چکیده

تدبیر منزل، تربیت فرزندان و همسر داری، از دیرباز، در حوزه مسؤولیت و نقش‏های اجتماعی زنان بوده است؛ اما در جوامع مدرن و صنعتی زنان افزون بر نقش مادری و همسری، پا به پای مردان و برابر با آنان به کار بیرون از خانه پرداختند. به این تعدد نقش که قاعدتاً فشار مضاعفی را بر جسم و روان زنان تحمیل می‏کند، در جامعه شناسی، فشار مضاعف می‏گویند. که توضیحات بیشتر را در این مقاله پی می گیریم.

متن

تدبیر منزل، تربیت فرزندان و همسر داری، از دیرباز، در حوزه مسؤولیت و نقش‏های اجتماعی زنان بوده است؛ اما در جوامع مدرن و صنعتی زنان افزون بر نقش مادری و همسری، پا به پای مردان و برابر با آنان به کار بیرون از خانه پرداختند. به این تعدد نقش که قاعدتاً فشار مضاعفی را بر جسم و روان زنان تحمیل می‏کند، در جامعه شناسی، فشار مضاعف می‏گویند. آندره میشل(از نظریه پردازان معاصر فمینیست) درباره تعدد و تنوع وظایف زنان در جوامع پیش رفته، با عنوان «سر نوشت تراژیک» می‏نویسد: مطالعات در ایالات متحده، فرانسه، لهستان، روسیه و سوئد نشان می‏دهد که حتی اگر زن در خارج از منزل کار کند، سنگین‏ترین وظایف مربوط به کار منزل را بر دوش دارد و شوهرش در کار منزل، بر اساس برابری، به او یاری نمی دهد. باقر ساروخانی، مقدمه‏ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران، انتشاران سروش، 1375 مارتین و رابرتز در تحقیقات خود متوجه شدند که 99% از زنان، بدون توجه به مشاغلشان(تمام وقت یا نیمه وقت) خانه دار هستند و با وجود فعالیت هر چه بیش‏تر آنان در امر اشتغال، از لحاظ ساعات کاری، تغییر چشم گیری در وظایف خانوادگی آنان به چشم نمی خورد. شهلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، تهران، انتشارات روشنگران، 1376 به گفته مارتین سگالن، حل و فصل تضاد بین وظایف مادری و حرفه‏ای، بسیار دشوار است؛ مثلاً در 82 % از خانواده‏ها مادر(شاغل) خوراک را آماده می‏سازد. در حالی فقط در 2% از خانواده‏ها پدراین مسؤولیت رابر عهده می‏گیرد. به عقیده او، چه مادر شاغل باشد و چه نباشد، میزان پیش رفت به سوی سهیم شدن زن و مرد در امور خانه داری، عملاً کم‏تر از آن است که شاید نظرخواهی‏های عمومی مدعی اثبات آن بوده‏اند. کار زن، هر چه باشد به آن معنا است که مرد یک شغل دارد و زن دو شغل: یکی حرفه‏ای و دیگری خانه‏ای. شوهران علاقه ندارند هر روز ظرف‏ها را بشویند یا شام تهیه کنند. پختن غذا، آن هم پیش از این که کت خود را بیرون آورده باشند و جواب دادن به بچه‏ها که همه با هم سخن می‏گویند و می‏خواهند توجه شخص را به خود جلب کنند، در واقع، کارهایی است که هیچ شوهری حاضر نیست همسر خود را از انجام دادن آن محروم سازد. در جامعه امروزی، همه چیز دست به دست هم می‏دهند تا بار مسؤولیت مادران را سنگین‏تر سازند. مارتین سگالن، جامعه شناسی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، چاپ سعدی، تهران، 1370 شرلی اسلون فیدر در کتاب بار سنگین زنان شاغل درباره نتایج به دست آمده از مصاحبه با زنان شاغل در جوامع غربی، شرح می‏دهد که زنان شاغل از تلاش برای هماهنگی میان کار بیرون شان و مسؤولیت‏هایشان در مقام همسر، مادر و زن خانه دار تا چه اندازه خسته و فرسوده شده‏اند. مارلین فرنچ این رویکرد را جنگ جوامع صنعتی، علیه زنان تلقی کرده است. به اعتقاد او وقتی مادری بچه‏های خردسال دارد و مجبور است پس از هشت ساعت یا بیش‏تر کار بیرون، کار منزل را هم انجام دهد، امری دشوار و پر زحمت جلوه می‏کند. زن‏ها از این که منحصر به فرد، مسؤولیت کار‏های خانه را بر عهده دارند، شکایت دارند؛ زیرا هم باید چندین برابر کار انجام دهند و هم این که تقسیم کار منزل، عادلانه نیست. مالین فرنچ، جنگ علیه زنان، ترجمه توراندخت تمدن(مالکی)، علمی، تهران، 1373 موج اشتغال زنان در بیرون از خانه، از انقلاب صنعتی آغازشد؛ اما با فعالیت‏های گسترده جنبش‏های مساوات طلبانه فمینیستی گسترش یافت و نهادینه شد. آندره میشل، جنبش اجتماعی زنان، ترجمه دکتر هما زنجانی زاده، نشر نکیا، مشهد، بهار 1377 این رویکرد، اگر چه با هدف استقلال اقتصادی زنان و آسان سازی امر ازدواج آنان پا گرفت، جامعه شناسی خانواده، صص 171 ـ 170 اما فمینیست‏ها به زودی متوجه شدند که ناخواسته به نفع مردان گام برداشته‏اند و با کاستن از فشار‏های کار بیرون از منزل، مردان آن را بر جامعه زنان تحمیل کرده‏اند. به بیان دیگر، اشتغال زنان نه تنها به برابری زنان ومردان کمکی نکرد، بلکه نابرابری‏های موجود را تعمیق کرد و مشکلات گسترده تری را برای آنان به ارمغان آورد. برای آشنایی بیشتر با پیامدهای اشتغال زنان رجوع کنید به کتاب‏هایی که در این نوشتار نامی از آنها برده شد چسترتون در همین باره اظهار نظر کرده است که من در منکر آن نیستم که زنان قبلاً مورد رفتار ناشایست و حتی در معرض شکنجه قرار می‏گرفتند؛ ولی به عقیده من، وضع آنان هیچگاه به اندازه امروز، که فرمانروای خانه و نیز رقیب اداری مردان هستند، رقت بار نبوده است. جامعه شناسی خانواده، ص 172 ناکامی همه تدابیر اتخاذ شده ازسوی جریانات فمینیستی، در فرو کاستن از فشار مضاعف و دیگر پیامدهای اشتغال بانوان، موجب اعتراض روز افزون زنان(‏هایدی هارتمن 1981) و موج تازه‏ای در مغرب زمین شده است که از آن، به بازگشت به خانه یاد می‏کنند. روزنامه انگلیسی زبان ملت و جهان، در مقاله‏ای با نام «بازگشت زنان به خانه» می‏نویسد: «در ایالات متحده امریکا، بسیاری از زنانی که کودکان خردسال دارند، به علت وظیفه خطیر نگه داری از کودکانشان، مشاغل خود را رها کرده و به مادران تمام وقت تبدیل شده‏اند. اگر چه این روند، هنوز مانند زمین لرزه‏ای بزرگ نیست، اما نشانه‏هایی حاکی از وقوع یک تحول فرهنگی بزرگ در میان این مادران و هم چنین تغییر اولویت‏های آنان در پیوستن به مکتب جدیدی هستند که دیوید بالنکن هولن، رئیس مؤسسه ارزش‏های آمریکا آن را «مکتب جدید طرفداری از خانواده» می‏نامد. یک خانم 36 ساله اهل اوهایو، به نام ایورا مالدونادو، که فعالیت‏های بسیاری در بیرون از منزل داشت، پس از بچه دار شدن، از این فعالیت‏ها کاست. وی دلیل این کار خود را این گونه بیان می‏کند: «ما به کودکان خود، در این جامعه، خیلی چیزها می‏دهیم؛ اما آن چه به آنان نمی دهیم، ارزش‏ها، سنت‏ها، وقت و از همه مهم‏تر با مادر بودن است و این آن چیزی است که کودکان امروز تشنه آن هستند». این مقاله، با شعری از شاعر بزرگ، هنری ود روژت لانگ فلو به پایان می‏رسد: «در خانه بمان، قلب من! و استراحت کن، قلب‏های حافظ خانواده، خوشبخت‏ترند».

تبلیغات