«موضوع کنترل جمعیت و تنظیم خانواده»
آرشیو
چکیده
چه شرایطی در برخی کشورها به ویژه کشورهای اروپایی به وجود آمد که بحث کنترل جمعیت مطرح و چه برنامههایی تدوین شد؛ یا به عبارت دیگر چه سیاستی از سوی کشورهای غربی درپیش گرفته شد تا برنامه کنترل جمعیت به کشورهای دیگر به ویژه آسیایی کشیده شود وتا کنون با نحوه اجرای این برنامهها چه اتفاقی درکشورهای جهان سوم افتاده است؟ این ها پرسش هایی است که طی گفت و گویی با دکتر محمودیان به آن ها پرداخته می شود.متن
چه شرایطی در برخی کشورها به ویژه کشورهای اروپایی به وجود آمد که بحث کنترل جمعیت مطرح و چه برنامههایی تدوین شد؛ یا به عبارت دیگر چه سیاستی از سوی کشورهای غربی درپیش گرفته شد تا برنامه کنترل جمعیت به کشورهای دیگر به ویژه آسیایی کشیده شود وتا کنون با نحوه اجرای این برنامهها چه اتفاقی درکشورهای جهان سوم افتاده است؟ جمعیت جهان در 200 سال اخیر رشد بالایی داشته که ازسال 1880 میلادی به این طرف، با آغاز صنعتی شدن و کاهش مرگ و میر، شروع شد. این رشد جمعیت ابتدا در کشورهای صنعتی شروع شد و با حدود 150 سال تأخیر به کشور ما و به کشورهای در حال توسعه رسید. اینجا هم طبق همان روال، مرگ و میر کاهش یافت و به دنبال آن باروری هم کاهش پیدا کرد. اتفاقی که به لحاظ ماهیتی در این دو دسته کشور افتاد، با هم متفاوت است. در کشورهای صنعتی، صنعتی شدن در بطن جامعه اتفاق افتاد و همه چیزصنعتی و نوسازی شد، مرگ و میر کاهش پیدا کرد و به تبع آن زندگی روستایی به صنعتی تبدیل شد، مشارکت زنان درجامعه و بیرون از خانه بیشتر شد و به تبع اینها و به صورت غیر کنترل شده- غیر ارادی، غیرحاکمیتی - ناخواسته باروری کاهش پیدا کرد؛ اما در اینجا مرگ و میر به تبع استفادهای که از«توسعه» شد و ورود دارو و پزشکی کاهش یافت و باروری طبق آن سیستم عمل نشد، چون «توسعه» کشور ما وارداتی بود و به صورت «مصرف تکنولوژی» ایجاد شد. مرگ و میر کاهش پیدا کرده؛ اما اقتصاد هنوز اقتصاد کشاورزی بود و زنان هنوز در خانهها بودند و در نتیجه ماندگاری رشد بالا هم طولانیتر شد، چنانچه هنوز هم هست. انتقال جمعیتی به گونهای است که ما از رشد کم شروع میکنیم و دوباره میرسیم به رشد کم. اروپا چنین وضعی را تجربه کرده که البته بعضی از کشورها به پایین وضعیت رشد کم، هم رسیدهاند مثل آلمان که حتی به مرحله سقوط جمعیتی رسیده است. در کشور ما هم کاهش جمعیتی وجود داشته؛ اما نه به خاطر توسعه و نوسازی. توسعه در این حد دخیل بوده که داروهای جلوگیری از بارداری در دسترس قرار گرفته و مؤثر واقع شده و در نهایت فرهنگپذیری دنیای جدید و ایران. در بین کشورهای منطقه و در جهان در دو دهه اخیر ایران بیشترین کاهش رشد باروری را داشته است. باروری در دوره قبل از انقلاب کاهش پیدا کرد. در اوایل انقلاب اندکی افزایش پیدا کرد و از سال 63 یا 64 به این طرف دوباره کاهش پیدا کرده است. این کاهش باروری به کاهش رشد در ایران انجامیده و هنوز نمیتوانیم بگوییم که یک کشور توسعهیافته مثل کشورهای اروپایی است و میانگین باروری کل - که شاخصی در جمعیتشناسی است- در ایران طبق آمار سال 80 و برآوردهای سالهای بعد 2 است یعنی یک زن در طول عمرش میتواند دو بچه داشته باشد که همین باروری کل در سال 65 بالای 6 است که با توجه به آن آمار، ما کاهش زیادی داشتهایم که علتش به طور کلی توسعهیافتگی کشور نبوده و اکنون با این که مشارکت زنان در جامعه 10 درصد است؛ اما باروری به شدت کاهش پیدا کرده است. و علت افزایش جمعیت در دنیا این بود که در کشورهای توسعهنیافته، نوسازی شد و جمعیت زیاد شد، نسبت امکانات با جمعیت به هم خورد و به همین دلیل فکر کنترل جمعیت به ذهن دولتمردان و سیاستمداران افتاد. حتی کشورهای غربی از این سیاست که جمعیت کشورهای جهان سوم باید کاهش پیدا کند، حمایت کردند و در نهایت کل دنیا باید جمعیتش متعادل میشد. در نتیجه سیاستهای جمعیتی اتخاذ شد. در ابتدا سیاستهای جمعیتی، کنترل بود، دولتها سهیم بودند، یعنی یک نگرش دولتی بر این روند وجود داشت؛ مثلاً دولت ایران بعد از سرشماری سال 75 اعلام کرده بود که مثلاً به بچههای سوم به بعد دفترچه نمیدهیم، کوپن نمیدهیم و.... اما بعدها رویه عوض شد و به این نتیجه رسیدیم که کنترل جمعیت از راه تهدید دولتی روش مناسبی نیست، چون یکی از عوامل افزایش جمعیت در اوایل انقلاب، مخالفت مردم با دولت پهلوی بود. بعدها که مسئله«تنظیم خانواده» مطرح شد روش بهتری بود که هم کاهش و هم افزایش جمعیت و هم به ثبات جمعیت کمک میکند و بین جمعیت و امکانات خانواده در سطح خرد و کلان و امکانات جامعه هماهنگی ایجاد میکند. دو بار این تفکر عوض شد و رسیدیم به بهداشت باروری و اینکه با رعایت بهداشت مادر و کودک، هم جمعیت کنترل میشود و هم کیفیت جمعیت افزایش پیدا میکند و رعایت این موارد در کشورهای جهان سوم، منجر به کاهش جمعیت میشود. در مورد اینکه اگر کنترل جمعیت داشته یا نداشته باشیم، چه اتفاقی میافتد، باید گفت، اکثر کشورها به ویژه کشورهای جهان سوم در سالهای اخیر به دنبال کاهش جمعیت هستند و یک زمزمههایی در کشور ما و کشورهای جهان سوم افتاده که نشئت گرفته از اتفاقاتی است که در اروپا افتاده و برخی اتفاقات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی نیز در خود این کشورها حادث شده است. اروپایی معتقدند که اگر باروری کل 2 باشد، جمعیت حفظ میشود و اگر کمتر از 2 باشد، خطرناک است و امکان دارد جمعیت کاهش پیدا کند که در اروپا همین اتفاق افتاده است و در بعضی کشورها باروری کل 2/1 درصد است. در کشور ما باروری 2 است اما هنوز رشدمان 2/1 درصد است و ما باید به رشد صفر برسیم تا جمعیتمان حفظ بشود وگرنه تا آن زمان ما افزایش جمعیت خواهیم داشت. در نهایت علتی که باعث افزایش جمعیت میشود، ساختار سنی جمعیت است که این مسئله در اروپا رفع شده و جمعیتشان دارد کم میشود، اما در کشور ما رفع نشده است. با این فرض که باروری در سطح پایین بماند و باروری کم را نتیجه بدهد، اما اگر باروری کمتر نشود و حتی اگر کمی افزایش پیدا کند، در مورد جمعیت و افزایش آن نگرانی وجود ندارد که ما به دنبال کاهش جمعیت باشیم. علت دیگر در ایران و کشورهای عربی تقابل با آدمهای دیگر است، تقابل شیعه و سنی، تقابل فلسطینیها و اسرائیلیها، تقابل آسیایی و اروپایی که این مسئله بیشتر در اذهان مبناست و در واقعیت خیلی قابلاهمیت نیست. شرایط دیگری هم در این قضیه دخیل است که با معادلات علمی قابل پیشبینی نیستند. در ایران باروری کم شده؛ اما رشد همچنان بالاست و این رشد بالا قطعاً تا 20 سال آینده ادامه خواهد داشت. تناسب میان توسعه و جمعیت چگونه است؟ کدام منجر به دیگری میشود؟ توسعه و جمعیت رابطهای خطی و شفاف نیست، چون به طور مثال انگلیس به لحاظ جمعیتی شبیه ما است؛ اما به لحاظ توسعهیافتگی از ما برتر است. رشد جمعیت در اروپا، اوایل منجر به توسعهیافتگی شد، چون افزایش جمعیت باعث توسعه شد و آن جمعیت افزون به امکانات نیاز داشت، بعدها خود توسعه منجر به کاهش جمعیت شد. از آنجا که مرگ و میر تابع توسعه است، کنترل جمعیت در ابتدا با توسعه شروع میشود. توسعه با عملکردی متفاوت به باروری هم کمک کرد به این صورت که نظام اقتصادی از کشاورزی به صنعتی تبدیل شد، اقتصاد از خانهها بیرون رفت، زنان میتوانستند بیرون از خانه کار کنند، تحصیل فرزندان گران شد وهمه این موارد باعث شد تا خانوادهها در مورد فرزندآوری، بیشتر فکر کنند؛ زیرا داشتن فرزند به هزینههای زیادی نیاز داشت حتی با وجود اینکه یک سری امکانات مثل بیمه و بازنشستگی فراهم شد. توسعه هم مرگ و میر را کاهش داد و هم جمعیت را کاهش پیدا کرد. به واسطه این تأثیر، جمعیت کنترل شد. هرم طبیعی جمعیت وقتی رو به کاهش میرود که در پایین هرم رشد، کاهش پیدا کند. ما در حال حاضر به افزایش جمعیت جوان رسیدهایم که به این میگویند «جایزه جمعیتی». جمعیت کودکان ما کم است و این مفید است، چون به امکانات کمتری نیازمندیم. جمعیت سالمندان هم جمعیت کمی است، در نتیجه جمعیت جوان و میانسال ما بالاست که این به عنوان نیروی کار انسانی مفید است. حالا اگر اقتصادی قوی داشته باشیم این افزونی جمعیت جوان در توسعه جامعه در آینده به ما کمک خواهد کرد و این بستگی به اقتصاد ما دارد و این یک رابطه اثبات شده نیست که هر افزایش جمعیت جوانی منجر به توسعه بشود. طرف دیگر قضیه هم که معمولاً همه معتقدند که هر افزایش جمعیتی هزینه بر هست صادق نیست و رابطهای اثبات شده نیست؟ کیفیت و کمیت جمعیت همیشه مهم است. جمعیت زیاد اگر کیفیت داشته باشد منجر به توسعه میشود؛ اما در جامعهای مثل ما که اقتصاد ضعیف و بیمار است، نمیتوانیم از نیروی جوان استفاده کنیم و مثلاً برایشان شغل ایجاد کنیم، در نتیجه بهرهوری و کارآیی آنها پایین میآید و بیکاری نیروی جوان زیاد میشود و آنها سربار خانواده و بعد هم سربار جامعه میشوند، ضمن اینکه همین جمعیتی که در حال حاضر جوان هستند و ما نتوانستهایم برایشان کاری انجام بدهیم 20 سال دیگر به جمعیت میانسال جامعه تبدیل میشوند. پس جایزه بودن این جمعیت وقتی تأمین میشود که از آن به نحو درست استفاده بشود مثل مالزی، کره، چین که از این جایزه خوب استفاده کردند و بعد از این، شما میرسید به یک هرم ستونی ثبات جمعیت. در نتیجه جمعیت زیاد همیشه توسعهیافتگی وجمعیت کم توسعهنیافتگی را به دنبال ندارد. باتوجه به آنچه در بحث اقلیتها فرمودید مبنی بر اینکه بعضی از آنها میخواهند با افزایش جمعیتشان از اقلیت خارج شوند به طور کلی، کارکرد جمعیت در علم جمعیتشناسی چیست و آیا با توجه به آن، اقلیتها میتوانند از آن کارکردها استفاده کنند؟ افزایش جمعیت اقلیتها وقتی میتواند سودمند باشد که افزایش کیفیت را به همراه داشته باشد. در مورد جمعیت استانها، باید گفت برتری جمعیت استانها یعنی هر استانی نسبت به دیگری وقتی مفید است که همراه با کیفیت باشد؛ اما اینجا یک نکته وجود دارد و آن هم اینکه جمعیت برخی اقلیتها درکشور ما رو به افزایش است اما شما نمیتوانید پیشبینی کنید که در 20 سال آینده هم برنامهشان همین باشد، چون آنها هم سطح سواد و آگاهیشان بالا میرود و ممکن است پیش خودشان فکر کنند که چرا ما باید افزایش جمعیت و تعداد بالای فرزندآوری را داشته باشیم؟ بنده تصور میکنم آنچه باعث افزایش باروری در آنها با قصد استفاده از کارکردهای آن مثل خروج از اقلیت و دست یافتن به امکانات جدیدتر- مثل قدرت- شده، عدم توسعهیافتگی است. چون اگر توسعه برابر باشد اکثریت و اقلیت در شرایط یکسان قرار خواهند گرفت. آیا قدرت هنوز از کارکردهای جمعیت محسوب میشود و با توجه به شیوه دموکراسی حکومتها و مسئله انتخابات آیا جمعیت هنوز از ابزارهای قدرت است؟ جمعیت در دموکراسی مؤثر است، چون افزایش جمعیت جوان، افزایش رأی را به دنبال دارد. یکی از دلایلی که در کشورهایی مثل ما همیشه انقلاب و اعتراض زیاد است، همین جوان بودن جمعیت است که همیشه شور و هیجان انجام چنین کارهایی را دارد، اما در اروپا که جمعیت سالمند بیشتر است، افراد محافظهکار هستند و معمولاً محافظهکارها زودتر رأی میآورند. پس تراکم و ترکیب جمعیت در دموکراسی مؤثر است. یعنی اینکه چه کسی، چه کاری میتواند انجام بدهد. من فکر میکنم پیشبینی این وضعیت برای آینده مشکل است؛ چون عوامل اجتماعی و فرهنگی ثابت نمیکنند. طرحی که در کشور ما برنامهریزی شده، به شرایط سیاسی و استراتژیکی توجه نکرده و برنامهای غیربومی است. تقسیمبندی که در برنامهریزیها وجود داشته کنترل جمعیت شهری و روستایی بوده و توجهی به جنبه سیاسی و جنبههای دیگر نداشته. حالا اینکه این توازن و تناسب به هم بخورد و اقلیت بخواهد به اکثریت تبدیل بشود، آیا برای تناسب جمعیتی اکثریت و اقلیت خطری دارد؟ اگر در مورد افزایش جمعیت تشویق وجود داشته باشد، خطر دارد و ممکن است در طولانیمدت جمعیت اقلیت نسبت به اکثریت بیشتر شود؛ اما من این پیشبینی را قبول ندارم. چون معتقدم آنچه باعث افزایش جمعیت در ایران شد، به هم خوردن هماهنگی و تناسب میان امکانات و جمعیت بود و این عدم برابری در استانهای کم توسعهتر بیشتر است. بنابراین اگر برابری توسعه را انجام دهیم موفقتر هستیم و شرایط در همه استانها یکسان میشود. آنچه برای کاهش جمعیت مؤثر بوده؛ وسایل و آموزش راههای جلوگیری از بارداری نه حتی قوانین تصویبشده، مثل ندادن بعضی امکانات به فرزند چهارم به بعد است؛ زیرا این قوانین کوتاهمدت هستند و من مهمترین علتها را در به هم خوردن تناسب میان امکانات و جمعیت توسعهنیافتگی و تغییرات اجتماعی، اقتصادی در خانوادهها میبینم. آنچه درحال حاضر اهمیت دارد و مشکلساز است «علاقه نداشتن به تشکیل خانواده» است و اگر مثلاً در تهران باروری کم است به خاطر خانوادهها و استفاده از روشهای جلوگیری از بارداری مناسب است چون بسیاری از این روشها و وسایل علاوه بر جنبه کاهش باروری، جنبه سلامتی هم دارند. به همین دلیل اصل خانواده است. خانواده و اعضای آن اگر اهمیت بیابند، تشکیل خانواده راحتتر است و در جامعه ما این اهمیت کاهش پیدا کرده است در برخی استانها که رشد جمعیت زیاد است، علتش عدم توسعه است که جمعیت را بالا نگه داشته، در نتیجه من فکر میکنم ارتباط توسعه و جمعیت بسیار مهم است، خانواده مهم است، وسایل و آموزش فرهنگی خیلی مهم هستند. بنابراین ما باید بنیان خانواده را محکم کنیم. و سیاستگذاری. آیا نتیجه صحبتهای شما این است که به نتیجه رسیدن کنترل جمعیت در کشور نتیجه برنامهریزی دولت نبوده؛ بلکه نتیجه توسعهیافتگی بوده است؟ دولت به کاهش جمعیت و توسعهیافتگی کمک کرده است. باروری در کشور ما از سال 64 شروع به کاهش کرده ولی برنامه تنظیم خانواده از سال 68 آغاز شده و این نشان میدهد که جامعه زودتر به فکر تنظیم خانواده افتاده بوده است. این برنامه از سال 45 آغاز شده و تفاوت عدم موفقیت دوره پهلوی، علیرغم اینکه باب توسعهیافتگی و مدرنیته و سیاستهای آمریکایی در کشور باز شده بود، با سال 64 در چه بود که رژیم پهلوی توفیق نداشته؟ رژیم پهلوی توفیقاش کمتر از ما بوده؛ اما باروری کمی کنترل شده است. مسئله مهم در آن زمان تقابل ملت با دولت پهلوی کار را کمرنگ میکرده است. بعد از انقلاب این مسایل از بین رفت و علاقه مذهبی در اوایل انقلاب منجر به انجام ازدواجهای ساده و ازدواجهای دانشجویی شد. زنان هم در عرصه اجتماع کمتر حضور داشتند و بیشتر در خانهها به سر میبردند، وضعیت و شرایط جنگ هم کمک کرد و به یکباره باروری افزایش یافت و سن ازدواج کاهش پیدا کرد؛ اما دوباره شرایط عوض شد و جمهوری اسلامی به این وضعیت کمک کرد که مهمترین کمکاش توجه به وضعیت زنان بود. همین مسئله و بازگشت به توسعهیافتگی دخیل بودند، اما این عوامل علل عمده بودند که دولت به آنها کمک کرد. درحال حاضر هم دولت مستقیماً نمیتواند دخالت کند و باید خانواده در بطن جامعه مستحکم شود. یکی از عوامل کاهش باروری در جوامعی مثل ما مسئله موقعیت زنان بود. با توجه به اینکه زنان اصولاً معتقدند در جامعه حق آنها تضعیف شده و برای رسیدن به این حقوق؛ مثلاً بودن در سطح جامعه- از کاهش باروری- به عنوان یک اهرم استفاده میکنند. یک تئوری جدید در جمعیتشناسی مطرح شده، تحت عنوان «برابری جنسیتی». این تئوری میگوید، اگر برابری جنسیتی تقویت شود و زنان امنیت اقتصادی – اجتماعی را احساس کنند، انگیزه فرزندآوری در آنها قویتر خواهد شد. بنابراین برابری جمعیتی در نهایت ممکن است به افزایش جمعیت منجر شود. حالا اگر شما فضا را برای زنان طوری بسازید که هم کار داشته باشند، هم درس بخوانند و هم بچهداری کنند، هر سه را با هم انجام خواهند داد و یکی از برابریهای جنسیتی افزایش مرخصی زنان است. یعنی شما میگویید باید برای حضور زنان در توسعه و افزایش جمعیت با نگرش«برابری جنسیتی» پیش رفت و برای زنان موقعیت ویژه در نظر گرفت؟ بله، ما باید این برابری را در نظر بگیریم، چون زنان نیمی از جامعه ما هستند. برابری یا تبعیض مثبت؟ برابری یعنی اینکه شرایطی فراهم آوریم که توانمندیهای زنان بروز کند، مثلاً اگر میتوانند درس بخوانند، این امکان فراهم بشود. به تبع اینها یکی از این توانمندیها، فرزندآوری است. اگر زن احساس امنیت بکند به فرزندآوری علاقه نشان میدهد. آیا شما با توجه به شرایط روز میگویید، چون بعضی میگویند آنچه باعث افزایش جمعیت میشود، شرایط سنتی است. یعنی الان هم در خانوادههای سنتی دخترها در سن 18 الی 20 سالگی ازدواج میکنند و در 21 سالگی بچهدار میشوند و تا 35 سالگی که فرصت بارداری دارند سه، چهار فرزند به دنیا میآورند. در سیستم سنتی، اقتصاد در خانواده بود و زن جایگاه خوب قدرتی داشت و دارد. شما میفرمایید برابری جمعیتی در دنیای توسعه یافته، باعث حداقل توقف کاهش جمعیت و در نتیجه باعث افزایش جمعیت میشود ولی عدهای میگویند برگشت به زندگی سنتی و تربیت سنتی میتواند حفظ کنترل جمعیت را داشته باشد. در واقع اگر کشور ما عملیاتی شود، تئوری فعلی شما در کشور همان نتیجهای را خواهد داد که در کشورهای غربی داشته یا با شرایط فعلی نتیجهاش عکس میشود؟ در گذشته، اقتصاد در خانواده بود، زنان هم در کار اقتصادی سهیم بودند و هم در تربیت فرزند. در نتیجه زنان صاحب قدرت و اقتدار بودند و در نتیجه انسجام خانوادگی زیاد بود. توسعهیافتگی اقتصاد را به بیرون از خانه برد و زنان بیکار شدند و در نتیجه میان زنان و مردان نابرابری اتفاق افتاد و مردان از توسعه بیشتر استفاده کردند. در دنیای جدید ما نمیتوانیم به اقتصاد خانوادگی برگردیم، حالا اگر در این شرایط ما بتوانیم حقوق زنان را با مردان برابر کنیم، دوباره میتوانیم به آن سیستم سنتی خانواده برگردیم یعنی اهمیت خانواده بیشتر میشود و فرزندآوری اهمیت پیدا میکند. این قسمت با صحبتهای شما تقابل پیدا میکند، یعنی اگر زن خواست تحصیل کند، امکاناتش فراهم باشد، خواست برود سر کار، امکاناتش فراهم باشد، احساس امنیت خاطر کند و این منجر به افزایش جمعیت خواهد شد؛ زیرا خانواده منافاتی با دستاوردهای خارج از خانه ندارد. در نهایت من فکر میکنم ما برای حفظ جمعیت باید خانواده را تقویت کنیم، اگر به این سمت برویم، به باروری کمتر از 2 میرسیم چنانچه در تهران، گیلان و کردستان چنین وضعیتی داریم. چیزی که در رفتار جمعیتی مردم، به تجربه دیدهام این است که رفتارهای جمعیتی مردم معمولاً تابع سیاستگذاری نیست، بلکه تابع موقعیت فرهنگی- اجتماعی است که در آن کار و با هم رفتار میکنند، مثلاً در یزد، اصفهان، سمنان که جوامعی سنتی هستند، باروری کم است یعنی در حال حاضر بدون توجه به مذهب و غیره باید دید جایگاه فرزند در کجای خانواده است. همه چیز در خانواده و توسعه نهفته است، حتی در کردستان که یک دختر نمیتواند هیچ فعالیت خاصی انجام بدهد و ترجیح میدهد و ازدواج کند و فرزندی برای خودش داشته باشد. یعنی شما میگویید بحث تنظیم خانواده که ممکن است بعضیجاها به افزایش جمعیت منجر شود، بحثی توسعهای است و سیاستگذاری باید در مورد خانواده باشد. حالا اگر بخواهیم در مورد آینده صحبت کنیم با توجه به تحلیلی که از رویدادها در کشورمان میشود شما آینده را چطور پیشبینی میکنید؟ آیا با کاهش رشد جمعیت، ما به لحاظ کارکردهای جمعیت در دنیای امروز، دستاوردهایی خواهیم داشت یا اینکه به لحاظ مثلاً سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و به طور کلی تخریبهایی را خواهیم داشت؟ جمعیت ما رشد 2/1 درصدی دارد. ممکن است این در آینده رشد به صفر برسد که بعداً اگر اختلافاتی وجود داشته باشد، ممکن است به رشد منفی برسیم و جمعیت ما کم شود. من فکر میکنم ما میتوانیم به رشد صفر برسیم و این وضعیت غصهآور نیست؛ چون ما کشوری اسلامی هستیم و روابط جنسی جز در چارچوب خانواده ممکن نیست. در نهایت سن ازدواج خیلی نمیتواند بالا برود، چون بالای بیشتر از89 درصد جامعه ما بالاخره ازدواج میکنند، همین است که ما خیلی افزایش جمعیت را نمیبینیم و خیلی از حالت ثبات خارج نمیشویم. سازمان ملل یک پیشبینی در مورد همه کشورها تا سال 2300 انجام داد، مبنی بر اینکه جمعیت جهان به ثبات میرسد و یک دوره طولانی در آن وضعیت میماند. با توجه به همهگیری توسعه، این تئوری خیلی دور نیست چون یکی از نتایج همهگیری توسعه یکنواخت رفتار است که نابرابری را از بین میبرد. سازمان ملل در مورد ایران پیشبینی خاصی انجام نداده است؟ در مورد ایران، جمعیت حدوداً در صد و خردهای میلیون در ثبات میماند. سازمان ملل کاهشی را پیشبینی نکرده؟ خیر. پیشبینی این کار بسیار سخت است و در مورد آن تفاوتهای قومی، من همچنان راهحل را در توسعهیافتگی میبینم که با به وجود آمدن برابری بسیاری از این مسایل حل میشود. اینکه در ایران بعد از یک افزایش، کاهش جمعیت داشتهایم چه دستاوردهایی داشته و چه ضعفها و زیانهایی را به خانواده و بحث فرهنگ وارد کرده است؟ یکی از دستاودهای مهم این بوده که تناسب جمعیت، امکانات را بهتر و نزدیکتر کرده. دستاورد دیگرش این بوده که پنجره جمعیتی را باز کرده، چون با تقویت نیروی انسانی جوان، ما به رشد اقتصادی خوبی میرسیم. رشد ما در حال حاضر 2/1 درصد است، اما در سالهای 60- 55 تناسب 4 است. اما در نشست اندونزی گفته شده که رشد ما صفر است و اینکه در ایران زاد و ولد مساوی با مرگ و میر است. نه، اینطور نیست. آمار ما در مورد مرگ و میر 6 و 5 در1000 و در مورد موالید 18 در 1000 است که سالانه افزایش 700000 نفری داریم. ما در فاصله سال 65 – 55 رشدمان 4 درصد بوده و در سالهای 75- 65 به 2 درصد رسیده و در85- 75 به 5/1 درصد رسید و در حال حاضر در حدود 2/1 هستیم. یک مقدار هم در سالهای آینده جمعیت افزایش پیدا میکند. به همین دلیل حجم بالای جمعیت جوان ما از سال 90 به بعد نزول خواهد داشت البته اگر باروری به همین شکل باقی بماند و مردم همچنان تمایلشان به فرزندآوری کم باشد. به طور کلی ایجاد تغییرات فرهنگی – اجتماعی همیشه مشکل است و زمانبر. بنابراین ما در حدود 20 سال آینده کاهش جمعیت نخواهیم داشت و بعد از 1400 به آن طرف به ثبات خواهیم رسید. ایده باروری در آینده درست خواهد بود، اما در حال حاضر برای ما مصداقی ندارد، چون ما باید در کنار این ایده باروری، فرهنگسازی کنیم و اصلاً به این فکر نباشیم که خدمات تنظیم خانواده را قطع کنیم، چون موجب افزایش، مثلاً ایدز میشویم، سقط جنین بالا میرود. بنابراین باید با احتیاط با این مسئله برخورد کرد. با توجه به افزایش وازکتومی در شهرها و روستاها که یک کنترل دائمی است و توان باروری را از بین میبرد، نظرتان در مورد جمعیت چیست؟ باید فراوانیاش را بررسی و به اینکه چه کسانی از آن استفاده میکنند، توجه کرد. ضمن اینکه باید شرایط را هم در ایران سنجید، مثلاً در ایران کمتر از 10/1 درصد افراد درگیر این مسئله هستند؛ اما خطرش در آینده بیشتر است که ما باید علتش را بیابیم. وازکتومی را هم باید در مورد کسانی که از آن استفاده میکنند بررسی کرد و اینطور نیست که وازکتومی به طور کلی خطر داشته باشد. اما آماری وجود دارد که وازکتومی حتی در مورد کسانی که فرزند ندارند هم انجام میشود. یعنی علیرغم تبلیغاتی که وجود دارد، فقط یک ابزار بهداشتی نیست. کنترل جمعیت هم شبیه وازکتومی برای فردی است که بهداشت شخصی ندارد، اما در مورد بهداشت باروریاش کار میشده است. من در مورد قوانین وزارت بهداشت خیلی اطلاع ندارم. بسیاری از کسانی که در مسئله فقه پزشکی کار میکنند معتقدند که وزارت بهداشت، راههای جلوگیری از بارداری را برای علما توضیح نداده و الا اگر اصل روش، توضیح داده شود پذیرفتهشدنی نیست، چون شرط بازگشتپذیری که امام مطرح کرده بودند را رعایت نکردهاند و سؤال را به صورتی مطرح کردهاند که جواب بگیرند. احتمالاً در کار وزارت بهداشت ضعف وجود دارد؛ اما مشکل ما در این قسمت نیست. از طرفی هم کسی نمیتواند جلوی پیشرفتهای پزشکی را بگیرد. از طرف دیگر ما به طور میانگین 15 درصد انسانهای نابارور داریم که علم و تکنولوژی برای بارور شدن آنها هم برنامهریزی و کمک میکند. به ویژه در ایران که به لحاظ باروری وضعیت مناسبی دارد و این باعث افزایش باروری میشود. شما میفرمایید که جلوی کنترل جمعیت، به ویژه؛ ابزارهای کنترل جمعیت را نباید گرفت، اما من میگویم اگر نگاه شما به کنترل جمعیت فقط بهداشتی نباشد، میبینید یک سری برنامههای دیگر وجود دارد که این کار به صورت رایگان انجام میشود و دولت حمایت مالی میکند. باید آمارش بررسی شود، چون یک زمانی موقعیتهای ویژه پیش میآید که چارهای جز وازکتومی نیست. پزشکها باید بررسی کنند و فقها هم باید نظرشان را مطرح کنند. باید در مناطق مختلف کار، کارشناسی و مشکلیابی شود، امّا در جمعیتشناسی ما به موردی برنخوردهایم که قومی مزاحم قوم دیگر باشد. اما در زمان انتخابات نمودش دیده شد، چون بعضی کاندیداها روی این قضیه سرمایهگذاری کردند. اما در اقلیت معمولاً کیفیت اهمیت دارد. یک جاهایی هم کمیت اهمیت دارد. اما اگر توسعه پیدا کنیم، این مشکل حل میشود.