کمر همت بسته بودیم برای بهبود زنان عالم؛
آرشیو
چکیده
نورالهدی منگنه، ملقب به منیر السلطنه، دختر میرزا علی (مشیر دفتر) و رخساره خانم (مهر الدوله) در پانزدهم شعبان 1282 قمری در تهران متولد شد. دائره المعارف زن ایرانی، ج 2، ص 898. در کودکی، فارسی، عربی، ریاضیات و برخی دیگر را در خانه، نزد آموزگاران خصوصی فراگرفت. در ده سالگی، نواختن پیانو را نزد مورل فرانسوی، زبان فرانسه را از معلم فرانسوی خود، مادام بارنائوت، ریاضی را نزد مهندس باشی، خط را نزد میرزا کاظم و فارسی را از آقا شیخ علی آموخت.او را بیشتر بشناسیم.متن
نورالهدی منگنه، ملقب به منیر السلطنه، دختر میرزا علی (مشیر دفتر) و رخساره خانم (مهر الدوله) در پانزدهم شعبان 1282 قمری در تهران متولد شد. دائره المعارف زن ایرانی، ج 2، ص 898. در کودکی، فارسی، عربی، ریاضیات و برخی دیگر را در خانه، نزد آموزگاران خصوصی فراگرفت. در ده سالگی، نواختن پیانو را نزد مورل فرانسوی، زبان فرانسه را از معلم فرانسوی خود، مادام بارنائوت، ریاضی را نزد مهندس باشی، خط را نزد میرزا کاظم و فارسی را از آقا شیخ علی آموخت. نور الهدی منگنه، دیوان نور الهدی منگنه، ص 3 ـ 6 ؛ زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایرانی، ص و 154. در پانزده سالگی، به عقد معاون الممالک (معاون وزارت پست و تلگراف) درآمد؛ ولی این ازدواج چندان دوام نیاورد و پنج سال بعد، از او جدا شد. این شکست، مدتی او را منزوی و گوشهگیر کرد؛ اما پس از مدتی، با همکاری خانم محترم اسکندری، اقدام به تأسیس «جمعیت نسوان وطنخواه» کرد. پری شیخ الاسلامی، زن در ایران و جهان، ص 154. نور الهدی در اواخر پاییز 1304 شمسی، به بیروت سفر کرد و در دانشگاهی امریکایی در رشته روانشناسی کودک به تحصیل مشغول شد. پس از آن به کشورهای مختلف اروپایی سفر کرد و مدتی را در پاریس، لندن و برخی دیگر از شهرهای اروپا به سر برد. همان، ص 158؛ دیوان نورالهدی منگنه، ص 13. او پس از بازگشت به ایران، بقیه عمرش رابه کارهای فرهنگی، چون نویسندگی برای مجلات، ایراد سخنرانی و همچنین کارهای دستی پرداخت. دیوان منگنه، ص16 ـ 18. وضعیت خانوادگی نورالهدی پدر بزرگ نورالهدی، میرزا محمد حسین، معروف به آقا میرزا محمد حسین منگنه، سر رشتهدار کل دستگاه قاجار بود و از آنجایی که کار مهر و منگنه دفتر کل، زیر نظر او انجام میشد، به لقب منگنه معروف شد. بر اساس گفته خود او، پدر و مادری غربگرا و متجدد داشته است. همان، ص 3. پدر وی مانند اسلافش، که از قاجاریه و از مستوفیان دربار قاجار بودند، دیوان اعلی و محاسب کل خزانه نظام، در نطنز، جوشقان، اسدآباد و کنکاور بود و ظاهراً در مشروطه دوم، وارد مجلس شورای ملی گردید. همان. نور الهدی، پدر خود را مردی دانشمند میدانست که برای تفریح، عکاسی میکرده و نیز برای تربیت فرزندانش، معلمهای خارجی فرنگی استخدام میکرده است. مادرش هم زنی نوگرا و روشنفکر بوده است. آنگونه که نقل میکنند، وی خیاطی فرنگی و اختصاصی داشته است و در دورانی که عموم مردم و حتی اشراف، از لباسهای ایرانی استفاده میکردند، لباسهای این خانواده را خیاطهای فرنگی میدوختند و از حجاب، به شکل مرسوم، خبری نبود. زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایرانی، ص 153 نورالهدی میگوید: «مادرم همیشه لباسهای مرا به خیاطی فرنگی میداد که بدوزد.» دیوان منگنه، ص 6. از گرایشهای سیاسی و اعتقادی پدر و دیگر اعضای خانواده منگنه، اطلاع چندانی در دست نیست و تنها طبق اظهارات نورالهدی، خانوادهاش افرادی روشنفکر بودند و به تحصیل فرزندانشان، اهمیت بسیار میدادند؛ همان، ص 3. اما به نظر میرسد این اظهار نظر، بیشتر تحت تأثیر فضای روشنفکری در عصر پهلوی بوده است؛ با توجه به تمایل فراان رجال قاجار به فرنگ و مدها و رفتار فرنگی، داشتن معلم سرخانه فرنگی یا تحصیل فرزندان به روش غربیها نوعی اظهار فخر به دیگران محسوب میشد. با توجه به اینکه در منابع تاریخی و در جریانات سیاسی زمان قاجار و مشروطه، کمتر اسمی از پدر نورالهدی برده شده، تا آنجا که نویسنده، در میان منابع موجود جست و جو کرده، تنها کسروی در کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان نقل میکند که در سال 1330 بهدنبال هجوم روس به آذربایجان، مشیر دفتر به همراه فرد دیگری به نمایندگی از صمدخان به تبریز آمدند (احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص 302). به نظر میرسد که پدر او هم مانند دیگر رجال قاجار، کمتر در مسائل سیاسی و اجتماعی وارد میشده است گرایشهای فکری و اعتقادی با توجه به این که نورالهدی از کودکی تحت آموزش و تربیت مستقیم معلمان فرانسوی قرار داشته، و طبیعی است که شیفته فرهنگ غرب باشد. او خود و خانواده خویش را روشنفکر معرفی کرده در فعالیتهای اجتماعی، همه تلاش خود را به کار گرفته تا فرهنگ مردم ایران را به سوی فرهنگ و شیوه زندگی غربی سوق دهد. او و همفکرانش تحت تأثیر آموزههای میرزا ملکم خان، بزرگترین روشنفکر آن زمان، میکوشیدند تا آموزههای غربی را در لباس دین، در جامعه آن روز گسترش دهند.**بلنت مصرشناس و سیاستمدار انگلیسی، از زبان ملکم نقل میکند: «از راه تحصیل...کیفیت ترتیب و تنظیم انجمنهای مخفی و سری و تشکیل محافل فراماسونی را آموختم... و ازاین جهت نقشه عمل خویش را در لفافه دین، که با روحیات مردم ایران سازگارتر بود، پوشیدمو چون به کشور خود بازگشتم، بزرگان پایتخت و دوستان خودم را که احساس احتیاج بهاصلاح ملل اسلامی میکردند، پیش خواندم و به ذیل شهامت و شرافت معنوی ایشان دستتوسل زدم».( محیط طباطبائی، مجموعه آثار میرزا ملکم خان، ص (لب)). برای همین، بسیاری مواقع، به نزد علما میرفتند و تلاش میکردند تا برای کارهای خود، از آنان مجوز بگیرند. مثلاً وقتی که به دنبال عکس العمل شدید مخالفان مدارس دخترانه، همچون اعضای دیگر هیئت مدیره جمعیت نسوان وطنخواه، به دیدار عدهای از روحانیون رفتند و به آنان یادآور شد که زنان در صورت با سواد شدن ... با خواندن اوراد و ادعیه، بیشتر به اسلام خواهند گروید. (دائره المعارف زن ایرانی، ص 898 و 899). در باره عقاید دینی نورالهدی، اطلاعات چندانی در دست نیست و از نوشتههایش هم در اینباره چیزی به دست نمیآید؛ اما روش زندگی و عکس هایی که از زمان جوانی او به جای مانده، نشان دهنده عدم تقیدش به حجاب و پوشش اسلامی است. عضویت او در «کانون بانوان» (مرکز رسمی کشف حجاب در ایران) و «جمعیت نسوان وطنخواه» و تلاش برای دین زدایی از زنان کشور میتواند دلیلی بر گرایشهای سوسیالیستی وی باشد؛ زیرا این جمعیت، در مجلهای به نام «نسوان وطنخواه»، که ارگان رسمی این جمعیت به شمار میرفت و نورالهدی در آن مقاله می نوشت، دارای گرایشهای سوسیالیستی بود. از سوی دیگر، او در مجله «زبان زنان» به سردبیری صدیقه دولتآبادی نیز فعالیت میکرد. این مجله نیز دارای گرایشهای سوسیالیستی بوده است. فصلنامه گفتگو، زمستان 1382، ش 38 ، ص 63؛ زبان زنان، 7 ربیع الثانی 1339. بنابراین، در باره او یا دستکم میتوان ادعا که به آموزههای دینیِ شیعی اعتقاد نداشته است. فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شکست در ازدواج، در آغاز زندگی، خانم منگنه را مدتی منزوی و گوشهگیر کرد؛ ولی پس از چندی، با مشارکت در تأسیس «جمعیت نسوان وطنخواه»، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را آغاز کرد. ر ک: زن در ایران و جهان، ص 154. که بیش از نیم قرن ادامه داشت. ر ک: همان، ص 153. نورالهدی در باره نقش خود در تاسیس این جمعیت میگوید: برای اطلاع بیشتر درباره فعالیتهای جمعیت نسوان وطنخواه، ر .ک: مجله حوراء، ش 5 (سایه روشن). «جمعیت نسوان وطنخواه، از بانوان ترقیخواه، در سال 1301 خورشیدی تشکیل گردیده بود. جمعی از بانوان، کمر همت بسته بودیم برای بنیان گذاری ترقیات، آزادی، پیشرفت و تعلیمات وبهطور کلی، برای بهبود زنان عالم! قد علم کرده بودیم. هیأت مدیره آن، ده نفر از بانوان منتخب جمعیت بودند که رئیس جمعیت مزبور، با انتخاب اعضا، خانم محترم اسکندری و این جانب در آن هیأت منشی اول انتخاب شده بودم». خانم منگنه افزون برداشتن مسؤولیت منشی اول، کار دعوت از اعضا و ایراد برخی سخنرانیها را نیز به عهده داشت. وی در این باره مینویسد: «هر هفته، جلسات منظم سخنرانی داشتیم. خود من، هر هفته سیصد کارت دعوت را می نوشتم و به خانه زنان می فرستادم. آن زمان، تلفن در همه خانه ها نبود و من این کار را به وسیله مستخدمین خودم انجام می دادم». نورالهدی منگنه، شمه ای از سرگذشت من. پس از درگذشت نخستین رئیس این جمعیت، باز در رأیگیری تازه، وی دوباره به سمت منشی اول انتخاب شد و همان کارها را تا انحلال این جمعیت انجام میداد. دیوان منگنه، ص 12 ـ 13. از دیگر فعالیتهای مهم خانم منگنه، نوشتن مقاله برای مجلات آن زمان بود که از جمله، میتوان از مجلههای زیر نام برد ـ مجله نسوان وطنخواه، که در سال 1302 شمسی به صاحب امتیازی بانو شاهزاده ملوک اسکندری منتشر میشد. ـ ستاره ایران و مجله زبان زنان، به صاحب امتیازی صدیقه دولتآبادی. ـ روزنامه بانوان، متعلق به فخر عظمی ارغون. ـ روزنامه زن امروز،به صاحب امتیازی بدر الملوک بامداد، که وی مقالات بسیاری در آن منتشر کرد. زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، ص 24 و 25. ـ تألیفات نور الهدی عبارتند از: ره آموز خانواده، دوست شما، صحنههای زندگی پندآموز، ناقوس، فانوس، آداب معاشرت و تدبیر منزل ، دیوان اشعار و تگرگ گلگشت. همان، ص 25 و 26. غیر از اینها خود او نیز ماهنامه بی بی در 1334 منتشر کرد که مجلهای عملی، ادبی و انتقادی بود. همان، ص 26، کنگره زنان شرق خانم منگنه در همه کمیسیونهای نسوان وطنخواه، همان، ص 25 و 26. که مهمترین آنها، کنگره زنان شرق بود، عضوی مؤثر به شمار میآمد. همسو با سیاستهای دینزدایی و غربگرایی پهلوی اول و در راه تغییر فرهنگ دینی زنان و آمادهسازی زمینه کشف حجاب، در پاییز سال 1311، کنگره زنان شرق، در تهران برگزار شد. در این کنگره، زنان تجددطلب و غربگرا، از کشورهای عرب دعوت شده بودند که در بین آنان میتوان از خانمها نورحماده از بیروت، حنیفه خوری از مصر و سید فاطمه از عراق نام برد. خانم منگنه در این باره مینویسد: «ما چندین کیمسیون تشکیل دادیم... و اینجانب در همه این کمیسیونها شرکت داشتم. هر روز جلسهای به نام کنفرانس و با حضور خانمهای عرب دایر میشد و مذاکراتی درباره بی حجابی و ترقی زنان مطرح میگردید». در پایان این کنگره، خانم مستوره افشار، رئیس جمعیت نسوان وطنخواه"، در گزارش خود، از فعالیتهای خانم منگنه و بعضی دیگر از فعالان این جمعیت، مانند محترم اسکندری، نامی نمیبَرد و همین امر، باعث خشنودی آنان میشود، بهگونهای که پس از این کنگره، نورالهدی و عدهای از زنان تجدد طلب، از جمعیت نسوان وطنخواه "کنارهگیری کردند. دیوان منگنه، ص 15. کنارهگیری خانم منگنه فقط نه به این دلیل که در گزارش، نامی از او برده نشده است، نشان از آن دارد که شعارهای ایشان در حمایت از زنان و آزادی آنان از واقعیت تهی و تنها برای خودنمایی و کسب شهرت بوده است. نکته جالب، این است که در عکسی که خانم منگنه در کتاب خود (دیوان نورالهدی منگنه) از این کنگره چاپ کرده، دیده میشود که تنها زنان دعوت شده خارجی و بعضی از زنان متجدد، مانند او و صدیقه دولتآبادی، بیحجاب هستند؛ اما دیگر زنان شرکت کننده در کنگره، چادر و حجاب کامل دارند و این، ریشهدار بودن پوشش چادر، در بین زنان ایرانی عصر رضا شاه را نشان میدهد. کانون بانوان در سال 1314، رضا شاه به علی اصغر حکمت، وزیر معارف، دستوی مردهد که جمعیتی از زنان آزادیخواه تهرانی تشکیل دهد. این جمعیت، میبایست اساسنامهای تهیه کرده، در اختیار وزیر معارف بگذارد و از بخواهد که حمایت خود را از آنان اعلام کند. بعدها این جمعیت «کانون بانوان» نامیده شد. کانون بانوان به ریاست شمس پهلوی و زیر نظر وزارت معارف، در تاریخ 22 اردیبهشت 1314، برای زمینهسازی رفع حجاب تأسیس شد. ریاست بعدی آن را بر عهده هاجر تربیت و سپس صدیقه دولت آبادی گذاشتند ر. ک: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص 383 و 382. . نورالهدی منگنه نیز آغاز ابتدای تأسیس، در هیأت مدیره کانون، فعالیت میکرد. خود او دراین باره میگوید: «بعد از چندی، صدیقه دولتآبادی (مدیرکانون بانوان) که از دور و نزدیک با هم آشنایی داشتیم ، از من خواهش کرد، که عضو هیئت مدیره کانون بانوان شوم. من هم قبول کردم. مدتی در کمیسیون ادبی کانون بانوان و سایر قسمتها با خانمها همکاری داشتم و در مجله زبان زنان، که مدیر مسؤولش، خانم دولتآبادی بود، مقالات مینوشتم و تقریباً تمام ترجمههای آن به قلم من بود. همچنین به سخنرانیهای تربیتی و اجتماعی خودم برای روشن نمودن اذهان، ادامه میدادم؛ چنانکه در سخنرانیهای پرورش افکار، در سال 1319، مورد تقدیر ملوکانه واقع شدم». دیوان منگنه، ص 16. مشکلات منگنه در کانون بانوان بنابر گفتههای خود نورالهدی، وی با دو مشکل روبه رو بود که سرانجام، باعث کنارهگیری او از کانون شد. یکی اینکه عموم مردم با کشف حجاب اجباری مخالفت میکردند. از اینرو، هرچند از اهرم قدرت برخوردار بود و سرنیزه رضا شاه از او حمایت میکرد، امامورد تنفر عموم مردم و به و از نظر زندگی اجتماعی، با مشکل روبهرو بود. مردم، به ویژه زنان به او ناسزا میگفتند و به سویش سنگ پرتاب میکردند. خود او در این باره میگوید: «تحریکات برای بازگشت دوران چاقچور و چادر و احوال زندگی اندرونی، در گوشه و کنار ادامه داشت. مخالفین آزادی زن، در کوچه و خیابان، بهما سنگ پرتاب میکردند...» مشکل دوم وی، با شخص صدیقه دولتآبادی بود؛ زیرا در زندگی و روش کاریاش مستبد بود. منگنه دراین باره میگوید: «اوضاع کانون بانوان طوری است که در آنجا رأی وانتخاب و مشورت، در هیچ یک از شوؤن در کار نیست، [وکارها] فقط با میل خانم صدیقه دولتآبادی انجام میگیرد . به مناسبت آن که در مسائل و جریان امور، مشورت درکار نبود و این رویه، با ذوق من سازگاری نداشت ، ناچار از شرکت در کانون بانوان کناره واستفعا کردم؛ زیرا این روش، تناسب با هیچ یک از اجتماعات ممالک متمدن جهان ندارد». همان، ص 18. تلاش برای تغییر فرهنگ بومی اساس فرهنگ هر جامعه را زنان آن جامعه تشکیل میدهند؛ زیرا تربیت و پرروش نسل آینده، عهده آنان است. منگنه نیز پی برده بود که بهترین روش برای تغییر فرهنگ یک جامعه، ایجاد تغییر در زنان، بهویژه زنان طبقه متوسط است. او خود میگوید: «عقیده من این بود که باید مادران و خانواده ها را اصلاح کرد و مادر آزموده تحویل جامعه داد. این رستاخیز را باید از طبقه پایین آغاز کرد و میباید بدون تظاهر، زنانی را که فاقد پرورش و آموزش هستند، جمع کرد و برای آنها سخنرانی کرد. با مهر و محبت به آنها فهماند که دنیا و جامعه و خانواده، از آنان چه می خواهد. بنابراین، مقالات زیادی تحت عنوان «لزوم تربیت زنان» در مجله نسوان وطنخواه نوشتهام». شمهای از سرگذشت من بنابراین، زنان این کشور، هدف تلاشهای فرهنگی نورالهدی منگنه و همفکرانش قرار میگیرند؛ زیرا با تغییر فرهنگ زنان یک کشور، فرهنگ همه افراد آن کشور تغییر میکند. او برای زمینهسازی رفع حجاب و کشاندن زن به سوی همدوشی تمام عیار با مردان، همه تلاش خود را به کار میگیرد و از آنجا که خطی خوش و طبع شعر داشت و به زبان فرانسه نیز مسلط بود، تا حدودی نی در این زمینه، به موفقیت دست یافت. همکاری با دستگاه استبداد خانم منگنه که تقریباً در همه نوشتههایش، از تمدن و فرهنگ و مشروطیت (دموکراسی) دم میزند و حتی دلیل کنارهگیری خود از کانون بانوان را استبداد رئیس آن، یعنی خانم دولتآبادی میداند، مشخص نیست که چرا از استبداد بزرگتر، یعنی رضا شاه غافل است و آن را میپذیرد. حتی وقتی به علت سخنرانیهای آنچنانی خود، برای به اصطلاح روشن ساختن اذهان زنان، در سال 1319 مورد تقدیر ملوکانه قرار میگیرد، در کمال افتخار، عین تقدیر نامه را در کتاب خود چاپ میکند و اذعان میکند که نه تنها در کانون بانوان، با دستگاه حکومتی همکاری میکرده، بلکه عضو هیئت رئیسه آن نیز بوده است. از آن مهمتر، عضویت او در جمعیت نسوان وطنخواه و همکاری این جمعیت با دستگاه استبداد است، به گونهای که برگزاری و تشکیل کنگره زنان شرق، بدون همکاری این جمعیت، امکانپذیر نبوده است. او در اینباره مینویسد: «دو نفر از آقایان، یعنی مرحوم شاهزاده محمد هاشم میرزای افسر و آقای اورنگ گویا، از طرف تیمورتاش وزیر دربار وقت ، خانمها را به جمعیت نسوان وطنخواه معرفی و با دستیاری جمعیت ما، مقدمات تشکیل کنگره را فراهم ساختند». دیوان منگنه، ص 14 ـ 15. او نباید فراموش کرده باشد که این جمعیت، از سال 1302، محرمانه از رضاشاه کمک مالی دریافت میکرد. زن در ایران و جهان، ص 143. درست مثل این که مرگ مشروطه و آمدن رضا شاه، برای اینان یک موهبت الهی بوده است؛ زیرا اگر سرنیزه رضا شاه نبود، چگونه میتوانستند در برابر مردم مقاومت کنند و فرهنگ غرب را به زور سرنیزه در ایران اسلامی رواج دهند؟ چنان که بسیاری از مشروطه طلبان، مانند تقی زاده، از به قدرت رسیدن رضا شاه، خوشحال شده و اذعان کردند که او همان کاری را میکند که آنان از مشروطه انتظار داشتند و آرزو میکردند. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: علی، ابوالحسنی، آخرین آواز قو، ص 30 و 31. نورالهدی در کهنسالی یکی از کتابهایی که نورالهدی در اواخر عمر خود و در کهنسالی نوشته، دیوان اشعار و پنجمین کتابی است که منتشر کرده است. دیوان منگنه، ص 18. نخستن بار، در سال 1335 شمسی چاپ شد. دیوان اشعار وی بسیار متنوع است و به گونهای نیست که نشان دهنده تفکری مستقل باشد؛ اما از آنجا که خود او در کهنسالی این اشعار را منتشر کرده، پختگی او را در شعرهایش را میتوان دید که شاید نشان دهنده تغییر رویه او باشد. این کتاب، بیشتر اخلاقی ـ تربیتی است. و از مضمون بسیاری از آخرین سرودههایش چنین برمیآید که در آخر تغییر رویه داده و بر خلاف اوایل جوانی، در جمعیت نسوان، که گرایشهای سوسیالیستی تندی داشت، معتدل شده و در بسیاری از اشعار خویش ایمان و تقوا را میستاید؛ مانند: نسیم صبحگاهان بانگ مرغان همیکردند بس هنگامه برپا به این معنی که آوازی سرودند که خوش بر حال با ایمان بینا که در هر بامدادان ذکر تسبیح کنندی از دل و جان سوی بالا به امید توکل چاره جویند برای کارهای نیک و زیبا دیوان نورالهدی منگنه، ص 136 در بسیاری از سرودههایش نیز از زنانی که لباس، طبق مد میپوشند و در پوشش، عفاف و حجب و حیا را رعایت نمیکنند، انتقاد کرده،آنان را نکوهش میکند همان، ص 149 و 150. و در مقابل، زنان با حیا و نجیب را میستاید. او همچنین از اختلاط زن و مرد انتقاد میکند و آن را موجب نابودی خانوادها و جامعه میداند.