آسیبشناسی نگاه به زن و خانواده
آرشیو
چکیده
در این مجال برآنیم تا با مقایسهای میان »فرهنگ اسلامی و سنت نبوی« وواقعیتهای موجود، به آسیبشناسی اجمالی موضوع زن و خانواده پرداخته وپرسشهای اساسی و بایستههای کارشناسی را در حد اجمال و وسع مطرح سازیم.متن
تولد بانوی یگانه جهان، فاطمه زهرا3 نوید بخش آغاز رستاخیزی است کهجهانیان را به عالمی دیگر رهنمون میسازد؛ عالمی که به شعاع یک زن روشنی مییابد،به محبتش گرم میشود و به ولایتش سامان و جریان مییابد. و زن مسلمان در سدهای کهدیگران به پنداری غلط، قرن زنانش نامیدهاند، مصمم است تا آنگونه که طلوع خمینیکبیر1 را به آغازی بر یک تحول مبارک بدل نمود، با بازخوانی شخصیت خویش ازسنت نبوی و سیره فاطمی، بابی به جهان جدید بگشاید و به درستی محوریت زن را درقرن جدید اثبات نماید/
همزمانی میلاد فاطمه زهرا3 با سال پیامبر اعظم9، فرصتی است فرخنده کهمیتواند، همزمان، دو نتیجه مبارک به ارمغان آورد: بازخوانی سیره نبوی به منظوربازسازی ذهنیتها و بازبینی عملکردها و ایجاد نقطه آغازینی بر اتحاد امت اسلام، درموضع عینیت، بر محور آموزههای نبوی. تأمین این دو غرض بسته به آن است که پاسخپرسشهای اساسی خود را از متن سیره نبوی به دست آوریم و بتوانیم بر اساس آن بهتبیینی شفاف از جایگاه و شخصیت زن، مسئولیتهای فردی، خانوادگی و اجتماعی ویو ترسیمی روشن از جایگاه و ساختار خانواده و سیاست اسلام در حمایت از تحکیم وکارآمدی خانواده دست یابیم. بدین ترتیب میتوانیم هم به اصولی مشترک برای وفاقدست یابیم و هم به مقیاسی برای تحلیل واقعیتها و نقد نظریهها و عملکردها/
در این مجال برآنیم تا با مقایسهای میان »فرهنگ اسلامی و سنت نبوی« وواقعیتهای موجود، به آسیبشناسی اجمالی موضوع زن و خانواده پرداخته وپرسشهای اساسی و بایستههای کارشناسی را در حد اجمال و وسع مطرح سازیم/
الف. آسیبشناسی دفاع از حقوق زنان
به برکت انقلاب اسلامی، حس خودباوری و استقلال فرهنگی در میان فرهیختگانشکل گرفت اما هنوز مدت زمانی باقی است تا آثار خود را در شکل ایجاد یک جریانبالنده، با ادبیات نظاممند و نخبگان کارآمد که الگویی جدید برای تحلیل و سیاستگذاریارائه نمایند، برجای گذارد. جریان دفاع از حقوق زنان در کشور ما، در ضمن برخورداریاز ویژگیهای مثبت، همچون دیگر کشورهای اسلامی، به فقدان نگاه فعال نسبت به زنمبتلاست. حاکمیت نگاه انفعالی آثار خود را به در محورهای زیر برجای گذاشته است:اول. مسئلهشناسیها: مسائل و مشکلات زن مسلمان و زن ایرانی چیست؟ در پاسخ بهاین پرسش غالباً نگاه مسئله شناسانه لیبرالیستی و فمینیستی، بر ذهن جامعه کارشناسیما به این شکل تأثیر میگذارد که مسائل خود را از دریچه نگاه دیگران تحلیل کرده واولویتهای پژوهشی، کارشناسی و برنامهای خود را نیز بر همان اساس تنظیم کنیم. دراینجا منتقدان هم غالباً بر سر همین مسائل، با وارد کردن تبصره و اشکال، به بحث وجدل میپردازند و استعداد خود را به طرح مسائل نو و باز تحلیل عینیت اجتماعی به کارنمیگیرند/
دوم. شاخص سازیها: شاخصهای رشد و توسعه زنان چیست؟ امروزهشاخصهای استاندارد جهانی که توسط نهادهای بینالمللی ترویج و توصیه میشودملاک ارزیابی وضعیت زنان است و نه تنها کمتر میتوان نشانی از شاخصهای بومی درتحلیل وضعیت زنان مشاهده نمود بلکه نیاز به تنظیم چنین شاخصهایی نیز چنداناحساس نمیشود. بر اساس همین شاخصهاست که کشور ما در احراز رتبه جهانیحمایت از زنان در برخی موارد، در رتبه 151 از میان 190 کشور جهان جای دارد1 وطبیعی است که با پذیرش چنین شاخصهایی، احساس حقارت و خود کمبینی واحساس دنباله رویِ کشورهای غربی که حائز بهترین رتبهها هستند، بر اندیشه تحلیلگران و مدافعان حقوق زنان حاکم شود. این در حالی است که کشورهای دارای بهترینرتبههای جهانی خود با بحرانهای وحشتناکی روبه رو میباشند؛ به عنوان مثال،کشورهای سوئد و نروژ با دارا بودن رتبههای اول با فروپاشی کامل خانواده مواجهاند،چنانکه 55 درصد فرزندانی که در سالیان اخیر در این دو کشور متولد شدهاند نامشروعو 63 درصد اهالی استکهلم دارای پیوندهای توافقی خارج از چارچوب ازدواج2میباشند/
سوم. تعاریف و مفاهیم بنیادین و کاربردی: تحلیل وضعیت زنان بر اساس پذیرشچه مفاهیم و چه تعاریفی انجام میشود؟ بیتردید میتوان مهمترین نمود نفوذ و هجومفرهنگ بیگانه را در حاکمیت مفاهیم و آموزههای بنیادینی دانست که جهتگیری کلیعلوم انسانی، ادبیات کارشناسی و گفتمان علمی را ایجاد کردهاند. پذیرش این حاکمیتبه معنای پذیرش چارچوب تحلیلی است که دیگران برای ما تنظیم کردهاند و منازعاتعلمی را به امور جزئی، در ضمن پذیرش همان کلیات، تقلیل دادهاند.
با پذیرش مفاهیمی چون آزادی، برابری، نسبیت اخلاقی، فردگرایی و پذیرشتعاریف حاکم بر علوم اجتماعی، شاهد بروز چند طیف فکری هستیم: گروهی با پذیرشتعاریف و مفاهیم حاکم، با تمام قیود آن، در مقام تحلیل به تعارض میان یافتههای علمیو آموزههای دینی مواجه میشوند و راه حل تعارض را همراهی دین با علم، با محدودکردن دین به حیات فردی و حاکمیت نگاه علمی بر اداره جامعه میدانند. گروهیدیگر، با پذیرش اصل دخالت دین در حیات اجتماعی با طرح شعار اجتهاد در اصول، بهقرائتی از دین توسل میجویند که هماهنگی بیشتری با یافتههای علوم انسانی داشتهباشد و گروه سوم که خود را اصولگرا میدانند، با تقلیل دین به گزارههای جزئی سعی برآن دارند که با نام اقتضائات و شرایط زمانی3 گزارههای دینی را با ادبیات حاکم هماهنگو با این روش، به گمان خویش، روزآمدی فقه را اثبات نمایند/
آنچه گفته شد به وضوح نمایانگر آن است که در کشور ما حرکت دفاع از حقوقزنان، همچون بسیاری موضوعات دیگر، به گونهای انفعالی پیگیری شده است؛ چنانکهگروهی دیگر نیز که به مسائل زنان از سر ناچاری و فرار از انگ اتهام پرداختهاند، بهانفعال افتادهاند.
امروزه ضرورت دفاع فعال از شخصیت و حقوق زنان بیش از هر زمان دیگر احساسمیشود؛ هم به این دلیل که مسائل اصلی و تأثیرگذار زنان در پشت هالهای از نگرشهایغلط جاهلانه و جامدانه پنهان مانده است و هم به دلیل آنکه اصلاحاتی که با نیت دفاعاز زنان انجام میشود بیش از آن که مفید باشد بر آسیبها افزوده است. مقایسه شرایطکنونی حرکت دفاع از حقوق زنان با تحولاتی که اسلام در موضوع شخصیت و حقوقزنان ایجاد نمود، به خوبی نشان میدهد که حرکت پیامبر اسلام9 حرکتی هدفمند وابتکاری، فعال، از سر اعتقاد و سرسختانه بوده است و در این راه هم با جاهلیت عربیکه نمود آن را در زنده به گور کردن دختران، احساس سرشکستگی از داشتن فرزنددختر،4 عدم برخورداری زنان از مهریه و ارث و به ارث رسیدن همسر پس از وفاتشوهر و نیز در اشعار تغزّلی شاعران جزیرْ العرب5 میتوان یافت، مبارزه نمود و هم بافرهنگ وارداتی رومی که در پرستش بتهای مؤنث و اعتقاد به تأنیث فرشتگان6 متجلیمیشد/
در چنین شرایطی سیاست اسلام و حرکت پیامبر اکرم9 در دفاع از زنان هم بر نقدصریح سنتهای موجود استوار بود و هم بر ترسیم شخصیت و جایگاه زن. ملاحظهمقاومتهایی که از سوی برخی صحابه در مسیر این حرکت انجام میگرفت به خوبینشانگر بر این واقعیت است که سیاست اسلام و حرکت پیامبر9 مقتدرانه و از سراعتقاد شکل گرفته و در این مسیر تغییر نگرشها را به عنوان یک اولویت مدّ نظر داشته واین هدف را از چند طریق دنبال نموده است:
1. همتا دانستن زن و مرد: برابری زن و مرد در انسانیت و در دستیابی به کمالاتانسانی از اصول نگرش اسلام است که هم قرآن کریم7، هم پیامبر اسلام9 و هم اهلبیت به تبیین آن پرداختهاند. آیاتی از قرآن کریم به زن و مرد یکسان وعده بهشت میدهدو هر دو را در اقامه نماز، اعطای زکات و اصلاح جامعه اسلامی در قالب امر به معروف ونهی از منکر، مسئول میشمارد8 و بر ایمان و تسلیم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن ومرد ارزشی یکسان میگذارد.9 چنانکه برخی آیات الهی هم بر ایذای زنان مومن و افترابه آنان برمیآشوبد10، پیامبر را به استغفار برای زنان و مردان مؤمن فرا میخواند11 و توبهآنان را قبول میکند.12 اینها همه نشانگر یکسان نگری اسلام و بیاننگر تحولی است کهاسلام در صدد ایجاد آن است. ترسیم چهره زنان مؤمن در قیامت که نور اعمالشانپیشاپیش آنان را روشن ساخته13 و معرفی همسر فرعون و مریم3 دختر عمران به عنوانضربالمثلی برای مرد و زن مؤمن14 به این معنا است که در فرهنگ اسلامی زن نیزمیتواند چراغی فرا راه مردان مؤمن باشد. به علاوه گفتار پیامبر9 که زنان را همتایمردان شمرده است15، در کناره سیره کرامت مندانه آن بزرگوار، حاکی از برابری زن ومرد در ارزشمندی است/
2. توجه به ارزش دختران و تشویق به پرورش و حمایت از آنان: شیوه پیامبر9آن بود که هم به ارزش و جایگاه ویژه دختران در زندگی توجه دهد و به تأثیر آنان بهعنوان مونس، اهل مدارا و نیکی، با خیر و برکت، اهل پاکیزگی و سبب طراوت زندگیاشاره کند16؛ هم با بیان رزّاقیت خداوند، احساس سنگینی در نگهداری آنان را برطرفنماید؛ هم علیه سنت دخترکشی به عنوان عملی سنگدلانه بشورد؛17 و هم در قالبعباراتی که بهترین مردم را خیرخواهترین آنان در حق زنان میداند، اهانت به زنان رانشانی از پستی میشمارد و بر حمایت از دختران و زنان بهشت را پاداش قرار میدهد،اکرام زنان و دختران را وجهه همت مردان قرار دهد18/
3. بیعت با زنان: پیامبر اکرم9 در چند نوبت از زنان بیعت گرفته است. در بیعتعقبه که قبل از هجرت انجام گرفت سه زن حضور داشتند. در فتح مکه نیز قرآن کریمپیامبر اکرم9 را به گرفتن بیعت از زنان، در صورت تمایل آنان، فراخوانده است.19 نکتهجالب آن است که با وجود آن که بیعت به معنای تعهد به همکاری و تبعیت از حاکماسلامی، ماهیتی سیاسی و اجتماعی دارد، در مورد زنان بیشتر رنگ و بوی اخلاقی وخانوادگی به خود گرفته است و زنان متعهد شدهاند که برای خدا شریک قرار ندهند،خود را به دزدی و زنا آلوده نکنند، فرزندکشی نکنند، فرزند دیگران را به شوهران خودمنسوب ننمایند و درکارهای خیر با پیامبر9 مخالفت نکنند.
در اینجا دو نکته جلب توجه میکند: اول آن که در جامعهای که گاه زن را در زمرهکالا دست به دست میکنند، سخن از بیعت زنان انقلاب فرهنگی به حساب میآمد ودوم آن که گویا الگوی مشارکت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگویی جنسیتی وبا محوریت عفاف و حفظ کیان خانواده است/
4. توجه به شخصیتهای ویژه: سخنان گهربار پیامبر اکرم9 در توصیفشخصیتهای تاریخی از جمله خدیجه کبری3، آسیه3، مریم کبری203 و به ویژهفاطمه3، که رضایت و خشم خداوند را به رضایت و خشم فاطمه پیوند میدهد21،همراه با آموزههای قرآنی که مریم3 را زنی کامل، دارای عصمت و هم سخن بافرشتگان خداوند دانسته است،22 نشان از آن دارد که زن میتواند تمام حجابها رادرنوردد و به قله کمالات رسد. انتخاب فاطمه3 برای مباهله23، با وجود حضورمدعیان و در نظر گرفتن وی به عنوان عنصری محوری در میان اصحاب کسأ که آیهتطهیر در شأن آنان فرود آمد24 نیز به بهترین شکل نمایانگر جایگاه زن در اندیشه اسلامیاست/
5. پرورش عملی زنان: بهترین شاهدی که بر کارآمدی برنامههای هر مکتب میتوانارائه داد، بررسی ابعاد شخصیتی کسانی است که براساس آموزههای آن پرورشیافتهاند. توجه به ابعاد شخصیتی بانوانی که در مکتب تربیتی پیامبر9 به بار نشسته ومورد تأیید ایشان نیز بودهاند، به ویژه آن گاه که این شخصیتها به یک تن منحصرنباشند، گویای نگاه اسلام به شخصیت زن است. حمایت فاطمه3، در دوران کودکی ونوجوانی از پیامبر اکرم9 در مقابل مشرکان، حضور در صحنههای جنگ برایپشتیبانی از رزمندگان در زمان جوانی و ورود یک تنه وی در عرصه مبارزه با مفاسدسیاسی و انتخاب مشی مبارزه منفی به منظور نشان دادن مظلومیت اهلبیت8 تا پایانتاریخ و توجه به حفظ معارف و علوم دینی تا آنجا که آن را معادل حفظ جان دو فرزندعزیزش میشمارد، نشانگر آن است که یک زن میتواند به گونهای تربیت یابد که خودرا از حصار زمان و مکان خارج کرده و به دگرگون ساختن تاریخ بیندیشد. چنین تربیتی رادر بانوان ممتازی چون خدیجه3، که به عنوان اولین ایمانآورنده به دین خاتم شناختهشد و توانمندی اقتصادی خود را در توسعه دین جدید به خدمت گرفت و در زینبکبری3 نیز مییابیم. تحولات فرهنگی و اجتماعی اسلام سبب شد که در طولسدههای پس از ظهور اسلام باوجود تسلط سنتهای غلط، صدها زن راوی حدیث،فقیه، عارف، متکلم، ادیب، معلم و انسانساز به صحنه آیند/
از نکات پیش گفته میتوان رویکرد اصول گرایانه به شخصیت زن را در عصر حاضرتبیین نمود. در این رویکرد هم با اشکال سنتی تحقیر زنان به ویژه در برخی مناطقحاشیهای و روستایی کشور مقابله خواهد شد و هم با اشکال مدرن آن چه در قالبسوژه جنسی، چه در شکل سیاسی آن که هر زن به منزله یک برگ رأی به حسابمیآید، چه در شکل تبلیغاتی آن که موضوع زن به ابزاری برای چهره شدن نهادها یاافرادی خاص بدل میشود و چه در شکل اقتصادی آن که حمایت از زنان بهانهای برایجذب اعتبارات مالی از نهادهای بینالمللی به حساب میآید. در نقطه مقابل نیز به طورهمزمان با نگرشهایی که زن را از مرز برابری انسانی و ارزشی با مرد فراتر برده و بانگرشی ذاتگرایانه جنس برتر میشمارند و یا به مقام خدا بانویی ارتقا میدهند، مبارزهمیشود/
پس از دفاع از شخصیت زن به مثابه یک انسان، نوبت به تبیین هویت زن به مثابه یکجنس میرسد. اگر دیدگاه سنتی غرب تأکید بر تفاوتهای طبیعی زن و مرد و نقشهایمتفاوت آنان را به قیمت کم رنگ کردن بعد انسانی و ارزشمندی مشترک زن و مردمیدید، نظریهپردازان علوم انسانی در قرن بیستم دیدگاههای متنوعی ارائه نمودهاند.برخی از این دیدگاهها مبتنی بر پذیرش تفاوتهای طبیعی همراه با قبول نقص درطبیعت زنانه و برخی مدافع ضرورت تفکیک نقشهای جنسیتی با نگاهیکارکردگرایانهاند. اما از دهه 1960 نگرشهای مبتنی بر برابری نقشها رفته رفته جایپای خود را محکم نموده و تفاوت نقشها را، همچون بسیاری تفاوتهای روانی ورفتاری، از مقوله جنسیتgender) ) دانستند که هیچ پایگاه طبیعی ندارد و صرفاً معلولعوامل تربیتی و اجتماعی است. از این رو ضرورت اصلاح نگرشها با از میان بردنکلیشههای جنسیتی به یک شعار مهم تبدیل شد و برنامههای توسعه نیز در کشورهااصلاح نگرشهای جنسیتی را در دستور کار قرار داد. انکار نقشهای جنسیتی به اینمعنا بود که اولاً ساختار خانواده که بر اساس مدل عمودی و رابطه طولی پدر، مادر وفرزندان مبتنی بود و پدر را در جایگاه سرپرستی خانواده قرار میداد، به چالش کشیدهشود و در قدم اول، مدل دوپلهای که پدر و مادر را در یک رتبه و فرزندان را در رتبه بعدقرار میداد و سرپرستی خانواده را علیالسویه توزیع مینمود جایگزینی برای ساختارسنتی خانواده گردد و در مرحله بعد ساختار افقی دموکراسی در خانواده که تمام اعضارا در یک خط افقی همرتبه قرار میداد پیشنهاد گردد. در نتیجه خانواده نه به عنواننهادی منسجم که نیازمند رهبری متمرکز است تعریف میشد، نه فرزندان برای رشد وتعالی خود نیازمند نظارت والدین بودند و نه انتظار بود که پدر نقشی خاص در درونخانواده ایفا کند؛ چنان که در برخی کشورهای اروپایی، از جمله فرانسه و انگلستان،تأمین هزینههای خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشترکاً بر عهده زن و مرد قرارگرفت.25 تحولات خانواده در دهههای اخیر، در کشورهای مختلف، در مجموع به سمتفاصله گرفتن از الگوی عمودی است/
نقش مادری نیز در دهههای اخیر به عنوان نقش انحصاری زنانه مورد چالش قرارگرفته و به ویژه از سوی فمینیستها از کلیشههای جنسیتی قلمداد شده است که نظاممرد سالار برای خانه نشین کردن زنان آن را نقشی مقدس وانمود میکند. بنابراین دیدگاهتقسیم علی السویه مسئولیت مادری میان زن و مرد ضرورت مییابد.26
انکار نقشهای جنسیتی در عرصه خصوصی )خانواده( جایی برای پذیرش تفاوتنقشها و پیگیری الگوی مشارکت اجتماعی متناسب با ویژگیهای جنسیتی باقینگذاشت و شاخصهای رشد و توسعه اجتماعی زنان نیز کاملاً بر شاخصهای مردانهمنطبق و از جمله میزان اشتغال و احراز مناصب مدیریتی در هر کشور، بیان کنندهوضعیت زنان آن کشور گردید.27
با نمودار شدن آثار پذیرش تشابه نقشها و نادیده گرفتن تفاوتهای طبیعی دو جنسکه آثار خود را در تفاوت کارکردها آشکار میساخت، جریان انتقادی نسبتاً قدرتمندیدر جهان غرب شکل گرفته است. این جریان که بیشتر از سوی روانشناسان، متخصصانخانواده درمانی و منتقدان چپ گرائی هدایت میشود، به بررسی نادیده گرفته شدنتفاوتهای طبیعی دو جنس پرداخته و آثار آن را بر رفتارهای زن و مرد و ارتباط میان آندو به ویژه در روابط خانوادگی، بررسی میکند.28 چنانکه مشکلات جسمی و روانیزوجین را، حتی در روابط جنسی، بر اساس الگوی مبتنی بر تفاوتها تحلیل میکند و بهپیامد نادیده گرفتن نقش پدری و مادری و به تأثیرات ناشی از نادیده گرفتن نقشهایخانگی در کنار نقشهای اجتماعی بر فرزندان، توجه میکند.29
در کشور ما، در دو دهه اخیر، شاهد کمرنگ شدن توجه به نقشهای جنسیتی وحمایت از آن هستیم. پذیرش شاخصهای توسعه غربی در مورد زنان، کم ارزش تلقیشدن نقشهای جنسیتی در فرهنگسازی و در نظام آموزشی، تلاشهایی که به منظورحذف آثار جنسیتی از کتب درسی انجام گرفت30، تشکیل دورههای آموزشی مدیران باشعار »جنسیت کلیشه است«، عدم توجه به حمایت از نقشهای جنسیتی در قانون کار وطرحهای اشتغال زایی، برخی مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسیار دیگر دراین راستا قابل تفسیر است/
بازخوانی متون وحیانی و سیره نبوی، ضرورت توجه به تفاوتهای تکوینی زن ومرد و تفاوت در مسئولیتها و نقشها را، به ویژه در شرایط کنونی که روز آمد کردننقشهای جنسیتی آثار شگرفی در حیات فردی، خانوادگی و اجتماعی مسلمانان برجای میگذارد، بیش از گذشته روشن میسازد.
سیاست اسلام و سنت پیامبر اکرم9 را در این رابطه در چند محور میتوان موردمطالعه قرار داد:
اول. تبیین نقشهای جنسیتی: مهمترین نقشهای جنسیتی تصویر شده برای زنانهمسری و مادری است و هیچ یک از فعالیتهای زنان اهمیتی همپای این دو نقشنخواهد داشت. در تقسیم نقشها گویا چنان مد نظر بوده است که خانه و خانواده وجههاصلی همت زن باشد. تقاضای علی و فاطمه8 از پیامبر اکرم9 برای تقسیمفعالیتها و احاله کارهای خانه به فاطمه3 و کارهای بیرون از منزل به علی317،معادل دانستن همسرداری شایسته زنان و صبر بر مشکلات ناشی از آن با جهاد مردان32،بالاترین سعادت مرد مسلمان را برخورداری از همسر شایسته دانستن33، بهشت را زیرقدم مادران توصیف نمودن34 و بر بارداری، وضع حمل و شیردهی فرزندان ثوابهایفراوان مقرر نمودن35، نشانگر جایگاه نقشهای جنسیتی زنان است؛ همانگونه کهخطابهای بسیاری در ترغیب مردان به ایفای نقشهای ویژه از جمله شرکت در جهادرسیده است/
دوم. توصیه به حسن ایفای نقش: حساسیت آموزههای دینی به چگونگی ایفاینقش، متناسب با اهمیت هر نقش و میزان تأثیرگذاری آن در فرد، خانواده و اجتماع بودهاست. بنابراین میتوان به وجه حساسیت دین در ایفای نقشهای مردانه در قالبسرپرستی جامعه و خانواده و شرکت در جهاد و نقشهای زنانه همسری و مادریپیبرد؛ به ویژه احادیث نبوی توصیههای بسیاری به مردان مطرح کردهاند که از آن جملهاست غیرت ورزی در دفاع از خانواده36، حمایت اقتصادی از عائله و توسعه بر آنان37،تربیت صحیح فرزندان و آموزشهای مهارتی به آنان38 و اهتمام به انفاق از روزی حلال39.چنانکه زنان را نیز به ایفای هرچه بهتر نقش مادری و همسری در قالب دلسوزی وعاطفه ورزی با فرزندان، رعایت عفاف، تواضع و آراستگی در مقابل همسر، انجامکارهای خانگی، حفظ اموال خانواده و حسن ارتباط جنسی با همسر فرا خواندهاند40/
سوم. حمایت از نقشها: هر نظام مدیریتی که نقشهای ویژهای را مهم دانست وانتظار حسن انجام مسئولیتهای ویژه را داشت، به ناچار باید سیستم حمایت از نقشهارا در اشکال گوناگون چه فرهنگی و پرورشی و چه حقوقی در نظر بگیرد. سیاست اسلامکه به ویژه در سنت نبوی تجلی مییابد، حمایت از نقشهای جنسیتی را گاه در قالبمواد حقوقی41 و گاه به شکل توصیههای اخلاقی و روشهای تربیتی به منظور حمایتدیگران از افراد واجد نقش دنبال میکند. آیات و روایاتی که احترام به والدین و تواضع وحسن سلوک با آنان را سفارش میکنند42، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصویرمیکشند43، رضایت خداوند را به رضایت والدین پیوند میدهند44، عقوق والدین راگناهی بزرگ میشمرند45 و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگی وظیفه شوهرمیدانند46، از آن جملهاند. به علاوه گاه با زدن رنگ خدایی به حمایتهای اقتصادی ومعنوی از خانواده47 و یا بیان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله48، افراد را به حُسنایفای نقش فرا میخوانند و گاه از افراد میخواهند تصمیمات طرف مقابل را در دایرهانجام مسئولیت بپذیرند.49
ملاحظه سنت پیامبر اکرم9 و دیگر آموزههای دینی توجه ما را به دو نکته جلبمیکند: اول آنکه گرچه مهمترین عرصه نمود تفکیک نقشها حوزه روابط خانوادگیاست اما نباید به معنای نادیده گرفته شدن تفکیک نقشها در حوزه اجتماع تلقی شود. ازاین رو برخی آموزهها به تبیین تفاوت نقشها در حیات اجتماعی پرداختهاند که عدموجوب شرکت در جهاد و در نمازهای جمعه بر زنان از آن جمله است50، چنانکه عدمایفای نقش رهبری و قضاوت نیز از آموزههای فقاهتی است. دوم آنکه همواره حمایتاز نقشها متناسب با اهمیت نقش و ماهیت و کیفیت انتظارات ما از نقش تعیین میشود.از این رو حمایت از مادری، به دلیل آنکه فعالیتی عاطفه محور است، بیشتر در قالبحمایتهای عاطفی به تصویر کشیده میشود و حمایت از سرپرستی خانواده، به دلیلآنکه نیازمند هماهنگی اعضای خانواده با تصمیمات سرپرست است، در قالب توصیهبه تبعیت، حفظ اقتدار و لزوم هماهنگی با وی بیان میگردد/
بر اساس آنچه از فرهنگ اسلامی و سیره نبوی به دست میآید میتوان با رویکردیانتقادی، عملکرد بیست ساله دستگاه برنامه ریزی کشور را، به منظور تصحیح عملکردآینده، مورد سؤال قرار داد. مطرح کردن پرسشهای انتقادی نه به منظور متهم کردنافراد و نهادها به غفلت، کمکاری یا انحراف بلکه به منظور عطف توجه به موضوعاتیاست که میتواند در آینده منشأ تحولاتی در برنامهریزیها باشد/
1- برای تبیین نقشهای جنسیتی و مسئولیتهای ویژه هر یک از دو جنس و ترغیبآنان به ایفای نقش، چگونه فرهنگ سازی شده است؟
2- به منظور حسن ایفای نقشهای جنسیتی چه برنامههایی )از جمله آموزشهایمهارتی( در نظر گرفته شده است؟
3- سیاست حمایت از نقشهای جنسیتی در جمهوری اسلامی چیست و برنامههایتوسعه، سیاستها و برنامههای کلان و قوانین مصوب از جمله قانون کار چگونه درخدمت تقویت و کارآمدی نقشهای جنسیتی قرار میگیرند؟
4- چگونه مطالبات زنان به سمت تقویت نقشهای جنسیتی و کارآمدی ویژه آنان درخانواده و اجتماع هدایت میشود؟
5- چه برنامهای برای تداوم و روز آمد کردن نقشهای جنسیتی داریم؟ به عنوانمثال، مادری در عصر جهانی سازی و عصر ارتباطات چگونه متناسب با شرایط جدیدباز تعریف، حمایت و هدایت میشود تا بتواند نقش فعال خود را در پرورش نسلفرهیخته، کارآمد، مقاوم و اصول گرا ایفا نماید؟
6- با توجه به مجال گستردهای که عصر جدید برای حضور و مشارکت اجتماعی زنانفراهم نموده است، الگوی مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زنانمتناسب با ویژگیهای زنانه و هماهنگ با نقشهای آنان چیست و چگونه میتواناحساس رضایتمندی زنان و کارآمدی آنان را در ایفای نقشهای جدید نشان داد؟
ب. آسیبشناسی نگاه به خانواده در ایران
خانواده ایرانی در دهههای اخیر، همچون بسیاری جوامع دیگر، در معرض تحولاتیمهم بوده است. افزایش سن ازدواج، افزایش تمایل به تجرد و تکزیستی، تغییرنگرشها که به تردید در ضرورت تشکیل خانواده به عنوان مسیر تکاملی در زندگیمنجر شده است، افزایش تخاصمات خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه سازشپذیریو ضعف کارآمدی خانواده در تنظیم رفتار جنسی، حمایت و مراقبت، کنترل و نظارت،ایجاد آرامش روانی و ارضای نیازهای عاطفی، جامعهپذیری و پروش معنوی ازمعضلات مهم خانواده ایرانی است. آنچه بر نگرانیها میافزاید آن است که تاکنونموضوع خانواده به دغدغه اصلی هیچ یک از نهادهای پژوهشی، کارشناسی،سیاستگذاری و برنامهریزی کشور تبدیل نشده و آنچه تاکنون شاهد بودهایم اقداماتجزئی در حمایت از گروههای خاص از جمله خانواده شهدا بوده است، نه حمایت ازتشکیل، استحکام و کارآمدی خانواده به عنوان یک کلّ منسجم/
امروزه پرسشهای بسیاری در مورد خانواده مطرح میشود: چرا خانواده جایگاه واهمیت خود را رفته رفته از دست میدهد؟ چرا کارکردهای خانواده به تدریج کمرنگترمیشود و چرا خانواده به راحتی در معرض تزلزل قرار میگیرد؟ دهها پرسش از ایندست مطرح و پژوهشهایی نیز صورت گرفته است. اما از این نکته غفلت شده کهمخاطب این پرسشها کیست و به چه غرض مطرح شده است؟ رویکرد پژوهشهاتاکنون این بوده است که با انجام مطالعات میدانی مشخص کنند که مثلاً سن ازدواج درحال افزایش و سن طلاق در حال کاهش است، بین میزان آسیبپذیری خانواده وحاشیهنشینی رابطهای مستقیم وجود دارد، تمایل به ازدواج کاهش یافته است و یا بامطالعات کتابخانهای، اهمیت تشکیل خانواده، ضرورت تلاش برای استحکام آن، لزومتفاهم میان زوجین و مواردی از این دست مورد بررسی قرار گیرد؛ اما کمتر پژوهشی پایرا از حدّ تحلیلهای جزئی فراتر گذاشته است/
در دهه گذشته بخشی از استعدادهای پژوهشی کشور به بررسی و تحلیل دیدگاههایفمینیستی و تأثیر آن بر تحولات زنان و خانواده معطوف شده است. در اینجا منتقدانفمینیسم به تغییر نگرش نسل جدید متأثر از جریان فرهنگی و تبلیغی فمینیستی، و بهسیاستها و برنامههایی اشاره کردهاند که خودآگاه یا ناخودآگاه برگرفته از این ادبیاتتنظیم شدهاند. این پژوهشها به دلیل آن که پای را از تحلیل خُرد فراتر نهاده و به تحلیلنظریهها پرداختهاند، گامی به جلو به حساب میآیند. در این سطح تحلیل، همپژوهشهای جریانشناسانه، به منظور نشان دادن آثار تفکر فمینیستی در نگرشهایروشنفکری داخلی و تغییر نگرش نسل جوان، و یا در برنامههای توسعه یافت میشود وهم پژوهشهای نظری که به منظور نقد بنمایهها و رهیافتهای فمینیستی تدوینشدهاند/
در سالیان اخیر به ویژه در میان منتقدان غربی، به پژوهشهایی بر میخوریم کهآسیبهای خانواده را به ساختارهای علوم اجتماعی نسبت میدهند و نقد را به لایهایعمیقتر میکشانند. در دیدگاه آنان میان تنزل جایگاه خانواده و میان کم فروغ شدن نگاهنظریهپردازان علوم اجتماعی به خانواده به ویژه از دهه 1960، رابطهای معنادار وجوددارد و تزلزل ساختارهای خانواده در دهههای گذشته را باید با به چالش کشیده شدنساختار خانواده سنتی در نظریههای جامعه شناسانه، به ویژه گرایشهای چپ، مرتبطدانست. در این نگاه، علم روانشناسی به دلیل آن که انسان متعادل را انسانی میداند که اززندگی لذت ببرد نه انسانی که متعهدانه زندگی کند، نه تنها نمیتواند در خدمت مصالحواقعی خانواده باشد بلکه خود عامل بحران است؛ چنان که علوم تربیتی و مشاوره نیز بهدلایلی مشابه بیشتر مشکل سازند تا مشکلگشا.51 بنابراین دیدگاه، مشکل اصلی فرارویمصلحان اجتماعی آن است که حل معضلات مربوط به زن و خانواده را از دستگاهکارشناسی و فکریای انتظار دارند که به دلیل ابتنای به نظریههای علوم اجتماعیموجود، ماهیتاً خانوادهمحور نیستند/
این تحقیقات از آنجا که دامنه نقد را گسترش و تعمیق میدهند حائز اهمیتاند؛ بهویژه آن که میتوان براساس نگرش دینی نیز علوم اجتماعی را هم در ناحیهپیشانگارهها و فرضیهها، هم در ناحیه مفاهیم بنیادین و تعاریف، هم در ناحیه اهداف وهم در ناحیه روشها قابل نقد دانست. در عین حال به نظر میرسد نباید مشکل اساسیرا فمینیسم و یا حتی نظریههای علوم اجتماعی دانست، چرا که فمینیسم و نظریههایعلوم اجتماعی خود نمودهایی از مدرنیتهاند. مدرنیته علاوه بر آن که بر مفاهیمی مبتنیاست که جهتگیری کلی انسان جدید را دگرگون نموده و در حوزههای علمی واجتماعی تحول ایجاد کرده، به دو دلیل باید به عنوان منشأ اصلی مشکلات تلقی شود:
اول، به دلیل آن که شاخص مهم مدرنیته تغییر است. در این نگاه همه چیز در جهان،به غیر از نفس تغییر، در حال تغییر است و در این مسیر تمام نهادها نیز ضرورتاً متحولمیشوند. بنابراین اصرار بر ثبات خانواده به معنای در معرض نابودی قراردادن آن زیرچرخ تحولات اجتماعی است و خانواده نیز به ناچار پا به پای تحولات اجتماعی متحولخواهد شد. سخن از افول خانواده در این نگاه، پذیرش اشکال جدید همزیستی به جایاشکال سنتی خانواده است و مفهوم خانواده نیز خود در معرض تغییر خواهد بود و نبایدپنداشت که این تحولات در این مدل فکری منفی ارزیابی میشوند.52 بنابراین سادهلوحیاست اگر گمان کنیم با پذیرش فرهنگ مدرن میتوان بر حفظ ساختارهای خانواده،تفکیک نقشها، حفظ روابط خانوادگی و حتی محافظت بر اصل خانواده اصرار نمود/
دوم، به دلیل آن که سرمایهداری روح حاکم بر جریان مدرنیته است و در مدرنیتهانباشت سرمایه اصل حاکم تلقی میشود، فرهنگ سرمایهداری در تار و پود تمدن جدیدجریان مییابد و آثار خود را هم در ساختارهای علوم اجتماعی، هم در جریانهایاجتماعی از جمله فمینیسم، و هم در سیاستها و برنامهها بر جای میگذارد؛ به عنوانمثال، در فرهنگ سرمایهداری اقتدار تفسیری اقتصادی مییابد و جایگاهها و ارزشها باپول توزین میگردد. تأثیر این نگرش بر زن و خانواده بسیار شگرف است. از آنجا کهقدرت به تسلط بر منابع مالی تعریف میشود، اقتدار زنان در دسترسی به اشتغال واحراز مناصب مدیریتی تفسیر میگردد و نظریه فرودستی تاریخی زنان به دلیل دوری ازمدیریت و عدم تسلط بر منابع مالی شکل میگیرد.53
بر این اساس زنان به تعریف جدیدی از مشارکت اجتماعی با محوریت قدرتاقتصادی فراخوانده میشوند. در نتیجه میل به ایفای نقش مادری و همسری کم و روابطخانوادگی و ساختارهای خانواده دستخوش تغییر میگردد. از سوی دیگر، حاکمیتتفکر سرمایهداری ایجاب میکند که تمام موانع بر سر راه توسعه سرمایه از میان برود وآنچه در مسیر بسط سرمایهداری است تقویت شود. از این روست که تجارت سکس،هموسکسوالیسم و هرزهنگاری با وجود مخالفتهای گسترده علمی به دلیل آن که درمسیر جذب سرمایهاند قدرتمندتر از گذشته توسعه مییابند اما حجاب زنان مسلمان کهفراگیری آن مشکلاتی در سر راه سرمایهداری ایجاد میکند، با ممانعت مواجه میگردد.و بر همین اساس خانواده سنتی به دلیل آن که حامل ارزشهایی چون قناعت و عفتاست که میتواند مانع تلقی شود آماج سختترین حملات قرار گرفته و الگویی جدید ازخانواده که حامل ارزشهای فردگرایانه باشد، ترویج میشود/
از اینجا میتوان دریافت باوجود آن که در سالیان گذشته، برخی مسئولان میانی وکارشناسان در دفاع از نقشهای جنسیتی و ضرورت تفکیک نقشها سخن گفتهاند، بهدلیل آن که مفاهیم مدرن کم و بیش بر نظام برنامهریزی حکومت میکند نمیتوان بهتغییرات اساسی در نظام آموزشی و قوانین عمومی در مسیر حمایت از نقشهایجنسیتی چندان امید بست. از این رو تحولات خانواده حرکت اشتدادی خود را به رغماظهارنظرهای علمی مختلف دنبال میکند. این نکته نشان میدهد بیش از آن که فمینیسمیا نظریههای علوم اجتماعی به تشابه نقشها و مسائلی دیگر از این قبیل بپردازد،مدرنیسم و روح حاکم بر آن است که به آن دامن میزند/
با مراجعه به متون دینی به ویژه شیوه گفتار و رفتار پیامبر اکرم9 میتوان به تبییننگاه اسلامی به خانواده رسید و بر آن اساس وضعیت موجود خانواده را در کشورارزیابی نمود و یا پای را فراتر گذاشته به نظریهای در باب خانواده رسید. در دیدگاهاسلام اقدام به تشکیل خانواده ساختن دوست داشتنیترین سازمان اجتماعی است54؛شاید به این دلیل که خانواده برای تحقق آرمانهای مورد نظر اسلام دارای ویژگیهاییبدیلناپذیر است و نباید با نگاهی کارکردگرایانه گمان نمود که میتوان در بستر زمانکارکردهای خانواده را به دیگر نهادها واگذاشت و از اهمیت خانواده کاست/
در نگاه اسلام ازدواج مسیر دینداری را تسهیل میکند55 و عزوبت شخصیت انسانیرا فرو میکاهد.56 دوری از ازدواج به دلیل ترس از فقر نتیجه حیلهای شیطانی برایتوسعه فحشا در جامعه است57 و تأخیر در ازدواج به خاطر ترس از تنگدستی سؤظن بهخداوندی است که خود وعده حمایت به ازدواجکنندگان داده است.58 اهمیت خانواده بهحدی است که بهترین قدمها گامهایی است که در جهت تقویت پیوندهای خانوادگیبرداشته شود و بدترین گامها قدمهایی است که در مسیر جدایی به کار افتد.59
ساختار خانواده در این نگاه مبتنی بر سلسله مراتب طولی است و مرد عهدهدارسرپرستی خانواده است.60 نه این ساختار در بستر زمان بدیلپذیر است و نه سرپرستخانواده میتواند مسئولیت خود را واگذارد یا نسبت به آن تسامح ورزد.61 مهمترین ابزارمدیریت خانواده سخاوت62، غیرت و گذشت است و اقتدار پیشنیاز اعمال سرپرستیاست. در عین حال از آنجا که احساس اقتدار میتواند زمینههای تعدّی به اعضایخانواده را فراهم آورد، مکانیزمهای حقوقی و فرهنگی برای کنترل اقتدار پیشبینی شدهاست. اما از آنجا که خانواده عرصه خصوصی است که در اغلب اوقات اقامه دعاویحقوقی، به دلیل رابطه عاطفی زن و شوهر به مصلحت تشخیص داده نمیشود و یا بهدلیل عدم امکان اقامه شهود و یا ترس از عواقب بعدی ناکارآمد به نظر میرسد، تاکید برآن بوده است که بیش از هر چیز از روشهای تربیتی و فرهنگی کنترل کننده بهره گرفتهشود؛ چنانکه برای مقابله با خشونتهای خانگی، طرفین به حسن خلق و مدارا63، صبرو کنترل خشم دعوت شدهاند.64 یا به این موضوع توجه شده است که نباید با ایجاد فشارروانی، عدم تمکین نسبت به موقعیت و جایگاه طرف مقابل و سهلانگاری در انجاممسئولیتها، زمینههای خشونت علیه خویش را فراهم نمود.65 کم کردن زمینههایبدبینی66، تعدیل انتظارات از یکدیگر67، تقبیح خشونت و توصیه کنترل آن68 نیز از دیگرروشهای تربیتی اسلامی است. از مجموع نکاتی که در رابطه با خشونت و طلاق درمنابع روایی آمده است میتوان نتیجه گرفت که اسلام مکانیزم فشار روانی اجتماعیعلیه شخص خطاکار را یکی از شیوههای کارآمد کنترل دانسته است، به گونهای کهشخص در صورت اقدام به روشهای جاهلانه خود را در مقابل افکار عمومی تحقیرشده میبیند و برخی موقعیتهای خود را از دست میدهد/
از آنجا که اقدام به ازدواج از نگاه اسلام آمیزهای از تعهد و اختیار آزاد است که پساز تشکیل خانواده بُعد متعهدانه آن تقویت میشود، عمل طلاق که بدون وجود انگیزهایموجه، فرار از تعهد و عملی هوسآمیز تلقی و سبب بروز مشکلاتی برای همسر وفرزندان میگردد، عملی مبغوض در نظر گرفته میشود.69 این نگاه با آنچه امروز درکشورهای غربی به طلاق رضایتمندانه از آن یاد میشود تفاوت اساسی دارد.سیاستهای دینی به سمت تقویت روشهای پیشگیری از طلاق است، مانند پیشنهادانتخاب داوران خانوادگی70 یا ایجاد شرایطی سنگین برای کسانی که به اندک بهانهایاقدام به طلاق میکنند71 یا زمینههایی فراهم میسازند که طرف مقابل متمایل به طلاقشود.72 چنان که تسامح و مدارا، کم کردن توقعات، صبر و گذشت، هدیه دادن بهیکدیگر73، سخنان نیکو و نگاههای عاطفهآمیز74 از زمینههای افزایش استحکام خانوادهشمرده شده است/
کارآمدی خانواده نقطه عطف توجه آموزههای دینی است. بدینمنظور تمهیداتیپیشبینی میشود که از ابتدای تشکیل خانواده و انتخاب همسر آغاز و تا آخر استمرارمییابد. ابتدا توصیه میشود در انتخاب همسر به دو ویژگی مهم دینداری )ترس از خداو ارتباط با خدا( و حُسن خلق توجه شود.75 این دو امتیاز در زندگی خانوادگی که براساستعهد و صمیمیت بنا میشود و در طول مسیر خود ناهمواریهای زیادی را میپیماید،بسیار ارزشمند است. از آنجا که کارآمدی خانواده وابسته به کارآمدی اعضاست لازماست آموزشهای لازم بدین منظور در نظر گرفته شود. علاوه بر آموزشهایی کهمیتواند به توانمندسازی اعضا برای ایفای دقیق نقشهای مورد انتظار بینجامد، آموزشحقوق نیز به استحکام و کارآمدی خانواده کمک میکند. روش آموزش در ادبیات دینی،برخلاف گفتمان مدرن، بر آموزش حقوق متقابل که به آموزش مسئولیتها و تکالیفهم از آن یاد میشود و بر تلطیف حقوق به کمک اخلاق، استوار است. به این معنا که بهمرد حقوق زن آموزش داده میشود و به زن حقوق مرد. یا آنگاه که به مرد حقوق زوج وبه زن حقوق زوجه آموزش داده میشود با توصیههای اخلاقی از میل به سؤ استفاده ازحقوق کاسته میشود/
طبق متون دینی انتظار آن است که خانواده مشکلات داخلی را تا حد امکان براساستوانمندیهای خود حل کند.76 بنابراین نباید سیاستها به سمت وابستگی خانواده بهاعانههای بیرونی جهتگیری شود. البته آنگاه که خانواده در حل مشکلات خود ناتوانبنماید، مسئولیت حمایت و کمک بر عهده دیگران77 از جمله نهادها قرار خواهد گرفت ولازم است همواره حس تعاون و همیاری در جامعه اسلامی جریان یابد/
تقویت پیوندهای خانوادگی بسیار مهم و قطع پیوندها گناهی بزرگ شناخته شدهاست.78 تقویت حمایتها و مراقبتها و در نتیجه کم شدن خوف از مشکلات ناشی ازطلاق، مرگ همسر و از کارافتادگی، افزایش بعد نظارتی و هدایتی، افزایش روحیه تعاوناجتماعی و نشاط از آثار تقویت پیوندهای خانوادگی است. در این میان به پدر و مادر وتقویت جایگاه آنان تأکید ویژهای شده تا آنجا که رضایت خداوند به رضایت آنان پیوندخورده است.79
آموزههای دینی توجه به نیازها و تمایلات اهل خانه را از مسئولیتهای سرپرستمیداند80 و علاوه بر تشویق به فرزندآوری81، پرورش صحیح جسمی و روحی آنان را نیزمورد توجه قرار میدهد. انتخاب اسامی نیکو82، ترحم به کودکان83، آزادسازی نسبی آنانتا هفت سالگی، تحت آموزش در آوردن آنان تا چهارده سالگی و همکار قرار دادن آناندر فعالیتها و تصمیمات تا 21 سالگی، از مراحل تربیتی است84 که توصیه میشود.تربیت جنسی فرزندان با محوریت عفاف و تقوا85، کم کردن زمینههای تحریک جنسیآنان از جمله با جداسازی بستر آنان از ده سالگی86 و عدم ارتباط جنسی والدین در کنارفرزندان87 نیز از اهمیت بهسزایی برخوردار است. مهارتآموزی و سوادآموزی88 وآشناسازی فرزندان با قرآن مجید89 و احادیث اهلبیت908 آنان را در زمینههایشخصی و اجتماعی توانمند میسازد، چنان که تقویت پایههای محبت به اهلبیت، همبه افزایش انگیزههای آنان میانجامد، هم صبر بر مشکلات را آسان میکند، هم درشرایطی که انحرافات فکری و شبهات سبب لغزش افراد بسیار میگردد، آنان را ثابتقدم میدارد و هم روحیه ایثار را در آنان تقویت میکند/
توصیههای بسیاری که در اصلاح روابط جنسی زن و شوهر در قالب نفی ریاضتجنسی91، رعایت آداب آمیزش به ویژه توجه به ویژگیهای طبیعی هر یک از دو جنسدر برقراری ارتباط وارد شده است92، در کنار توجه به رفتار عفیفانه در ارتباط با نامحرم،پرهیز از خودآرایی و خودنمایی زنان نزد بیگانگان93 و لزوم غیرتورزی مردان در حفظحریم خانوادگی94، از نکاتی است که اهتمام دین را به کارآمدی خانواده نشان میدهد/
با ملاحظه متون وحیانی میتوان مقیاسی برای آسیبشناسی خانواده ایرانی بهدست آورد و تحولات خانواده را در دهههای اخیر تحلیل نمود. به نظر میرسد درسالیان اخیر از تمایل به تشکیل خانواده تا حدودی کاسته شده و ازدواج تا دستیابی بهموقعیت اجتماعی و مالی مناسب به تأخیر میافتد. نظام تحصیلی موجود و فرهنگمدرکگرایی نیز خود از موانع ازدواج به حساب میآیند. با بالا رفتن سن ازدواج گاه اینپرسش مطرح میشود که اگر ممکن است ازدواج را تا سنینی بالا به تأخیر انداخت چهنیازی است که در این مقطع تعهدات ازدواج را پذیرفت؟ بنابراین میتوان حدس زد کهچون کشورهای اروپایی، در سالهای نه چندان دور، شاهد رواج تک زیستی در ایرانباشیم/
در نقطه مقابل احساس میشود که از قبح طلاق به مرور کاسته میشود. برخیتحلیلگران با تحلیل غلط از رواج طلاق و مرتبط دانستن آن با آگاهی زنان از حقوق خود،بر این معضل مهر تأیید نیز میزنند. در سالیان اخیر طلاق به درخواست زنان رو بهافزایش است و آمار طلاق رجعی که در آن امکان رجوع به زندگی بیش از انواع دیگرطلاق است، کاهش یافته است. به نظر میرسد یکی از علل افزایش طلاق خلع، ترسزوج از پرداخت مهریه به نرخ روز و تنصیف داراییها در صورت اقدام به طلاق است واز این رو زمینههایی فراهم میشود که زوجه به درخواست طلاق اقدام کند/
از معضلات دیگر خانواده ایرانی آن است که سرپرست خانواده یا به مسئولیتهایخود آشنا نیست و انتظار دارد همسر ایفای نقشهایی چون نانآوری را عهدهدارشود، و یا آنکه در ایفای نقشهای خود از حمایت کافی برخوردار نمیشود. یعنی ازیکسو اقتدار لازم را برای ایفای نقش سرپرستی احساس نمیکند؛ به دلیل آنکه فرهنگمسلط تمکین را نشانی از ذلت زن دانسته و با ترویج روحیه استقلالطلبی و آزادی فردیفرزندان را در مقابل والدین قرار میدهد، و از سوی دیگر، سیاست اشتغالزایی وقوانین مربوط، انگیزه کارفرمایان را برای جذب شخص سرپرست خانوار، کم کردهاست/
افزایش تخاصمات خانگی و خشونتها نیز پیامد چند چیز است: اول آن که درشیوههای سنتی، همسر غالباً از طایفه یا محله انتخاب میشد که اختلافات فرهنگی واجتماعی آنان بسیار کم بود اما در شیوههای جدید تناسبات فرهنگی و اجتماعی کمترملاک گزینش قرار میگیرد. دوم آن که نه خانواده به فرزندان خود مهارتهای ارتباطی رابرای تشکیل خانواده میآموزد و نه نهادهای رسمی آموزشی. تأکید بر حقوق وکمتوجهی به اخلاق نیز به صفبندی و تخاصم در درون خانه منجر میشود/
کاهش پیوندهای خانوادگی در دهههای اخیر خانواده را بیش از گذشته تنها و در حلمشکلات خود ناتوانتر کرده است. غلبه فرهنگ فردگرایی بیش از هر چیز در حساستقلال طلبی و فرار از تعهدات موثر بوده است. همین فرهنگ، زمینههای کم شدنحس تعاون اجتماعی و پیوندهای گروهی را فراهم کرده است. از سوی دیگر به نظرمیرسد سیاستهای حمایتی دولت از اقشار آسیبپذیر، بیشتر بر محور حمایت از فردجریان یافته، تا خانواده. این سیاستها در مجموع نه تنها به کارآمدی خانواده منجرنشده است بلکه هم خانواده را در حل مشکلات خود ناتوانتر کرده و هم نسلی راپرورده است که برای حل مشکلات مختلف زندگی از جمله اشتغال و ازدواج چشم بهمساعدت دولت دوخته و توان ذاتی خود را به کار نمیگیرند/
تضعیف جایگاه والدین که در تحقق آن نهادهای فرهنگی و تبلیغی بیش از دیگرانمقصرند، علاوه بر کاهش نظارت کیفی آنان بر روند پرورش نسل جدید، به کم شدناهتمام آنان نسبت به فرزندان و به کاهش پیوند خانوادگی میانجامد. اینها و دهها مسئلهدیگر نشانگر افقهای تیرهای فراروی آینده خانوادهها است. در این میان آنچه بیشترخانواده را تهدید میکند تهاجم رسانهای غربی نیست، بلکه نظریههای فلسفی علوماجتماعی است که تحولات خانواده را در دهههای اخیر قهری و معلول جبر تکنولوژی یاسازمان اجتماعی قلمداد میکند. این بدان معناست که روند تحولات خانواده یک سویهو برگشتناپذیر است و هیچ کس و نهادی نمیتواند و نباید در برابر آن ایستادگی کند.بنابراین تنها میتوان بر تحولات خانواده افسوس خورد و با آن هماهنگ شد، پذیرشهرگونه فکر و برنامهریزی برای افزایش اقتدار و کارآمدی خانواده در عصر حاضرمحکوم است و باید به دیگران فرصت داد تا با خیالی آسوده تئوری نظم نوین جهانی رابه مرحله تحقق برسانند.
پذیرش این دیدگاه در کلیت خود با سیاست اسلام که اصول اخلاقی وجهتگیریهای اصلی خود را ثابت میداند و معادله دگرگون ساختن شرایط و نظمموجود را برای تحقق اهداف مورد نظر دارد چگونه قابل جمع است؟95
به جرئت میتوان گفت که مهمترین مشکل ما در رویکرد به خانواده، بحراننظریهپردازی است. از یک سو نظریهپردازی در علوم اجتماعی نه براساس مبانی فلسفیصحیح شکل گرفته است که بتوان بر آن اعتماد کرد و نه برای حل معضلات جامعهاسلامی طراحی شده است و از سوی دیگر، تاکنون نهادهای علمی دینی در تبدیلمفاهیم بنیادین به کاربردی و نظریهپردازی اقدامی اساسی نداشتهاند. حل معضلاتاساسی ما تنها در گروه ایجاد حوزه مطالعات آکادمیک مباحث جنسیتی و خانوادهبراساس فکر دینی، تدوین نظریه دینی زن و خانواده، ایجاد حوزه کارشناسی بومی،حول پرسشهای اساسی به منظور حل معضلات عینی جامعه اسلامی و حرکت درمسیر بالندگی است. در این رابطه پرسشهای فراوانی پیش روی ماست که مبنایی،روشی و یا بنایی است. برخی از این پرسشها عبارتاند از:
- آیا متون وحیانی صرفاً ناظر به بیان تکالیفاند یا آن که میتوان از آنها در تدویننظریهها، ایجاد ساختارها و حل معضلات کلی نظام، از جمله در موضوع زن و خانواده،نیز بهره گرفت؟ چنین فرآیندی چگونه تحقق مییابد؟
- خاستگاه آموزههای اخلاقی اصلاح افراد از طریق توصیههای فردی است یا آن کهمیتوان اخلاق را در متن سیاستها و برنامههای کلان و ساختارسازیها جریان داد؟ بهعبارت دیگر، ساختارها، سیاستها و برنامههای کلان چگونه حیات اخلاقی فرد درخانواده را تهدید میکند و چگونه میتوان ساختارها و سیاستها را مجرایی برایجریان یافتن اخلاق حسنه قرار داد؟
- چه علومی در مطالعات آکادمیک خانواده سهیماند، سهم هر یک چیست، انتظارچه پاسخهایی را از هر یک از این علوم داریم و چه اصول حاکمی آنها را با هم هماهنگمیسازد؟
- مسئولیتهای جدید، ظرفیتهای نو، مشکلات جدید و ابزارهای نوینی که عصرجدید پیش روی زن و خانواده نهاده است چیست؟
- چگونه میتوان از ظرفیتهای عصر جدید برای افزایش اقتدار و کارآمدی خانوادهبهره گرفت؟ به عنوان مثال، آیا میتوان تشکیلNGO های طایفهای را به منظور ایجادشبکه همیاری و نظارت طایفهای پیشنهاد نمود؟
- چگونه میتوان پیامدهای منفی جهانیسازی را بر زنان و خانواده کم کرد، شرایط وظرفیتهای جدید را در خدمت کارآیی خانواده و کارآمدی زن به کار گرفت و زن وخانواده را به عنصری فعال در تحولات جهانی تبدیل نمود؟ تاکنون سمینارهایی که بهموضوع جهانیسازی و زنان و خانواده پرداختهاند بیشتر به توصیههایی برای خانوادههادر چگونگی تعامل با شرایط جدید بسنده کردهاند و کمتر به تحلیل از بعد کلان و ازجایگاه برنامهریزی پرداختهاند/
- سیاستهای دولتی چگونه ماهیتی ضدخانواده یا خانواده محور مییابد؟ به عنوانمثال، سیاست دولت رفاهی سوئد در تأسیس مهدکودکهای مجانی به کاهش انگیزهمادری منجر شده است و سیاست مالیاتی این دولت همگان را، چه مرد و چه زن، بهاشتغال فرا میخواند و حمایتهای مالی دولتی از افراد حتی بچهها به افزایش انگیزهطلاق منجر شده است/
- نگرشهایی که مشروعیت قوانین را به عدم مخالفت با آموزههای فقهی تقلیلمیدهد و آموزههای اخلاقی و معرفتی دین را در فقه اجتماعی اسلام دخالت نمیدهد،چگونه میتواند به تصویب قوانینی ضد خانواده منجر شود؟
- کارآمدی هرچه بیشتر خانواده چه منافعی برای دولتها به ارمغان خواهد آورد وچگونه در خدمت انسجام و همیاری ملی، ایجاد روحیه احسان و نوعدوستی، تحمل ومدارا و حفظ ارزشهای جمعی قرار میگیرد؟
- شاخصهایی که نشانگر وضعیت خانواده براساس فرهنگ دینی باشد چیست وچگونه تدوین میشود؟
- جریانات فرهنگی در کشور چگونه باید مدیریت شوند تا در خدمت منافع خانوادهقرار گیرند؟
- سیاستهای رسانهای نظام برای آن که در خدمت تقویت خانواده قرار گیرد بایدحاکمیت چه اموری را بپذیرد؟
- چگونه میتوان، همان گونه که برای افراد آرمانسازی میکنیم، برای خانواده نیزآرمانسازی نمود؟
- چگونه میتوان نظام آموزشی را چه در محتوای دروس، چه در ارائه مباحث کمکآموزشی، چه در سیستم مشاوره و امداد، چه در ارتباط میان خانه و مدرسه، چه دررشتهبندیهای تحصیلی، چه در انعطافپذیری نظام آموزشی و.... در خدمت حمایت ازخانواده قرار داد؟
- چگونه میتوان برای خانواده مطالباتی ایجاد نمود یا مطالبات آن را هدایت کرد؟
- سیاستهای تشویقی نظام اسلامی برای تشکیل خانواده و پذیرش تعهدات ناشیاز آنو ترویج فرهنگ ساده زیستی چیست؟
- چگونه میتوان پیامدهای طلاق را به گونهای کاهش داد که به افزایش تمایل بهطلاق منجر نشود؟
- مکانیزم حمایت از زن در خانواده، با حفظ اقتدار و کارآمدی خانواده، چیست؟
- الگوی مشارکت اجتماعی زنان با محوریت خانواده چه مختصاتی دارد؟
- زیرساختهای مشارکت اجتماعی زنان چگونه باشد تا کمترین آسیب به حیاتخانوادگی متوجه شود؟
- نظریه دینی اقتدار و کنترل اقتدار در خانواده چیست و بدین منظور چه سیاستیتبیین شده است؟
- نظریه و راهبرد اسلام در کنترل خشونتهای خانگی و تضمین امنیت اجتماعیزنان چیست؟
- باتوجه به آن که پیوندهای خانوادگی معلول احساس نیازهایی است که زوجین را بههم پیوند میدهد، و با توجه به آن که پیشرفتهای تکنولوژی و تحولات اجتماعی واقتصادی به کاهش نیازهای زوجین نسبت به یکدیگر منجر شده است، چگونه میتوانزمینههایی را برای تقویت پیوندهای خانوادگی در عصر جدید باز جست؟
- چگونه سیاستهای فرهنگی و اقتصادی به افزایش نیاز به درآمد بیشتر برای تأمینخانواده، افزایش ساعات اشتغال و کاهش حضور فعال والدین در خانواده منجر شدهاست و چگونه میتوان این روند را به نفع مصلحت خانواده اصلاح نمود؟
- سیستم حمایت از زنان آسیبپذیر تابع چه اصولی است تا در خدمت تقویت نظامخانواده و حل اساسی مشکلات زنان قرار گیرد. به عنوان مثال، سازمان بهزیستی ضمنطرحی، با اعطای وام اشتغال زنان روسپی را پس از دستگیری و بازپروری اولیه سامانمیداد. چنین طرحی در عین آن که به حل مشکلات این قشر کمک میکند، از آنجا کهراهکاری برای حمایت از زنان فقیری که از پرده عفاف خارج نشدهاند ارائه نمیکند،ممکن است به تمایل به بزهکاری برای برخورداری از سیستم حمایتی منجر شودبنابراین راهکارهای حمایتی باید با نگاهی جامع طراحی شود/
- مشکلات نهاد مشاوره برای حضور فعال در حل معضلات خانوادگی چیست؟ اینمشکل تا چه حد ناشی از ضعف علمی مشاوران، تا چه حد ناشی از عدم تواناییمراجعان برای تأمین هزینههای مشاوره، تا چه حد ناشی از ضعف فرهنگمشاورهپذیری و تا چه حد ناشی از ضعف بنیانهای تئوریک علم مشاوره است؟
نتیجهگیری
حل مشکلات زن و خانواده مسلمان، تنها در پرتو تلاش علمی اندیشمندان و با مبناقراردادن کتاب آسمانی و سیره نبوی امکانپذیر است. اما در مراجعه به متون مقدس،این بار، به جای توقف بر نصوص و یا اکتفا به فتاوای فقهای عظام، لازم است در عینپذیرش آن، به فضای نظریهپردازی علمی قابل استناد به وحی پای نهیم و پایههایمحکمی برای سیاستگذاری و برنامهریزی کلان مبتنی بر انگارههای اسلامی بنا کنیم.این حرکت ارزشمند گرچه از پرسشگری و نقد انگارههای موجود آغاز میشود امامیتواند نگاه جامعه علمی را به سمت نگرشی نوین معطوف نماید؛ نگرشی که ضمنتوجه به کارآمدی و حجیت، با رویکردی خانوادهگرا، هم به حل معضلات اجتماعیمیاندیشد و هم داعیه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنین رویکردی است کهمیتوان به اصلاح جامعه و حل مشکلات زنان امیدوار بود/
والسلام
منابع
- الطوسی، محمدبن الحسن، تهذیبالاحکام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1364/
- ایران دخت )ماهنامه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی(، مجمع اسلامی بانوان، ش32، تیرماه 1385/
- استنلی کرنر، »پایان ازدواج در اسکاندیناوی«، ترجمه مریم رفیعی، حورأ)ماهنامه علمیفرهنگی و اجتماعی زنان(، ش 19/
- »ازدواج در اسکاندیناوی در حال مرگ است«، کیهان، 85/4/19، ص 15/
- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران، شرکت انتشاراتعلمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1373/
- الحرالعاملی، محمدبن الحسن، وسائلالشیعه الی تحصیل مسائلالشریعه، قم، موسسْآلالبیت)ع( لاحیأالتراث، 1374/
- پایدار، ابوالقاسم، نهجالفصاحه )مجموع کلمات قصار حضرت رسول اکرم)ص«، تهران،سازمان انتشارات جاویدان، 1376/
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376/
- اسدی، لیلا »بررسی نفقه زوجه و اقارب در حقوق انگلستان«، ندای صادق، ش 24/
- محسنی، سعید، نفقه زوجه در حقوق ایران با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، پایاننامهکارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق)ع(/
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375/
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المکتبْ الاسلامیه، 1374/
- تونیگرنت، زن بودن، ترجمه فروزان گنجیزاده، تهران، نشر ورجاوند، 1381/
- آلن و بارباراپیز، آنچه زنان و مردان نمیدانند، ترجمه زهرا افتخاری، تهران، نسلنواندیش، 1383/
- جان گری، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدی قرچه داغی، تهران، انتشارات اوحدی،1376/
- دیوید سال، مرد توانا، ترجمه سعدی مرادی، تهران، نشر ورجاوند، 1384/
- - سند چهارمین کنفرانس جهانی زن )کار پایه عمل( و اعلامیه پکن، ترجمه: علی آرین وعلی میرسعید قاضی، تهران، دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، 1375/
- نوری، حسین، مستدرکالوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، موسسْ آلالبیت)ع(لاحیأ التراث، 1408/
- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه حسن چاووشیان، تهران، طرح نو، 1382/
- منجم، رؤیا، زن - مادر، تهران، نشر قومس، 1382/
- امینی، فاطمْ الزهرا، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1369/
تغییر نگرشها و اصلاح رویهها و قوانین مربوط به زن و خانواده، دردهههای اخیر، مسیر مطمئن و رو به رشدی نپیموده است و این انحطاطپیش از آن که نتیجه تأثیرپذیری از گفتمان فمینیستی و برخی نظریههایعلوم اجتماعی باشد، معلول سیطره ادبیات مدرن و سرمایهداری برساختارهای علوم انسانی و جریانهای اجتماعی است. اصلاح اساسی دراین زمینه نیازمند تدوین نظریه اسلامی زن و خانواده و جریان یافتنادبیات دینی در ساختارهای علوم انسانی و برنامهریزی کلان اجتماعیاست. دستیبابی به نظریههای اجتماعی اسلام مسئولیتی سنگین بر دوشاندیشمندان مسلمان است که از پرسشگری و نقد دیدگاههای موجودآغاز میشود و بر متون وحیانی و سنت نبوی استوار میگردد/
.1 ر.ک: ایران دخت، ش 32 )تیر 85)، ص 4/
.2 ر.ک: استنلی کرتز، »پایان ازدواج در اسکاندیناوی«، ترجمه مریم رفیعی، حورأ، و »ازدواج در اسکاندیناوی در حالمرگ است« کیهان، 85/4/19، ص 15/
.3 این سخن البته به معنای انکار تأثیرگذاری زمان و مکان در تغییر مصادیق نیست. تبدّل عناوین با تحققشرایط آن از مباحث پذیرفته شده در علم فقه است/
.4 ر.ک: نحل / 59/
.5 ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 201 و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 50/
.6 ر.ک: نحل / 57 ؛ نجم/ 21 و 27 و ویل دورانت، همان، ج 1، ص 206/
.7 ر.ک: نحل / 97؛ نسأ / 124؛ غافر / 40 و آل عمران / 195/
.8 توبه/ 71 و 72/
.9 احزاب / 34/
.10 نور / 23 و احزاب / 58/
.11 محمد / 19/
.12 احزاب / 73
.13 حدید / 12/
.14 تحریم / 11 و 12/
.15 کنزالعمال، ح 4531/
.16 ر.ک: وسائلالشیعه، ح 27306 و 27314 و نهجالفصاحه، ح 2481/
.17 ر.ک: تکویر / 8 و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 48/
.18 نهجالفصاحه، ح 1520 1477 و 1728/
.19 ممتحنه / 10/
.20 بحارالانوار، ج 4، ص 162، ح 4.
.21 ر.ک: علامه امینی، فاطمْ الزهرا، ص 94/
.22 آلعمران / 47 - 42/
.23 آلعمران / 61/
.24 ر.ک: احزاب / 33/
.25 ر.ک: لیلا اسدی، بررسی نفقه زوجه و أقارب در حقوق انگلستان، فصلنامه ندای صادق، ش 24، ص 16-9 وسعید محسنی، نفقه زوجه در حقوق ایران با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاهامام صادق7/
.26 ر.ک: کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، ماده 16/
.27 ر.ک: سند چهارمین کنفرانس جهانی زن، کار پایه عملی و اعلامیه پکن/
.28 ر.ک: تونی گرنت، زن بودن و آلن و باربارا پیز، آنچه زنان و مردان نمیدانند/
.29 ر.ک: جان گری، زن، مرد، ارتباط و دیوید سال، مرد توانا/
.30 ر.ک: خبرنامه زنان، ش 44،تیر 83، ص 11/
.31 وسائلالشیعه، ح 25341/
.32 الکافی، ج 5، ص 507، بحارالانوار، ج 77، ح 191 و نهجالفصاحه، ح 2892/
.33 وسائلالشیعه، ح 24979 و 24954/
.34 مستدرکالوسائل، ح 17933/
.35 وسائلالشیعه، ح 27557/
.36 نهجالفصاحه، ح 1519/
.37 وسائلالشیعه، ح 21720/
.38 وسائلالشیعه، ح 27628 و 27377 و نهجالفصاحه، ح 1393/
.39 نهجالفصاحه، ح 3137 2617 و 3047/
.40 وسائلالشیعه، ح 24942 و نهجالفصاحه، ح 1535 2237 2615 و 2094/
.41 نسأ / 34/
.42 بقره / 180 83 و 215، نسأ / 36؛ انعام / 151؛ اسرأ / 23؛ لقمان / 14؛ مستدرکالوسائل، ح 18018 ووسائلالشیعه، ح 27665/
.43 وسائلالشیعه، ح 27672 27607 27705 و 27673/
.44 مستدرکالوسائل، ح 17908/
.45 مستدرک الوسائل، ح 8119 و نهجالفصاحه، ح 2625/
.46 نسأ / 19.
.47 نهجالفصاحه، ح 1296/
.48 همان، ح 2417؛ الکافی، ج 5، ص 67 و وسائلالشیعه، ح 27814 و 27601/
.49 وسائلالشیعه، ح 25300؛ نهجالفصاحه، ح 881/
.50 وسائلالشیعه، ح 25457/
51. William D.Gaerdner, the war against the family.
.52 ر.ک: ماوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ج 2، ص 180/
.53 نویسنده کتاب زن - مادر در نقد دیدگاه فرودستی تاریخی زنان معتقد است: »دلیل آن که زن در طول تاریخدر مقابل مدیریت اقتصادی مرد در خانه موضع نگرفته، ناتوانی و عدم درک وی نیست بلکه ناشی از این نگاهاست که زن سنتی احساس نکرده است که مدیریت مرد بر منابع اقتصادی به منزله استثمار اقتصادی زن واقتدار مرد است بلکه مرد را وکیل خرج خانواده میدانسته که در مسیر مصلحت خانواده اقدام میکند« )ر.ک:رؤیا منجم، زن - مادر، ص 27 تا 31)/
.54 وسائلالشیعه، ح 24901/
.55 همان، ح 24902 و 24914/
.56 همان، ح 24915 و 25318/
.57 بقره / 268/
.58 وسائلالشیعه، ح 24984 24983 و 24986/
.59 همان، ح 24996 و نهجالفصاحه، ح 782/
.60 نسأ / 34/
.61 بحارالانوار، ج 77، ص 355 و وسائلالشیعه، ح 27814/
.62 تهذیبالاحکام، ح 1597/
.63 مستدرکالوسائل، ح 9959 و 3057/
.64 نهجالفصاحه، ح 2778 و وسائلالشیعه، ح 25315 و 25354/
.65 وسائلالشیعه، ح 28597؛ نهجالفصاحه، ح 226 و بحارالانوار، ج 76، ص 334، ح 1/
.66 وسائلالشیعه، ح 28598 و نهجالفصاحه، ح 1389 75 و 1390/
.67 وسائلالشیعه، ح 25463 و 24957/
.68 نهجالفصاحه، ح 28 و 2628 و وسائلالشیعه، ح 25323/
.69 وسائلالشیعه، ح 27874/
.70 نسأ / 35/
.71 وسائلالشیعه، ح 27879 و 28598/
.72 وسائلالشیعه، ح 28598/
.73 مستدرکالوسائل، ح 15110/
.74 نهجالفصاحه، ح 621 و 2165 و وسائلالشیعه، ح 24930/
.75 وسائلالشیعه، ح 25074 25073 و 25078/
.76 وسائلالشیعه، ح 27774 و نهجالفصاحه، ح 2630/
.77 بحارالانوار، ج 74، ص 389، ح 2/
.78 بقره / 27؛ رعد / 27؛ نهجالفصاحه، ح 1690 و مستدرکالوسائل، ح 10365/
.79 مستدرکالوسائل، ح 17908 و 8119/
.80 وسائلالشیعه، ح 27814 و 27808/
.81 وسائلالشیعه، ح 25019 و نهجالفصاحه، ح 1096/
.82 وسائلالشیعه، ح 27375 و 37379/
.83 وسائلالشیعه، ح 27544 و 27623 و نهجالفصاحه، ح 1108/
.84 همان، ح 27627/
.85 وسائلالشیعه، ح 25154 25418 25410 25408 25405 و 2553/
.86 همان، ح 27581/
.87 همان، ح 25233/
.88 نهجالفصاحه، ح 1393/
.89 وسائلالشیعه، ح 27623/
.90 الکافی، ج 6، ص 47/
.91 وسائلالشیعه، ح 25164 25161 25159 25158 25157 و 25354/
.92 وسائلالشیعه، ح 25181 و 25187/
.93 نهجالفصاحه، ح 478 و وسائلالشیعه، ح 25418 و 25310،
.94 نهجالفصاحه، ح 2045 و 1519 و وسائلالشیعه، ح 25288/
-95 انتقاد از کلیت جبر سازمانی و تکنولوژیک البته نباید به معنای نادیده گرفتن تأثیرات قهری گذار از شرایطسابق به شرایط جدید تلقی شود. بنابراین میتوان تأثیرات شهرنشیتی، مدرنیسم و تکنولوژیهای جدید راپذیرفت اما پرسش اصلی در دو ناحیه است: اول آن که این تأثیرات جزئیاند یا در تمام عرصههای حیات و بهطور حداکثری دوم آن که این تأثیرات از نوع مقتضی )زمینهساز( است یا علّت تامه/