جنبش زنان در ایران
آرشیو
چکیده
در این قسمت لازم است به بررسی وضعیت جنبش زنان و نحوه برقراری روابط بین زنان و مردان در کشور خودمان بپردازیم. میخواهیم دریابیم نقش زن در تاریخ ما چه بوده است و آیا اجرای کنوانسیون تنظیمی، در کشور ما، گامی به جلو است یا برعکس، گامی به عقب تلقی میشود؟ مسلّماً استفاده از تجربیات دیگران، امری بخردانه و معقول است. ما به دنبال آن هستیم که ببینیم نهضت تساوی خواهی، در فرهنگ ما چه جایگاهی دارد. آیا همه زنان در ایران خواستار تساوی حقوق با مردان هستند یا هدف دیگری را دنبال میکنند؟ در این مقاله پاسخ را پی می گیریم.متن
در این قسمت لازم است به بررسی وضعیت جنبش زنان و نحوه برقراری روابط بین زنان و مردان در کشور خودمان بپردازیم. میخواهیم دریابیم نقش زن در تاریخ ما چه بوده است و آیا اجرای کنوانسیون تنظیمی، در کشور ما، گامی به جلو است یا برعکس، گامی به عقب تلقی میشود؟ مسلّماً استفاده از تجربیات دیگران، امری بخردانه و معقول است. ما به دنبال آن هستیم که ببینیم نهضت تساوی خواهی، در فرهنگ ما چه جایگاهی دارد. آیا همه زنان در ایران خواستار تساوی حقوق با مردان هستند یا هدف دیگری را دنبال میکنند؟ آیا اصولاً پیمودن راه برای دستیابی به تساوی میان مردان و زنان در کشور ما لازم است؟ آیا همه زنان در ایران معتقدند که تساوی خواهی بین زنان و مردان، در کشور ما، منجر به بهبود وضع آنان و به طور کلی جامعه میشود؟ قدر مسلّم این است که باید به دنبال رفع تبعیض بود و جنبش زنان قطعاً پیگیر آن است؛ اما لازم است متوجه باشیم که به همان اندازه نیز ضروری است در صدد تنظیم قوانین متفاوت در مقابل شرایط و وضعیتهای متفاوت باشیم. زنان، ایران و اسلام در کشور ما ایران، به دلیل قدمت تاریخی و تمدن غنی، داستان رفع تبعیض و ظلم از زنان سابقه گستردهتری نسبت به غرب دارد. قبل از اسلام سرگذشت زنان ایران از اهمیت خاصی برخوردار بوده است و مطالعه مستقلی را ایجاب میکند. در این دوران، وضعیت جامعه با نوسان بین مردسالاری و زن سالاری، تا حدّ پادشاهی دو زن در دوره ساسانیان پیش رفت. اما ورود اسلام به ایران موجب تحول بزرگی در زندگی و نقش زنان شد؛ به این معنا که اگر در انتهای دوره ساسانی، زنان، مِلک مردان به حساب میآمدند و اجاره و قرض داده میشدند، این رابطه به شدت متحول گردید و زنان دارای حقوق اجتماعی و مالی مستقلِ از مردان گردیدند. گرچه با ورود اسلام به ایران، تحولی بزرگ در نقش و حقوق زنان اتفاق افتاد، اما به تدریج که اسلام و دستورات مترقی و متکامل آن در فرهنگهای محلی حل گشت، این حقوق برجسته نیز اصالت خود را از دست داد و رنگ محلی به خود گرفت و قوانین اسلامی با گذشت زمان، در قالب سنتها و عرف فرهنگی هر دسته و قومی تفسیر شد. این بود که احکام منوّر اسلام در هالهای از رسوم فرهنگی پنهان گردید و بهخصوص برای عوام جامعه، مردسالاری جایگاه سابق خود را باز یافت؛ البته هرگز به شرایط قبل از اسلام بازنگشت. در بین طبقات متشرّعِ مرفهترِ عمدتاً شهری، آداب اسلامی اصالت خود را بیشتر حفظ نمود و از میان این طبقه بود که زنان تحصیل کرده و مؤثر در امور اجتماعی، پا به عرصه گذاشتند. مروری بر نقش زنان در تاریخ ایران نشان میدهد که زنان شاعر، عالم و دیگرانِ مؤثر در امور سیاسی، در طول دوران بعد از اسلام کم نیستند. غیر از وجود زنان شاخص، در بین عموم زنان قشر بالای اجتماع، شئون محترمانه آنان در محیطهای خانوادگی نیز محفوظ بود. زنان در این گروه توانستند در عرصه مناصب مختلف نهاد خانواده نقش آفرین و تأثیرگذار باشند. تأثیر آنان در امور سیاسی، در طبقه دولتیها نیز در تاریخ مضبوط است. نقش مادران، خواهران، همسران پادشاهان و یا دیگر افراد مؤثر اجتماعی، در تاریخ بحث شده است. تحولات دوره قاجاریه این شرایط کما بیش تا عهد سلطنت قاجاریان ادامه داشت، اما دوره قاجار، دوره تحولات بزرگ و تغییرات اجتماعی عمیقی در ایران بود. در این دوره، جامعه ایران از یک نظام کاملاً سنتی به یک نظام تحول یافته و متأثر از فرهنگ غرب مبدّل شد. عمدهترین تحول در این دوره، در ساختار دولت اتفاق افتاد. در آغاز دوره قاجار، حکومت ایلی با تمام مشخصههای خود، به دست آغا محمدخان استقرار یافت، اما به تدریج تحولات سیاسی جدیدی شکل گرفت تا جایی که در اواخر این دوره، یعنی در زمان احمدشاه، یک نظام لیبرالیستی مبتنی بر پارلمان استقرار یافت. مسلّماً تحولات ساختار دولتی، بدون تغییرات در فرهنگ، بهخصوص فرهنگ سیاسی، غیر ممکن بود. در همین اوان، با پیدایش فرقه هایی نظیر: بابیه و بهائیه تحولی در نقش زنان بر اساس مدل غرب اما در لوای نوعی بدعت مذهبی آغاز گردید. در این فرقهها، بیحجابی و دیگر رسوم غربی، برای زنان تبلیغ میشد؛ اما با سرکوب این فرقهها به دلیل فتنههای سیاسی که بر انگیختند، اصلاحات آنان نیز به محاق رفت. در نیمه دوم دوره قاجاریه، با خیزشهای اجتماعی متعددی مواجه هستیم که نهضت تنباکو و انقلاب مشروطه از بارزترین آنان میباشند. در این جنبشها، زنان پا به پای مردان وارد صحنه اجتماع و سیاست شدند. نتیجه این مشارکتهای سیاسی، روشن شدن نگرش زنانِ توده جامعه در مورد حقوق اسلامی خویش بود. از این رو، مطالبات دینی برای احقاق حقوق شرعی و شکستن قالب مردسالاری، در میان آنان بالا گرفت. به این ترتیب، رعایت موازین شرعی در مورد زنان، از حیطه خانوادههای طبقه بالای فرهنگی جامعه به عموم مردم نیز سرایت کرد. شاید بتوان گفت برجستهترین زنی که در جنبش «باب» شرکت کرده و از وی پیروی نموده است، زرین تاج قزوینی، ملقّب به «قرةالعین» باشد. وی فرزند حاج ملا صالح قزوینی برغانی بود و در حدود سال 1230 ه ق. متولد شد. از آنجا که پدر و یکی از عموهایش (ملا محمد علی برغانی) متمایل به شیخیّه بودند، وی نیز از آنها تأثیر پذیرفت و در چنین فضایی آموزش دید. او مسائل علمی خود را از طریق مکاتبه با سید کاظم رشتی، دومین رهبر شیخیّه، در میان میگذاشت. در یکی از این مکاتبات، سید کاظم رشتی به وی لقب قرةالعین داد. وی پس از سید کاظم رشتی، به وسیله ملا حسین بشرویه با «سید باب» آشنا شد و در حلقه اصحاب وی قرار گرفت. سید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 102 ـ 103. قرةالعین در کنگرهای که از سوی بهائیان در دشت به دشت تشکیل شد، در مجلس بحث با آرایش تمام حجاب خود را به کناری گذاشت. استدلال وی این بود که با وجود «باب»، دیانت اسلام منسوخ شده و حکم بر بیتکلیفی است. همان، ص 141. حرکت قرة العین از سوی دیگر زنانِ مسلک بابیه و بهائیه دنبال شد و در دوران مشروطه به صورت بارزتری ادامه یافت. از دیگر زنانی که در جنبش «بابیان» نقش توزیع کنندگی ایفا کردند، این افراد را میتوان نام برد: خانم بزرگ، بیبی خانم استرآبادی؛، صدیقه دولت آبادی، خواهر میرزا یحیی دولت آبادی و نیز شاعرهای که خواهر ملاحسین بشرویه بود. با توجه به نزدیکی بسیار این اندیشهها با فلسفه مساواتطلبی زنان در غرب، این تفکرات با حرکت زنان مساوات طلب غرب گرا پیوند خورد و خود، شاخه مهمی از فعالیتهای آزادی خواهانه زنان را در دوره قاجار و بعد از آن تشکیل داد. در مقابل این شاخه، زنان دیگری بودند که شعارشان عدالت اسلامی بود. آنان در کلیه عرصههای اجتماعی به دنبال اسلام خواهی و استقرار قوانین اسلامی بودند. زنان مسلمان در اوایل سالهای 1300 ه ق. در حرکات اعتراضآمیز بر سر نان و شکایت از عاملان حکومت، مشارکت فعال داشتند. به قول اعتماد السلطنه، قریب هزار زن جلوی شاه را گرفتند و از نبود نان فریاد بر آوردند. فریدون آدمیت، شورش بر امتیاز نامه رژی، ص 21. آنان در آغاز و تا پایان جنبش و شورش علیه امتیاز نامه رژی، پا به پای مردان فعالانه در صحنههای مختلف حضور داشتند. آدمیت مینویسد: مشارکت گروهی از زنان مشهد در طغیان این شهر، در خور ذکر است؛ گرچه در اهمیت آن نباید مبالغه نمود. همان، ص 60. پس از آنکه حکومت برای شکستن نهضت مصرانه، تقاضای لغو تحریم تنباکو داشت و حکم کشیدن قلیان در قهوه خانهها صادر کرد، برخی از علمای معتبر پایتخت همچون: میرزا حسن آشتیانی، شیخ فضل ا... نوری و دیگران تصمیم به مهاجرت از تهران گرفتند. مردم در محله «سنگلج» ازدحام کردند. در این ازدحام چند هزار نفری، زن و مرد میدان ارگ را پر کردند و چند صد نفری از آنان وارد ارگ شدند. همان، ص 107. شیخ حسن کربلایی مینویسد:صبح دوشنبه سوم جمادی الثانیه، ابتدا علما و اهل علمِ دارالخلافه دسته دسته از هر محله رو به محله سنگلج که مقردارالشرع ملاذالاسلام است، روانه شدند. کمکم جمعیت مردم زیاد شد... هنگام ظهر، نوبت به زنان شهر رسید. زنان نیز دسته دسته و فوج فوج جمع آمده، جمعیت آنان نیز انبوه شد. پس از این اجتماع، اولین کار زنان این بود که روانه بازار شدند. هر دکان را گشوده دیدند، بستند، تا جایی که در تمامی بازار شهر به این عظمت حتی یک دکان گشوده نماند. آنان پس از فراغت جستن از این کار، تماماً سرها را از روی چادرها لجن گرفته و فغان کنان رو به ارک دولتی رفتند. جمعیت مردان نیز با شور و غوغا و گروهی نیز به گریه و افغان و واسلام گویان، دنبال زنان روانه شدند. جمعیت زنان با این چنین هیبت و حال فریاد و فغان کنان از پیش و جمعیت مردان نیز با آن غلغله و غوغا اطراف زنان را فرا گرفته، تمامی آنان با هیبت و حال مُدهِش نزعانگیز در میدان ارک مجتمع ایستادند. قرارداد رژی یا تاریخ انحصار دخانیات، ص 110 ـ 111. در زمان تحریم نیز عملکرد زنان نشان دهنده شعور و آگاهی آنها بود؛ برای مثال در دربار شاهی قلیانهای نقره و طلا برچیده شد و در پاسخ سؤال ناصرالدین شاه که پرسیده بود: «که حرام کرده؟» انیس الدوله که در واقع ملکه، و بیاندازه مورد توجه و علاقه ناصرالدین شاه بود، به وی میگوید: همان کس که مرا به تو حلال کرده است؛ ابراهیم تیموری، تحریم تنباکو، ص 106 ـ 108. به بیان دیگر، آزردگی ناصرالدین شاه از مبارزه مردم بر سر تنباکو زمانی شدت گرفت که در دربار خودش نیز زنان استعمال دخانیات را تحریم کردند. آن. ک. لمبتون، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمه یعقوب آژند، ص 283. از این رو میتوان نتیجه گرفت که حرکت زنان، تنها پیروی از مردان نبوده و گریه و شیون نیز ابزارهای موجودِ در اختیار آنها برای بروز خشم و اعتراضشان بوده است و هنوز سایر ابزارهای اظهار خشم و نفرت و اعتراض در بین زنان چندان شناخته شده نبوده است، و اصولاً جزء فرهنگ سیاسی ایران نشده بود. بهنظر اتحادیه، زنان با ابراز وطن خواهی و شور و اشتیاق به آزادیخواهی، کمکم از مشکلات خود آگاه شده، خواستههای خودشان را بهخصوص در زمینههای فرهنگی مطرح نمودند. منصوره اتحادیه، زن در جامعه قاجار، ص 29؛ به نقل از: کلک، ش 55 ـ 56، مهر و آبان. در واقع حضور زنان در جنبش تنباکو و ورود آنها به عرصه سیاسی، اگر چه همراهی با مردان تلقی گردید، اما زمینه را برای حرکت آنان در انقلاب مشروطه و شناخت بیشتر مسائل جامعه و مباحث حقوق مدنی و غیره فراهم نمود. در یکی از اسناد موجود در وزارت امور خارجه ایران در دوران مشروطه که بست نشینی رواج پیدا کرده بود، در یک نامه فوری از سفارت انگلیس به دولت متبوع خویش در خصوص تقاضای زنان به بست نشینی در آن سفارتخانه آمده است: با کمال احترام، به مستطاب اجل عالی اطلاع میدهم که عده بستیهای سفارت انگلیس در تهران فعلاً به پنج هزار نفر رسیده... چنین به دوستدار اطلاع رسیده که چندین هزار نفر زن نیز خیال پناهندگی به سفارت را دارند؛ ولی دوستدار، حتی المقدور سعی میکنم که بستیهای آنجا این فقره را ممانعت نمایند... . ابراهیم صفایی، نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امور خارجه، ص 154. نامه سفارت انگلیس حاکی از آن است که چندین هزار زن ایرانی قصد داشتند که به بست نشینان سفارت انگلیس بپیوندند، ولی «گرانتداف» کاردار و جانشین وزیر مختار انگلیس جلوگیری کرده است. در کتاب اسناد مشروطه که در واقع یادداشتها و گزارشات وکیل الدوله، منشی مخصوص و وزیر تحریرات و همچنین ندیم مظفرالدین شاه میباشد، همان، ص 6. نوشته شده است که در جریان مشروطه، زنان در مبارزات فعالیت داشتهاند، به نحوی که این امر برای حکومت، موجبات دردسر فراهم نموده است: از طرف حکومت غدغن شد که طایفه زن به بازار و بیرونها نروند که سربازها هم ممانعت میکردند و در دو قراولخانه، در دو محل، گویا سربازها زنها را گرفته و نگاه داشته بودند. جناب آقا سید محمد مجتهد با جمعی از مسجد حرکت کرده به آن قراولخانهها که میرسند، قراولخانهها را خراب کرده و سربازها هم فرار مینمایند و آنها را خلاص کرده و غدغن شکست و زنها ازدحام کرده، وارد بازار و مسجد میشوند و هنگامه غلیظتر شد. همان، ص 25. زنان دوره قاجار با مقایسه شرایط زندگی خود با زنان اروپایی و همچنین شناخت ایدئولوژیها و تفکرات آزادی خواهانه و برابری جویانه غربی، شرایط زندگی خود را اسفبار دیدند و ریشه مشکلات خود را در بیسوادی یافتند. به همین دلیل عمدتاً در دو جهت حرکت کردند: اول، تأسیس مدارس دخترانه، تأسیس روزنامههای مربوط به زنان و نوشتن مقالات، و دوم، تلاش در جهت تغییر در قوانین موجود برای رفع موانع قانونی از طریق تشکیل انجمنها برای رسیدن به اهداف خود. ناگفته نماند که تأسیس مدارس دخترانه و درج مقالات در روزنامهها نیز خود متقابلاً در بسط و نشر این عقاید تأثیر به سزایی داشته است. زنان آزادی خواه در دوره پهلوی هرچند مسیر اولیه انقلاب مشروطه بر مدار اسلام خواهی قرار داشت، اما انحراف از این مسیر در مراحل بعد از تصویب قانون اساسی و متمم آن، موجب شد تا روشنفکران متأثر از غرب، خط نهضت زنان غربگرا را که همان تساوی خواهی بود، دنبال کنند. این تحولات، زمینهای شد که بر اساس آن رضاخان توانست غربگرایی کشور را تکمیل نماید. او و خاندانش به مدت پنجاه سال در شکستن بنیانهای فرهنگ ملی و سنتی ایران به هر نحو که توانستند اقدام نمودند. آنان در کشور به تغییرات عمیقی دست زدند که بر اساس آن، نظام اجتماعی حاکم بر کشور به یک نظام شبه غربی وابسته تبدیل شد. شهشهانی در مورد وضعیت زنان آزادی خواه در دوره رضاشاه مینویسد: «شهناز آزاد که در نشریه جهان زنان، دولت را مورد انتقاد قرار میداد، به زندان افتاد. جمیله صادقی، مؤسس نوید زنان نیز چند سالی به زندان افتاد. پروین اعتصامی که اشعار زیادی پیرامون زنان ایران سروده بود، دیگر در مجامع عمومی شرکت نمیجست. در سال 1304 ه ق. رضاشاه در نطق معروف خود در هفده دی 1314 خطاب به تمام زنان معلم دبستانها که مجبور شده بودند بدون حجاب در آن مجلس شرکت کنند، از آنها خواست که آن را به عنوان یک روز بزرگ در تاریخ خودشان منظور دارند.» سهیلا شهشهانی، زن ایرانی یک مسئله سیاسی است، ص 5 ـ 6؛ به نقل از: فرهنگ توسعه، سال ششم، ویژه زنان. پیش از دوران رضاشاه و در دوره قاجاریه، یکی از تقاضاهای زنانی که در فعالیتهای سیاسی مشارکت داشتند و جنبش زنان را در آغاز رهبری نموده بودند، برداشتن روبند بود. گرچه قرةالعین تنها کسی بود که در کنگره «بابیان» در دشت به دشت، قبل از مشروطه، حجاب خود را به کنار گذاشت، ولی در کل، کشف حجاب، ایده همه زنان در آن دوران نبود و جهتگیری ایدئولوژیک آنها نیز بدان سمت قرار نداشت. با غدغن کردن چادر در دوره رضا شاه به سال 1314 ش. خیلی از زنان به خصوص در میان خانوادههای مذهبی، هرگز خانه هایشان را از ترس بیحجاب شدن در ملأ عام ترک نکردند. پدیده مسئله زنان در دوره رضا شاه، با تمرکز بر کشف حجاب و غربزدگی در ایران ظاهر شد. به نظر عمادالدین باقی، مسئله زنان که در این دوره در سایه تضاد اصلی استبداد ـ آزادیخواهی (در عرصه سیاست) و تضاد میان اسلام گرایی و غربگرایی (در عرصه ایدئولوژی) مطرح شد، مسئلهای تصنعی و غیر طبیعی بود که نمیتوانست به صورت خواسته خودآگاه و خودجوش زنان دربیاید و به یک جنبش پیشرو مبدّل شود. این مسئله با زمینهها و ساختارهای فرهنگی، ارزشی، تاریخی و اجتماعی ما نیز هیچ تناسبی نداشت و نیازی به آن احساس نمیشد. مسئله زنان: کدام مسئله؟ ص 23 ـ 24؛ به نقل از: مجله زنان، ش 57، ص 23 ـ 25. شهشهانی میگوید: کانون بانوان، ساخته و پرداخته رضاشاه، شامل همه زنان از طبقات و طیفهای مختلف نمیشد. این کانون، تنها به ظواهر زندگی توجه داشت. با برداشتن حجاب، گرچه آزادی ظاهری در پوشش به زنان داده شد، اما در عین حال بازار ایران را بر روی مصرف لباسها و مدهای غربی باز کرد. بهنظر وی، نه تنها گروههای زنان، بلکه حتی این کانون رسمی نیز که دعوی وطن پرستی داشت، هیچ گونه مدلی مستقل برای پوشش زنان پیشنهاد نکرد و بدین وسیله راه برای سرازیر شدن مدهای خارجی باز گذاشته شد. سهیلا شهشهانی، همان، ص 5 ـ 6. تغییر در نحوه پوشش زنان، تبعات مختلفی را برای جامعه ایرانی به همراه آورد. از حیث اقتصادی، بیحجابی و توجه به پوشش ظاهری سبب شد تا لوازم آرایش و تمسّک به انواع لباسهای مختلف که عمدتاً در غرب طراحی میشد و از تولیدات نظام سرمایه داری به شمار میآمد، در بازار ایران به وفور مورد استفاده قرار گیرند و ایران به بازار مصرف تولیدات کشورهای غربی تبدیل شود. این تغییر، از حیث سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز تبعاتی داشت. از نظر اجتماعی و فرهنگی، در بین بخشها و طبقات مختلف ایران شکاف ایجاد کرد و در برخی از گروهها، تمایلات غرب گرایانه افزایش یافت. همچنین در بین نسلهای مختلف باعث شکاف گردید و با وجود تلاشهای بعدی، نسلهای جدید و عمدتاً جوانان را که تحت تأثیر امواج فرهنگ غرب قرار گرفته بودند، به نسلهای قدیم بیگانه کرد و از فرهنگ بومی بهخصوص فرهنگ اسلامی دور نمود. این شکاف و تمایلات غرب گرایانه، تبعات سیاسی نیز به بار آورد؛ بدین بیان که این گروهها عاملین فشار بر دولتهای حاکم و همچنین سمت دهندگان به سیاستهای داخلی و خارجی نظام در جهت همسویی با منافع و منویّات دولتهای غربی بهطور خواسته و یا ناخواسته، بودند. پس از سقوط رضاشاه، فضای باز سیاسی ایجاد شد که حدود دوازده سال طول کشید و تا کودتای سال 1332 ادامه یافت. در این سالها، بهتدریج سازمانها و انجمنهای مستقل زنان، خارج از حاکمیت دولت تشکیل شد. در سال 1321 صفیه فیروز، انجمن ملی زنان را شکل داد. در همین سال، سازمان دموکراتیک زنان ایران وابسته به حزب توده، اساس برنامه خود را چنین اعلام کرد: «زنان و مردان باید امکانات برابر در زندگی داشته باشند و هرگز یکدیگر را زیر فشار قرار ندهند و اگر میخواهید یک ملت را بهتر بشناسید و ببینید تا چه اندازه پیشرفت کرده است، به وضعیت زنان آن نگاه کنید؛ پیشرفت زنان، نشانه پیشرفت ملتهاست.» همان، ص 6. از دیگر سازمانهای زنان، هیئت زنان ایران بود که با سازماندی جدید در سال 1323 مجدداً شکل گرفت.این هیئت، تعدد زوجات را مورد انتقاد قرار داد. سازمان دموکراتیک زنان ایران نیز نسبت به دیگر سازمانها از بهترین سازماندهی برخوردار بود. در سال 1323، هما هوشمند «کتاب بیداری ما» را چاپ کرد. در سال 1327، لیگ زنان به فدراسیون بینالمللی زنان پیوست و شاخه هایش را در همه شهرهای اصلی باز نمود. در میان زنانی که در این سازمان برجسته بودند، زهرا تاج اسکندری، ایران ارانی، مریم فیروز، دکتر خدیجه کشاورز، دکتر اختر کامبخش و بدری علومی، در میان فعالان تودهای، شناختهترین بودند. همچنین مهرانگیز دولتشاهی، اولین زن سفیر راه نو را شکل داد و صفیه فیروز، اولین سازمان حمایت کننده بشر را پایه گذاشت. آن دو با شاه ملاقات کردند و متقاضی حق رأی شدند. راه اندازی سازمانهای زنان طبق اراده شاه در سال 1332، سازمان جدیدالتأسیسی که حول روزنامه شکوفه تأسیس شده بود، اهداف خود را چنین تشریح کرد: 1) توسعه مصرف محصولات ایران؛ 2) توسعه آموزش صناعت بین دختران و پسران؛ 3) تحصیلات آزاد برای همه، در رشتههای علوم و هنر. حدود پنج هزار نفر زن در هفته اولِ بعد از تشکیل، به این سازمان پیوستند. سهیلا شهشهانی، همان، ص 4. این تحرکات جدید، مدت زیادی ادامه نداشت، زیرا پس از کودتای 28 مرداد، دیکتاتوری و استبداد یکبار دیگر بر جامعه سایه افکند. در یک مدیریت استبدادی، نهادهای مدنی مستقل و خارج از حیطه دولت و حاکمیت، مجالی برای ادامه حیات نمییابد. بر این اساس، کودتای 28 مرداد، پایان کار سازمانهای مستقل زنان بود. شاه ضمن برچیدن انجمنهای مستقل زنان، در صدد ایجاد سازمانهای زنان بر طبق اراده خود برآمد. قیطانچی به نقل از پایدار معتقد است که شاه با فمینیسم غربی آشکارا مخالفت میکرد و آن را نوعی ایدئولوژی کاذب میدانست، زیرا عقیده داشت زنان دارای موهبتهای بیهمتای معیّنی هستند و با آن موهبتها، مسئولیتهای بیهمتایی را نیز دارا میباشند . 1 ـ 2. او با تجدید حیات اسلام و اعطای حقوق اسلامی به زنان نیز مخالفت داشت. بر این اساس، در سال 1338، از سوی اشرف پهلوی، انجمن زنان در کشور راه اندازی شد و شاخههای آن بهوسیله حمایت دولتی در کشور گسترش یافت. در سال 1343، این انجمن به سازمان زنان ایران تبدیل شد و تا سال 1357، 349 شاخه داشت که 113 مرکز و 55 سازمان دیگر را که با رفاه و بهداشت زنان سر و کار داشتند، تحت پوشش قرار داده بود. حرکتی با شکل دیگر در این دوران، در کنار حرکت زنان غیر مذهبی که بیشتر مورد حمایت دولت بودند و برای رسیدن به اهدافشان که آزادی و حقوق برابر به شکل غربی آن بود، تلاش میکردند، افرادی همچون: علی شریعتی و مرتضی مطهری سعی نمودند تا الگوی متفاوتی را از زن مسلمان ارائه دهند. بر این اساس، شریعتی کتاب پر فروش «فاطمه فاطمه است» و «زن» را چاپ کرد. شهید مطهری نیز شروع به انتشار یک سری داستان در مورد زنان مشهور در اسلام در مجله «زن روز» نمود و به مباحث دیگری از جمله «مسئله حجاب» و نیاز آن برای جامعه در آن مجله پرداخت. وی همچنین مباحث حقوق زن در اسلام را پیش کشید و تلاش کرد جایگاه زنان را در اسلام و قوانین آن ترسیم کند. به همین مناسبت در سالهای 1345 ـ 1346، استاد مطهری در مجله «زن روز» به انتشار مقالاتی با عنوان «زن در حقوق اسلامی» اقدام نمود. کتابهای شهید مطهری و شریعتی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی با استقبال عمومی مواجه شدند. شهید مطهری در شهریور سال 1353، مقالات خود را در قالب یک کتاب با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» به چاپ رسانید. این کتاب از تاریخ اولین چاپ آن تا سال 1359، نه بار تجدید چاپ شد. وی در مقدمه این کتاب مینویسد: «مقتضیات عصر ما ایجاب میکند بسیاری از مسائل مجدداً مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده نشود. نظام حقوق و تکالیف خانوادگی، از جمله این سلسله مسائل است. در این عصر، به عللی که بعداً به آنها اشاره خواهم کرد، چنین فرض شده که مسئله اساسی در این زمینه، آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد است؛ همه مسائل دیگر فرع این دو مسئله است. ص 5. به نظر وی، اساسیترین مسئله و یا لااقل در ردیف مسائل اساسی در مورد نظام حقوق خانوادگی، این است که این نظام، مستقل از سایر نظامات اجتماعی است و منطق و معیار ویژهای دارد. بهنظر ایشان، خانواده و اجتماع خانوادگی، اجتماعی طبیعی ـ قراردادی است. از این رو حقوق زن نیز در ارتباط با آن تعیین میشود. وی در کتاب فوق الذکر، به بررسی نهضت اجتماعی زنان در غرب پرداخته و معتقد است که این نهضت، استقلال نظام خانواده را از سایر نظامات فراموش کرده است. ص 7. استاد مطهری همچنین دلیل خود را از چاپ مقالات در مجله زن روز این چنین بیان میکند: «در سال 45، تب تعویض قوانین مدنی در مورد حقوق خانوادگی، در سطح مجلات، خصوصاً مجلات زنانه، سخت بالا گرفت. و نظر به اینکه بسیاری از پیشنهادهایی که میشد بر ضد نصوص مسلّم قرآن بود، طبعاً ناراحتیهایی میان مسلمانان ایران به وجود آورد... «مسائلی که در این سلسله مقالات طرح شد، عبارت است از: خواستگاری، ازدواج موقت (متعه)، زن و استقلال اجتماعی، اسلام و تجدّد زندگی، مقام زن در قرآن، حیثیت و حقوق انسانی، مبانی طبیعی حقوق خانوادگی، تفاوتهای زن و مرد، مهر و نفقه، ارث، طلاق، تعدّد زوجات. ص 15 ـ 17. بهطور کلی میتوان در جنبشهای فعال زنان را در دوره پهلوی به دو گروه کلی تقسیم کرد: نخست، عدهای که همراه با حاکمیت به فعالیت پرداختند و گروه دیگر، کسانی که با ایدئولوژی حاکم مخالفت نمودند و طرحهای دیگری را ارائه دادند. پروین پایدار، واکنش زنان مخالف به ایدئولوژی رسمی نظام و یا آنچه را که وی ایدئولوژی «تمدن بزرگ» مینامد، به دو گروه عمده سکولار و مذهبی تقسیم مینماید. گروه اول، طیف وسیعی را در بر میگرفت که میتوان آنها را به سه بخش فرعی عمده تقسیم نمود. جهتگیری نخست که به اقلیت کوچکی از زنان روشنفکر طبقه بالا محدود بود، تلاش میکرد، که هم از مفهوم و تفسیر زن به عنوان یک ابزار جنسی انتقاد کند و هم در عین حال از انتقاد اخلاقی به این مسئله فراتر رود. آنان از یک جامعه باز همراه با آزادیهای جنسیتی برای زنان، حمایت میکردند. گروه دیگر از مخالفان سکولار مدرنیزاسیون، معتقد بودند که جامعه ایران باید خود را از غرب زدگی که سراسر وجودش را آلوده است، پاک کند. واژه غرب زدگی به وسیله آل احمد، عمومیت و شهرت یافت. او از فرهنگ آلوده شده جامعه انتقاد میکرد و همزمان ایرانیان را از روی آوردن به ماتریالیسم و کمونیسم بر حذر میداشت. این آلترناتیو فرهنگی، زن را به صورت «مدرن اما محجّب» میخواست و با «عروسک فرنگیهای رژیم پهلوی» مخالف بود و از حیا و حجب زنان مدرن ایرانی حمایت میکرد. [آلترناتیو دیگر سکولار در مقابل تمدن بزرگ از سوی چپ مارکسیست ـ لنینیست ارائه شد.]... گروههای مارکسیست ـ لنینیست در دهه 1350، به مبارزه محدود اما مؤثر علیه سیاستهای دولت در مورد زنان دست زدند. این مبارزه، در برگیرنده دو تحلیل بود: یکی از حیث تاریخی و دیگری، جاری از مسئله زنان. در سطح تاریخی، مارکسیست ـ لنینیستها تحلیل فردریک انگلس در مورد انقیاد تاریخی زنان را برای تحلیل وضعیت زنان ایران به کار میگرفتند...، و در سطح مسائل جاری، تحلیل مارکسیست ـ لنینیستها در چارچوب نظریه وابستگی، ارائه میشد.... زنان به صورت قربانیان وابستگی ایران به غرب تعریف میشدند و سیاستهای دولت، ابزار استثمار امپریالیسم از زنانی ایرانی. پروین پایدار، زنان و عصر تمدن بزرگ، ص 117 ـ 120. گروه دوم مورد نظر پایدار که معتقدین به مذهب بودند نیز، یکدست نبودند. در این گروه، دستههای مختلف اما با خاستگاه مذهبی حضور داشتند. به نظر پایدار، در این گروه، برخی تلاش نمودند تا ایدئولوژی تشیّع را مدرن نمایند. تبیین تشیّع مدرن که با تأسیس نهضت آزادی ایران در اوایل دهه 1340 به وسیله مهدی بازرگان و آیةالله طالقانی آغاز شد، در اواخر دهه 1340 و در دهه 1350 ابعاد جدیدی یافت... جهت برخی از این باز اندیشهها مثلاً در مورد خانواده، چنان بود که با سیاستهای دولت به طور وسیع همخوانی داشت و بنابراین معمولاً از سوی دولت نادیده گرفته میشد و گاه نیز به طور وسیع مورد تشویق قرار میگرفت. اما دولت در مورد حوزههای دیگر تشیّع به خصوص آنجا که به مسائل سیاسی مربوط میشد، نابردبار و حتی سرکوبگر بود... مدرنیسم شیعه، به باز اندیشی و عقلانی کردن نهاد خانواده مبادرت ورزید و از طریق نشریات و سخنرانیهای خود مفهوم جدیدی را از زن شیعه ارائه داد. آیةالله مطهری یکی از چهرههای شاخص اندیشه مدرن در باب خانواده بود... محور اصلی بحث ایشان را باید در تفاوت گذاری بین فضای «اجتماعی» و «فضای خانواده» جستوجو کرد... او بر این باور بود که سعادت جامعه در گرو صیانت از جدایی «خانواده» از «جامعه مدنی» است. مؤلفه نخست، عرصه تعامل جنسیتی است و دیگری، عرصه فعالیت اجتماعی... دلیل دیگری که باعث شد مدرنیزم شیعه پیش بگیرد، سیاستهای رادیکال بود.... رویکرد شریعتی به اسلام سیاسی، به طور بنیادین با اندیشههای افرادی مانند آیهاللَّه مطهری تفاوت داشت... اِشراف شریعتی به حوزه مطالعات اسلامی و خاورشناسی غرب، زمینه «جامعهشناسی» ای بود که او بر مبنای تحلیل تاریخی از تشیّع ارائه داد... یکی از شاخصترین ابعاد ایدئولوژی سیاسی شریعتی، در ارتباط با مسئله زنان بود. ایدههای شریعتی، رادیکال بود و با نسلهای جوانتر ارتباط برقرار میکرد. همان، ص 124 ـ 128. به طور کلی، زنان فعال را در این دوران میتوان به دو گروه تقسیم نمود: گروه اول که به نحوی در جنبش زنان در جهت برابری خواهی و یافتن سهم بیشتر از منافع و فرصتهای موجود در اجتماع تلاش میکردند، و گروه دوم، زنانی که در این جنبش بودند، اما عمدتاً نقش و کارکرد حمایتی و پشتیبانی داشتند. گروه اول خود به دو دسته کلی تقسیم میشدند: برخی که با آموزههای مذهبی به تلاش در گروههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وارد شدند؛ برای مثال زنانی که در گروههای مذهبی ـ روشنفکری فعال بودند، اینها با واسطه و بیواسطه با روحانیت و روشنفکران مذهبی مرتبط بودند. گروه دیگر در سازمانهای غیر مذهبی و نهادهای سکولار فعالیت مینمودند. اندیشههای این گروه متأثر از اندیشههای غرب بود و دنبالهرو تلاشهای زنانی بودند که در دوران مشروطه و قبل از آن تحت تأثیر باور داشتها و الگوهای غربی، در پی احقاق حقوق مشابه زنان غرب بودند. گروه اول، حقوق مذهبی خود را طلب میکردند و گروه دوم، به دنبال اصل تساوی حقوق بودند. حکومت پهلوی از دسته دوم و سازمانهای وابسته به دولت به شرط حرکت در داخل اقتدار خود، حمایت میکرد، اما در مقابل، دیگر زنان، سرکوب میشدند. سرانجام یک جریان تحولات بنیان کن نظام ملی ـ سنتی در دوره پهلوی، موجب واکنشهای گوناگون در مقاطع مختلف گشت. انقلاب اسلامی، بزرگترین عکس العملی بود که از جانب مردم در مقابل برنامههای ایران جدید رضا شاه و پسرش صورت گرفت. این انقلاب، به دنبال تجدید هویت ملی ـ اسلامی و کسب استقلال همراه با ترقی و پیشرفتِ خود مختار و غیر وابسته بود. به دلیل اینکه انقلاب اسلامی با مرام و ایدئولوژی اسلامی آغاز شد و به انجام رسید، زنانی که اسلام خواه بودند، از اقتدار بیشتری برخوردار گردیدند. در آخرین روزهای نفسهای رژیم شاه، گردهمآیی زنان طرفدار بختیار در میدان امجدیه تهران تشکیل گردید. در این تظاهرات، زنان بدون رعایت حجاب شرکت کردند. پوشیدن حجاب، رسم زنان شرکت کننده در تظاهرات متعدد و خیابانی، از آغاز شروع مخالفتهای انبوه با رژیم شاه بود. در انقلاب اسلامی، میلیونها زن به عرصههای مبارزات خیابانی وارد شدند و عملاً به وضعیت موجود اعتراض نمودند. زنان سهم مهمی در انقلاب داشتند. در تظاهراتی گسترده، هزاران زن چادری پیشاپیش صفوف جمعیت حرکت میکردند و با این کار، ضمن اینکه خطر را به جان میخریدند، از دامنه خطر نیز میکاستند. هگلند میگوید: به گفته رهبران دینی، زنان در جریان انقلاب اسلامی، در تظاهرات به عنوان یک وظیفه دینی شرکت میکردند. آنان در خلال راهپیمایی در صفوفی مجزای از مردان بودند و میتوانستند با داشتن چادرهای خویش، موازین عفت را رعایت کرده و حتی اگر لازم بود فرزندان خود را هم با خود داشته باشند. آنان در طول مشارکت در انقلاب، خواهان عدالت، آزادی و برابری اقتصادی ـ اجتماعی بودند. در خواست آنان برای بهبود اوضاع، در یک قالب کلی بود و جدای از مردان درخواستی نداشتند. شرکت زنان در این تظاهرات، از سوی سازمان مذهبی، ترغیب و بسیج میشد. به نظر «دیگار» و دیگران، انقلاب اسلامی جلو کسب تحصیلات زنان را نگرفت که در گذشته برای آنان شروع شده بود و به پیش میرفت، بلکه برعکسِ آن عمل نمود، زیرا زنان ایرانی توانستند از امتیاز چادر استفاده کرده و آن را همچون مجوزی برای ورود به عرصههای اجتماعی بهکار برند. قبلاً بسیاری از آنها در یک محیط سنتی زندگی میکردند که مشکلاتی را برای ورود آنها به اجتماع ایجاد مینمود. ژان پیر دیگار، برنارد هوکار و ویان ریشار، ایران در قرن بیستم، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ مهدوی، ص 443. با روی کار آمدن انقلاب اسلامی و مسائل سیاسی و اجتماعی و دگرگونیهای ساختاری ناشی از آن، برخی از گروههای اجتماعی به خارج از ایران مهاجرت کردند و بهتدریج در طول سالهای بعد از انقلاب، این مهاجرتها همچنان ادامه یافت. از این رو برخلاف روزهای گذشته، ما شاهد جدایی دو شاخه حرکت در جنبش زنان ایرانی هستیم: نخست، کسانی که در درون کشور یا حاکمیت به فعالیت میپردازند و دیگری، کسانی که در خارج از مرزهای ایران تلاش کرده و عمدتاً در مقابل حاکمیت و علیه آن کوشش میکنند. در ایران پس از انقلاب، بر اساس مفاهیم اسلامی و انقلابی، گفتمان اسلامی انقلاب بر مبنای بیان اسلامیاش درباره موقعیت استثمار شده زنان در رژیم شاه شکل گرفت. بر اساس این گفتمان، ایدئولوژی طرفدار غرب در زمان حکومت پهلوی، زنان را تقریباً به صورت یک موضوع جنسی در جامعه در آورده بود. بر مبنای گفتمان انقلاب اسلامی، آزادی حقیقی زنان بستگی به نهادی شدن حقیقت آموزههای اسلامی دارد. از سوی دیگر، انقلاب به زنان طبقات متوسط و پایینتری که در رژیم گذشته در فعالیتهای عمومی جامعه مشارکتی نداشتند، اجازه داد تا به مردان در فعالیتهای اجتماعی و انقلابی بپیوندند. شرایطی که پیش آمد، جنبش زنان اسلامی را به سویی هدایت کرد تا از حاکمیت، حقوق و برابری خود را بر مبنای ایدئولوژی اسلامی تقاضا کنند.