چکیده

در این مجال برآنیم تا با مقایسه‏ای میان »فرهنگ اسلامی و سنت نبوی« وواقعیت‏های موجود، به آسیب‏شناسی اجمالی موضوع زن و خانواده پرداخته وپرسش‏های اساسی و بایسته‏های کارشناسی را در حد اجمال و وسع مطرح سازیم.

متن

تولد بانوی یگانه جهان، فاطمه زهرا3 نوید بخش آغاز رستاخیزی است که‏جهانیان را به عالمی دیگر رهنمون می‏سازد؛ عالمی که به شعاع یک زن روشنی می‏یابد،به محبتش گرم می‏شود و به ولایتش سامان و جریان می‏یابد. و زن مسلمان در سده‏ای که‏دیگران به پنداری غلط، قرن زنانش نامیده‏اند، مصمم است تا آن‏گونه که طلوع خمینی‏کبیر1 را به آغازی بر یک تحول مبارک بدل نمود، با بازخوانی شخصیت خویش ازسنت نبوی و سیره فاطمی، بابی به جهان جدید بگشاید و به درستی محوریت زن را درقرن جدید اثبات نماید/
هم‏زمانی میلاد فاطمه زهرا3 با سال پیامبر اعظم9، فرصتی است فرخنده که‏می‏تواند، هم‏زمان، دو نتیجه مبارک به ارمغان آورد: بازخوانی سیره نبوی به منظوربازسازی ذهنیت‏ها و بازبینی عملکردها و ایجاد نقطه آغازینی بر اتحاد امت اسلام، درموضع عینیت، بر محور آموزه‏های نبوی. تأمین این دو غرض بسته به آن است که پاسخ‏پرسش‏های اساسی خود را از متن سیره نبوی به دست آوریم و بتوانیم بر اساس آن به‏تبیینی شفاف از جایگاه و شخصیت زن، مسئولیت‏های فردی، خانوادگی و اجتماعی وی‏و ترسیمی روشن از جایگاه و ساختار خانواده و سیاست اسلام در حمایت از تحکیم وکارآمدی خانواده دست یابیم. بدین ترتیب می‏توانیم هم به اصولی مشترک برای وفاق‏دست یابیم و هم به مقیاسی برای تحلیل واقعیت‏ها و نقد نظریه‏ها و عملکردها/
در این مجال برآنیم تا با مقایسه‏ای میان »فرهنگ اسلامی و سنت نبوی« وواقعیت‏های موجود، به آسیب‏شناسی اجمالی موضوع زن و خانواده پرداخته وپرسش‏های اساسی و بایسته‏های کارشناسی را در حد اجمال و وسع مطرح سازیم/
الف. آسیب‏شناسی دفاع از حقوق زنان
به برکت انقلاب اسلامی، حس خودباوری و استقلال فرهنگی در میان فرهیختگان‏شکل گرفت اما هنوز مدت زمانی باقی است تا آثار خود را در شکل ایجاد یک جریان‏بالنده، با ادبیات نظام‏مند و نخبگان کارآمد که الگویی جدید برای تحلیل و سیاستگذاری‏ارائه نمایند، برجای گذارد. جریان دفاع از حقوق زنان در کشور ما، در ضمن برخورداری‏از ویژگی‏های مثبت، همچون دیگر کشورهای اسلامی، به فقدان نگاه فعال نسبت به زن‏مبتلاست. حاکمیت نگاه انفعالی آثار خود را به در محورهای زیر برجای گذاشته است:اول. مسئله‏شناسی‏ها: مسائل و مشکلات زن مسلمان و زن ایرانی چیست؟ در پاسخ به‏این پرسش غالباً نگاه مسئله شناسانه لیبرالیستی و فمینیستی، بر ذهن جامعه کارشناسی‏ما به این شکل تأثیر می‏گذارد که مسائل خود را از دریچه نگاه دیگران تحلیل کرده واولویت‏های پژوهشی، کارشناسی و برنامه‏ای خود را نیز بر همان اساس تنظیم کنیم. دراین‏جا منتقدان هم غالباً بر سر همین مسائل، با وارد کردن تبصره و اشکال، به بحث وجدل می‏پردازند و استعداد خود را به طرح مسائل نو و باز تحلیل عینیت اجتماعی به کارنمی‏گیرند/
دوم. شاخص سازی‏ها: شاخص‏های رشد و توسعه زنان چیست؟ امروزه‏شاخص‏های استاندارد جهانی که توسط نهادهای بین‏المللی ترویج و توصیه می‏شودملاک ارزیابی وضعیت زنان است و نه تنها کم‏تر می‏توان نشانی از شاخص‏های بومی درتحلیل وضعیت زنان مشاهده نمود بلکه نیاز به تنظیم چنین شاخص‏هایی نیز چندان‏احساس نمی‏شود. بر اساس همین شاخص‏هاست که کشور ما در احراز رتبه جهانی‏حمایت از زنان در برخی موارد، در رتبه 151 از میان 190 کشور جهان جای دارد1 وطبیعی است که با پذیرش چنین شاخص‏هایی، احساس حقارت و خود کم‏بینی واحساس دنباله رویِ کشورهای غربی که حائز بهترین رتبه‏ها هستند، بر اندیشه تحلیل‏گران و مدافعان حقوق زنان حاکم شود. این در حالی است که کشورهای دارای بهترین‏رتبه‏های جهانی خود با بحران‏های وحشتناکی روبه رو می‏باشند؛ به عنوان مثال،کشورهای سوئد و نروژ با دارا بودن رتبه‏های اول با فروپاشی کامل خانواده مواجه‏اند،چنان‏که 55 درصد فرزندانی که در سالیان اخیر در این دو کشور متولد شده‏اند نامشروع‏و 63 درصد اهالی استکهلم دارای پیوندهای توافقی خارج از چارچوب ازدواج2می‏باشند/
سوم. تعاریف و مفاهیم بنیادین و کاربردی: تحلیل وضعیت زنان بر اساس پذیرش‏چه مفاهیم و چه تعاریفی انجام می‏شود؟ بی‏تردید می‏توان مهم‏ترین نمود نفوذ و هجوم‏فرهنگ بیگانه را در حاکمیت مفاهیم و آموزه‏های بنیادینی دانست که جهت‏گیری کلی‏علوم انسانی، ادبیات کارشناسی و گفتمان علمی را ایجاد کرده‏اند. پذیرش این حاکمیت‏به معنای پذیرش چارچوب تحلیلی است که دیگران برای ما تنظیم کرده‏اند و منازعات‏علمی را به امور جزئی، در ضمن پذیرش همان کلیات، تقلیل داده‏اند.
با پذیرش مفاهیمی چون آزادی، برابری، نسبیت اخلاقی، فردگرایی و پذیرش‏تعاریف حاکم بر علوم اجتماعی، شاهد بروز چند طیف فکری هستیم: گروهی با پذیرش‏تعاریف و مفاهیم حاکم، با تمام قیود آن، در مقام تحلیل به تعارض میان یافته‏های علمی‏و آموزه‏های دینی مواجه می‏شوند و راه حل تعارض را همراهی دین با علم، با محدودکردن دین به حیات فردی و حاکمیت نگاه علمی بر اداره جامعه می‏دانند. گروهی‏دیگر، با پذیرش اصل دخالت دین در حیات اجتماعی با طرح شعار اجتهاد در اصول، به‏قرائتی از دین توسل می‏جویند که هماهنگی بیشتری با یافته‏های علوم انسانی داشته‏باشد و گروه سوم که خود را اصول‏گرا می‏دانند، با تقلیل دین به گزاره‏های جزئی سعی برآن دارند که با نام اقتضائات و شرایط زمانی3 گزاره‏های دینی را با ادبیات حاکم هماهنگ‏و با این روش، به گمان خویش، روزآمدی فقه را اثبات نمایند/
آن‏چه گفته شد به وضوح نمایان‏گر آن است که در کشور ما حرکت دفاع از حقوق‏زنان، همچون بسیاری موضوعات دیگر، به گونه‏ای انفعالی پی‏گیری شده است؛ چنان‏که‏گروهی دیگر نیز که به مسائل زنان از سر ناچاری و فرار از انگ اتهام پرداخته‏اند، به‏انفعال افتاده‏اند.
امروزه ضرورت دفاع فعال از شخصیت و حقوق زنان بیش از هر زمان دیگر احساس‏می‏شود؛ هم به این دلیل که مسائل اصلی و تأثیرگذار زنان در پشت هاله‏ای از نگرش‏های‏غلط جاهلانه و جامدانه پنهان مانده است و هم به دلیل آن‏که اصلاحاتی که با نیت دفاع‏از زنان انجام می‏شود بیش از آن که مفید باشد بر آسیب‏ها افزوده است. مقایسه شرایطکنونی حرکت دفاع از حقوق زنان با تحولاتی که اسلام در موضوع شخصیت و حقوق‏زنان ایجاد نمود، به خوبی نشان می‏دهد که حرکت پیامبر اسلام9 حرکتی هدفمند وابتکاری، فعال، از سر اعتقاد و سرسختانه بوده است و در این راه هم با جاهلیت عربی‏که نمود آن را در زنده به گور کردن دختران، احساس سرشکستگی از داشتن فرزنددختر،4 عدم برخورداری زنان از مهریه و ارث و به ارث رسیدن همسر پس از وفات‏شوهر و نیز در اشعار تغزّلی شاعران جزیرْ العرب5 می‏توان یافت، مبارزه نمود و هم بافرهنگ وارداتی رومی که در پرستش بت‏های مؤنث و اعتقاد به تأنیث فرشتگان6 متجلی‏می‏شد/
در چنین شرایطی سیاست اسلام و حرکت پیامبر اکرم9 در دفاع از زنان هم بر نقدصریح سنت‏های موجود استوار بود و هم بر ترسیم شخصیت و جایگاه زن. ملاحظه‏مقاومت‏هایی که از سوی برخی صحابه در مسیر این حرکت انجام می‏گرفت به خوبی‏نشان‏گر بر این واقعیت است که سیاست اسلام و حرکت پیامبر9 مقتدرانه و از سراعتقاد شکل گرفته و در این مسیر تغییر نگرش‏ها را به عنوان یک اولویت مدّ نظر داشته واین هدف را از چند طریق دنبال نموده است:
1. همتا دانستن زن و مرد: برابری زن و مرد در انسانیت و در دستیابی به کمالات‏انسانی از اصول نگرش اسلام است که هم قرآن کریم7، هم پیامبر اسلام9 و هم اهل‏بیت به تبیین آن پرداخته‏اند. آیاتی از قرآن کریم به زن و مرد یکسان وعده بهشت می‏دهدو هر دو را در اقامه نماز، اعطای زکات و اصلاح جامعه اسلامی در قالب امر به معروف ونهی از منکر، مسئول می‏شمارد8 و بر ایمان و تسلیم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن ومرد ارزشی یکسان می‏گذارد.9 چنان‏که برخی آیات الهی هم بر ایذای زنان مومن و افترابه آنان برمی‏آشوبد10، پیامبر را به استغفار برای زنان و مردان مؤمن فرا می‏خواند11 و توبه‏آنان را قبول می‏کند.12 اینها همه نشان‏گر یکسان نگری اسلام و بیان‏نگر تحولی است که‏اسلام در صدد ایجاد آن است. ترسیم چهره زنان مؤمن در قیامت که نور اعمالشان‏پیشاپیش آنان را روشن ساخته13 و معرفی همسر فرعون و مریم3 دختر عمران به عنوان‏ضرب‏المثلی برای مرد و زن مؤمن14 به این معنا است که در فرهنگ اسلامی زن نیزمی‏تواند چراغی فرا راه مردان مؤمن باشد. به علاوه گفتار پیامبر9 که زنان را همتای‏مردان شمرده است15، در کناره سیره کرامت مندانه آن بزرگوار، حاکی از برابری زن ومرد در ارزشمندی است/
2. توجه به ارزش دختران و تشویق به پرورش و حمایت از آنان: شیوه پیامبر9آن بود که هم به ارزش و جایگاه ویژه دختران در زندگی توجه دهد و به تأثیر آنان به‏عنوان مونس، اهل مدارا و نیکی، با خیر و برکت، اهل پاکیزگی و سبب طراوت زندگی‏اشاره کند16؛ هم با بیان رزّاقیت خداوند، احساس سنگینی در نگهداری آنان را برطرف‏نماید؛ هم علیه سنت دخترکشی به عنوان عملی سنگدلانه بشورد؛17 و هم در قالب‏عباراتی که بهترین مردم را خیرخواه‏ترین آنان در حق زنان می‏داند، اهانت به زنان رانشانی از پستی می‏شمارد و بر حمایت از دختران و زنان بهشت را پاداش قرار می‏دهد،اکرام زنان و دختران را وجهه همت مردان قرار دهد18/
3. بیعت با زنان: پیامبر اکرم9 در چند نوبت از زنان بیعت گرفته است. در بیعت‏عقبه که قبل از هجرت انجام گرفت سه زن حضور داشتند. در فتح مکه نیز قرآن کریم‏پیامبر اکرم9 را به گرفتن بیعت از زنان، در صورت تمایل آنان، فراخوانده است.19 نکته‏جالب آن است که با وجود آن که بیعت به معنای تعهد به همکاری و تبعیت از حاکم‏اسلامی، ماهیتی سیاسی و اجتماعی دارد، در مورد زنان بیشتر رنگ و بوی اخلاقی وخانوادگی به خود گرفته است و زنان متعهد شده‏اند که برای خدا شریک قرار ندهند،خود را به دزدی و زنا آلوده نکنند، فرزندکشی نکنند، فرزند دیگران را به شوهران خودمنسوب ننمایند و درکارهای خیر با پیامبر9 مخالفت نکنند.
در این‏جا دو نکته جلب توجه می‏کند: اول آن که در جامعه‏ای که گاه زن را در زمره‏کالا دست به دست می‏کنند، سخن از بیعت زنان انقلاب فرهنگی به حساب می‏آمد ودوم آن که گویا الگوی مشارکت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگویی جنسیتی وبا محوریت عفاف و حفظ کیان خانواده است/
4. توجه به شخصیت‏های ویژه: سخنان گهربار پیامبر اکرم9 در توصیف‏شخصیت‏های تاریخی از جمله خدیجه کبری3، آسیه3، مریم کبری203 و به ویژه‏فاطمه3، که رضایت و خشم خداوند را به رضایت و خشم فاطمه پیوند می‏دهد21،همراه با آموزه‏های قرآنی که مریم3 را زنی کامل، دارای عصمت و هم سخن بافرشتگان خداوند دانسته است،22 نشان از آن دارد که زن می‏تواند تمام حجاب‏ها رادرنوردد و به قله کمالات رسد. انتخاب فاطمه3 برای مباهله23، با وجود حضورمدعیان و در نظر گرفتن وی به عنوان عنصری محوری در میان اصحاب کسأ که آیه‏تطهیر در شأن آنان فرود آمد24 نیز به بهترین شکل نمایان‏گر جایگاه زن در اندیشه اسلامی‏است/
5. پرورش عملی زنان: بهترین شاهدی که بر کارآمدی برنامه‏های هر مکتب می‏توان‏ارائه داد، بررسی ابعاد شخصیتی کسانی است که براساس آموزه‏های آن پرورش‏یافته‏اند. توجه به ابعاد شخصیتی بانوانی که در مکتب تربیتی پیامبر9 به بار نشسته ومورد تأیید ایشان نیز بوده‏اند، به ویژه آن گاه که این شخصیت‏ها به یک تن منحصرنباشند، گویای نگاه اسلام به شخصیت زن است. حمایت فاطمه3، در دوران کودکی ونوجوانی از پیامبر اکرم9 در مقابل مشرکان، حضور در صحنه‏های جنگ برای‏پشتیبانی از رزمندگان در زمان جوانی و ورود یک تنه وی در عرصه مبارزه با مفاسدسیاسی و انتخاب مشی مبارزه منفی به منظور نشان دادن مظلومیت اهل‏بیت8 تا پایان‏تاریخ و توجه به حفظ معارف و علوم دینی تا آن‏جا که آن را معادل حفظ جان دو فرزندعزیزش می‏شمارد، نشان‏گر آن است که یک زن می‏تواند به گونه‏ای تربیت یابد که خودرا از حصار زمان و مکان خارج کرده و به دگرگون ساختن تاریخ بیندیشد. چنین تربیتی رادر بانوان ممتازی چون خدیجه3، که به عنوان اولین ایمان‏آورنده به دین خاتم شناخته‏شد و توانمندی اقتصادی خود را در توسعه دین جدید به خدمت گرفت و در زینب‏کبری3 نیز می‏یابیم. تحولات فرهنگی و اجتماعی اسلام سبب شد که در طول‏سده‏های پس از ظهور اسلام باوجود تسلط سنت‏های غلط، صدها زن راوی حدیث،فقیه، عارف، متکلم، ادیب، معلم و انسان‏ساز به صحنه آیند/
از نکات پیش گفته می‏توان رویکرد اصول گرایانه به شخصیت زن را در عصر حاضرتبیین نمود. در این رویکرد هم با اشکال سنتی تحقیر زنان به ویژه در برخی مناطق‏حاشیه‏ای و روستایی کشور مقابله خواهد شد و هم با اشکال مدرن آن چه در قالب‏سوژه جنسی، چه در شکل سیاسی آن که هر زن به منزله یک برگ رأی به حساب‏می‏آید، چه در شکل تبلیغاتی آن که موضوع زن به ابزاری برای چهره شدن نهادها یاافرادی خاص بدل می‏شود و چه در شکل اقتصادی آن که حمایت از زنان بهانه‏ای برای‏جذب اعتبارات مالی از نهادهای بین‏المللی به حساب می‏آید. در نقطه مقابل نیز به طورهمزمان با نگرش‏هایی که زن را از مرز برابری انسانی و ارزشی با مرد فراتر برده و بانگرشی ذات‏گرایانه جنس برتر می‏شمارند و یا به مقام خدا بانویی ارتقا می‏دهند، مبارزه‏می‏شود/
پس از دفاع از شخصیت زن به مثابه یک انسان، نوبت به تبیین هویت زن به مثابه یک‏جنس می‏رسد. اگر دیدگاه سنتی غرب تأکید بر تفاوت‏های طبیعی زن و مرد و نقش‏های‏متفاوت آنان را به قیمت کم رنگ کردن بعد انسانی و ارزشمندی مشترک زن و مردمی‏دید، نظریه‏پردازان علوم انسانی در قرن بیستم دیدگاه‏های متنوعی ارائه نموده‏اند.برخی از این دیدگاه‏ها مبتنی بر پذیرش تفاوت‏های طبیعی همراه با قبول نقص درطبیعت زنانه و برخی مدافع ضرورت تفکیک نقش‏های جنسیتی با نگاهی‏کارکردگرایانه‏اند. اما از دهه 1960 نگرش‏های مبتنی بر برابری نقش‏ها رفته رفته جای‏پای خود را محکم نموده و تفاوت نقش‏ها را، همچون بسیاری تفاوت‏های روانی ورفتاری، از مقوله جنسیتgender) ) دانستند که هیچ پایگاه طبیعی ندارد و صرفاً معلول‏عوامل تربیتی و اجتماعی است. از این رو ضرورت اصلاح نگرش‏ها با از میان بردن‏کلیشه‏های جنسیتی به یک شعار مهم تبدیل شد و برنامه‏های توسعه نیز در کشورهااصلاح نگرش‏های جنسیتی را در دستور کار قرار داد. انکار نقش‏های جنسیتی به این‏معنا بود که اولاً ساختار خانواده که بر اساس مدل عمودی و رابطه طولی پدر، مادر وفرزندان مبتنی بود و پدر را در جایگاه سرپرستی خانواده قرار می‏داد، به چالش کشیده‏شود و در قدم اول، مدل دوپله‏ای که پدر و مادر را در یک رتبه و فرزندان را در رتبه بعدقرار می‏داد و سرپرستی خانواده را علی‏السویه توزیع می‏نمود جایگزینی برای ساختارسنتی خانواده گردد و در مرحله بعد ساختار افقی دموکراسی در خانواده که تمام اعضارا در یک خط افقی هم‏رتبه قرار می‏داد پیشنهاد گردد. در نتیجه خانواده نه به عنوان‏نهادی منسجم که نیازمند رهبری متمرکز است تعریف می‏شد، نه فرزندان برای رشد وتعالی خود نیازمند نظارت والدین بودند و نه انتظار بود که پدر نقشی خاص در درون‏خانواده ایفا کند؛ چنان که در برخی کشورهای اروپایی، از جمله فرانسه و انگلستان،تأمین هزینه‏های خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشترکاً بر عهده زن و مرد قرارگرفت.25 تحولات خانواده در دهه‏های اخیر، در کشورهای مختلف، در مجموع به سمت‏فاصله گرفتن از الگوی عمودی است/
نقش مادری نیز در دهه‏های اخیر به عنوان نقش انحصاری زنانه مورد چالش قرارگرفته و به ویژه از سوی فمینیست‏ها از کلیشه‏های جنسیتی قلمداد شده است که نظام‏مرد سالار برای خانه نشین کردن زنان آن را نقشی مقدس وانمود می‏کند. بنابراین دیدگاه‏تقسیم علی السویه مسئولیت مادری میان زن و مرد ضرورت می‏یابد.26
انکار نقش‏های جنسیتی در عرصه خصوصی )خانواده( جایی برای پذیرش تفاوت‏نقش‏ها و پی‏گیری الگوی مشارکت اجتماعی متناسب با ویژگی‏های جنسیتی باقی‏نگذاشت و شاخص‏های رشد و توسعه اجتماعی زنان نیز کاملاً بر شاخص‏های مردانه‏منطبق و از جمله میزان اشتغال و احراز مناصب مدیریتی در هر کشور، بیان کننده‏وضعیت زنان آن کشور گردید.27
با نمودار شدن آثار پذیرش تشابه نقش‏ها و نادیده گرفتن تفاوت‏های طبیعی دو جنس‏که آثار خود را در تفاوت کارکردها آشکار می‏ساخت، جریان انتقادی نسبتاً قدرتمندی‏در جهان غرب شکل گرفته است. این جریان که بیشتر از سوی روان‏شناسان، متخصصان‏خانواده درمانی و منتقدان چپ گرائی هدایت می‏شود، به بررسی نادیده گرفته شدن‏تفاوت‏های طبیعی دو جنس پرداخته و آثار آن را بر رفتارهای زن و مرد و ارتباط میان آن‏دو به ویژه در روابط خانوادگی، بررسی می‏کند.28 چنان‏که مشکلات جسمی و روانی‏زوجین را، حتی در روابط جنسی، بر اساس الگوی مبتنی بر تفاوت‏ها تحلیل می‏کند و به‏پیامد نادیده گرفتن نقش پدری و مادری و به تأثیرات ناشی از نادیده گرفتن نقش‏های‏خانگی در کنار نقش‏های اجتماعی بر فرزندان، توجه می‏کند.29
در کشور ما، در دو دهه اخیر، شاهد کم‏رنگ شدن توجه به نقش‏های جنسیتی وحمایت از آن هستیم. پذیرش شاخص‏های توسعه غربی در مورد زنان، کم ارزش تلقی‏شدن نقش‏های جنسیتی در فرهنگ‏سازی و در نظام آموزشی، تلاش‏هایی که به منظورحذف آثار جنسیتی از کتب درسی انجام گرفت30، تشکیل دوره‏های آموزشی مدیران باشعار »جنسیت کلیشه است«، عدم توجه به حمایت از نقش‏های جنسیتی در قانون کار وطرح‏های اشتغال زایی، برخی مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسیار دیگر دراین راستا قابل تفسیر است/
بازخوانی متون وحیانی و سیره نبوی، ضرورت توجه به تفاوت‏های تکوینی زن ومرد و تفاوت در مسئولیت‏ها و نقش‏ها را، به ویژه در شرایط کنونی که روز آمد کردن‏نقش‏های جنسیتی آثار شگرفی در حیات فردی، خانوادگی و اجتماعی مسلمانان برجای می‏گذارد، بیش از گذشته روشن می‏سازد.
سیاست اسلام و سنت پیامبر اکرم9 را در این رابطه در چند محور می‏توان موردمطالعه قرار داد:
اول. تبیین نقش‏های جنسیتی: مهم‏ترین نقش‏های جنسیتی تصویر شده برای زنان‏همسری و مادری است و هیچ یک از فعالیت‏های زنان اهمیتی همپای این دو نقش‏نخواهد داشت. در تقسیم نقش‏ها گویا چنان مد نظر بوده است که خانه و خانواده وجهه‏اصلی همت زن باشد. تقاضای علی و فاطمه8 از پیامبر اکرم9 برای تقسیم‏فعالیت‏ها و احاله کارهای خانه به فاطمه3 و کارهای بیرون از منزل به علی317،معادل دانستن همسرداری شایسته زنان و صبر بر مشکلات ناشی از آن با جهاد مردان32،بالاترین سعادت مرد مسلمان را برخورداری از همسر شایسته دانستن33، بهشت را زیرقدم مادران توصیف نمودن34 و بر بارداری، وضع حمل و شیردهی فرزندان ثواب‏های‏فراوان مقرر نمودن35، نشان‏گر جایگاه نقش‏های جنسیتی زنان است؛ همان‏گونه که‏خطاب‏های بسیاری در ترغیب مردان به ایفای نقش‏های ویژه از جمله شرکت در جهادرسیده است/
دوم. توصیه به حسن ایفای نقش: حساسیت آموزه‏های دینی به چگونگی ایفای‏نقش، متناسب با اهمیت هر نقش و میزان تأثیرگذاری آن در فرد، خانواده و اجتماع بوده‏است. بنابراین می‏توان به وجه حساسیت دین در ایفای نقش‏های مردانه در قالب‏سرپرستی جامعه و خانواده و شرکت در جهاد و نقش‏های زنانه همسری و مادری‏پی‏برد؛ به ویژه احادیث نبوی توصیه‏های بسیاری به مردان مطرح کرده‏اند که از آن جمله‏است غیرت ورزی در دفاع از خانواده36، حمایت اقتصادی از عائله و توسعه بر آنان37،تربیت صحیح فرزندان و آموزش‏های مهارتی به آنان38 و اهتمام به انفاق از روزی حلال39.چنان‏که زنان را نیز به ایفای هرچه بهتر نقش مادری و همسری در قالب دلسوزی وعاطفه ورزی با فرزندان، رعایت عفاف، تواضع و آراستگی در مقابل همسر، انجام‏کارهای خانگی، حفظ اموال خانواده و حسن ارتباط جنسی با همسر فرا خوانده‏اند40/
سوم. حمایت از نقش‏ها: هر نظام مدیریتی که نقش‏های ویژه‏ای را مهم دانست وانتظار حسن انجام مسئولیت‏های ویژه را داشت، به ناچار باید سیستم حمایت از نقش‏هارا در اشکال گوناگون چه فرهنگی و پرورشی و چه حقوقی در نظر بگیرد. سیاست اسلام‏که به ویژه در سنت نبوی تجلی می‏یابد، حمایت از نقش‏های جنسیتی را گاه در قالب‏مواد حقوقی41 و گاه به شکل توصیه‏های اخلاقی و روش‏های تربیتی به منظور حمایت‏دیگران از افراد واجد نقش دنبال می‏کند. آیات و روایاتی که احترام به والدین و تواضع وحسن سلوک با آنان را سفارش می‏کنند42، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصویرمی‏کشند43، رضایت خداوند را به رضایت والدین پیوند می‏دهند44، عقوق والدین راگناهی بزرگ می‏شمرند45 و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگی وظیفه شوهرمی‏دانند46، از آن جمله‏اند. به علاوه گاه با زدن رنگ خدایی به حمایت‏های اقتصادی ومعنوی از خانواده47 و یا بیان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله48، افراد را به حُسن‏ایفای نقش فرا می‏خوانند و گاه از افراد می‏خواهند تصمیمات طرف مقابل را در دایره‏انجام مسئولیت بپذیرند.49
ملاحظه سنت پیامبر اکرم9 و دیگر آموزه‏های دینی توجه ما را به دو نکته جلب‏می‏کند: اول آن‏که گرچه مهم‏ترین عرصه نمود تفکیک نقش‏ها حوزه روابط خانوادگی‏است اما نباید به معنای نادیده گرفته شدن تفکیک نقش‏ها در حوزه اجتماع تلقی شود. ازاین رو برخی آموزه‏ها به تبیین تفاوت نقش‏ها در حیات اجتماعی پرداخته‏اند که عدم‏وجوب شرکت در جهاد و در نمازهای جمعه بر زنان از آن جمله است50، چنان‏که عدم‏ایفای نقش رهبری و قضاوت نیز از آموزه‏های فقاهتی است. دوم آن‏که همواره حمایت‏از نقش‏ها متناسب با اهمیت نقش و ماهیت و کیفیت انتظارات ما از نقش تعیین می‏شود.از این رو حمایت از مادری، به دلیل آن‏که فعالیتی عاطفه محور است، بیش‏تر در قالب‏حمایت‏های عاطفی به تصویر کشیده می‏شود و حمایت از سرپرستی خانواده، به دلیل‏آن‏که نیازمند هماهنگی اعضای خانواده با تصمیمات سرپرست است، در قالب توصیه‏به تبعیت، حفظ اقتدار و لزوم هماهنگی با وی بیان می‏گردد/
بر اساس آن‏چه از فرهنگ اسلامی و سیره نبوی به دست می‏آید می‏توان با رویکردی‏انتقادی، عملکرد بیست ساله دستگاه برنامه ریزی کشور را، به منظور تصحیح عملکردآینده، مورد سؤال قرار داد. مطرح کردن پرسش‏های انتقادی نه به منظور متهم کردن‏افراد و نهادها به غفلت، کم‏کاری یا انحراف بلکه به منظور عطف توجه به موضوعاتی‏است که می‏تواند در آینده منشأ تحولاتی در برنامه‏ریزی‏ها باشد/
1- برای تبیین نقش‏های جنسیتی و مسئولیت‏های ویژه هر یک از دو جنس و ترغیب‏آنان به ایفای نقش، چگونه فرهنگ سازی شده است؟
2- به منظور حسن ایفای نقش‏های جنسیتی چه برنامه‏هایی )از جمله آموزش‏های‏مهارتی( در نظر گرفته شده است؟
3- سیاست حمایت از نقش‏های جنسیتی در جمهوری اسلامی چیست و برنامه‏های‏توسعه، سیاست‏ها و برنامه‏های کلان و قوانین مصوب از جمله قانون کار چگونه درخدمت تقویت و کارآمدی نقش‏های جنسیتی قرار می‏گیرند؟
4- چگونه مطالبات زنان به سمت تقویت نقش‏های جنسیتی و کارآمدی ویژه آنان درخانواده و اجتماع هدایت می‏شود؟
5- چه برنامه‏ای برای تداوم و روز آمد کردن نقش‏های جنسیتی داریم؟ به عنوان‏مثال، مادری در عصر جهانی سازی و عصر ارتباطات چگونه متناسب با شرایط جدیدباز تعریف، حمایت و هدایت می‏شود تا بتواند نقش فعال خود را در پرورش نسل‏فرهیخته، کارآمد، مقاوم و اصول گرا ایفا نماید؟
6- با توجه به مجال گسترده‏ای که عصر جدید برای حضور و مشارکت اجتماعی زنان‏فراهم نموده است، الگوی مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زنان‏متناسب با ویژگی‏های زنانه و هماهنگ با نقش‏های آنان چیست و چگونه می‏توان‏احساس رضایتمندی زنان و کارآمدی آنان را در ایفای نقش‏های جدید نشان داد؟
ب. آسیب‏شناسی نگاه به خانواده در ایران
خانواده ایرانی در دهه‏های اخیر، همچون بسیاری جوامع دیگر، در معرض تحولاتی‏مهم بوده است. افزایش سن ازدواج، افزایش تمایل به تجرد و تک‏زیستی، تغییرنگرش‏ها که به تردید در ضرورت تشکیل خانواده به عنوان مسیر تکاملی در زندگی‏منجر شده است، افزایش تخاصمات خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه سازش‏پذیری‏و ضعف کارآمدی خانواده در تنظیم رفتار جنسی، حمایت و مراقبت، کنترل و نظارت،ایجاد آرامش روانی و ارضای نیازهای عاطفی، جامعه‏پذیری و پروش معنوی ازمعضلات مهم خانواده ایرانی است. آن‏چه بر نگرانی‏ها می‏افزاید آن است که تاکنون‏موضوع خانواده به دغدغه اصلی هیچ یک از نهادهای پژوهشی، کارشناسی،سیاستگذاری و برنامه‏ریزی کشور تبدیل نشده و آن‏چه تاکنون شاهد بوده‏ایم اقدامات‏جزئی در حمایت از گروه‏های خاص از جمله خانواده شهدا بوده است، نه حمایت ازتشکیل، استحکام و کارآمدی خانواده به عنوان یک کلّ منسجم/
امروزه پرسش‏های بسیاری در مورد خانواده مطرح می‏شود: چرا خانواده جایگاه واهمیت خود را رفته رفته از دست می‏دهد؟ چرا کارکردهای خانواده به تدریج کم‏رنگ‏ترمی‏شود و چرا خانواده به راحتی در معرض تزلزل قرار می‏گیرد؟ ده‏ها پرسش از این‏دست مطرح و پژوهش‏هایی نیز صورت گرفته است. اما از این نکته غفلت شده که‏مخاطب این پرسش‏ها کیست و به چه غرض مطرح شده است؟ رویکرد پژوهش‏هاتاکنون این بوده است که با انجام مطالعات میدانی مشخص کنند که مثلاً سن ازدواج درحال افزایش و سن طلاق در حال کاهش است، بین میزان آسیب‏پذیری خانواده وحاشیه‏نشینی رابطه‏ای مستقیم وجود دارد، تمایل به ازدواج کاهش یافته است و یا بامطالعات کتابخانه‏ای، اهمیت تشکیل خانواده، ضرورت تلاش برای استحکام آن، لزوم‏تفاهم میان زوجین و مواردی از این دست مورد بررسی قرار گیرد؛ اما کم‏تر پژوهشی پای‏را از حدّ تحلیل‏های جزئی فراتر گذاشته است/
در دهه گذشته بخشی از استعدادهای پژوهشی کشور به بررسی و تحلیل دیدگاه‏های‏فمینیستی و تأثیر آن بر تحولات زنان و خانواده معطوف شده است. در این‏جا منتقدان‏فمینیسم به تغییر نگرش نسل جدید متأثر از جریان فرهنگی و تبلیغی فمینیستی، و به‏سیاست‏ها و برنامه‏هایی اشاره کرده‏اند که خودآگاه یا ناخودآگاه برگرفته از این ادبیات‏تنظیم شده‏اند. این پژوهش‏ها به دلیل آن که پای را از تحلیل خُرد فراتر نهاده و به تحلیل‏نظریه‏ها پرداخته‏اند، گامی به جلو به حساب می‏آیند. در این سطح تحلیل، هم‏پژوهش‏های جریان‏شناسانه، به منظور نشان دادن آثار تفکر فمینیستی در نگرش‏های‏روشنفکری داخلی و تغییر نگرش نسل جوان، و یا در برنامه‏های توسعه یافت می‏شود وهم پژوهش‏های نظری که به منظور نقد بن‏مایه‏ها و رهیافت‏های فمینیستی تدوین‏شده‏اند/
در سالیان اخیر به ویژه در میان منتقدان غربی، به پژوهش‏هایی بر می‏خوریم که‏آسیب‏های خانواده را به ساختارهای علوم اجتماعی نسبت می‏دهند و نقد را به لایه‏ای‏عمیق‏تر می‏کشانند. در دیدگاه آنان میان تنزل جایگاه خانواده و میان کم فروغ شدن نگاه‏نظریه‏پردازان علوم اجتماعی به خانواده به ویژه از دهه 1960، رابطه‏ای معنادار وجوددارد و تزلزل ساختارهای خانواده در دهه‏های گذشته را باید با به چالش کشیده شدن‏ساختار خانواده سنتی در نظریه‏های جامعه شناسانه، به ویژه گرایش‏های چپ، مرتبطدانست. در این نگاه، علم روانشناسی به دلیل آن که انسان متعادل را انسانی می‏داند که اززندگی لذت ببرد نه انسانی که متعهدانه زندگی کند، نه تنها نمی‏تواند در خدمت مصالح‏واقعی خانواده باشد بلکه خود عامل بحران است؛ چنان که علوم تربیتی و مشاوره نیز به‏دلایلی مشابه بیشتر مشکل سازند تا مشکل‏گشا.51 بنابراین دیدگاه، مشکل اصلی فراروی‏مصلحان اجتماعی آن است که حل معضلات مربوط به زن و خانواده را از دستگاه‏کارشناسی و فکری‏ای انتظار دارند که به دلیل ابتنای به نظریه‏های علوم اجتماعی‏موجود، ماهیتاً خانواده‏محور نیستند/
این تحقیقات از آن‏جا که دامنه نقد را گسترش و تعمیق می‏دهند حائز اهمیت‏اند؛ به‏ویژه آن که می‏توان براساس نگرش دینی نیز علوم اجتماعی را هم در ناحیه‏پیش‏انگاره‏ها و فرضیه‏ها، هم در ناحیه مفاهیم بنیادین و تعاریف، هم در ناحیه اهداف وهم در ناحیه روش‏ها قابل نقد دانست. در عین حال به نظر می‏رسد نباید مشکل اساسی‏را فمینیسم و یا حتی نظریه‏های علوم اجتماعی دانست، چرا که فمینیسم و نظریه‏های‏علوم اجتماعی خود نمودهایی از مدرنیته‏اند. مدرنیته علاوه بر آن که بر مفاهیمی مبتنی‏است که جهت‏گیری کلی انسان جدید را دگرگون نموده و در حوزه‏های علمی واجتماعی تحول ایجاد کرده، به دو دلیل باید به عنوان منشأ اصلی مشکلات تلقی شود:
اول، به دلیل آن که شاخص مهم مدرنیته تغییر است. در این نگاه همه چیز در جهان،به غیر از نفس تغییر، در حال تغییر است و در این مسیر تمام نهادها نیز ضرورتاً متحول‏می‏شوند. بنابراین اصرار بر ثبات خانواده به معنای در معرض نابودی قراردادن آن زیرچرخ تحولات اجتماعی است و خانواده نیز به ناچار پا به پای تحولات اجتماعی متحول‏خواهد شد. سخن از افول خانواده در این نگاه، پذیرش اشکال جدید همزیستی به جای‏اشکال سنتی خانواده است و مفهوم خانواده نیز خود در معرض تغییر خواهد بود و نبایدپنداشت که این تحولات در این مدل فکری منفی ارزیابی می‏شوند.52 بنابراین ساده‏لوحی‏است اگر گمان کنیم با پذیرش فرهنگ مدرن می‏توان بر حفظ ساختارهای خانواده،تفکیک نقش‏ها، حفظ روابط خانوادگی و حتی محافظت بر اصل خانواده اصرار نمود/
دوم، به دلیل آن که سرمایه‏داری روح حاکم بر جریان مدرنیته است و در مدرنیته‏انباشت سرمایه اصل حاکم تلقی می‏شود، فرهنگ سرمایه‏داری در تار و پود تمدن جدیدجریان می‏یابد و آثار خود را هم در ساختارهای علوم اجتماعی، هم در جریان‏های‏اجتماعی از جمله فمینیسم، و هم در سیاست‏ها و برنامه‏ها بر جای می‏گذارد؛ به عنوان‏مثال، در فرهنگ سرمایه‏داری اقتدار تفسیری اقتصادی می‏یابد و جایگاه‏ها و ارزش‏ها باپول توزین می‏گردد. تأثیر این نگرش بر زن و خانواده بسیار شگرف است. از آن‏جا که‏قدرت به تسلط بر منابع مالی تعریف می‏شود، اقتدار زنان در دسترسی به اشتغال واحراز مناصب مدیریتی تفسیر می‏گردد و نظریه فرودستی تاریخی زنان به دلیل دوری ازمدیریت و عدم تسلط بر منابع مالی شکل می‏گیرد.53
بر این اساس زنان به تعریف جدیدی از مشارکت اجتماعی با محوریت قدرت‏اقتصادی فراخوانده می‏شوند. در نتیجه میل به ایفای نقش مادری و همسری کم و روابطخانوادگی و ساختارهای خانواده دستخوش تغییر می‏گردد. از سوی دیگر، حاکمیت‏تفکر سرمایه‏داری ایجاب می‏کند که تمام موانع بر سر راه توسعه سرمایه از میان برود وآن‏چه در مسیر بسط سرمایه‏داری است تقویت شود. از این روست که تجارت سکس،هموسکسوالیسم و هرزه‏نگاری با وجود مخالفت‏های گسترده علمی به دلیل آن که درمسیر جذب سرمایه‏اند قدرتمندتر از گذشته توسعه می‏یابند اما حجاب زنان مسلمان که‏فراگیری آن مشکلاتی در سر راه سرمایه‏داری ایجاد می‏کند، با ممانعت مواجه می‏گردد.و بر همین اساس خانواده سنتی به دلیل آن که حامل ارزش‏هایی چون قناعت و عفت‏است که می‏تواند مانع تلقی شود آماج سخت‏ترین حملات قرار گرفته و الگویی جدید ازخانواده که حامل ارزش‏های فردگرایانه باشد، ترویج می‏شود/
از این‏جا می‏توان دریافت باوجود آن که در سالیان گذشته، برخی مسئولان میانی وکارشناسان در دفاع از نقش‏های جنسیتی و ضرورت تفکیک نقش‏ها سخن گفته‏اند، به‏دلیل آن که مفاهیم مدرن کم و بیش بر نظام برنامه‏ریزی حکومت می‏کند نمی‏توان به‏تغییرات اساسی در نظام آموزشی و قوانین عمومی در مسیر حمایت از نقش‏های‏جنسیتی چندان امید بست. از این رو تحولات خانواده حرکت اشتدادی خود را به رغم‏اظهارنظرهای علمی مختلف دنبال می‏کند. این نکته نشان می‏دهد بیش از آن که فمینیسم‏یا نظریه‏های علوم اجتماعی به تشابه نقش‏ها و مسائلی دیگر از این قبیل بپردازد،مدرنیسم و روح حاکم بر آن است که به آن دامن می‏زند/
با مراجعه به متون دینی به ویژه شیوه گفتار و رفتار پیامبر اکرم9 می‏توان به تبیین‏نگاه اسلامی به خانواده رسید و بر آن اساس وضعیت موجود خانواده را در کشورارزیابی نمود و یا پای را فراتر گذاشته به نظریه‏ای در باب خانواده رسید. در دیدگاه‏اسلام اقدام به تشکیل خانواده ساختن دوست داشتنی‏ترین سازمان اجتماعی است54؛شاید به این دلیل که خانواده برای تحقق آرمان‏های مورد نظر اسلام دارای ویژگی‏هایی‏بدیل‏ناپذیر است و نباید با نگاهی کارکردگرایانه گمان نمود که می‏توان در بستر زمان‏کارکردهای خانواده را به دیگر نهادها واگذاشت و از اهمیت خانواده کاست/
در نگاه اسلام ازدواج مسیر دین‏داری را تسهیل می‏کند55 و عزوبت شخصیت انسانی‏را فرو می‏کاهد.56 دوری از ازدواج به دلیل ترس از فقر نتیجه حیله‏ای شیطانی برای‏توسعه فحشا در جامعه است57 و تأخیر در ازدواج به خاطر ترس از تنگدستی سؤظن به‏خداوندی است که خود وعده حمایت به ازدواج‏کنندگان داده است.58 اهمیت خانواده به‏حدی است که بهترین قدم‏ها گام‏هایی است که در جهت تقویت پیوندهای خانوادگی‏برداشته شود و بدترین گام‏ها قدم‏هایی است که در مسیر جدایی به کار افتد.59
ساختار خانواده در این نگاه مبتنی بر سلسله مراتب طولی است و مرد عهده‏دارسرپرستی خانواده است.60 نه این ساختار در بستر زمان بدیل‏پذیر است و نه سرپرست‏خانواده می‏تواند مسئولیت خود را واگذارد یا نسبت به آن تسامح ورزد.61 مهم‏ترین ابزارمدیریت خانواده سخاوت62، غیرت و گذشت است و اقتدار پیش‏نیاز اعمال سرپرستی‏است. در عین حال از آن‏جا که احساس اقتدار می‏تواند زمینه‏های تعدّی به اعضای‏خانواده را فراهم آورد، مکانیزم‏های حقوقی و فرهنگی برای کنترل اقتدار پیش‏بینی شده‏است. اما از آن‏جا که خانواده عرصه خصوصی است که در اغلب اوقات اقامه دعاوی‏حقوقی، به دلیل رابطه عاطفی زن و شوهر به مصلحت تشخیص داده نمی‏شود و یا به‏دلیل عدم امکان اقامه شهود و یا ترس از عواقب بعدی ناکارآمد به نظر می‏رسد، تاکید برآن بوده است که بیش از هر چیز از روش‏های تربیتی و فرهنگی کنترل کننده بهره گرفته‏شود؛  چنان‏که برای مقابله با خشونت‏های خانگی، طرفین به حسن خلق و مدارا63، صبرو کنترل خشم دعوت شده‏اند.64 یا به این موضوع توجه شده است که نباید با ایجاد فشارروانی، عدم تمکین نسبت به موقعیت و جایگاه طرف مقابل و سهل‏انگاری در انجام‏مسئولیت‏ها، زمینه‏های خشونت علیه خویش را فراهم نمود.65 کم کردن زمینه‏های‏بدبینی66، تعدیل انتظارات از یکدیگر67، تقبیح خشونت و توصیه کنترل آن68 نیز از دیگرروش‏های تربیتی اسلامی است. از مجموع نکاتی که در رابطه با خشونت و طلاق درمنابع روایی آمده است می‏توان نتیجه گرفت که اسلام مکانیزم فشار روانی اجتماعی‏علیه شخص خطاکار را یکی از شیوه‏های کارآمد کنترل دانسته است، به گونه‏ای که‏شخص در صورت اقدام به روش‏های جاهلانه خود را در مقابل افکار عمومی تحقیرشده می‏بیند و برخی موقعیت‏های خود را از دست می‏دهد/
از آن‏جا که اقدام به ازدواج از نگاه اسلام آمیزه‏ای از تعهد و اختیار آزاد است که پس‏از تشکیل خانواده بُعد متعهدانه آن تقویت می‏شود، عمل طلاق که بدون وجود انگیزه‏ای‏موجه، فرار از تعهد و عملی هوس‏آمیز تلقی و سبب بروز مشکلاتی برای همسر وفرزندان می‏گردد، عملی مبغوض در نظر گرفته می‏شود.69 این نگاه با آن‏چه امروز درکشورهای غربی به طلاق رضایتمندانه از آن یاد می‏شود تفاوت اساسی دارد.سیاست‏های دینی به سمت تقویت روش‏های پیشگیری از طلاق است، مانند پیشنهادانتخاب داوران خانوادگی70 یا ایجاد شرایطی سنگین برای کسانی که به اندک بهانه‏ای‏اقدام به طلاق می‏کنند71 یا زمینه‏هایی فراهم می‏سازند که طرف مقابل متمایل به طلاق‏شود.72 چنان که تسامح و مدارا، کم کردن توقعات، صبر و گذشت، هدیه دادن به‏یکدیگر73، سخنان نیکو و نگاه‏های عاطفه‏آمیز74 از زمینه‏های افزایش استحکام خانواده‏شمرده شده است/
کارآمدی خانواده نقطه عطف توجه آموزه‏های دینی است. بدین‏منظور تمهیداتی‏پیش‏بینی می‏شود که از ابتدای تشکیل خانواده و انتخاب همسر آغاز و تا آخر استمرارمی‏یابد. ابتدا توصیه می‏شود در انتخاب همسر به دو ویژگی مهم دین‏داری )ترس از خداو ارتباط با خدا( و حُسن خلق توجه شود.75 این دو امتیاز در زندگی خانوادگی که براساس‏تعهد و صمیمیت بنا می‏شود و در طول مسیر خود ناهمواری‏های زیادی را می‏پیماید،بسیار ارزشمند است. از آن‏جا که کارآمدی خانواده وابسته به کارآمدی اعضاست لازم‏است آموزش‏های لازم بدین منظور در نظر گرفته شود. علاوه بر آموزش‏هایی که‏می‏تواند به توانمندسازی اعضا برای ایفای دقیق نقش‏های مورد انتظار بینجامد، آموزش‏حقوق نیز به استحکام و کارآمدی خانواده کمک می‏کند. روش آموزش در ادبیات دینی،برخلاف گفتمان مدرن، بر آموزش حقوق متقابل که به آموزش مسئولیت‏ها و تکالیف‏هم از آن یاد می‏شود و بر تلطیف حقوق به کمک اخلاق، استوار است. به این معنا که به‏مرد حقوق زن آموزش داده می‏شود و به زن حقوق مرد. یا آن‏گاه که به مرد حقوق زوج وبه زن حقوق زوجه آموزش داده می‏شود با توصیه‏های اخلاقی از میل به سؤ استفاده ازحقوق کاسته می‏شود/
طبق متون دینی انتظار آن است که خانواده مشکلات داخلی را تا حد امکان براساس‏توانمندی‏های خود حل کند.76 بنابراین نباید سیاست‏ها به سمت وابستگی خانواده به‏اعانه‏های بیرونی جهت‏گیری شود. البته آن‏گاه که خانواده در حل مشکلات خود ناتوان‏بنماید، مسئولیت حمایت و کمک بر عهده دیگران77 از جمله نهادها قرار خواهد گرفت ولازم است همواره حس تعاون و همیاری در جامعه اسلامی جریان یابد/
تقویت پیوندهای خانوادگی بسیار مهم و قطع پیوندها گناهی بزرگ شناخته شده‏است.78 تقویت حمایت‏ها و مراقبت‏ها و در نتیجه کم شدن خوف از مشکلات ناشی ازطلاق، مرگ همسر و از کارافتادگی، افزایش بعد نظارتی و هدایتی، افزایش روحیه تعاون‏اجتماعی و نشاط از آثار تقویت پیوندهای خانوادگی است. در این میان به پدر و مادر وتقویت جایگاه آنان تأکید ویژه‏ای شده تا آن‏جا که رضایت خداوند به رضایت آنان پیوندخورده است.79
آموزه‏های دینی توجه به نیازها و تمایلات اهل خانه را از مسئولیت‏های سرپرست‏می‏داند80 و علاوه بر تشویق به فرزندآوری81، پرورش صحیح جسمی و روحی آنان را نیزمورد توجه قرار می‏دهد. انتخاب اسامی نیکو82، ترحم به کودکان83، آزادسازی نسبی آنان‏تا هفت سالگی، تحت آموزش در آوردن آنان تا چهارده سالگی و همکار قرار دادن آنان‏در فعالیت‏ها و تصمیمات تا 21 سالگی، از مراحل تربیتی است84 که توصیه می‏شود.تربیت جنسی فرزندان با محوریت عفاف و تقوا85، کم کردن زمینه‏های تحریک جنسی‏آنان از جمله با جداسازی بستر آنان از ده سالگی86 و عدم ارتباط جنسی والدین در کنارفرزندان87 نیز از اهمیت به‏سزایی برخوردار است. مهارت‏آموزی و سوادآموزی88 وآشناسازی فرزندان با قرآن مجید89 و احادیث اهل‏بیت908 آنان را در زمینه‏های‏شخصی و اجتماعی توانمند می‏سازد، چنان که تقویت پایه‏های محبت به اهل‏بیت، هم‏به افزایش انگیزه‏های آنان می‏انجامد، هم صبر بر مشکلات را آسان می‏کند، هم درشرایطی که انحرافات فکری و شبهات سبب لغزش افراد بسیار می‏گردد، آنان را ثابت‏قدم می‏دارد و هم روحیه ایثار را در آنان تقویت می‏کند/
توصیه‏های بسیاری که در اصلاح روابط جنسی زن و شوهر در قالب نفی ریاضت‏جنسی91، رعایت آداب آمیزش به ویژه توجه به ویژگی‏های طبیعی هر یک از دو جنس‏در برقراری ارتباط وارد شده است92، در کنار توجه به رفتار عفیفانه در ارتباط با نامحرم،پرهیز از خودآرایی و خودنمایی زنان نزد بیگانگان93 و لزوم غیرت‏ورزی مردان در حفظحریم خانوادگی94، از نکاتی است که اهتمام دین را به کارآمدی خانواده نشان می‏دهد/
با ملاحظه متون وحیانی می‏توان مقیاسی برای آسیب‏شناسی خانواده ایرانی به‏دست آورد و تحولات خانواده را در دهه‏های اخیر تحلیل نمود. به نظر می‏رسد درسالیان اخیر از تمایل به تشکیل خانواده تا حدودی کاسته شده و ازدواج تا دستیابی به‏موقعیت اجتماعی و مالی مناسب به تأخیر می‏افتد. نظام تحصیلی موجود و فرهنگ‏مدرک‏گرایی نیز خود از موانع ازدواج به حساب می‏آیند. با بالا رفتن سن ازدواج گاه این‏پرسش مطرح می‏شود که اگر ممکن است ازدواج را تا سنینی بالا به تأخیر انداخت چه‏نیازی است که در این مقطع تعهدات ازدواج را پذیرفت؟ بنابراین می‏توان حدس زد که‏چون کشورهای اروپایی، در سال‏های نه چندان دور، شاهد رواج تک زیستی در ایران‏باشیم/
در نقطه مقابل احساس می‏شود که از قبح طلاق به مرور کاسته می‏شود. برخی‏تحلیلگران با تحلیل غلط از رواج طلاق و مرتبط دانستن آن با آگاهی زنان از حقوق خود،بر این معضل مهر تأیید نیز می‏زنند. در سالیان اخیر طلاق به درخواست زنان رو به‏افزایش است و آمار طلاق رجعی که در آن امکان رجوع به زندگی بیش از انواع دیگرطلاق است، کاهش یافته است. به نظر می‏رسد یکی از علل افزایش طلاق خلع، ترس‏زوج از پرداخت مهریه به نرخ روز و تنصیف دارایی‏ها در صورت اقدام به طلاق است واز این رو زمینه‏هایی فراهم می‏شود که زوجه به درخواست طلاق اقدام کند/
از معضلات دیگر خانواده ایرانی آن است که سرپرست خانواده یا به مسئولیت‏های‏خود آشنا نیست و انتظار دارد همسر ایفای نقش‏هایی چون نان‏آوری را عهده‏دارشود، و یا آن‏که در ایفای نقش‏های خود از حمایت کافی برخوردار نمی‏شود. یعنی ازیک‏سو اقتدار لازم را برای ایفای نقش سرپرستی احساس نمی‏کند؛ به دلیل آن‏که فرهنگ‏مسلط تمکین را نشانی از ذلت زن دانسته و با ترویج روحیه استقلال‏طلبی و آزادی فردی‏فرزندان را در مقابل والدین قرار می‏دهد، و از سوی دیگر، سیاست اشتغال‏زایی وقوانین مربوط، انگیزه کارفرمایان را برای جذب شخص سرپرست خانوار، کم کرده‏است/
افزایش تخاصمات خانگی و خشونت‏ها نیز پیامد چند چیز است: اول آن که درشیوه‏های سنتی، همسر غالباً از طایفه یا محله انتخاب می‏شد که اختلافات فرهنگی واجتماعی آنان بسیار کم بود اما در شیوه‏های جدید تناسبات فرهنگی و اجتماعی کمترملاک گزینش قرار می‏گیرد. دوم آن که نه خانواده به فرزندان خود مهارت‏های ارتباطی رابرای تشکیل خانواده می‏آموزد و نه نهادهای رسمی آموزشی. تأکید بر حقوق وکم‏توجهی به اخلاق نیز به صف‏بندی و تخاصم در درون خانه منجر می‏شود/
کاهش پیوندهای خانوادگی در دهه‏های اخیر خانواده را بیش از گذشته تنها و در حل‏مشکلات خود ناتوان‏تر کرده است. غلبه فرهنگ فردگرایی بیش از هر چیز در حس‏استقلال طلبی و فرار از تعهدات موثر بوده است. همین فرهنگ، زمینه‏های کم شدن‏حس تعاون اجتماعی و پیوندهای گروهی را فراهم کرده است. از سوی دیگر به نظرمی‏رسد سیاست‏های حمایتی دولت از اقشار آسیب‏پذیر، بیشتر بر محور حمایت از فردجریان یافته، تا خانواده. این سیاست‏ها در مجموع نه تنها به کارآمدی خانواده منجرنشده است بلکه هم خانواده را در حل مشکلات خود ناتوان‏تر کرده و هم نسلی راپرورده است که برای حل مشکلات مختلف زندگی از جمله اشتغال و ازدواج چشم به‏مساعدت دولت دوخته و توان ذاتی خود را به کار نمی‏گیرند/
تضعیف جایگاه والدین که در تحقق آن نهادهای فرهنگی و تبلیغی بیش از دیگران‏مقصرند، علاوه بر کاهش نظارت کیفی آنان بر روند پرورش نسل جدید، به کم شدن‏اهتمام آنان نسبت به فرزندان و به کاهش پیوند خانوادگی می‏انجامد. اینها و ده‏ها مسئله‏دیگر نشان‏گر افق‏های تیره‏ای فراروی آینده خانواده‏ها است. در این میان آن‏چه بیشترخانواده را تهدید می‏کند تهاجم رسانه‏ای غربی نیست، بلکه نظریه‏های فلسفی علوم‏اجتماعی است که تحولات خانواده را در دهه‏های اخیر قهری و معلول جبر تکنولوژی یاسازمان اجتماعی قلمداد می‏کند. این بدان معناست که روند تحولات خانواده یک سویه‏و برگشت‏ناپذیر است و هیچ کس و نهادی نمی‏تواند و نباید در برابر آن ایستادگی کند.بنابراین تنها می‏توان بر تحولات خانواده افسوس خورد و با آن هماهنگ شد، پذیرش‏هرگونه فکر و برنامه‏ریزی برای افزایش اقتدار و کارآمدی خانواده در عصر حاضرمحکوم است و باید به دیگران فرصت داد تا با خیالی آسوده تئوری نظم نوین جهانی رابه مرحله تحقق برسانند.
پذیرش این دیدگاه در کلیت خود با سیاست اسلام که اصول اخلاقی وجهت‏گیری‏های اصلی خود را ثابت می‏داند و معادله دگرگون ساختن شرایط و نظم‏موجود را برای تحقق اهداف مورد نظر دارد چگونه قابل جمع است؟95
به جرئت می‏توان گفت که مهم‏ترین مشکل ما در رویکرد به خانواده، بحران‏نظریه‏پردازی است. از یک سو نظریه‏پردازی در علوم اجتماعی نه براساس مبانی فلسفی‏صحیح شکل گرفته است که بتوان بر آن اعتماد کرد و نه برای حل معضلات جامعه‏اسلامی طراحی شده است و از سوی دیگر، تاکنون نهادهای علمی دینی در تبدیل‏مفاهیم بنیادین به کاربردی و نظریه‏پردازی اقدامی اساسی نداشته‏اند. حل معضلات‏اساسی ما تنها در گروه ایجاد حوزه مطالعات آکادمیک مباحث جنسیتی و خانواده‏براساس فکر دینی، تدوین نظریه دینی زن و خانواده، ایجاد حوزه کارشناسی بومی،حول پرسش‏های اساسی به منظور حل معضلات عینی جامعه اسلامی و حرکت درمسیر بالندگی است. در این رابطه پرسش‏های فراوانی پیش روی ماست که مبنایی،روشی و یا بنایی است. برخی از این پرسش‏ها عبارت‏اند از:
- آیا متون وحیانی صرفاً ناظر به بیان تکالیف‏اند یا آن که می‏توان از آنها در تدوین‏نظریه‏ها، ایجاد ساختارها و حل معضلات کلی نظام، از جمله در موضوع زن و خانواده،نیز بهره گرفت؟ چنین فرآیندی چگونه تحقق می‏یابد؟
- خاستگاه آموزه‏های اخلاقی اصلاح افراد از طریق توصیه‏های فردی است یا آن که‏می‏توان اخلاق را در متن سیاست‏ها و برنامه‏های کلان و ساختارسازی‏ها جریان داد؟ به‏عبارت دیگر، ساختارها، سیاست‏ها و برنامه‏های کلان چگونه حیات اخلاقی فرد درخانواده را تهدید می‏کند و چگونه می‏توان ساختارها و سیاست‏ها را مجرایی برای‏جریان یافتن اخلاق حسنه قرار داد؟
- چه علومی در مطالعات آکادمیک خانواده سهیم‏اند، سهم هر یک چیست، انتظارچه پاسخ‏هایی را از هر یک از این علوم داریم و چه اصول حاکمی آنها را با هم هماهنگ‏می‏سازد؟
- مسئولیت‏های جدید، ظرفیت‏های نو، مشکلات جدید و ابزارهای نوینی که عصرجدید پیش روی زن و خانواده نهاده است چیست؟
- چگونه می‏توان از ظرفیت‏های عصر جدید برای افزایش اقتدار و کارآمدی خانواده‏بهره گرفت؟ به عنوان مثال، آیا می‏توان تشکیلNGO های طایفه‏ای را به منظور ایجادشبکه همیاری و نظارت طایفه‏ای پیشنهاد نمود؟
- چگونه می‏توان پیامدهای منفی جهانی‏سازی را بر زنان و خانواده کم کرد، شرایط وظرفیت‏های جدید را در خدمت کارآیی خانواده و کارآمدی زن به کار گرفت و زن وخانواده را به عنصری فعال در تحولات جهانی تبدیل نمود؟ تاکنون سمینارهایی که به‏موضوع جهانی‏سازی و زنان و خانواده پرداخته‏اند بیشتر به توصیه‏هایی برای خانواده‏هادر چگونگی تعامل با شرایط جدید بسنده کرده‏اند و کم‏تر به تحلیل از بعد کلان و ازجایگاه برنامه‏ریزی پرداخته‏اند/
- سیاست‏های دولتی چگونه ماهیتی ضدخانواده یا خانواده محور می‏یابد؟ به عنوان‏مثال، سیاست دولت رفاهی سوئد در تأسیس مهدکودک‏های مجانی به کاهش انگیزه‏مادری منجر شده است و سیاست مالیاتی این دولت همگان را، چه مرد و چه زن، به‏اشتغال فرا می‏خواند و حمایت‏های مالی دولتی از افراد حتی بچه‏ها به افزایش انگیزه‏طلاق منجر شده است/
- نگرش‏هایی که مشروعیت قوانین را به عدم مخالفت با آموزه‏های فقهی تقلیل‏می‏دهد و آموزه‏های اخلاقی و معرفتی دین را در فقه اجتماعی اسلام دخالت نمی‏دهد،چگونه می‏تواند به تصویب قوانینی ضد خانواده منجر شود؟
- کارآمدی هرچه بیشتر خانواده چه منافعی برای دولت‏ها به ارمغان خواهد آورد وچگونه در خدمت انسجام و همیاری ملی، ایجاد روحیه احسان و نوع‏دوستی، تحمل ومدارا و حفظ ارزش‏های جمعی قرار می‏گیرد؟
- شاخص‏هایی که نشان‏گر وضعیت خانواده براساس فرهنگ دینی باشد چیست وچگونه تدوین می‏شود؟
- جریانات فرهنگی در کشور چگونه باید مدیریت شوند تا در خدمت منافع خانواده‏قرار گیرند؟
- سیاست‏های رسانه‏ای نظام برای آن که در خدمت تقویت خانواده قرار گیرد بایدحاکمیت چه اموری را بپذیرد؟
- چگونه می‏توان، همان گونه که برای افراد آرمان‏سازی می‏کنیم، برای خانواده نیزآرمان‏سازی نمود؟
- چگونه می‏توان نظام آموزشی را چه در محتوای دروس، چه در ارائه مباحث کمک‏آموزشی، چه در سیستم مشاوره و امداد، چه در ارتباط میان خانه و مدرسه، چه دررشته‏بندی‏های تحصیلی، چه در انعطاف‏پذیری نظام آموزشی و.... در خدمت حمایت ازخانواده قرار داد؟
- چگونه می‏توان برای خانواده مطالباتی ایجاد نمود یا مطالبات آن را هدایت کرد؟
- سیاست‏های تشویقی نظام اسلامی برای تشکیل خانواده و پذیرش تعهدات ناشی‏از آن‏و ترویج فرهنگ ساده زیستی چیست؟
- چگونه می‏توان پیامدهای طلاق را به گونه‏ای کاهش داد که به افزایش تمایل به‏طلاق منجر نشود؟
- مکانیزم حمایت از زن در خانواده، با حفظ اقتدار و کارآمدی خانواده، چیست؟
- الگوی مشارکت اجتماعی زنان با محوریت خانواده چه مختصاتی دارد؟
- زیرساخت‏های مشارکت اجتماعی زنان چگونه باشد تا کم‏ترین آسیب به حیات‏خانوادگی متوجه شود؟
- نظریه دینی اقتدار و کنترل اقتدار در خانواده چیست و بدین منظور چه سیاستی‏تبیین شده است؟
- نظریه و راهبرد اسلام در کنترل خشونت‏های خانگی و تضمین امنیت اجتماعی‏زنان چیست؟
- باتوجه به آن که پیوندهای خانوادگی معلول احساس نیازهایی است که زوجین را به‏هم پیوند می‏دهد، و با توجه به آن که پیشرفت‏های تکنولوژی و تحولات اجتماعی واقتصادی به کاهش نیازهای زوجین نسبت به یکدیگر منجر شده است، چگونه می‏توان‏زمینه‏هایی را برای تقویت پیوندهای خانوادگی در عصر جدید باز جست؟
- چگونه سیاست‏های فرهنگی و اقتصادی به افزایش نیاز به درآمد بیشتر برای تأمین‏خانواده، افزایش ساعات اشتغال و کاهش حضور فعال والدین در خانواده منجر شده‏است و چگونه می‏توان این روند را به نفع مصلحت خانواده اصلاح نمود؟
- سیستم حمایت از زنان آسیب‏پذیر تابع چه اصولی است تا در خدمت تقویت نظام‏خانواده و حل اساسی مشکلات زنان قرار گیرد. به عنوان مثال، سازمان بهزیستی ضمن‏طرحی، با اعطای وام اشتغال زنان روسپی را پس از دستگیری و بازپروری اولیه سامان‏می‏داد. چنین طرحی در عین آن که به حل مشکلات این قشر کمک می‏کند، از آن‏جا که‏راهکاری برای حمایت از زنان فقیری که از پرده عفاف خارج نشده‏اند ارائه نمی‏کند،ممکن است به تمایل به بزهکاری برای برخورداری از سیستم حمایتی منجر شودبنابراین راهکارهای حمایتی باید با نگاهی جامع طراحی شود/
- مشکلات نهاد مشاوره برای حضور فعال در حل معضلات خانوادگی چیست؟ این‏مشکل تا چه حد ناشی از ضعف علمی مشاوران، تا چه حد ناشی از عدم توانایی‏مراجعان برای تأمین هزینه‏های مشاوره، تا چه حد ناشی از ضعف فرهنگ‏مشاوره‏پذیری و تا چه حد ناشی از ضعف بنیان‏های تئوریک علم مشاوره است؟
 
نتیجه‏گیری
حل مشکلات زن و خانواده مسلمان، تنها در پرتو تلاش علمی اندیشمندان و با مبناقراردادن کتاب آسمانی و سیره نبوی امکان‏پذیر است. اما در مراجعه به متون مقدس،این بار، به جای توقف بر نصوص و یا اکتفا به فتاوای فقهای عظام، لازم است در عین‏پذیرش آن، به فضای نظریه‏پردازی علمی قابل استناد به وحی پای نهیم و پایه‏های‏محکمی برای سیاستگذاری و برنامه‏ریزی کلان مبتنی بر انگاره‏های اسلامی بنا کنیم.این حرکت ارزشمند گرچه از پرسش‏گری و نقد انگاره‏های موجود آغاز می‏شود امامی‏تواند نگاه جامعه علمی را به سمت نگرشی نوین معطوف نماید؛ نگرشی که ضمن‏توجه به کارآمدی و حجیت، با رویکردی خانواده‏گرا، هم به حل معضلات اجتماعی‏می‏اندیشد و هم داعیه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنین رویکردی است که‏می‏توان به اصلاح جامعه و حل مشکلات زنان امیدوار بود/
 
والسلام     
 
 
 
منابع
- الطوسی، محمدبن الحسن، تهذیب‏الاحکام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1364/
- ایران دخت )ماهنامه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی(، مجمع اسلامی بانوان، ش32، تیرماه 1385/
- استنلی کرنر، »پایان ازدواج در اسکاندیناوی«، ترجمه مریم رفیعی، حورأ)ماهنامه علمی‏فرهنگی و اجتماعی زنان(، ش 19/
- »ازدواج در اسکاندیناوی در حال مرگ است«، کیهان، 85/4/19، ص 15/
- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران، شرکت انتشارات‏علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1373/
- الحرالعاملی، محمدبن الحسن، وسائل‏الشیعه الی تحصیل مسائل‏الشریعه، قم، موسسْآل‏البیت)ع( لاحیأالتراث، 1374/
- پایدار، ابوالقاسم، نهج‏الفصاحه )مجموع کلمات قصار حضرت رسول اکرم)ص«، تهران،سازمان انتشارات جاویدان، 1376/
- سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1376/
- اسدی، لیلا »بررسی نفقه زوجه و اقارب در حقوق انگلستان«، ندای صادق، ش 24/
- محسنی، سعید، نفقه زوجه در حقوق ایران با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، پایان‏نامه‏کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق)ع(/
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375/
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المکتبْ الاسلامیه، 1374/
- تونی‏گرنت، زن بودن، ترجمه فروزان گنجی‏زاده، تهران، نشر ورجاوند، 1381/
- آلن و بارباراپیز، آنچه زنان و مردان نمی‏دانند، ترجمه زهرا افتخاری، تهران، نسل‏نواندیش، 1383/
- جان گری، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدی قرچه داغی، تهران، انتشارات اوحدی،1376/
- دیوید سال، مرد توانا، ترجمه سعدی مرادی، تهران، نشر ورجاوند، 1384/
- - سند چهارمین کنفرانس جهانی زن )کار پایه عمل( و اعلامیه پکن، ترجمه: علی آرین وعلی میرسعید قاضی، تهران، دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، 1375/
- نوری، حسین، مستدرک‏الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت، موسسْ آل‏البیت)ع(لاحیأ التراث، 1408/
- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه حسن چاووشیان، تهران، طرح نو، 1382/
- منجم، رؤیا، زن - مادر، تهران، نشر قومس، 1382/
- امینی، فاطمْ الزهرا، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1369/
تغییر نگرش‏ها و اصلاح رویه‏ها و قوانین مربوط به زن و خانواده، دردهه‏های اخیر، مسیر مطمئن و رو به رشدی نپیموده است و این انحطاطپیش از آن که نتیجه تأثیرپذیری از گفتمان فمینیستی و برخی نظریه‏های‏علوم اجتماعی باشد، معلول سیطره ادبیات مدرن و سرمایه‏داری برساختارهای علوم انسانی و جریان‏های اجتماعی است. اصلاح اساسی دراین زمینه نیازمند تدوین نظریه اسلامی زن و خانواده و جریان یافتن‏ادبیات دینی در ساختارهای علوم انسانی و برنامه‏ریزی کلان اجتماعی‏است. دستیبابی به نظریه‏های اجتماعی اسلام مسئولیتی سنگین بر دوش‏اندیشمندان مسلمان است که از پرسش‏گری و نقد دیدگاه‏های موجودآغاز می‏شود و بر متون وحیانی و سنت نبوی استوار می‏گردد/
.1 ر.ک: ایران دخت، ش 32 )تیر 85)، ص 4/
.2 ر.ک: استنلی کرتز، »پایان ازدواج در اسکاندیناوی«، ترجمه مریم رفیعی، حورأ، و »ازدواج در اسکاندیناوی در حال‏مرگ است« کیهان، 85/4/19، ص 15/
.3 این سخن البته به معنای انکار تأثیرگذاری زمان و مکان در تغییر مصادیق نیست. تبدّل عناوین با تحقق‏شرایط آن از مباحث پذیرفته شده در علم فقه است/
.4 ر.ک: نحل / 59/
.5 ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 201 و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 50/
.6 ر.ک: نحل / 57 ؛ نجم/ 21 و 27 و ویل دورانت، همان، ج 1، ص 206/
.7 ر.ک: نحل / 97؛ نسأ / 124؛ غافر / 40 و آل عمران / 195/
.8 توبه/ 71 و 72/
.9 احزاب / 34/
.10 نور / 23 و احزاب / 58/
.11 محمد / 19/
.12 احزاب / 73
.13 حدید / 12/
.14 تحریم / 11 و 12/
.15 کنزالعمال، ح 4531/
.16 ر.ک: وسائل‏الشیعه، ح 27306 و 27314 و نهج‏الفصاحه، ح 2481/
.17 ر.ک: تکویر / 8 و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 1، ص 48/
.18 نهج‏الفصاحه، ح 1520 1477 و 1728/
.19 ممتحنه / 10/
.20 بحارالانوار، ج 4، ص 162، ح 4.
.21 ر.ک: علامه امینی، فاطمْ الزهرا، ص 94/
.22 آل‏عمران / 47 - 42/
.23 آل‏عمران / 61/
.24 ر.ک: احزاب / 33/
.25 ر.ک: لیلا اسدی، بررسی نفقه زوجه و أقارب در حقوق انگلستان، فصلنامه ندای صادق، ش 24، ص 16-9 وسعید محسنی، نفقه زوجه در حقوق ایران با مطالعه تطبیقی در حقوق فرانسه، پایان‏نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه‏امام صادق7/
.26 ر.ک: کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، ماده 16/
.27 ر.ک: سند چهارمین کنفرانس جهانی زن، کار پایه عملی و اعلامیه پکن/
.28 ر.ک: تونی گرنت، زن بودن و آلن و باربارا پیز، آنچه زنان و مردان نمی‏دانند/
.29 ر.ک: جان گری، زن، مرد، ارتباط و دیوید سال، مرد توانا/
.30 ر.ک: خبرنامه زنان، ش 44،تیر 83، ص 11/
.31 وسائل‏الشیعه، ح 25341/
.32 الکافی، ج 5، ص 507، بحارالانوار، ج 77، ح 191 و نهج‏الفصاحه، ح 2892/
.33 وسائل‏الشیعه، ح 24979 و  24954/
.34 مستدرک‏الوسائل، ح 17933/
.35 وسائل‏الشیعه، ح 27557/
.36 نهج‏الفصاحه، ح 1519/
.37 وسائل‏الشیعه، ح 21720/
.38 وسائل‏الشیعه، ح 27628 و 27377 و نهج‏الفصاحه، ح 1393/
.39 نهج‏الفصاحه، ح 3137 2617 و 3047/
.40 وسائل‏الشیعه، ح 24942 و نهج‏الفصاحه، ح 1535 2237 2615 و 2094/
.41 نسأ / 34/
.42 بقره / 180 83 و 215، نسأ / 36؛ انعام / 151؛ اسرأ / 23؛ لقمان / 14؛ مستدرک‏الوسائل، ح 18018 ووسائل‏الشیعه، ح 27665/
.43 وسائل‏الشیعه، ح 27672 27607 27705 و 27673/
.44 مستدرک‏الوسائل، ح 17908/
.45 مستدرک الوسائل، ح 8119 و نهج‏الفصاحه، ح 2625/
.46 نسأ / 19.
.47 نهج‏الفصاحه، ح 1296/
.48 همان، ح 2417؛ الکافی، ج 5، ص 67 و وسائل‏الشیعه، ح 27814 و 27601/
.49 وسائل‏الشیعه، ح 25300؛ نهج‏الفصاحه، ح 881/
.50 وسائل‏الشیعه، ح 25457/
51. William D.Gaerdner, the war against the family.
.52 ر.ک: ماوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ج 2، ص 180/
.53 نویسنده کتاب زن - مادر در نقد دیدگاه فرودستی تاریخی زنان معتقد است: »دلیل آن که زن در طول تاریخ‏در مقابل مدیریت اقتصادی مرد در خانه موضع نگرفته، ناتوانی و عدم درک وی نیست بلکه ناشی از این نگاه‏است که زن سنتی احساس نکرده است که مدیریت مرد بر منابع اقتصادی به منزله استثمار اقتصادی زن واقتدار مرد است بلکه مرد را وکیل خرج خانواده می‏دانسته که در مسیر مصلحت خانواده اقدام می‏کند« )ر.ک:رؤیا منجم، زن - مادر، ص 27 تا 31)/
.54 وسائل‏الشیعه، ح 24901/
.55 همان، ح 24902 و 24914/
.56 همان، ح 24915 و 25318/
.57 بقره / 268/
.58 وسائل‏الشیعه، ح 24984 24983 و 24986/
.59 همان، ح 24996 و نهج‏الفصاحه، ح 782/
.60 نسأ / 34/
.61 بحارالانوار، ج 77، ص 355 و وسائل‏الشیعه، ح 27814/
.62 تهذیب‏الاحکام، ح 1597/
.63 مستدرک‏الوسائل، ح 9959 و 3057/
.64 نهج‏الفصاحه، ح 2778 و وسائل‏الشیعه، ح 25315 و 25354/
.65 وسائل‏الشیعه، ح 28597؛ نهج‏الفصاحه، ح 226 و بحارالانوار، ج 76، ص 334، ح 1/
.66 وسائل‏الشیعه، ح 28598 و نهج‏الفصاحه، ح 1389 75 و 1390/
.67 وسائل‏الشیعه، ح 25463 و 24957/
.68 نهج‏الفصاحه، ح 28 و 2628 و وسائل‏الشیعه، ح 25323/
.69 وسائل‏الشیعه، ح 27874/
.70 نسأ / 35/
.71 وسائل‏الشیعه، ح 27879 و 28598/
.72 وسائل‏الشیعه، ح 28598/
.73 مستدرک‏الوسائل، ح 15110/
.74 نهج‏الفصاحه، ح 621 و 2165 و وسائل‏الشیعه، ح 24930/
.75 وسائل‏الشیعه، ح 25074 25073 و 25078/
.76 وسائل‏الشیعه، ح 27774 و نهج‏الفصاحه، ح 2630/
.77 بحارالانوار، ج 74، ص 389، ح 2/
.78 بقره / 27؛ رعد / 27؛ نهج‏الفصاحه، ح 1690 و مستدرک‏الوسائل، ح 10365/
.79 مستدرک‏الوسائل، ح 17908 و 8119/
.80 وسائل‏الشیعه، ح 27814 و 27808/
.81 وسائل‏الشیعه، ح 25019 و نهج‏الفصاحه، ح 1096/
.82 وسائل‏الشیعه، ح 27375 و 37379/
.83 وسائل‏الشیعه، ح 27544 و 27623 و نهج‏الفصاحه، ح 1108/
.84 همان، ح 27627/
.85 وسائل‏الشیعه، ح 25154 25418 25410 25408 25405 و 2553/
.86 همان، ح 27581/
.87 همان، ح 25233/
.88 نهج‏الفصاحه، ح 1393/
.89 وسائل‏الشیعه، ح 27623/
.90 الکافی، ج 6، ص 47/
.91 وسائل‏الشیعه، ح 25164 25161 25159 25158 25157 و 25354/
.92 وسائل‏الشیعه، ح 25181 و 25187/
.93 نهج‏الفصاحه، ح 478 و وسائل‏الشیعه، ح 25418 و 25310،
.94 نهج‏الفصاحه، ح 2045 و 1519 و وسائل‏الشیعه، ح 25288/
-95 انتقاد از کلیت جبر سازمانی و تکنولوژیک البته نباید به معنای نادیده گرفتن تأثیرات قهری گذار از شرایطسابق به شرایط جدید تلقی شود. بنابراین می‏توان تأثیرات شهرنشیتی، مدرنیسم و تکنولوژی‏های جدید راپذیرفت اما پرسش اصلی در دو ناحیه است: اول آن که این تأثیرات جزئی‏اند یا در تمام عرصه‏های حیات و به‏طور حداکثری دوم آن که این تأثیرات از نوع مقتضی )زمینه‏ساز( است یا علّت تامه/
 

تبلیغات