایگاهشان بوجود میآورد. از سوی دیگر جامعه وقتی به سمت صنعتی شدن حرکت میکند، ویژگی خاصی پیدا میکند مخصوصاً جوامع صنعتی پیشرفته امروز که مدلهایشان جوامع مدرن غربی هستند؛ مثلاً این ابهام ایجاد میشود که آیا من مسلمان ایرانی در نهایت باید همان نقش و جایگاهی را داشته باشم که زنان غربی امروز دارند و آنها را الگوی خود و آیندهی خود بدانم یا خیر؟ از طرف دیگر در جامعه ما انقلابی با ایدئولوژی اسلامی اتفاق افتاده که هدف این انقلاب، اسلامی کردن جامعه است. از جمله تغییر وضعیت زن به یک وضعیت مطلوب و آرمانی در جامعهی اسلامی، یعنی جایگاهی که در آن وضعیت و نقش و جایگاه زن با الگوها و وضعیت اسلامی سازگار باشد. بنابراین، جامعه در حال گذار ایران باید هم یک گذار به سمت صنعتی شدن را تجربه کند و هم باید گذری به سمت اسلامی شدن داشته باشد و ایدهآلها و آرمانهای اسلامی را در نظر بگیرد. این حالت وضعیت پیچیدهای را برای زن مسلمان ایرانی ایجاد میکند که باید به وضعیت متعادلی برسد که هم با ایدهآلهای اسلامی تطبیق داشته و هم با وضعیت جامعه صنعتی سازگار باشد. به نظر من مهمترین چالشی که زنان ما دارند این است که چگونه بتوانند تعادلی میان سنت و اسلام و وضعیت یک جامعه صنعتی برقرار کنند. برخی از سنتهای موجود در مورد زنان، قابل دفاع نیستند، در حالیکه بخشی از سنتها با اسلام سازگارند، مغایر با اسلام نبوده و قابل حفظ و دفاعند. بنابراین باید یک گزینشی از سنتها در مورد جایگاه و نقش زنان اتخاذ شود و الگوهایی باید از اسلام آرمانی در نظر گرفته شود که با جامعه صنعتی سازگاری داشته باشد و ایجاد یک تعادل و تألیف درستی از وضعیت و نقش زن در جامعه ایران ضروری و در این شرایط چالش بسیار مهمی است. در این راستا آموزش حقوق زنان، برای رسیدن به این تعادل کار ساز است و قطعاً کمک میکند؛ اما باید در نظر بگیریم که خود همان حقوق هم با این چالش روبرو است. چون آن حقوق ترکیبی است از سنت، اسلام و احتمالاً متأثر از حقوق جوامع پیشرفته صنعتی. نکته مهم این است که چگونه باید به چنین حقوقی رسید که در واقع مورد پذیرش اکثریت جامعه باشد و در عین حال با اسلام هم سنخیت داشته باشد و در جامعه رو به صنعتی شدن کارآمد باشد. بنابراین چالش مذکور با همه ابعادش از جمله همین بحث حقوق که رسیدن به یک سیستم حقوقی که این سه بعد را داشته باشد، چالش مهمی است که باید افراد متخصص در حوزه حقوق به این چالش پاسخ بدهند. و در نهایت رویکردی که باید نسبت به زنان وجود داشته باشد باید رویکردی اسلامی و سازگار با وضعیت جامعه صنعتی باشد، به این معنی که این رویکرد باید آرمانهای اسلامی را در برداشته باشد با آن تفسیر که بتواند با نیازهای یک جامعه در حال توسعه سازگار باشد. معنای این رویکرد این است که یک رویکرد سنتی صرف نیست، همچنین رویکرد الگو برداری از وضعیت زنان در جامعه صنعتی هم نیست و آن رویکردی از اسلام است که بتواند تلفیقی از اینها را در بر داشته باشد و آن تلفیق، باید ویژگیهای زیر را داشته باشد: 1- عدالت محور باشد. 2- کرامت انسانی زن در جامعه را لحاظ کند. 3- زن را به عنوان یک انسان توانمند، مسئول، مشارکتجو و اثر گذار در همه عرصههای زندگی، چه در حال حاضر و چه در آینده در نظر بگیرد. اشتغال زنان با الگویی همخوان دکتر ابراهیم رزاقی دکتر رزاقی، دانشآموخته توسعه اقتصادث و مقطع دکتری از فرانسه است. او عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بوده است و کتاب آشنایی با اقتصاد ایران از تألیفات وی میباشد. در زمان حاضر، مهمترین مسئله و مشکل زنان بحث اشتغال است. با توجه به تبعیضی که در جامعه ما به لحاظ درآمدی میان مردان و زنان وجود دارد و از طرف دیگر اکثر خانوادهها کمدرآمد و فقیر هستند و فشار این کمدرآمدی بر خانم خانه وارد میشود، لذا اشتغال باید افزایش پیدا کند، آن هم اشتغالی که خاص زنان باشد، مثلاً به صورت پارهوقت باشد یا کارهایی که در منزل هم میتوان انجام داد. این افزایش اشتغال که افزایش درآمد را به دنبال دارد، کمک بزرگی به تحول میکند. مثلاً خانمها را به خاطر وسایلی که دارند از انجام یک سری کارهای سخت معاف میکند و نکته مهم دیگر این است که امروز در بازار رقابتی اشتغال، برای جلوگیری از آسیب دیدن زنها باید از آنها حمایت کرد تا مشکلات جانبی هم بوجود نیاید که البته اینها احتیاج به سیاستگذاریهایی دارد که به خانمها اطمینان بدهد که حمایت میشوند. تعداد خانمهایی که کار میکنند و خانوادههایی که وضع مالی خوبی دارند بهطوریکه خانمها در آن خانوادهها نیاز به کار کردن ندارند،اندک است و مسئله آنها شاید این باشد که نمیدانند وقتشان را چطور پر کنند که مسئله آنها با اقشار دیگر جامعه کاملاً فرق میکند. از آنجایی که زنان در طبقات مختلف درآمدی هستند و از سطوح مختلف مهارتی برخوردار هستند و دارای ذهنیتهای مختلف فرهنگی هستند، برای رسیدن به یک تعادل میان هر دو گروه، راه حل ثابت و همگانی وجود ندارد. جنبشهای فمینیستی زنان معتقدند که همه زنان تحت ستم هستند و باید از آنها حمایت کرد تا بتوانند به لحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حقوق خودشان را دریافت کنند. این راه حل مخصوص عدهی اندکی از خانمها است چرا که اکثریت زنان ما با کمدرآمدی و فقر دست و پنجه نرم میکنند و فرصت پرداختن به این موضوعات را ندارند. طبیعتاً مسئله اینها با کسانی که دغدغه معاش ندارند متفاوت است به همین دلیل از نظر من یک راه حل ثابت که همه خانمها را شامل شود وجود ندارد. متأسفانه فقر خیلی گسترده است. چون حتی خانمهایی وجود دارند که شاغل هستند، اما در مورد درآمدشان هیچ اختیاری ندارند، چون مرد از آن استفاده میکند. مشکل دیگر که فرع بر آن چیزی است که گفتم این است که چون خانمها به حقوق خودشان واقف نیستند، به آنها ظلم میشود و گاهی اوقات هم اگر به حقوق خودشان آشنا هستند نمیتوانند از آن دفاع کنند. در شرایط قبلی، ما میتوانستیم با ایجاد تأسیسات و دادن یکسری امکانات به خانمها و آموزش آنها مشکلاتشان را کم کنیم اما متأسفانه سیستم آموزشی ما خیلی مشکل دارد و متناسب با نیازهای خانمها نیست. مثلاً صدا و سیما در برنامههایی که تولید میکند به این مسایل نمیپردازد که همه اینها به کار فرهنگی احتیاج دارد برای این کار میتوانیم از کسانی که در رشته حقوق تحصیل کردهاند استفاده کنیم ولی من معتقدم که این مسئله فرع بر مسئله نیازمندی زنان به اشتغال میباشد چون زنان وقتی درآمد داشته باشند میتوانند به مسایل حقوقی هم بپردازند. نکته مهم دیگر این است که در چنین شرایطی باید طوری آموزش بدهیم و هدایت کنیم که زنان فکر نکنند که باید بر مردان مسلط باشند. البته برای متضرر نشدن خانواده از بالا رفتن آگاهی زنان، باید به وضع دیگری نیز فکر کرد زیرا وضع موجود وضع پذیرفته شدهای نیست. یک الگوی موجود آن است که اروپاییها و آمریکاییها مطرح میکنند که نزد ما پذیرفته شده و مناسب فرهنگ ما نیست و نتیجهاش متلاشی شدن خانواده است، همان طور که در غرب میبینیم. ما با توجه به مسایل و فرهنگ خودمان باید طوری عمل کنیم که خانمها نخواهند مسلط بشوند، بلکه به دنبال پیدا کردن کار مناسب باشند یعنی کاری که قصد سوء استفاده از زن را نداشته باشد و مشکلات را بر دوش زن نیاندازد در صورتیکه ما در سطح جامعه حتی طرحی در مورد این الگو و این شکل نداریم و مشکلات آموزشی و فرهنگی زیادی هم داریم و چون هنوز از خودمان الگویی طراحی نکردهایم یا از الگوی غرب استفاده میکنیم که مناسب کشور ما و فرهنگ ما نیست و یا از الگوی قدیمیمان استفاده میکنیم که مرد سالار بوده و مشکلات خودش را دارد. من به عنوان کسی که به این مسایل فکر میکند، معتقدم باید طوری فرهنگ جامعه را هدایت کنیم که خانمها فکر نکنند باید به مردها مسلط شوند؛ چون در خانوادههایی که زنها موفق به انجام این کار شدهاند وضع بدی پیش آمده و بدتر از آن زمانی است که زنها کار میکنند و در این وضعیت مشکلات خانواده مضاعف خواهد شد. ضرورت آگاهی از توانمندی، حقوق و مسئولیتها دکتر لاله افتخاری دکتر لاله افتخاری، دانشآموخته رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه تهران است. وی داوری قرآن در قسمتهای مختلف مانند، پژوهش، مفاهیم و ... را در مسابقات قرآن کشوری به عهده داشته است. استادیار دانشگاه و در حال حاضر نماینده مردم تهران در مجلس و عضو هیئت رئیسه کمیسیون فرهنگی مجلس، رئیس فراکسیون قرآن و عترت، دبیر فراکسیون ایثارگران مجلس و عضو فراکسیون زنان مجلس است. وی فرزند و همسر شهید و مسئول کانون قرآن و عترت حضرت زینب است. با توجه به بررسیهایی که بر اساس آمار و با توجه به اطلاعاتی که در برخورد با افراد مختلف و مراجعات مختلف داریم، نظر بنده این است که در رأس مهمترین چالشی که روبروی خانمهای ما قرار دارد، عدم آگاهی آنها از حقوق و مسئولیتهای آنها است. در واقع خانمها آن طور که باید نمیدانند در چه جایگاه والایی از دیدگاه اسلام و آفریدگار بشر قرار دارند. این عدم آگاهی از جایگاهشان، عدم آگاهی از حقوق ومسئولیتهایشان را به دنبال دارد. به همین دلیل آسیبهای زیادی از جانب دیگران متوجه زنان میشود و اگر آنها از حقوق و کرامت و جایگاه بیبدیلی که خداوند برای آنان قایل شده مطلع شوند از طریق استنادات و استدلالهایی که انجام میدهند وارد میدان میشوند و حقوق خود را مطالبه میکنند. از طرف دیگر با توجه به اینکه آنها در خلقت بشری به عنوان یک انسان کامل مانند مردان و از سویی خلیفه خداوند هستند ، از این رو مسئولیتهایی به عهده دارند که باید به این مسئولیتها، توجه داشته باشند و در هیچ کدام از این زمینهها دچار افراط و تفریط نشوند. مشکل دیگر این است که زنان ما از حقوقی که قانون اساسی و آییننامههای مختلف برای آنها در نظر گرفته ناآگاه هستند، چه قبل از ازدواج، چه در عین ازدواج و چه بعد از ازدواج و غالباً اکثر خانمها اشراف به قانون ندارند و اطلاعرسانی دقیقی نیز به آنها نشده است. برای اینکه بدانند از کجا وارد شوند و چطور از مشکلات، سلامت بیرون بیایند در نتیجه بسیاری از مشکلات در همین بین صورت میگیرد. یکی از پیامدهای عدم آگاهی از حقوق و مسئولیتها این است که اگر در جایی حقی در اختیارشان گذاشته میشود نمیدانند چطور باید از آن استفاده کنند. با یک دید تکبعدی جلو میروند و در نتیجه باز مشکلاتی به وجود میآید. مسئولین وظیفه دارند که هم خانمهای ما را نسبت به حقوق شهروندیشان آگاه کنند و هم جایگاه آنها را برایشان در خانواده، جامعه و در پیشگاه خداوند تبیین نمایند و در تصمیمگیریهایی که صورت میگیرد باید مسئولیتهای زنان به آنان گوشزد شود و به توانمندیهای زنان پرداخته شود، لیاقتهای آنها در نظر گرفته شود و نسبت به آنها برنامهریزی صورت گیرد و به نیازهای فطری و عاطفی زنان توجه شود. در مورد امکانات هم باید توزیع امکانات میان خانمها و آقایان عادلانه باشد یعنی به نحوی باشد که هم مناسب حال خانمها بوده و هم اینکه مسئولیتهای متناسبی که از عهده خانمها برمیآید از آنها به صرف زن بودن سلب نشود و در انواع کارهای تخصصی و پژوهشی که خانمها بارها توانمندیهایشان را نشان دادهاند شرکت داشته باشند و این مستلزم این است که خانمهای ما خود باوری داشته باشند. هم جایگاه خود را بشناسند و هم بتوانند توانمندیهایشان را عرضه کنند و هم مسئولین و آقایان باید با حقوق خانمها آشنایی داشته باشند تا بتوانند حق آنها را بپردازند. مردان ما باید نسبت به حقوق زنانشان آگاهی داشته باشند تا برای اعطای حقوق خانمها به آنها تلاش و زمینهسازی و بسترسازی کنند تا بتوانند حقوقشان را ادا کنند و خانمها هم باید بدانند در مقابل آقایان و خانواده و دیگران مسئولیتهایی دارند که نباید از آنها غافل باشند. باز هم تأکید میکنم برای رسیدن به این مطلوبها رسیدن زنان ما به خودباوری خیلی اهمیت دارد چون به آنها کمک میکند توانمندیهایشان را بروز دهند که در حال حاضر جامعه ما روی به این سمت دارد و زنان برای آگاهی از حقوقشان فعالتر شدهاند و آقایان هم دارند برای پذیرش و شناخت این حقوق همکاری میکنند. ما همکاری زنان را در عرصههای مختلف اجتماعی و در برهههای مختلف زمانی شاهد بودهایم. برای این که پیرو اهل بیت باشیم باید به سمتی حرکت کنیم که به خودباوری زنان کمک کند و زنان را در بروز توانمندیهایشان یاری کند. به نظر من ضروریترین رویکردی که باید نسبت به مسئله زنان وجود داشته باشد با توجه به تجربهای که دارم این است که اگر خانمها با توجه به جایگاهی که خداوند برای آنها مشخص کرده، حقوق و مسئولیتهای خود را بشناسند، قطعاً به رعایت حقوق همدیگر نزدیک خواهند شد. چون هرکس میداند که دیگری نسبت به او حقی دارد و باید توان او در نظر گرفته شود و نگاه جنسیتی کنار گذاشته شود مگر در موارد خاص که محدوده آنها هم مشخص شده است و نکته مهم این است که مهمترین نقش خانمها، همسری و مادری است که باید به این مسئله توجه شود و از سوی دیگر محدود کردن مسئولیت و تخصص زنان هم عادلانه نبوده و باید در برنامهریزیها مد نظر قرار گیرد. حق زن بودن دکتر نیره قوی نیره قوی کارشناس ارشد مبانی حقوق و مشغول به تحصیل خارج فقه و اصول است. وی مدرس دانشگاههای تهران و امام صادق(ع) بوده و مقالات و پژوهشهایی در زمینه مسایل زنان داشته است. او هم اکنون مسئول دفتر خواهران نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههاست. در ارتباط با مهمترین چالشی که در مورد زنان داریم نکته مهم و قابل توجه این است که به نظر میرسد بررسی چگونگی چالشها در ارتباط با هر موضوعی از جمله مسایل زنان به چند مورد ارتباط پیدا میکند و مسایل مقدماتی زیادی دارد. مسئله مقدماتی اول چگونگی ساختارهای هر جامعه است. مقدمه دوم کارکرد این ساختارها در جامعه است، چون هر جامعهای ساختارهای خودش را دارد که مشخص کننده مسیر حرکت آن جامعه است. مقدمه سوم، کیفیت تبیین جایگاه هر موضوع در آن ساختار است، مانند موضوع زنان در نظام فعلی. وقتی این تبیین جایگاه صورت گرفت بخشهای پیرامونی آن هم مثل سازمانها در تداوم این عملیات و مسیر اجرایی که در ارتباط با آن موضوع وجود دارد، حرکت میکنند. مقدمه چهارم بحث، میزان توقع کارآمدی از آن ساختار است، یعنی مردم، مخاطبان، زنان، خانوادهها و به طور کلی جامعه چه میزان از این ساختار، توقع کارکردی دارند. در این توقع دو نکته مهم است؛ اول اینکه نیازهای واقعی هر جامعه باید در نظر گرفته شود. بالا بودن و یا پایین بودن توقعات به این بستگی دارد که افراد واقعیتها را چگونه ببینند و مسئولین لایههای نیازمندی افراد را در آن موضوع رصد کنند یا اصلاً به آن توجهی نداشته باشند یا نگرش آنها، نگرشی صنفی و یا قشری باشد. با توجه به همه اینها، نوع نگرش به آن مسئله متفاوت میشود. مقدمه پنجم، لزوم بررسی وضعیت موجود و ترسیم وضعیت مطلوب است که یک اصل روانشناختی است. برای بررسی هر موضوعی ما معمولاً وضعیت موجود را ارزیابی میکنیم، در بحث زنان هم همینگونه است. وضعیت فعلی زنان را در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و با رویکردی دیگر در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و علمی بررسی میکنیم و وضعیت مطلوب را ترسیم و با توجه به مبانی، برای رسیدن به این مطلوب برنامهریزی میکنیم که البته مبانی ارزشی و دینی، سنتها، آداب و رسوم، فرهنگ و عرف را در نظر میگیریم. مهمتر از همه این است که بدانیم این سیستم با آن ساختار چقدر کارآمد است؟ مقدمه ششم که مسئله بسیار مهمی است و در راهکارها باید از آن استفاده کرد، بررسی چگونگی یا ترسیم فرآیند واکاوی هر موضوع – در صورت لزوم- در ساختار اداری کشور است البته در ابتدا باید بررسی کرد آیا در این سیستم امکان واکاوی و بررسی مجدد وجود دارد؟ و اگر این امکان وجود دارد با چه سیستمی باید این تغییرها ایجاد، نهادینه یا ثابت شود. مهم این است که ما ببینیم ترسیم فرآیند واکاوی در هر موضوع، در صورت لزوم و اقتضای شرایط زمانی، مکانی و ... به چه صورت دیده شده است. این شش مورد در پیگیری هر موضوعی اهمیت دارد و در بحث زنان هم به همین ترتیب. اما برای پیدا کردن چالشهای مسایل زنان به سه محور باید توجه کرد: بعد فردی، خانوادگی که در آن وظایف مادری و همسری مطرح است و بعد اجتماعی. این سه محور استعداد بررسی چالشهای زنان را دارد. از میان این سه بعد، من بعد فرهنگی و خانوادگی را مقدم میدانم به این دلیل که با نگاه مهم و ارزشی که در جامعه ما وجود دارد و به گونهای مبنا هم قرار گرفته این وجوه پر اهمیتتر هستند و پیدا کردن آنچه که به خانواده ارزش و به این نهاد ثبات داده، در کنار تعالی و رشد و تکامل آن- که ثبات جامعه را در پی دارد- بسیار با مهم است. خصوصاً با توجه به آنچه که در حال حاضر در جوامع مختلف تحت عنوان «تزلزل و فروپاشی خانواده» وجود دارد، فکر میکنم عدم توجه و یا کمتوجهی و بدتر از آن افراط و تفریط در مسایل زنان، آسیبهایی را بر خانواده وارد میکند که آن را به سوی همان تزلزل میکشاند چنانچه در غرب اتفاق افتاده و کیان خانواده در معرض افراط و تفریط قرار گرفته است. بنابراین پرداختن به بعد خانوادگی و فردی زنان قابل اهمیتتر است. در بعد راهکارها هم باید دید چه مشکلات و کم و کاستیهایی وجود دارد تا برای آن کارهای تخصصی انجام شود و مسایل در جامعه اثبات و تثبیت شده و در صورت لزوم تغییر کند. بعد اجتماعی زنان و حضور زن در خارج از خانه از لحاظ فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و در واقع نقش دوم زن هم چالشهای خودش و استعداد موضوعیت پیدا کردن برای بررسی را دارد که در همین راستا بحث اینکه یک خانم چند ساعت در بیرون از خانه است اهمیت دارد. من تصور میکنم رابطه مستقیمی میان میزان ساعاتی که یک خانم به لحاظ کمی باید در خارج از خانه باشد و وظایف و نقشهای خانوادگی او وجود دارد. هنر مهم این است که بتوان میان کار در یک ساختار و نظام خانوادگی و فردی،توازن برقرار کرد که هم بشود از توانمندیهای خانمها در زمینههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و ... با توجه به نیازی که جامعه ما دارد استفاده کرد تا بنیانهای ساختار اجتماعی حضور زن مستحکم شود و هم اینکه نقش اول و مهم خانوادگی زن، آسیب نبیند که اینها مستلزم یک برنامهریزی دقیق از سوی نظام و ساختارها است که هم بتواند به دوام و تحکیم و ثبات نقش اول زنان به عنوان همسر و مادر منجر شود و هم از پتانسیل عظیم زنان استفاده و بهرهبردای شود. پیشنهادی که بنده دارم این است که در برنامهریزی و چگونگی نگاه به مسایل زنان از افراط و تفریط پرهیز شود. از افراطی که زنان را در تنگنا قرار داده و منجر به پیدایش جنبشهای مختلف زنان شود که از خواست حق رأی فراتر رفته و ریشه بسیاری از مشکلات زنان را بوجود آورده است و هم از نگاه تفریطی به زنان که استفاده نکردن از نیروهای زنان و داشتن دیدگاه متحجرانه نسبت به آنان است جلوگیری کرد و مهمتر از همه ایجاد تعادل میان بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان است. شهید مطهری میفرماید: ما در طول تاریخ، زن را دچار آسیب میبینیم، آسیبی که در دوره جاهلیت بوده که حق انسانی از زن سلب میشده و دیگری تداوم همان آسیب که در غرب میبینیم و آن محرومیت زن از بعضی حقوق به خاطر زن بودن است. چه بسا حق حیات را از یک زن گرفتن خیلی تفاوت ندارد با اینکه حق زن بودن از او سلب شود. افزایش آگاهی هر دو جنس دکتر شکوفه گلخو دکتر شکوفه گلخو فارغالتحصیل رشته بیوشیمی از دانشگاه تهران در مقطع دکتری است و در حال حاضر رئیس پژوهشکده زنان دانشگاه الزهراء و عضو گروه بیومدیکال پژوهشکده زنان است. تحقیقات او درباره زنان از جمله بیوشیمی و تنظیم خانواده بوده است. در مورد مسایل زنان ابتدا باید یک دستهبندی انجام دهیم. مثلاً ما با زنان خانهدار و زنان شاغل مواجه هستیم، در میان زنان شاغل نیز، هم زنان شاغل اداری وجود دارد و هم زنانی وجود دارند که با داشتن سطح بالای علمی در جامعه مشغول خدمت هستند و حتی در بین این گروهها افرادی هستند که هر دو کار را انجام میدهند. در نتیجه هر کدام مسایل مخصوص خودشان را دارند. زنان خانهدار هم به گروههای مختلفی تقسیم میشوند. مثلاً زنانی که فقط در خانه هستند و کسی آنها را در صحنه اجتماع نمیبیند یا در بین آنان عده خیلی زیادی محجوب به حیا هستند و اعتقادات مذهبی دارند که به خاطر آن اعتقادات، برای حضور در اجتماع با محدودیتهایی مواجه هستند و از آن طرف هم افرادی وجود دارند که برای حضور خودشان در اجتماع هیچ محدودیتی قایل نیستند و فراتر از حد معمول و عرف جامعه در اجتماع حضور دارند که ممکن است مزاحمتهایی را برای دسته دیگر ایجاد کنند. هر کدام از این دستهها نیازها و مسایل خودشان را دارند و باید به آنها توجه شود البته اینکه چطور میشود بین همه این دستهها تعادلی ایجاد کرد، نکته مهمی است یعنی یک زن، از آنجایی که شرایط خاصی دارد باید چطور رفتار کند که نه فقط در خانه باشد و هیچ فعالیت اجتماعی نداشته باشد و نه آنقدر در اجتماع باشد که خانواده از عدم حضور او متضرر شود. نکته مهم دیگر، آگاهی دادن به زنان در مورد حقوق آنهاست که باید همراه با آگاهی دادن به مردان در مورد حقوق زنان باشد؛ چون در غیر این صورت نتیجهای نخواهد داشت. مثلاً ما زنان را نسبت به حقوقشان در مورد مهریه، نفقه و ... آگاه کردهایم که این یک حق عام است و تفاوتی میان قشر تحصیلکرده و تحصیلنکرده وجود ندارد ولی از آن طرف مردان را که در واقع دهنده این حقوق هستند با حقوق زنان آشنا نکردهایم که این به زنان آسیب میرساند. آسیبهایی مثل افسردگی، خودکشی و ... چون مثلاً زنها نتوانستهاند مردان را متوجه کنند که اگر ازدواج دختر عمو و پسرعمو در آنجا رایج است این کار از نظر علمی منسوخ است یا در مورد مهریه وقتی آگاهی دهی به مردان به عنوان دهنده این حقوق کم است، تعادل به هم می خورد و مشکلات هم بیشتر میشود. ما باید شعور و آگاهی زن را همراه با آشنایی او با حقوقش بالا ببریم. چون آشنایی آنها با حقوقشان به تنهایی ضامن خوشبختی نیست. من فکر میکنم ما باید دو کار فرهنگی انجام بدهیم اول اینکه باید مردان را به حقوقی که باید به زنها بدهند آگاه کنیم که در این صورت مشکلات جانبی مثل بالا رفتن مهریه کم میشود. چون یکی از علل بالا رفتن مهریه، این است که زنها نگران از بین رفتن و در واقع از هم پاشیده شدن زندگیشان هستند و فکر میکنند با افزایش مهریه از طلاق جلوگیری میکنند در حالیکه میبینیم زنانی وجود دارند که با داشتن مهریههای سنگین طلاق میگیرند. در مورد اینکه عدهای معتقدند وقتی زنان سطح سواد و آگاهیشان نسبت به حقوقشان بالا میرود، پایبندی آنها به زندگی کمتر میشود. از جهتی با این عقیده موافق هستم و از جهتی مخالف. چون دیده میشوند افراد تحصیلکردهای که علیرغم داشتن تحصیلات بالا با توجه به آگاهی که از بطن زندگی زناشویی دارند ساده زیستی را برای زندگی انتخاب میکنند و از طرف دیگر اقشار پولداری هم وجود دارند که سطح آگاهیشان پایین است و به ازدواج به چشم یک معامله نگاه میکنند. ما باید یک رویکرد فرهنگی به این مسئله داشته باشیم و به زنها استفاده صحیح از حقوقشان را آموزش بدهیم تا بدانند که استفاده نادرست از حقوقشان حتی میتواند آنها را متضرر کند و در عین حال ما باید فرهنگ مردها را بالا ببریم و به آنها آگاهی بدهیم که شما به عنوان مرد باید یاد بگیرید که حقوق زن را شناخته و آن را پرداخت کنید و در واقع هدیه کنید. نه اینکه زنها مجبور شوند با توسل به زور این کار را انجام بدهند.