در حاشیه یک نقد
آرشیو
چکیده
در شماره هفتم ماهنامه حوراء، در صفحه «نقد اندیشه» مقالهای از سرکار خانم مولاوردی، تلخیص و منتشر شد. همان گونه که خوانندگان این صفحه اطلاع دارند هدف اصلی این صفحه، نوعی اطلاع رسانی راجع به مقالات و دیدگاههای قابل تأمل است که در طول یک ماه منتشر میشوند و در مواردی تلاش میشود که نکاتی هر چند اجمالی و گذرا به عنوان نقد و تأمل در حاشیه مقاله ذکر شود. پس از درج مقاله «خانم مولاوردی» و نقد آن، جوابیهای از طرف ایشان به دفتر نشریه ارسال شد که متأسفانه با تأخیر واصل گردید. برخی از نکاتی که ایشان به عنوان دیدگاههای خود بیان کردهاند، در شماره بعدی نشریه مورد تأکید دفتر قرار گرفته است. نوشته ایشان با وجود طولانی بودن، به اطلاع خوانندگان محترم میرسد.متن
در شماره هفتم ماهنامه حوراء، در صفحه «نقد اندیشه» مقالهای از سرکار خانم مولاوردی، تلخیص و منتشر شد. همان گونه که خوانندگان این صفحه اطلاع دارند هدف اصلی این صفحه، نوعی اطلاع رسانی راجع به مقالات و دیدگاههای قابل تأمل است که در طول یک ماه منتشر میشوند و در مواردی تلاش میشود که نکاتی هر چند اجمالی و گذرا به عنوان نقد و تأمل در حاشیه مقاله ذکر شود. پس از درج مقاله «خانم مولاوردی» و نقد آن، جوابیهای از طرف ایشان به دفتر نشریه ارسال شد که متأسفانه با تأخیر واصل گردید. برخی از نکاتی که ایشان به عنوان دیدگاههای خود بیان کردهاند، در شماره بعدی نشریه مورد تأکید دفتر قرار گرفته است. نوشته ایشان با وجود طولانی بودن، به اطلاع خوانندگان محترم میرسد. مدیر مسئول محترم ماهنامه حوراء با سلام و احترام بازگشت به مطالب مندرج در هفتمین شماره آن نشریه در خصوص نقد یکی از مقالات اینجانب تحت عنوان «زنان شاغل، چالشهای پیش رو» در صفحه «نقد اندیشه»، توضیحات ذیل ضروری به نظر میرسد که امید است جهت تنویر افکار عمومی در شماره آتی آن نشریه منعکس گردد: 1. مقاله «زنان شاغل، چالشهای پیشرو» یکی از سلسله مقالاتی است که اینجانب از سال 1373 مبادرت به نگارش آن کردهام و بیشتر حول محور مشکلات و فشارهای زنان شاغل دور میزند، از مقاله «تسهیلات و محدودیتهای اشتغال زنان در ایران» (مجله زن روز ـ 1373) گرفته تا مقالات «تعادل و توازن میان نقشهای متفاوت زنان شاغل در خانه و اجتماع ضرورتی است انکارناپذیر» (1379)، «تأکید مجدد بر ضرورت هماهنگی میان نقشهای متفاوت زنان» (1379)، «زنان شاغل، فشار مضاعف» (1381)، «حقوق انسانی زنان و کار» (1381، و بالاخره «زنان شاغل، چالشهای پیشرو» (1383) که همگی در مجله حقوق زنان به چاپ رسیدهاند و در تمامی آنها سعی نگارنده بر این بوده است که راه حلهایی برای رفع تناقضات و تعارضات موجود میان نقشهای چندگانه زنان شاغل ارائه گردد. لذا برای قضاوت عادلانه در مورد موضوع ما نحن فیه مراجعه به پیشینه آن و در کنار هم قرار دادن مجموعه راه حلها ضروری به نظر میرسد و باید راه حل ارائه شده در مقاله مذکور را یکی از راههایی به حساب آورد که در نهایت اهداف مورد نظر جامعه اسلامی را محقق میکند. هرچند قصد اطاله کلام ندارم اما از ذکر مختصری از پیشنهادات ارائه شده در سایر مقالات گریزی نیست و پیش از ورود به آن بحث ذکر مقدمهای کوتاه ضروری مینماید: امروز هم به دلیل نیازهای اجتماعی و ملی کشورها و هم به دلیل نیازهای فردی و خانوادگی زنان، روز به روز بر تعداد زنانی که خواهان حضور در عرصههای اجتماعی و بازار کار هستند افزوده میشود و به واسطه تحولات و دگرگونیهای بنیادین در وضعیت زندگی بشری، زنان بیش از پیش به حوزهها، عرصهها و سپهرهایی که پیش از این مردانه تلقی میشدند و در سلطه مردان بودند، وارد شدهاند. حال بنا به نظر ناقد محترم اسم این تحول را «نزاع و رقابت بر سر برخورداری و تلذذ بیشتر از دنیا» و «زنان و مردان را پیکارگران این عرصه نزاع» بنامیم یا نه؟ واقعیتی است که وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد. واقعیت دیگر آن است که در دوران گذار از سنت به مدرنیسم، هر چند توقع ایفای نقشهای متعدد به صورت همزمان از زنان میرود اما نه تنها از مسئولیتهای زنان کاسته نشده است بلکه اشتغال آنان فشار مضاعفی را بر زنان وارد کرده است و از زنان انتظار میرود که همچون یک «ابر زن» در آن واحد ایفاگر نقشهای همسری، مادری، کدبانوگری، (خانه داری) و کارمندی ـ کارگری باشند. این در حالی است که دوران گذار نقش جدیدی را برای مردان به ارمغان نیاورده است و در مواردی هم از نقشهای سنتی آنان کاسته شده است و پدر و شوهر خوب بودن در همان نقش «نان آوری» تعریف میشود که هیچ تناقضی با شغل مردان ندارد و بار روانی و عاطفی مضاعفی را بر آنان تحمیل نمیکند. لذا برای حل پاراداکس حضور اجتماعی زنان و مسئولیتهای خانوادگی باید تدابیری ویژه اندیشیده شود که اهم آنها به قرار زیر پیشنهاده شده است: (لازم به ذکر است که اکثر کشورهای غربی که نیمی از ادعاهای ما را هم در زمینه استحکام بنیانهای خانواده ندارند گامهای بنیادی در این رابطه برداشتهاند.) 1 ـ 1 ـ تقلیل ساعت کار زنان شاغل و قائل شدن تبعیض مثبت در این رابطه برای زنان(بدون داشتن نتیجه منفی بر مقوله استخدام و اشتغال زنان و یا میزان پرداخت به آنان و بدون داشتن محدودیتهای مربوط به اجرای قانون خدمت نیمه وقت بانوان که امنیت شغلی و اقتصادی زنان شاغل را به خطر میاندازد (بگذریم از اینکه زمان ارائه این پیشنهاد نیز اینجانب به متحجر بودن و غرض داشتن در ممانعت از اشتغال زنان و مهار کردن نقش اجتماعی آنان متهم شدم!) این کمترین هزینهای است که حکومتی دینی که ادعای تحکیم و بقای کیان خانواده را دارد و مدعی ارائه الگوی نوینی از مشارکت اجتماعی زنان است و این ادعا گوش فلک را کر کرده است، میپردازد. زنی که در عین خانه محور بودن جامعه مدار هم هست. بدیهی است که اشتغال تمام وقت و غرق شدن در کارهای اجرایی خود مانعی بزرگ بر سر راه تحقق مفاد بند 3 اصل 43 قانون اساسی است که دولت را موظف کرده است: «برنامه اقتصادی کشور را به صورتی تنظیم نماید که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار را داشته باشد» اگر ارزش افزوده کار خانگی را در نظر آوریم، این ساعات صرف استراحت زنان نخواهد شد و از سوی دیگر با دقت، پشتکار و کارآیی زنان (به اعتراف صاحبنظران و کارشناسان) ساعات تقلیل یافته جبران نیز خواهد شد. 2 ـ 1 ـ در نظر گرفتن ساعات کار متغیر، شناور و قابل انعطاف برای زنان 3 ـ 1 ـ افزایش مرخصیهای استحقاقی و برخورداری از مزایای بازنشستگی با سنوات کمتر 4 ـ 1 ـ توسعه و ترویج مشاغلی که امکان انجام آن در منزل وجود دارد 5 ـ 1 ـ در نظر گرفتن مرخصی والدین شدن برای مادران و پدران شاغلی که صاحب فرزند میشوند. (نه فقط مرخصی زایمان برای مادران) 6 ـ 1 ـ افزایش زمان مرخصی زایمان تا 3 سال (با حقوق و مزایا) 7 ـ 1 ـ و بالاخره سهیم شدن مردان در مسئولیتهای مربوط به اداره منزل و تربیت فرزند از طریق تبدیل مناسبات اقتدارگرایانه و ستم آلود درون خانواده به مناسباتی دموکراتیک و مشارکتی که ضمن افزایش مشارکت زنان و سایر اعضای خانواده در تصمیمگیریها، افزایش مشارکت مردان و کمک به زنان در انجام هر چه بهتر امور خانه و نهایتاً افزایش احترام و درک متقابل بین زوجین را به دنبال خواهد داشت. در واقع با ایجاد توازن در نقشهای زنان و مردان در خانه به ایجاد توازن در نقشهای اجتماعی و خانگی زنان خواهیم رسید و تعادلی ظریف بین نقشهای چند گانه برقرار خواهیم کرد و این همان توصیهای است که در ماده 1104 قانون مدنی (البته بدون هیچگونه ضمانت اجرایی لازم)، ارائه شده است: «زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد با یکدیگر معاضدت کنند» 2. به یاد داشته باشیم که وقتی سخن از تغییر نقشها به میان میآید، منظور رفتارهای جنسیتی ناشی از الزامات تاریخی و اجتماعی است نه الزامات زیستی که خصیصههای تغییرناپذیر هستند، هیچ کس در دنیا مدافع انتقال نقش زادآوری و مادر شدن زنان به مردان و قائل شدن به نقش مشابه برای آنان در این حوزه نیست. باید بین نقشهای جنسی و نقشهای جنسیتی تفکیک قائل شد نقشهای جنسیتی نقشهایی هستند که فرهنگ و باور جامعه به دو جنس متفاوت محول میکند. هدف تغییر نقشهایی است که بر اساس تقسیم سنتی و ناعادلانه کار میان زن و مرد شکل گرفتهاند و سنتها نیز از تداوم نقشهای دو جنس به شکل تفکیک شده قبلی به شدت دفاع میکنند. در حالی که عبور از مرزهای جنسیتی در برخی از فعالیتها و امور مسیر است در واقع امروزه کار بیرون از خانه نیست که زنان را خسته و فرسوده و درمانده و سرگردان کرده است، آنچه که جسم و روح و روان زنان شاغل را میآزارد عدم برخورداری از هرگونه حمایت و نیز عدم درک کامل از جانب همسرانی است که هرگونه کمک در امور خانه را کسر شأن خود تلقی میکنند. بستر سازی فرهنگی لازم در راستای اصلاح نقشهای اعضای خانواده و ترویج فرهنگ مشارکت آنان میتواند در سالم سازی روابط خانوادگی و اجتماعی و در نتیجه حفظ بنیان خانواده مؤثر باشد و این ضرورت زندگی شهری ـ صنعتی است. پر واضح است که مادران رشد یافته (که هم رشد اجتماعی مد نظر است و هم رشد فردی و در عین حال رشد یک فرآیند اجتماعی است) و پدران و مادران هماهنگ با یکدیگر، فرزندانی متعادل تربیت خواهند کرد که در نهایت نسلهای سالم جامعهای سالم را پیریزی خواهند کرد. 3. چه کسی میتواند ادعا کند که صرفاً «زنان باید با حضور عاطفی و فیزیکی خود در خانه زمینههای رشد و تعالی همسران و به ویژه فرزندان را فراهم کنند و آنان را از محبت و عواطف خود سیراب نمایند»؟! آیا نیاز زن و فرزند به حضور عاطفی و فیزیکی مرد در خانه کمتر از نیاز مرد است؟ آیا میتوان صرفاً با قائل شدن نقش نان آوری برای مردان، نقش تربیتی آنان را در منزل نادیده گرفت و بار سنگین آن را کاملاً بر دوش زنان انداخت؟! بیتردید در یک خانواده سالم و متعادل این تأثیر تربیتی نیز تعادل یافته و هر کدام از پدر و مادر جایگاه خاص خود را مییابد. نباید با غلو در نقش مادری وهمسری زنان آنان را از خیلی امور کنار گذاشت و به بهانه مشغله پیش از حد مردان نقشی برای آنان در این حوزه قائل نشد و این حق را به آنان داد که از ایفای وظایف و مسئولیتهای خود به راحتی شانه خالی کنند. آیا محرومیت از حضور عاطفی و فیزیکی پدر و همسر به همان اندازه لطمه زننده نیست؟! 4. باز به یاد داشته باشیم وقتی صحبت از زنان شاغل میکنیم، طیف وسیعی از زنان را شامل میشود که نه از سر تفنن و سرگرمی و تمایل شخصی و نه حتی از سر احقاق حقوق انسانی خود ـ که هیچکدام فی نفسه مذموم نیست ـ بلکه از سر اضطرار و اجبار و با انگیزههای مالی و نیاز مبرمی که در این زمینه دارند به اشتغال روی آوردهاند. مطرح کردن اینکه «زنان شاغل در آمدهایشان را صرف تجملات و غیر ضروریات زندگی میکنند»، اشتغال زنان با فرهنگ ما نمیخواند؛ «ما بیشتر به دنبال مشارکت زنان هستیم نه اشتغال آنان»، دیدگاههایی است که به دور از فضای واقعی جامعه و در یک فضای انتزاعی و به دور از واقعیتها شکل گرفته است. امروزه و در شرایط کنونی اکثر زنان و مردان به واسطه اقتصاد بیمار جامعه سخت محتاج کار بیرون از خانهاند و (آنهم در چند شیفت) و بدون مشارکت یکی از آنها چرخ اقتصاد خانواده فلج شده و از کار و حرکت باز میایستد. براستی ـ صرفنظر از زنانی که کار کردن را حق انسانی خود میدانند ـ چند درصد از زنان کارگر و حتی کارمند ما در صورت تأمین اقتصادی و اجتماعی خود و خانواده هایشان حاضرند کار بیرون از خانه داشته باشند؟ و در آن شرایط حاضر نیستند به توصیههای نویسندگان شما گوش بدهند که «در خانه بمان، قلب من! و استراحت کن، قلبهای حافظ خانواده، خوشبختترند». عبدالرسول هاجری، «فشار مضاعف، واژه نامه زنان»، نشریه حورا، شماره 1، ص 26. این توصیهها به مصداق «بلند شدن نفس از جای گرم» بوده و به جای خاموش کردن آتش زبانههای آن را شعلهور میکند. چرا وضعیت و شرایط سخت زندگی و کار بسیاری از زنان شاغل درک نمیشود؟ تصور بر این است که شاید قیاس به نفسی با وضعیت مادی زندگی شخصی و شرایط زیستی خود و همسرانمان صورت میدهیم و سپس از سر سیری حکم کلی صادر میکنیم که برای زنان همان بهتر است که: «نشینند و زایند شیران نر» و یا بهترین زن آن است که «یا حامله باشد و یا فرزندش را شیر بدهد! و غیر از این دو وضعیت برای زن متصور نباشد.» چرا نمیخواهیم بپذیریم کار و شغل برای زنی که از نظر مالی نیازمند است، حکم نفس کشیدن دارد، بهویژه در جامعهای که عدالت اجتماعی از آن رخت بر بسته و به جای توزیع عادلانه ثروت، توزیع عادلانه و ناعادلانه فقر صورت میگیرد، علی الخصوص اگر این فقر روز به روز چهرهای زنانه به خود میگیرد. 4 ـ راستی منظور ما از آن «مدینه فاضله» و «اتوپیابی» که در نوشتههایمان ترسیم میکنیم کجاست؟ مدینهای که در آن «حکومت دینی شرایطی را فراهم سازد که در آمد شوهران به حدی باشد که زنان مجبور نباشند برای کمک به معاش خانواده، فشار مضاعف اشتغال را تحمل نمایند» مدینهای که در آن «مردان موظف به تأمین نفقه همسر و فرزندان خود باشند.» مدینهای که در آن «زن علیرغم داشتن حقوق اقتصادی، مسئولیت اقتصادی ندارد»، جایی که «زنان مالک تمامی اموال و درآمدهای خویش هستند و میتوانند با صرف نفقه تأمین شده از سوی شوهر تمامی درآمدهای خویش را آنگونه که مایلند مصرف نمایند و شوهران حق تصرف در اموال زنان را ندارند». مدینهای که «زنان با دریافت مهریه خود (عندالمطالبه)، پشتوانهای کافی برای آینده خود فراهم میکنند» (و چقدر غافلیم که همین دیدگاه تا چه اندازه در تبدیل مهریه از نوعی هدیه، پیشکش، نحله و صداق به ضمانتی مالی برای تداوم زندگی مشترک یا استمرار معیشت در زندگی اقتصادی زن پس از طلاق و با جلوگیری از طلاقهای بیمورد توسط مردان و یا راهی برای جبران نقص ارث زن مؤثر بوده است و منجر به افزایش تصاعدی نرخ مهریه شده است)، مدینهای که در آن «زنان هویت خویش را طبق فطرت و نهاد خویش در مادری، همسری، وفاداری، مییابند و خانواده را از این جنبه وجودی خویش بهرهمند میسازند» (چرا نمیگوییم که طبق قوانین شریعت زن در قبال کار سنگین و کمر شکن خانه داری وظیفهای ندارد و امروزه این کار به بیکاری نیز تبدیل شده است)! آیا تا زمان رسیدن به این شهر آسمانی و فرا زمینی نباید برای حل مشکلات آدمهای زمینی تدبیری بیاندیشیم؟ و یا باید دست روی دست بگذاریم تا روزی بالاخره این آرزوها و آمال جامعه عمل به خود بپوشد و دلمان را خوش کنیم که در ادبیات دین محور «نزاع و تقابل نه تنها میان زنان و مردان نیست بلکه اساساً انسانها با یکدیگر بر سر تصاحب دنیا نزاع ندارند و زن و مرد میکوشند آنچه را که در ادبیات دینی برای آنان موجب کمال فردی و تعالی جامعه است انجام دهند.» و به هر کس دیگری که به گونهای متفاوت از ما میاندیشد، با قاطعیت و جزم اندیشانه و به راحتی انگ سکولار بودن و دنیا محور بودن بزنیم معلوم نیست ناقد محترم از کدام صغری و کبری قضیه به چنین نتیجهای دست پیدا کرده است؟ آیا صرفاً استناد به چند سند بین المللی آدمی را از محور دین خارج میکند؟ آیا اصرار بر تداوم وضع موجود و مقاومت در برابر هر تغییری و صرفاً تلاش برای تبیین وضع مطلوب و توصیف شرایط آرمانی جامعه به ثبات بیشتر خانوادهها میانجامد یا اقدام عملی برای انجام تغییرات ضروری، بهبود وضعیت، علاج واقعه را قبل از وقوع کردن و اقتضائات زمان و مکان را درک کردن؟ کدامیک مطلوب دین است؟ فراموش نکنیم کسی که بر امواج سوار نشود خود را به دست امواج خواهد سپرد و این سنت تغییرناپذیر الهی است که آن اللَّه لا یغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم، به قول پیشینیان، خود کرده را تدبیر نیست. شهیندخت مولاوردی مدیر امور بین الملل در حاشیه: 1 ـ آنچه نویسنده نقد شماره هفتم نشریه مد نظر داشته، نقد و نفی نگاه جانبدارانه از توسعه و ترویج اشتغال زنان است که امروزه برخی از نهادها و سازمانهای دولتی داعیه دار آن هستند. تلاش در جهت به تصویب رساندن آییننامهها و قوانینی که بر اساس آن حتی در شرایط مساوی اولویت اشتغال به زنان اختصاص مییابد، تنها گوشهای از این اقدامات است. این اقدامات در حالی صورت میگیرد که بسیاری از پسران که بار اقتصادی خانواده به لحاظ حقوقی بر عهده آنان است، از فقدان فرصتهای شغلی مناسب در رنجند و شرایط حداقلی را برای تشکیل زندگی مشترک مهیّا نمیبینند و آفت این ماجرا، نه تنها آنان بلکه دختران در سن ازدواج و بالمآل کل جامعه را در معرض آسیب قرار میدهد. 2 ـ «نشریه حوراء» منتقد دیدگاهی است که دائماً غصه دار سهم سه درصدی مدیریت زنان در قبال سهم 97 در صدی مردان است. دیدگاهی که ناخودآگاه نزاع خونینِ قدرت میان دوجنس را به ذهن متبادر میسازد. دیدگاهی که اشتغال زنان را فی نفسه ارزش میداند و کار خانه را به بیگاری و کلفتی تنزل میدهد، در مقابل رشد آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج، یا سکوت میکند و یا دست به توجیه میزند که علت رشد طلاق بعد از انقلاب، آن است که ظرفیت مردان متناسب با رشد آگاهیهای زنان رشد نیافته است و این که دغدغه ازدواج برای زنان، دغدغه جدی و در ردیف اولویتهای نخستین آنها نیست. اگر اشتغال زنان یکی از ضرورتهای امروزه جامعه ما هست، به راستی چرا در مورد انواع و اقسام خشونتهای روانی و جنسی که در محیط کار علیه زنان اعمال میگردد، سکوت میشود و دائماً فریاد دادخواهی راجع به خشونتهای خانگی به آسمان بلند است که آن هم، حق است. 3 ـ همان گونه که از نوشته خانم مولاوردی به دست میآید، ایشان به دنبال «تبدیل مناسبات اقتدار گرایانه و ستم آلود درون خانواده به مناسباتی دموکراتیک و مشارکتی» هستند. طبیعی است اینگونه مناسبات از طریق فرهنگ سازی تربیت صورت میگیرد، نه از طریق الزامات حقوقی و تمسک به متون بین المللی. 4 ـ ایشان جامعهای را که در آن مردان به تنهایی عهده دار نفقه هستند و مدیریت اقتصادی خانواده را به عهده دارند، مدینه فاضله و اتوپیا دانستهاند. هنوز مدیریت اقتصادی اکثر خانوادهها به عهده مردان است. حتی در برخی از خانواده هایی که زنان دارای مشاغل درآمد زا هستند، تأمین هزینههای خانواده بر عهده مردان است و در آمد زنان، در هزینههای مشترک خانواده مشارکت داده نمیشود؛ مگر اینکه قانونی تصویب شود که زنان شاغل موظف به مشارکت در هزینههای خانواده هستند!! البته خانوادههایی هستند که تمام هزینههای خانواده و یا هزینههای عمده آن را بر عهده دارند و باید از حمایتهای ویژه نیز برخوردار شوند،اما نباید به گونهای سیاست گذاری و برنامه ریزی کرد که توانایی اکثر مردان جامعه برای تأمین اقتصاد خانواده به اتوپیا تبدیل شود.