آیا سند پکن برای زنان نقطه عطف است؟
آرشیو
چکیده
بیتردید، زنان در وضعیت مطلوبی به سر نمیبرند و نیازمند برنامهریزیهای خاص و سیاستهای حمایتی خرد و کلان هستند. این معنا به راحتی از روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ استفاده میشود، چرا که در طول تاریخ، غالب زنان همواره جزو ضعاف جامعه بودهاند. اسلام نیز برای رفع استضعاف و تقویت افرادِ ضعیف نگه داشته شده، معتقد به برنامهریزی، هم از سوی اولیا و هم از سوی متولیان امور است. درباره زنان نیز توصیههایی خاص، علاوه بر آنچه گذشت، در متون دینی ما آمده است.آیا آنچه به مثابه حقوق زنان مورد نظر غربیان است پیش از این در اسلام پیش بینی نشده است. در این مجال نگاهی به نظر اسلام در مورد زنان می اندازیم.متن
بیتردید، زنان در وضعیت مطلوبی به سر نمیبرند و نیازمند برنامهریزیهای خاص و سیاستهای حمایتی خرد و کلان هستند. این معنا به راحتی از روایات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ استفاده میشود، چرا که در طول تاریخ، غالب زنان همواره جزو ضعاف جامعه بودهاند. اسلام نیز برای رفع استضعاف و تقویت افرادِ ضعیف نگه داشته شده، معتقد به برنامهریزی، هم از سوی اولیا و هم از سوی متولیان امور است. درباره زنان نیز توصیههایی خاص، علاوه بر آنچه گذشت، در متون دینی ما آمده است. در اسناد بینالمللی، اگر چه اصل بر توانمند سازی زنان در رفع هرگونه وابستگی و در نتیجه هرگونه حمایت است، لیکن تا مادامی که زنان به این هدف دست نیافته باشند و در موقعیت مساوی و بلکه مشابه با مردان قرار نگیرند، حمایت خاص را با عنوان «تبعیض مثبت» روا میدانند. در هر حال، اسناد بینالمللی زنانه حاکی از توجه ویژه جامعه جهانی زنان به مسائل خودشان است. از این جهت، اسنادی نظیر کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و اسناد حاشیه آن مانند «سند پکن»، نقطه عطفی در روند احقاق حقوق زنان به حساب میآیند. کنوانسیون رفع تبعیض، پس از تصویب در سال 1979 م. موضوع اصلی و اساسی کنفرانسهای جهانی زنان قرار داشته است. برای اجرایی کردن مفاد آن و ارائه اقدامات لازم برای عملی بودن آن، در دو کنفرانس پکن (1994) و پکن + 5 (2000 نیویورک)، کار گروهها و جلسات فراوانی تشکیل گردید. سند پکن به علاوه اصلاحات آن (حذف و اضافه) در پکن + 5 ، در حال حاضر محوریترین گذرگاه برای رسیدن به اهداف کنوانسیون رفع تبعیض است. این اسناد، شامل: تئوریهایی در تعریف آدمی و نیازهای او، تبیین مسائل و مشکلات زنان و ارائه اقدامات و راه حلهای بهبود وضعیت، از نظر طراحان اسناد است. تئوریهای انسان شناختی در اسناد بینالمللی مهمترین تئوری در مورد فوق که همانا نقطه ثقل این اسناد به شمار میرود، تأکید بر برابری در بیان نسبت و رابطه بین زن و مرد است. برابری، یک واژه سهل و ممتنع در کتابهای فمینیستی و اسناد حقوقی جهانی است. علی رغم اینکه گمان میرود این واژه به سهولتِ نوشیدن یک جرعه آب، ادراک و اثبات شود، باید دانست که این کلمه، محوریترین بحث را در میان طبقات و گروههای مختلف فمینیستی ایجاد کرده است. به قطع میتوان گفت که هیچ رئالیستی نتوانسته تمام وظایف زنان را نقشهای غیر جنسیتی قلمداد کند؛ به عبارت دیگر هر کس حداقل به یک کار ویژه زنانه معتقد است که نوع مردان از پس آن برنمیآیند. به همین دلیل است که در اسناد بینالمللی، آنجا که پای یک کار ویژه مثل زایمان و شیردهی پیش میآید، ادبیات حقوقی نیز عوض شده و به جای توانمند سازی و تأکید بر استقلال زنان، از راهبردهای حمایتی و قوانین ِ تأمین، سخن به میان میآید. غرض اینکه اثبات برابری بین زنان و مردان در همه عرصهها، مشکلتر از نفی آن است. اساساً دعوای اصلی هم بر سر محدوده و عرصههای برابری است. به هر تقدیر، اثبات برابری با هر تفسیری، اولین گام در راه تأکید بر حقوق برابر مردان و زنان است. سابقه بنیان سازی و ارائه تعاریف انسان شناختی در اسناد بینالمللی، به اعلامیه حقوق بشر ـ یعنی اولین تجربه حقوقی سازمان ملل متحد پس از منشور ملل متحد ـ برمی گردد. ماده اول این اعلامیه، آدمیان را این گونه تعریف کرده است: تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق، با هم برابراند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیهای برادرانه رفتار کنند. اشتباهی که در این اسناد از بابت موضوع فوق وجود دارد، مغالطهای است که در اثر تلفیق بین تعریف و نتیجه رخ داده است. در این اسناد، انسانها منهای اموری چند نظیر: نژاد، ملیت، مذهب و جنس، مساوی دانسته شدهاند؛ یعنی در تعریف انسان، امور فوق دخالتی ندارند. از جمله این امور، «جنس» است، که در تعریف آدمی جایگاهی ندارد. آنگاه نتیجه گرفتهاند که چون جنسیت در تعریف آدمی وارد نیست، در حقوق او هم نباید تأثیر و دخالت داشته باشد. گفتنی است که مغالطه مزبور هیچگاه نتوانسته واقعیتها را بپوشاند و در همین اسناد و ملاحظات حقوقی، به حداقل مختصات زنان (زایمان و شیردهی) توجه داشتهاند. نکته قابل توجه دیگر این است که مکاتب حقوقی حاضر که پشتوانه نظری اسناد بینالمللی را تشکیل میدهند، مکاتب «نتیجه گرایانه»ای هستند که میزان را در ارزیابی حقوق، منافع و فواید یک نظام حقوقی قرار میدهند. بر این اساس، تأکید یک معاهده جانی و تأیید یک سند حقوقی از جانب آنها بر یک فرض پیشین استوار است و آن، احراز و اثبات بیشترین نتیجهها و فواید آن قوانین برای همه یا حداکثر زنان جهان است. اثبات این مسئله هم، بزرگترین چالشی است که فرا سوی این نگرش وجود دارد که دفاع از برابری را به غایت مشکل میکند. علاوه بر آنکه دیدگاه مزبور نمیتواند پیش بینی کند فواید و نتیجههای یک نظم حقوقی خاص و یا یک معاهده معیّن، هم در حال و هم در آینده کاملاً مثبت است؛ به عنوان مثال روزی گمان میشد که برابری زنان در عرصههای مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی کاملاً مطلوب است و برای رسیدن به این برابری نیاز بود که کلیشههای رفتاری، آیینهای آموزشی و تربیتی... تغییر کرده و کاملاً یکسان شود؛ ولی پس از مدتی معلوم شد که حذف تمام رفتارهای مختص مردانه یا زنانه، هم به معنای حذف شهامت و جسارت مردانه و هم به معنای حذف لطافت و نازک اندیشیهای زنانه است. جامعهای هم که بهدست میآید، جامعهای کاملاً در هم ریخته با نقشهای نه چندان مشابه بلکه مشقتّت و مغشوش است؛ یعنی هیچ کس در جای خود قرار ندارد و دقیقاً جای دیگری هم نیست. با این وصف، حتماً اگر نتایج و فواید بالفعل برابری قابل ارزیابی باشند، نتایج دراز مدت آن که نسلها را تحت تأثیر قرار میدهد، قابل ارزیابی نخواهد بود. برای اطلاع بیشتر از نقد مکتب حقوقی نتیجهگرا، ر.ک: رابرت ال. هولز، مبانی فلسفه اخلاق، ص 261 به بعد. در هر حال، مهمتر از ذهنیت بینالمللی راجع به مسئله برابری، انعکاس این امر در مجامع داخلی و موضعگیری روشن از سوی مدافعان حقوق زنان و بهخصوص دست اندرکاران نظام هستیم. ممکن است گاهی برای کم کردن تنشها در عرصه بینالملل، عدهای با ادبیات حقوقی رایج تکلم کرده و در حدّ الفاظ و مفاهیم، با فضای بیرونی مماشات کنند؛ ولی گاهی عدهای دقیقاً همان ادبیات را مبنای حرکتهای حقوقی خود قرار داده و به امید ایجاد یک تغییر مداوم و آرام، یک پروسه حقوقی را ایجاد و دنبال نمایند. متأسفانه بهنظر میرسد گاهی جریانات داخلی که از سوی برخی متصدیان مربوط به زنان هم اشراف میشود، با گمان به عدم منافات بین اسناد مزبور و اسلام، به دنبال هدف دوم هستند. تأکید افراطی بر خود توانمند سازی که به نوعی اعتراض به نیاز زنان به حمایت همسران، خانواده و یا مردان در اجتماع است، برنامه ریزی در راستای تقسیم برابر فرصتهای شغلی با وجود آمار بیکاری مردان و زنان که به گونهای اعتراض به نظام خانوادگی موجود بر مبنای نان آوری مردان است، تأکید بر توسعه با رویکردی کاملاً بیگانه با مفاهیم دینی، تأکید و پافشاری بر واژه «عدالت جنسیتی» که در ادبیات این عده به معنای نفی هرگونه تفاوت بین زن و مرد غیر از توانایی زادآوری در زنان است...، همه و همه از جمله مصادیق همان نگاه مزبور است. به نظر میرسد اگر سیاست داخلی نظام، بر محور حل بحرانها و مسائل اصلی و اساسی زنان کشور و بر پایه اصول صحیح و هنجارهای فرهنگی درست و آیین اعتقادی غالب بانوان بچرخد، با پشتوانه حمایت جدّی و فراگیر زنان، میتوان با اقتدار بیشتری در مقابل جریان حقوقی بینالمللی که وامدار نظام سلطه است، ایستادگی نمود. به هیچ وجه نباید گمان کرد که فقط ایران و ملت پایدار آن است که در مقابل غلبه فرهنگ لیبرالی مقاومت میکند. در اجلاس پکن + 5 ، به طور واضح، یک جریان در مقابل فرهنگ مزبور وجود داشت که توانست با دفاع هماهنگ خود از تنوع فرهنگی، توجه به مذاهب، مخالفت با فحشا و پورنوگرافی، استثمار جنسی و جهانی سازی و... دهها مورد اصلاحیه به صورت حذف یا اضافه در سند پکن اعمال کند. کنوانسیون (مقالات و گفتوگوها) دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 24. این جریان از سوی گروههای همفکر (ایران و کشورهای آسیایی، برخی کشورهای آمریکایی لاتین و کشورهای کاتولیک) هدایت میشد. تبیین مسائل و مشکلات زنان، ارائه راه حلها اسناد حقوقی در مسائل مربوط به زنان، در واقع در پاسخ به این پرسش اساسی شکل گرفتهاند که چه راهکاری برای حل مشکلات زنان ارائه میدهیم؟ بنابراین میبایست پیشاپیش مشکلات زنان را شناسایی کنند و وضعیت موجود را تبیین نمایند. وابستگی جدّی این اسناد به نگرشهای فمینیستی باعث شده که در تحلیل و علتیابی این مسائل در تمام دنیا، به امر واحدی ارجاع شود که همانا، «نظام مرد سالار» است. با این وصف، مشکلاتی که از نظر گاه مزبور برای زنان پیش میآید، باید مشکلاتی مشابه باشد. بدیهی است که نمیتوان مشکلات مشابه زنان در سر تا سر دنیا را به طور کامل انکار نمود، لیکن از آنجایی که بسیاری از مشکلات زنان، ریشه در فرهنگ بومی و ساختارهای اجتماعی و عرضی هر جامعه نیز دارد، هر دسته از زنان مشکلات خاص خود را هم دارند؛ چنانکه عواملی چند مانند: باورها و مذهب نیز، از عوامل تعیین کنندهای هستند که میتوانند به تفسیر مشکلات یا ارائه راه حلهای مناسب بپردازند. البته این باورها در جوامع مختلف، متفاوت اند. بنابر آنچه گذشت، اشتباه دیگری که طراحان اسناد حقوقی بینالمللی مرتکب میشوند، دیکته کردن مشکلاتی معیّن با راه حلهایی مشخص و یکسان برای همه زنان جهان است؛ برای مثال میتوان به سند پکن، کارپایه عمل اجلاس پکن در سال 1994 اشاره نمود. در این سند، هیچگاه به این قضیه برنمیخوریم که ازدواج، یکی از مشکلات زنان جهان است. دلیل مطلب هم روشن است. چون تمام غرب، انواع مختلف ارتباطهای زناشویی را پذیرفته و استقلال فرزندان را پس از هجده سالگی کاملاً قبول کرده است؛ همانطور که فرهنگ مزبور، ارتقای شغلی، استقلال مالی در مداخل و مخارج و لذات فردی را بر بچه دار شدن و تشکیل خانواده پایدار ترجیح داده است. بنابراین طبیعی است که از نظر این اسناد، تأکید و توجه به ازدواج، امری زاید و بلکه مضحک است. در مقابل، مشکل اساسی و مهم این سند برای زنان جوان، بیماریهای عفونی مقاربتی و روابط زناشوییِ غیر ایمن ذکر شده که راهکار خاص خود را هم برای حل این بحران ارائه میدهند. پر واضح است که یک جامعه دینی و بلکه اخلاقی، پیش از آنکه به ایمن سازی روابط زناشوییِ آزاد فکر کند، علاقهمند است که برای تحکیم نهاد ازدواج، بنیان خانواده و گسترش فرهنگ عفاف، برنامهریزی نماید. پس، هم در فهرست مسائل و هم در راههای برون رفت از مشکلات، نمیتوان با این اسناد همراه شد. البته ممکن است گاهی بتوان با اصرار و پا فشاری، در اسناد مزبور دخالت نمود، بهخصوص اگر این مخالفتها و دخالتها سازمان یافته باشد و در یک فرایند مداوم، قبل از زمان برگزاری اجلاسها، با کشورها، دولتها و سازمانهای غیر دولتیِ همسو در جهان، ائتلاف نمود؛ ولی باید بدانیم که تغییرات جزیی در مقابل روح حاکم بر این اسناد، تأثیر دراز مدتی ندارد. نهایت اینکه در برخی موارد که توانایی ایجاد تغییر را نداشته باشیم، ناچار به دادن تحفظ و اعمال حق شرط هستیم که تحفظات، خود در معرض اعتراض جامعه جهانی قرار دارند؛ به عنوان مثال کشورهای گروه همفکر هیچ گاه نتوانستند با آزادی روابط جنسی آنچنان مخالفت کنند که از اساس، این محور از اسناد مزبور حذف شود، زیرا در متن جوامع غربی، مسئله یاد شده به یک هنجار و یا حداقل رفتار عادی تبدیل شده است. در نهایت کشورهایی مثل ایران در مورد برقراری این روابط، تحفظ داده و اعلام کرده که «روابط سالم و مسئولانه بین زن و مرد، تنها در چارچوب ازدواج مشروعیت مییابد.» مشکل دیگر این اسناد، در تبیین مسائل زنان و ضعف در علت یابی مشکلات است. ضعف در علت یابی باعث میشود که مدافعان حقوق زن به شدت گمراه شده و به جای کشف علل اساسی، به مسائل رو بنایی سرگرم شوند؛ به عنوان مثال در سند پکن، یکی از مشکلات اساسی زنان، مناقشات مسلّحانه و وضعیت اسفبار زنان در جنگها شمرده شده است. اتفاقاً در نگاه دقیقتری که در همان سند به این مسئله شده، از ابعاد جدید و دهشت بار جنایتهای جنگی مثل «تجاوز به عنف سازمان یافته» پرده برداری شده است؛ لیکن از این مهم غفلت شده که نظام استکبار ـ همان که خواهان گسترانیدن سلطه و فرهنگ یکسان بر تمام دنیا است ـ سبب اصلی وضعیت اسفبار زنان، کودکان و مردان در جنگهاست. در این اسناد، نه تنها آتش افروزان اصلی این عرصه، شناسایی و متهم نمیشوند، بلکه فرهنگ دلخواه آن از طریق همین اسناد و مدافعان حقوق زن به همه دنیا مخابره میشود. سازمان ملل متحد و نهادهای اقماری آن نظیر «یونیسف»، در شرایطی برای زنان و به خصوص زنان جهان سوم و مخصوصاً زنان مسلمان دلسوزی کرده و با به راه انداختن شبکههای منطقهای مانند: شبکه زنان پارسی زبان، شبکه زنان عرب و شبکه زنان تحت قوانین مسلمانان، در فکر توانمند نمودن آنانند که بر فجایع پیش آمده برای زنان مظلوم فلسطین، افغانستان و عراق، هیچ حرکت در خوری انجام نمیدهند. مهمتر اینکه اسنادی نظیر سند پکن، با طرح سلسله مراتب قدرت و به منظور دخالت در وضعیت زنان، نه تنها نیروهای ملی و دولتی در محدوده یک کشور را بر اساس معیارهای خودش بسیج میکند، بلکه از قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز در این راستا کمک میگیرند. این مسئله وقتی به برخورد گزینش و سیاسی سازمان ملل با ملتها و دولتهای مختلف ضمیمه میشود، در واقع به طور قانونی راهی را برای دخالت در مسائل داخلی کشورهای مورد نظر از طریق مباحث و مسائل زنان باز مینماید. در این میان جالب است بدانیم وقتی در اجلاس پکن + 5، بعضی کشورها از جمله ایران، به اشغال خارجی برخی کشورها و ایجاد زرّاد خانههای اتمی اشاره کرد و از تأثیر مخرب آن بر محیط زیست سخن گفت، با مخالفت شدید آمریکا مواجه شد. در نهایت نیز این کشور راجع به مواردی که خلع سلاح و اشغال خارجی را به عنوان مصادیق نقض حقوق بشر شناسایی کردهاند، تحفظ داده و آنها را مضر بر زندگی زنان ندانستند. خبرنامه زنان، ش 5 ، ص 29: گزارش بیست و سومین اجلاس ویژه مجمع عمومی (پکن + 5). این شواهد اثبات میکند در شرایطی که سیاستهای زور مدارانه یکجانبه اجرا میشوند، زنان نمیتوانند به احقاق حقوق خود از طریق نهادهای بینالمللی امیدوار بمانند، چرا که این سیاستها به هر طریقی ولوجنگ و استراتژیهای نظامیِ ددمنشانه به دنبال ترویج فرهنگ لیبرالی آن هم از نوع آمریکاییاش هستند. برای آگاهی بیشتر از سیاستهای پشت پرده و دست یابی به علل عدم موفقیت آنها برای حل مشکلات تمام زنان جهان، اشاره به این نمونه هم خالی از لطف نیست. چنانچه گذشت، هدف اجلاس پکن + 5 ، ارائه پیشنهادات، اصلاحیهها تحکیم و در مجموع، بررسی سند نهایی پکن بود. یکی از موضوعاتی که در روند بررسی سند و در دو فصل آن، یعنی «زنان و بهداشت» و «زنان و حقوق بشر» مورد توجه قرار گرفت، مسئله حقوق جنسی زنان بود. این عبارت که به معنای به رسمیت شناختن انواع تمایلات جنسی و تأکید بر تنوع کامل زنان و تمایلات آنان بود، از سوی کشورهای پیشنهاد شد. عبارت فوق یعنی اینکه بخشی از مسائل زنان در کشورها به ممنوعیت تنوع در ابراز و ارضای تمایلات جنسی آنها برمی گردد و لذا سند برای رساندن زنان به حقوق خود میبایست این گوناگونی را بپذیرد. البته این مسئله با مخالفت شدید بسیاری از کشورها روبهرو شد و پس از انجام مذاکرات طولانی، بند مذکور به پیشنهاد ایران و حمایت کشورهایی از جمله: الجزایر، مصر، سودان، لیبی، سنگال، واتیکان و... حذف گردید. گفتنی است آمریکا در همین مورد هم اعلام کرد که حذف عبارت مزبور از سند نهایی کنفرانس، مانع اراده دولت آمریکا برای رفع تبعیض از زنان بر اساس آن نیست. گزارش بیست و سومین اجلاس ویژه مجمع عمومی (پکن + 5)، ص 29. در پایان باید اشاره کنیم که اسناد مزبور در حالی بر قوانین داخلی، فرهنگهای بومی و مذاهب، خط بطلان میکشد که خود برای حقوق زنان، تراز و معیاری قرار داده و آن را غیر قابل مناقشه اعلام کرده است. این در صورتی است که اسناد مزبور از سوی بسیاری ملتها و تعداد قابل توجهی از دولتها، قابل خدشه میباشد. این معیار که کنوانسیون رفع تبعیض است، جز و معاهداتی که در برخی موارد تحت فشارهای بینالمللی پذیرفته شده، تحفظات فراوانی را از سوی کشورها پذیرفته است و حتی پس از الحاق بیش از 175 کشور جهان، در اجرا با مشکل مواجه است. جهان در حالی به استقبال سال 2005 میلادی رفت که اجلاس «پکن + 10» به علت عدم موفقیت کشورها در رسیدن به اهداف و راهبردهای کنوانسیون مربوط، به سالهای 2007 تا 2010 میلادی تأخیر افتاد و کمیسیون مقام زنان در چهل و نهمین جلسه خود در ماه مارس سال جاری به بررسی موانع پیش رو میپردازد.