خانواده(Family) قسمت دوم
آرشیو
چکیده
در شماره پیشین مطرح شد که ارائه تعریفی جامع از خانواده ـ که همه مصادیق آن را در برگیرد ـ ممکن نیست زیرا سیر تطورات خانواده، به ویژه در دوران معاصر، آنچنان عمیق و گسترده است که میان مصادیق متعدد و متکثر آن وجه مشترک و قدر جامعی نمیتوان یافت. از این رو، جامعه شناسان معاصر به جای ارایه تعریفی جامع، به بررسی و تعریف گونههای مختلف خانواده همت گماردهاند. این نوشتار نیز در شماره قبل، با تقسیم تطورات تاریخی خانواده به دو دوره «پیش از انقلاب صنعتی» و «پس از انقلاب صنعتی» به بررسی گونههای مختلف خانواده در دوران پیش از انقلاب صنعتی پرداخت. در این شماره، در ادامه بحث قبل، به بررسی و تعریف گونههای جدید خانواده پس از از انقلاب صنعتی و علل و عوامل بروز و ظهور آنها میپردازیم.متن
یادآوری : در شماره پیشین مطرح شد که ارائه تعریفی جامع از خانواده ـ که همه مصادیق آن را در برگیرد ـ ممکن نیست زیرا سیر تطورات خانواده، به ویژه در دوران معاصر، آنچنان عمیق و گسترده است که میان مصادیق متعدد و متکثر آن وجه مشترک و قدر جامعی نمیتوان یافت. از این رو، جامعه شناسان معاصر به جای ارایه تعریفی جامع، به بررسی و تعریف گونههای مختلف خانواده همت گماردهاند. این نوشتار نیز در شماره قبل، با تقسیم تطورات تاریخی خانواده به دو دوره «پیش از انقلاب صنعتی» و «پس از انقلاب صنعتی» به بررسی گونههای مختلف خانواده در دوران پیش از انقلاب صنعتی پرداخت. در این شماره، در ادامه بحث قبل، به بررسی و تعریف گونههای جدید خانواده پس از از انقلاب صنعتی و علل و عوامل بروز و ظهور آنها میپردازیم. خانواده و جایگزینهای آن پس از انقلاب صنعتی با انقلاب صنعتی، اگر چه برخی از گونههای اصیل خانواده ـ مانند خانوده هستهای مرکب از زن و شوهر و فرزندان ـ باقی ماند و به حیات خود ادامه داد. امّا رقیبان جدیدی پا به عرصه گذاشتند که با نمونههای قبلی و شناخته شده خانواده، هیچ وجه اشتراکی نداشتند جز آن که نام خانواده را یدک میکشیدند. اگر به ذهن شما خطور کند که با وجود این تفاوتهای ماهوی، چرا گونههای جدید از سوی صاحبنظران و محققان اجتماعی «خانواده» نامیده شدهاند، پاسخ روشنی به آن وجود ندارد. با این حال میتوان احتمال داد توفیق گونههای جدید در میدان رقابت و بیرون راندن و تصرف جای خانوادههای سنتی، از اصلیترین علل اطلاق نام خانواده به رقیبان پیروز است. بهر حال وقت آن رسیده که به جایگزینهای خانواده در عصر جدید نگاهی گذرا داشته باشیم: 1 ـ خانواده تک والدی (ONE PARENT) خانواده تک والدی از دهه 1960 در مغرب زمین رواج روزافزون یافته است. خانوادههای تک والدینی، خانوادههایی هستند که فرزندان تنها با یکی از والدین خود و در اکثر موارد با مادر (90 درصد در فرانسه و 93 درصد در دانمارک) زندگی میکنند. «الوین تافلر» تافلر، الوین، موج سوم، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر فاخته، تهران 1377 در «موج سوم» و «سگالن» سگالن، مارتین، جامعه شناس تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی. نشر مرکز، تهران 1375 در «جامعه شناسی تاریخی خانواده»، این الگوی جدید از خانواده که مبتنی بر «مادر مداری» است را نماد جوامع صنعتی جدید معرفی کردهاند. از دیدگاه پارلمان اروپا، خانواده تک والدینی را باید «واحد خانواده» انگاشت و نباید در مورد آن هیچگونه تبعیض و تمییزی قائل شد. پیام یونسکو. شماره 230، ص 36 «روبرینچ» R. WINCH خانوادههای آمریکایی را به سه دسته تقسیم میکند که نوع سوم آن، خانوادههایی عبارت از مادر و فرزندان اوست. میشل آندره، خانواده و ازدواج، ترجمه فرنگیس اردلان، انتشارات و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران آمار کشورهای اروپایی نشان میدهد که بیش از 20 درصد جمعیت این کشورها ـ در دهه پایانی قرن بیستم ـ در «خانوادههای تک والدی» میزیستهاند. مور، استفان، دیباچهای بر جامعهشناسی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، نشر ققنوس، تهران، 1376 محققان اجتماعی، علت اصلی ظهور و گسترش خانوادههای تک والدی را، فردگرایی مفرط، شادمانه زیستن، و سادهسازی تشریفات طلاق در این گونه کشورها دانستهاند. پیام یونسکو، شماره 230، ص 30 تا 36 ناگفته نگذاریم که بسیاری از خانوادههای تک والدی، متشکل از مادر و فرزندی است که نتیجه روابط نامشروع است. روزنامه نیوزویک در گزارشی مینویسد که 57 درصد از کودکان نامشروع سفیدپوست در ایالات متحده با مادران خود خانوادای تک والدی را تشکیل میدهند، این در حالی است که 90 درصد کودکان نامشروع سیاه پوست نزد مادران یا یکی از اعضای خانواده نگهداری میشوند.(82 NEWS WEEK GOOT. P ) 2 ـ تک همسری پیاپی (SERIAL MONOGAMY) از دهه 1960 محققان غربی به رشد پدیدهای که «تک همسری پیاپی» نامیده میشود، علاقه نشان دادند. تک همسری پیاپی، به معنای ازدواجهای مکرر یک فرد در پی طلاقهای پیاپی است. مور، دیباچهای بر جامعهشناسی، ص 33 علت این نوع خانواده را نیز باید در روابط آزاد زن و مرد و شادمانه زیستن و آسان سازی طلاق جستجو کرد. 3 ـ خانواده کمون (COMMUNITY FAMILY) خانواده با ساختار سنتی، از دیرباز، کم و بیش، منتقدانی داشته است. در قرن نوزدهم، متفکران متعددی این موضوع را مطرح کردند که شکلهای اشتراکی زندگی باید جایگزین نمونههای سنتی خانواده شوند. در برخی از این ایدهها، اگر چه فرصت بروز پیدا کرد و به مرحله عمل رسید ولی به علت ناسازگاری با ماهیت و هویت انسانی و نیز بازی با عواطف والدین و فرزندان، به زودی از جوامع بشری رخت بربست. قدر مشترک این نوع خانوادههای اشتراکی که حساسیت انسانها و جوامع انسانی را برانگیخت، روابط زناشوئی آزاد و مشترک میان مردان و زنان، و مسوولیت جمعی برای پرورش کودکان بود. یکی از معروفترین نمونههای اجرا شده، کمون اونیدا، ONEIDA. COMMUNITY در نیوانگند آمریکا بود که در نیمه قرن نوزدهم به وجود آمد. در این اجتماع که بر پایه اعتقادات مذهبی «جانهامفری نویس» GOHN HUPHREY NOYES شکل گرفت، مردان با همه زنان پیمان ازدواج بسته بودند و همگی آنها پدر و مادران فرزندان متولد شده محسوب میشدند. این نوع از خانواده، پس از مشکلات عدیده و مختلف، بیش از سیسال دوام نیاورد و از هم متلاشی شد. از آن زمان تا کنون کمونهای فراوان دیگری در روسیه، بریتانیا و همچنین بسیاری از کشورهای غربی شکل گرفتهاند. یکی از گستردهترین تجربیاّت خانوادههای اشتراکی، پس از انقلاب اتحادجماهیر شوروی(1917) صورت گرفت. از آنجا که «انگلس» ENGELS ـ همکار مارکس ـ خانواده سنتی را سنگ بنای سرمایهداری و ارزشهای نظام سرمایهداری میدانست، دولت شوروی بر براندازی دودمان خانواده اصرار داشت. از اینرو متعاقب انقلاب اکتبر، تدابیر و سیاستهایی در شوروی در پیش گرفته شد که هدف اساسی از آنها «رهایی و آزادی زن» اعلام میگردید، از قبیل غیر دینی کردن ازدواج، برابری کامل هردو جنس، ممنوع نبودن طلاق و سقط جنین، لغو کسب اجازه و موافقت والدین برای ازدواج و امثال آنها. نقطه اوج این سیاستها قوانین مصوب 1926 بود که ازدواج را عملاً به هرگونه رابطه جنسی با جنس مخالف تعریف کرد. . در این قوانین، کوچکترین اشارهای به ممنوعیت طلاق نگردیده بود و داشتن چند همسر برای زنان جرم شناخته نشده و شوهر دیگر حق نداشت نام خود و محل سکونت خود را بر زن تحمیل کند. با این وجود، چند سالی بیش طول نکشید که خانواده اشتراکی، باعث آشوب اجتماعی شد و آثار ناگوار سیاستها ی مذکور آشکار شد. تعداد متقاضیان سقط جنین به حدی افزایش یافت که دیگر بیمارستانها جا نداشت. در 9 اکتبر 1924، «اسمیدویچ» صراحتاً اعلام کرد که وی زنانی را دیده است که فقط در عرض یک سال، چهار ـ پنج بار سقط جنین کردهاند. روحانی، ش، ازدواج و زناشویی ـ خانواده در مارکسیسم، 1363، ص 125 آمار کودکان بیسرپرست به شدت افزایش یافت. شمار این نوع کودکان در سال 1923 به تخمین پسکایا ( همسر لنین) به 7 میلیون نفر بالغ میگردید. همان، ص 123 تخریب آثار هنری و خشونت در میان جوانان رو به فزونی میرفت و سقوط شدید میزان زاد و ولد، نیروی کار را تهدید میکرد. دیباچهای بر جامعهشناسی، ص 37 مجموع این اوضاع و احوال، به زودی ضرورت تجدیدنظر در سیاستهای قبلی را آشکار کرد. در دهه 1930 استالین در سیاست رسمی کشور در این زمینه تجدید نظر کرد و از آن زمان ارزشهای خانوادگی از نوع بیشتر سنتی که بر وفاداری، مقام مادر و اهمیت نگهداری از فرزندان تأکید میکرد، دوباره اعتبار یافتند. کتاب «مری فارمر» MARY FARMER به نام «خانواده» متذکر میشود که نظامهای کمونیستی تازه استقرار یافته مانند چین و کوبا که از تجربه ناموفق شوروی عبرت گرفتهاند، واحد خانواده را به عنوان عامل نیرومند انتقال ارزشهای اجتماعی پذیرفته شده به جوانان، تشویق و ترویج میکنند. «لنین» نیز در گفت و گوهایش با «کلارا زتکین» در نظریه «خانواده اشتراکی» تجدیدنظر کرد و مخالفت صریح خود را با «پیوند عشق آزاد» اعلام کرد: «افسار گسیختگی در امور جنسی، پدیده بورژوایی است، نشانه انحطاط است. زندگی جنسی جوانان و به وفور بزرگسالان نیز، به نظر من بوژروازی تمام عیار و به سادگی، ادامه فاحشه خانههای قدیمی بورژوازیی است.» هاجری، عبدالرسول، فمینیسم جهانی و چالشهای پیشرو، بوستان کتاب، قم، 1382، ص 53 «لنین »، هم چنین در یکی از نامههایش به «انیس ارمان» (زن کمونیست فرانسوی الاصل که جزوههایی در دفاع از عشق آزاد نوشته و برای اظهارنظر وی فرستاده بود). مینویسد: من مجبورم صریحاً اعلام کنم. به شما پیشنهاد میکنم سرتاسر بخش سه مربوط به خانواده اشتراکی و عشق آزاد) را حذف کنید. کتابی، احمد، درآمدی بر اندیشهها و نظریههای جمعیتشناسی، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران. بالاخره در تاریخ8/7/1994 قانونی در روسیه به تصویب رسید که ازدواج «دفاکتو» (پیوند عملی و غیررسمی زن و مرد) را ملغا اعلام میکرد. استقرار کمونها و آبادیهای مشترک به عنوان جانشین خانواده هستهای، در دهه 1960 و 1970 نیز به چشم میخورد. مهمترین نمونه کنونی زندگی خانوادگی اشتراکی و در عین حال سازمان یافتهترین و دیرپاترین این گونه جماعت، «کیبوتص»های اسرائیل هستند. کیبوتصها، اجتماعی از خانوادهها وافرادی است که در آن بالغان (زن و مرد) با یکدیگر همزیستی جنسی دارند، به زراعت و کشاورزی مشترک میپردازند و مراقبت از فرزندان، مسؤولیت کل اجتماع تلقی میشود. بدین معنا که تمام بچهها با هم در خوابگاههای عمومی میخوابند و پرورش آنها به عهده آموزگاران متخصص و کودکیاران است و والدین خود را معمولاً در تعطیلات پایان هفته میبینند. درکیبوتصها، مالکیت اشتراکی دارایی، همراه با پرورش گروهی کودکان میباید به اعضای کیبوتصها امکان میداد که از ماهیت فردگرایانه و رقابت جویانه زندگی در جوامع امروزی بگریزند. با این وجود در طول سالها، اکثریت کیبوتصها مانند دیگر نمونههای خانواده اشتراکی ـ شیوههای زندگی متعارفتری از آنچه که در مراحل اولیه مورد توجه آنها بود برگزیدند گیدنز، آنتونی، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1376، ص 440 و روال عادی و طبیعی را پیش گرفتند. 4 ـ زندگی مشترک بدون ازدواج (COHABITATION CONCOBINEGE) این نوع از زندگی مشترک به مواردی اطلاق میشود که زوجی بدون آن که ازدواج کرده باشند، با هم زندگی میکنند و رابطه جنسی دارند. به گفته آنتونی گیدنز، این نوع از زندگی مشترک در اکثر کشورهای غربی با سرعت فزایندهای در حال گسترش است و به صورت هنجار در آمده است. خانم آندره میشل همان، ص 441 در گزارش یونسکو اعلام میکند که شمار فزایندهای از مردان و زنان در پی زندگی مشترکی هستند بیرون از مدار ازدواج قراردادی. در سراسر اروپا، افزایش شمار وصلتهای غیر رسمی، کاهش در میزان ازدواج را ترسیم میکند. تنها در فرانسه که در این زمینه بسیار عقبتر از کشورهای اسکاندیناوی است، ده درصد از زوجها ( حدود یک میلیون زوج) در دایره وصلتهای آزاد با هم زندگی میکنند. این نسبت میان زوجهای جوانی که در پاریس و حولوحوش آن زندگی میکنند و سن مرد در میان آنها کمتر از 25 سال است تا 50 درصد بالا میرود. پیام یونسکو ـ شماره 230 در نروژ و دانمارک و سوئد از هر 10 زوج 3 تا 4 زوج زندگی مشترک خارج از ازدواج دارند. این نرخ در سوئیس، انگلستان و هلند بین 1 تا 2 و در ایتالیا، اسپانیا و ایرلند و سایر کشورهای کاتولیک کمتر است.( 1991 ( HASKEY. J. در انگلستان، در دهههای پایان قرن بیستم، تعداد مردان و زنان ازدواج نکرده که خانه مشترکی تشکیل داده بودند تقریباً 300 درصد افزایش یافت.(GIDDENS.A) به همین علت، قانونگذاران بریتانیایی به ناگزیر قانونی را از تصویب گذراندند که حقوق افرادی را که با هم ـ بدون ازدواج ـ زندگی میکنند همانند حقوق زوجهای متأهل به رسمیت میشناسد. در آمریکا امّا این نوع زندگی مشترک گسترش بیشتری داشتهاست. نشریه «ریدرز دایجست» در سپتامبر 1996 در گزارشی نوشت هر ساله 350 هزار دختر نوجوان آمریکایی در سنین بین 15 تا 19 سال ( دوره دبیرستان) به سبب ارتباطهای نامشروع آبستن شده و فرزندان غیر قانونی خود را به دنیا میآورند. تحقیق دیگری در آمریکا نشان میدهد آمار این گونه روابط در دهههای اخیر، سال به سال در حال افزایش است به گونهای که از 11 درصد در سال 1970 به حدود 50 درصد در سال 1993 افزایش یافته است(28 IUSSP. 1991. P) «نشریه ریدرز دایجست» در پایان گزارش خود با دختران جوانی به گفتوگو نشسته که با روِیاهایی ازدواج با دوستان پسرشان، اتمام تحصیلات، شروع یک زندگی ایدهآل و دستیابی به یک شغل مناسب به این ارتباطات غیر قانونی روی میآورند امّا بسیار زود پردههای سرابگونه این اوهام به کنار رفته و واقعیت زندگی خود را نشان میدهد؛ معالاسف این بیداری درست در زمانی به دست میآید که این دختران جوان دیگر فرصتی برای برخورداری از یک زندگی سالم و ایده آل ندارند. در یکی از این گفتوگوها، به نقل از یکی از دختران آسیبدیده مینویسد: ای کاش زمان به عقب باز میگشت!ای کاش من به عنوان عضوی از خانواده در میان والدینم جای داشتم!ای کاش هنگامی که زمینههای ایجاد یک ارتباط نامشروع برایم فراهم شده بود، کمی هم به زندگی آیندهام میاندیشیدم و این گونه به پایان خط نمیرسیدم. روانشناسان اجتماعی و جامعهشناسان در بررسی علل رویکرد گسترده جوامع غربی به این نوع از زندگی مشترک، «آزادی روابط زن و مرد» را عامل اصلی و تعیین کننده بر شمردهاند. به بیان دیگر، روابط آزاد بین زن و مرد مسیری است که در پایان به روابط جنسی بیرون از چارچوب خانواده میانجامد. برای مثال میتوان به نظریه «هورنای» اشاره کرد. به عقیده او، در اجتماعاتی که روابط جنسی، آزاد است، بسیاری از احتیاجات روانی شکل تمایلات جنسی پیدا میکنند و به صورت عطش جنسی در میآیند. اسلامی نسب، علی، رفتارهای جنسی انسان، نشر حیّان، 1376 مطالعات و تحقیقات انجام شده در آمریکا و کشورهای اروپایی، نظریه هورنای را تأیید کرد. در حقیقت تمایلات و کششهای شدید غریزی و جنسی میان زنان و مردان از یک سو و فرصتهای متعددی که در غرب برای ارتباط آزاد زن و مرد به وجود آمده است، افزایش چشمگیر روابط زناشویی نامشروع (کنکوبیناژ) را به دنبال داشته است. «هانت» HUNT نتایج تحقیقات خود را درباره رفتارهای جنسی مردان و زنان در مقایسه با تحقیقات «کین»، در کتابی به نام «رفتارجنسی» منتشر کرد. نتیجه مقایسه تحقیقات «هانت» و «کین» که در 24 ایالت از ایالات متحده انجام شده است، بیانگر آن است که در دهههای اخیر آمیزش جنسی قبل از ازدواج بر اثر«آزادیهای جنسی» افزایش یافته است با این حال آمریکائیان سعی کردند نتایج تحقیقات هانت را اشتباه جلوه دهند تا خود را از مشکلات مربوط به آن نجات دهند. رفتارهای جنسی انسان، ص 20 در این میان، مسئله مهم تر، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی تشکیل زندگیهای مشترک بدون ازدواج است. برای آگاهی از پیامدهای اجتماعی و فرهنگی کنکوبیناژها، باید جاده روابط نامشروع در غرب را تا پایان پیمود. به بیان دیگر نانی را که آموزههای سکولاریسم و لیبرالیسم بر سر سفره جوامع غربی گذاشتهاند، اگر چه در ظاهر به روابط آزاد جنسی و گسترش آن ختم شد ولی واقعیت پنهان آن سقط جنین، موالید نامشروع، رشد منفی جمعیت و انقراض تدریجی نسل، خشونت و آزار جنسی، تجاوز علیه زنان، خانوادههای تک والدینی، بیماریهای عفونی، واخوردگی جنسی، گرایش به همجنس بازی، روسپیگری، تجارت فحشاء و در نهایت فروپاشی خانواده بود که از آن به «بحران اخلاق و خانواده در غرب » یاد میکنند. نشریه ریدرز دایجست در سپتامبر دهه شصت نوشت: اندوه و پشیمانی، آوارگی، جرم و خیانت، فروپاشی خانواده و ناتوانی در آیندهنگری از نتایج عام روابط آزاد در جامعه ایالات متحده آمریکاست. سند چهارمین کنفرانیس جهانی ( پکن 1995) نیز ضمن تأیید پیامدهای روابط بیرون از چارچوب خانواده، در ماده 93 اعلام میکند: «دختران جوان هم از نظر زیست شناختی و هم از نظر ویژگیهای روانی اجتماعی در برابر سوءاستفاده و خشونت و روسپی گری و نیز پیامدهای روابط جنسی بیمحافظ و پیش از بلوغ، آسیب پذیرند. روندی که هم اینک در راستای تجربه زود هنگام جنسی پیش میرود، همراه با فقدان اطلاعات و خدمات، احتمال خطر آبستنیهای ناخواسته و بسیار زود هنگام، آلودگی به ایذر و اکثر بیماریهایی که انتقالشان از طریق دستگاه جنسی است و نیز سقط جنینهای ناایمن را افزایش میدهد.» مطالعه و بررسی پیرامون یکایک علل و پیامدهای روابط آزاد در غر ب، اگر چه ضروری و مفید است ولی از حوصله این مختصر بیرون است.**برای اطلاعات بیشتر در این باره رجوع کنید به : «فمنیسیم جهانی و چالشهای پیشرو»، عبدالرسول هاجری، بوستان کتاب، 1382 و فرصت دیگری را میطلبد. 5 ـ مجرد ماندن «تجرد» نیز یکی دیگر از گزینههایی است که جایگزین خانواده در غرب شده است. نشریه «پیام یونسکو» در مبحثی تحت عنوان «خانواده در گذشته و حال اروپا » اعلام میکند که بیشتر کشورهای اروپایی در حال حاضر با تجربه افزایش شمار افراد مجرد و به ویژه جوانانی روبهرو هستند که مجرد زندگی میکنند. مطالعات نشان میدهد که در فرانسه 27 درصد مردان 30 تا 40 ساله و 26 درصد زنانی که در همان گروه سنی قرار دارند، تنها زندگی میکنند.پیام یونسکو، شماره 230. در آمریکا، این درصد بین دهه 60 و 90 از 21 درصد به 38 درصد افزایش یافته است R. T. SCHAE FER, 1989, P 327. تحلیلگران اجتماعی چندین عامل را ( مانند تأخیر در ازدواج، افزایش میزان طلاق و تعداد فزاینده افراد سالخوده که همسران آنها در گذشتهاند ) در افزایش این پدیده در غرب مؤثر دانستهاند.**جامعه شناسی، گیدنر، ص 443 اما مهمترین عامل همان چیزی است که «پیتر استین» STEIN در نتایج تحقیقاتش به آن رسید. افراد مجردی که «استین» در این مطالعه میدانی با آنها مصاحبه کرده است، اعلام کردهاند: تجرّد، از نظر تجربیات جنسی تنوع بیشتری را فراهم میسازد و مشکلات و مسؤولیتهای اقتصادی کمتری دارد و به طور کلی از آزادی و استقلال بیشتری برخوردارند! همان، ص 443،