آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

خدایا شاه ما را صحت کامل کرامت کن
به غیر از«درد دین»از دردها او را حمایت کن
در میان انواع و اقسام منابعى که به نحوى مى‏توان در دریافت اندیشه سیاسى یک دوره از آنها بهره گرفت، باید به شعر سیاسى توجه کامل داشت. طبیعى است که این دریافت مى‏باید با توجه به جایگاه شعر در بازگو کردن اندیشه‏هاى عامه باشد.شعر سیاسى دوره صفوى چندان گسترده نیست؛آن مقدار نیز که وجود دارد، همانند سیار منابع سیاسى این دوره، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.پیش از این، چکامه«مکافات نامه»که یک‏هزار و چهارصد بیت شعر در زمینه تعلیل سقوط دولت صفوى بود، در کتاب«علل بر افتادن صفویان»چاپ کردیم.در اینجا مرورى کوتاه بر اشعار سیاسى صائب تبریزى داریم.
میرزا محمدعلى پسر میرزا عبد الرحیم، مشهور به صائب، در اصل تبریزى است اما وى در اصفهان رشد یافت و در همانجا مدفون شد.شرح حال تفصیلى وى را استاد گلچین معانى در مقدمه«فرهنگ اشعار صائب»و نیز در«کاروان هند»آورده است.صائب لرزند یکى از تاجران تبریزى بود که به همراه پدر به اصفهان آمد.چند سالى را در عهد جوانى در هند گذراند و پس از آن به اصفهان آمده در آنجا رحل اقامت افکند.وى در شعر مقام و منزلتى بزرگ یافت و عنوان مشهورترین غزلسراى دوره صفوى و بنیان‏گذارى مکتبى نوین را به خود اختصاص داد.وى در سن نود سالگى، به سال 1087(ه.ق)در اصفهان درگذشت و در تکیه درویش صالح که معتقدش بوده، مدفون شد. (1) صائب غزلسراست و کمتر به شعر سیاسى یا حماسى و امثال ذلک توجه دارد.با این حال، در طول زندگى خویش، در برخورد با سلاطین متعدد، اشعارى در مدح و مرثیه آنان سروده است.وى در این اشعار به تمجید از شخصیت آنان پرداخته و بخش مهمى از اشعار خویش را به تمجیدان بى‏پایه، بر پایه استعارات و تشبیهات تخیلى بنا کرده است.با وجود این، مى‏توان در لابلاى اشعار او، حساسیتهاى ذهنى وى را در زمینه سیاست دریافت.این حساسیتها بازتاب افکار و اندیشه‏هاى بخشى از عامه مردم است.
اشعارى که انتخاب شده، از چند قصیده او در ستایش از سه شاه صفوى مى‏باشد.نخست شاه صفى است که از سال 1038-1052(ه.ق)سلطنت کرده است.پس از آن شاه عباس دوم است که در فاصله سالهاى 1052-1077 سلطنت کرد. سومین شاه معاصر وى، شاه سلیمان است که از سال 1077-1105 حکم راند و صائب یازده سال نخست سلطنت او را درک کرد.بر پایه شعرى از او که ماده تاریخى در تعمیر یکى از روضات متبرکه دارد، وى تا سال 1087 زنده بوده است (2) به نقل ملیحاى سمرقندى وى به سال 1087 درگذشته است.
قصیده‏هایى که اشعار مقاله ما از آنها برگزیده شده، در مجلد ششم دیوان صائب(به کوشش محمد قهرمان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1370).
1-صفویان مدافع تشیّع دوازده امامى
نزاع دولت عثمانى و صفوى از یکسو، و نزاع ازبکان با صفویان از سوى دیگر نشان آن بود که على رغم فشار تسنن از دو سوى بر ایران، دولت صفوى حامى و حافظ تشیّع امامى است.دو دولت عثمانى و صفوى، صرف نظر از مطامع شخصى خویش، به هر روى، نشان دو گرایش مذهبى بودند.در چنین شرایطى، مردم و حتى عالمان، براى حفظ تشیع در برابر سلطه‏جویى خلافت عثمانى، خود را ملزم به دفاع از دولت صفوى مى‏دیدند.آنان، ایستادگى دولت مزبور را در برابر توسعه طلبى عثمانیان، از مهمترین دلایل حمایت خویش از دولت مزبور و مقبولیت و مشروعیت آن در میان خویش تصور مى‏کردند.صائب نیز، به همین دلیل، در ستایشهاى خود از دولت صفوى، بر این امر اصرار مى‏ورزد.او درباره شاه صفى مى‏گوید:
صاحب لواى مذهب اثنى عشر صفى
کامروز ازوست سکه دین، جعفرى عیار
خاک ره ائمه اثنى عشر تقى
کز کلک راست خانه جهان را دهد قرار
(ص 3544)
در جایى دیگر درباره همو مى‏گوید:
رواج مذهب اثنا عشر به عهده توست
بکوش و دست از این شیوه ستوده مدار
به تیغ عدل یکى کن چهار مذهب را
سفینه نبوى را ز چهار موجه برآر
(ص 3554)
و در مرثیه شاه صفى مى‏گوید:
چهارده سال هلاکى مذهب اثنا عشر
بود از شمشیر گردون صولت او پایدار
(ص 3557)
این در حالى است که شاه صفى به شاه سنى‏گرا شهرت یافته است. (3)
صائب درباره شاه عباس دوم مى‏گوید:
از رسوخ اعتقادات آسمان بنیاد شد
چون بروج آسمانى مذهب هشت و چار
(ص 3559)
و در جاى دیگر مى‏گوید:
آسمان بنیاد خواهد کرد از اقبال بلند
مذهب اثنا عشر را چون بروج آسمان
(ص 3565)
صائب درباره توسعه تشیّع در هند در عهد شاه عباس دوم و به دست او مى‏گوید:
در هند گشت خطبه اثنا عشر بلند
شد کامل العیار زر از نام هشت و چار
(ص 3568)
صائب انتظار آن مى‏برد که مکه نیز بدست شاه عباس دوم گشوده شود:
ناف عالم را به نام او بریده است آسمان
مکه را تسخیر خواهد کرد آن عالم مدار
(ص 3580)
همچنین درباره شاه عباس دوم مى‏گوید:
ز اعتقاد او مذهب اثنا عشر
یک سر و گردن گذشته از بروج آسمان
(ص 3580)
و نیز مى‏گوید:
هم دین حق گرفت ز شمشیر او رواج
همفرق ملک ازو یافت تاج افتخار
(ص 3570)
و این چنین«رواج تشیع»سبب«تاج افتخار» مى‏شود.
صائب در جاى دیگر درباره شاه عباس دوم گوید:
اول شاهان عالم، ثانى عباس شاه
افسر فرمانروایان، خاکروب هشت و چار
(ص 3577)
2-سیادت صفویان و توجیه مشروعیت
نفوذ دیرپاى سیادت در میان مسلمانان، بویژه ایرانیان و بویژه شیعیان، نیازى به شرح و بسط ندارد.دهها قیام شیعى در ایران با اعتماد به قداست سیادت از سوى علویان برپا گردید و کسان زیادى را به خود جذب کرد.صفویان نیز منتسب به این خاندان بودند.این انتساب مثل انتساب بسیارى از سادات، دلیل روشنى ندارد، در عین حال جز توسط کسروى و برخى دیگر در چند دهه قبل، مورد انکار کسى حتى عثمانیان که دشمنان قطعى صفویان بودند، قرار نگرفته بود.به هر روى آنان با اتکا به سیادت توانستند تا اندازه‏اى قدرت خویش را در میان عامه مردم نفوذ دهند.این مسأله در میان عالمان شیعه، کمتر اعتبارى براى مشروعیت نداشت، اما عامه مردم اعتناى فراوانى به آن داشتند.صائب به کرات با اشاره به این انتساب، به ستایش از آنان پرداخته و سلطنت آنان را به پشتوانه همین انتساب توجیه مى‏کند.او درباره شاه صفى مى‏گوید:
کدام فخر به این مى‏رسد که از شاهان
ترا به شاه نجف مى‏رسد نژاد و تبار
(ص 3553)
و نیز مى‏گوید:
ز جبهه تو نور ولایت بود عیان
زان سان که آفتاب نماید در آینه
صائب در مرثیه شاه صفى مى‏گوید:
داغ جانسوز شهید کربلا را تازه کرد
مرگ این شاه حسینى نسبت والاتبار
(ص 3557)
و نیز درباره همو سراید:
آفتابى بود از نور ولایت جبهه‏اش
بود کار او رواج دین حق لیل و نهار
(ص 3558)
در همانجا مى‏گوید:
طینت پاک تو از خاک شرف بو تراب
گوهر تیغ تو از صلب متین ذوالفقار
(ص 3559)
و نیز گوید:
تاج فرق پادشاهان بود از راه نسب
در حسب ممتاز بود از خسروان روزگار
(ص 3558)
صائب شاه عباس را همچون امامان که اجداد وى هستند، بهره‏مند از علم لدنى مى‏داند:
دارد از علم لدنى بهره چون اجداد خویش
پیش او طفل نوآموزى است عقل خرده دان
تیغ او دارد نسب از ذوالفقار حیدرى
چون نسازد پاک زنگ کفر از لوح جهان؟
(ص 3565)
در جایى دیگر درباره شاه عباس مى‏گوید:
سایه دست ولایت آن بلند اقبال را
پادشاهى از شکوه ذاتى او یافت شان
(ص 3580)
و نیز مى‏گوید:
در حسب ممتازى از فرمانروایان جهان
در نسب دارى شرف بر خسروان نامدار
(ص 3560)
و نیز مى‏گوید:
نتیجه اسد الله شاه دین عباس
که هست تیغ کجش شیر فتح را چنگال
(ص 3562)
در مورد دیگرى درباره شاه سلیمان مى‏گوید:
بودست ولایت پشتبانش
نگردد خصم ازو چون روى گردان؟
رساند جوهر تیغش نسب را
به صلب ذوالفقار شاه مردان
(ص 3598)
به هر روى پیوند دادن سلاطین صفوى با اجدادشان و یکى دانستن آنها در مسأله طاعت، نشانى است بر آن که در این میانه، پیوند سیادتى آنان نقش مهمى در امر«طاعت»دارد.صائب در مورد دیگرى مى‏گوید:
شود چون شامل احوال خلق لطف خدا
سریر ملک به شاهنشهى کند اعطا
بود اطاعت او، چون اطاعت جدش
فریضه‏اى که ندارد به حکم شرع، قضا
(ص 3871)
3-شاه سایه خدا
این تعبیر از رایجترین تعابیرى است که تاکنون براى توجیه سلطنت و خلافت بکار رفته است.بحث درباره ریشه این سخن در روایات اسلامى و فرهنگ عامه مقالى مستقل را مى‏طلبد.آنچه توان گفت این که روایاتى وجود دارد که به نحوى این سخن را مطرح کرده است.در این که آیا آن روایات، از حیث سند روایات درستى هستند یا نه، و این که آیا چه مدلولى دارند، باید در جاى دیگرى سخن گفت.حتى اگر در انتساب آن روایات تردید شود، باید دانست که اصل مزبور در میان عامه، نفوذى تمام عیار داشته و همواره مورد اعتنا بوده است.
صائب در اشعار متعددى از این تعبیر، در توجیه سلطنت صفویان بسیار بهره برده است.وى در شعرى که ماده تاریخ آغاز سلطنت(1038)و در گذشت شاه صفى(1052)را آورده مى‏گوید:
«ظل حق»چون بود سال شاهیش، سال رحیل
گشت«آه از ظل حق»تاریخ آن عالى تبار
(ص 3558)
وى درباره شاه عباس دوم مى‏گوید:
به امر حق بود آن سایه خدا دایم
چنان که تابع شخص است سایه در افعال
(ص 3562)
صائب در تهنیت ورود شاه عباس دوم به اصفهان مى‏سراید:
سایه حق بر سر اهل صفاهان سایه کرد
نوبهار لطف ایزد کرد عالم را جوان
(ص 3564)
و باز مى‏گوید:
جوهر تیغ شجاعت، ابر دریاى کرم
سایه لطف خدا عباس شاه نوجوان
(ص 3564)
وى در صفت گرما و مدح شاه عباس مى‏گوید:
کیست غیر از سایه حق تا ز روى مرحمت
خلق عالم را سپردازى کند زین آفتاب؟
(3574)
و نیز گوید:
آفتاب سایه پرورد خدا، عباس شاه
کز فروغ رأى او گردید انور ماهتاب
(ص 3575)
و نیز گوید:
آفتاب عالم افروزست در برج شرف
زیر چتر زرنگار، آن سایه پروردگار
(ص 3578)
و نیز گوید:
سایه لطف خدا کز آفتاب رایتش
غوطه زد روى زمین در سایه امن و امان
(ص 3580)
و نیز گوید:
پایه تخت‏گران تمکینش از دست دعاست
هست از بال ملک آن ظل حق را سایبان
(ص 3580)
و باز در تهنیت ورود شاه عباس دوم از مازندران به اصفهان گوید:
آن سایه خدا که جهان روشن است از او
آورد رو به برج شرف آفتاب‏وار
(ص 3590)
و باز گوید:
سپهر مرتبه عباس شاه دریا دل
که مى‏درخشدش از جبهه فریزدانى
(ص 3593)
و باز در مدح شاه عباس دوم گوید:
چنان که بود بحق جدّ او وصى رسول
بحق ز پادشهان اوست سایه یزدان
(ص 3595)
4-تابعیت شاه از شرع
صائب به دین اعتناى تمام دارد و«درد دین»را هم براى شاه و هم براى مردم ضرورى مى‏داند.وى هنگام دعا براى شاه سلیمان، گوید:
خدایا شاه ما را صحت کامل کرامت کن
به غیر از«درد دین»از دردها او را حمایت کن
(ص 3614)
و در مدح شاه عباس دوم و وصف زمانه وى گوید:
نمانده است بجز«درد دین»دگر دردى
ز استقامت دوران آن مسیح زمان
وى در ستایش از شاهان صفوى امتیاز برجسته آنان را، اطاعت از احکام شرع و اقامه حدود الهى مى‏داند.اهمیت این امر درباره اطاعت از سلطان در یک جامعه دینى روشن است.شاه در چارچوبه شرع عمل مى‏کند، و اگر چنین کند، محدودیت مهمى را پذیرفته است.وجود این اصل در فکر سیاسى اسلامى نشان از آن دارد که اصولا در این حوزه فکرى نمى‏توان از«استبداد مطلقه»سخن گفت.
صائب در ستایش عباس دوم گوید:
حکم بر عالم به فرمان شریعت مى‏کند
هست با فرماندهى در شرع از فرمانبران
(ص 3564)
و درباره شاه صفى مى‏گوید:
با همه فرماندهى فرمان‏پذیر شرع بود
سر نمى‏پیچید از فرمان حق در هیچ کار
(ص 3558)
در مدح شاه عباس دوم گوید:
گرچه بر فرمانروایان جهان فرماندهى
سر نمى‏پیچى ز فرمان خدا در هیچ کار
(ص 3559)
و در مدح همو گوید:
بیضه اسلام ازوشد چون فلک محکم اساس
«درد دین»او کند کار مسیحاى زمان
(ص 3580)
صائب در«قندهارنامه»نیز گوید:
به تلقین دولت در آغاز کار
حدود خدایى نمود استوار
نپیچید آن زبده اصل و فرع
سر طاعت از خط فرمان شرع
اثر در جهان از مناهى بهشت
ز تقوى جهان شد چو خرم بهشت
به دوران منعش مى لاله رنگ
نهان گشت چون لعل در صلب سنگ
شد از عصمت او جهان آنچنان
که شد بردگى زهره بر آسمان
از آن شهریاران روى زمین
گذارند بر آستانش جبین
که آن پادشاه ملایک سپاه
نپیچید سر از خط حکم اله
(ص 3602)
به دلیل همین اطاعت شاه از شرع است که صائب، شاه را حاکم دنیوى و دینى تلقى مى‏کند:
دین و دولت را تویى فرمانرواى راستین
گرچه در روى زمین هستند شاهان بى‏شمار
(ص 3559)
و باز گوید:
شهریاران دگر دارند دنیایى و بس
پادشاه دین و دنیا اوست از شاهنشهان
(ص 3566)
5-صفویان و مسأله تأمین عدالت و امنیت
بارزترین ویژگى صائب در ستایشهاى خویش از شاهان صفوى آورده، اقامه عدل توسط آنهاست. صائب این ویژگى را به عبارات گوناگون بیان کرده و کوشیده است تا از این طریق، مقبولیت شاهان صفوى را در میان عامه تعلیل کند.باید دانست که به طور اصولى، در فکر سیاسى اسلام، عدالت از اهمیت بالایى برخوردار است.تأمین امنیت براى تحقق عدالت امرى بس ضرور است.جلوگیرى از ظلم و اجحاف توسط قوى دستان، به سرپنجه قدرت شاهان صفوى، سخت فکر صائب را به خود مشغول داشته است.
در اینجا تنها گزیده‏اى از اشعار صائب را در این زمینه نقل مى‏کنیم.
وى در مدح شاه صفى مى‏گوید:
به دور عدل تو ز اندیشه سیاست، گرگ
گرفت چون سگ اصحاف کهف گوشه غار
(ص 3553)
و در ستایش عباس دوم گوید:
شد قوى دست ضعیفان بس که در ایام تو
مى‏گریزد از نهیب مور در سوراخ مار
نیست در عهد تو از ظالم کسى مظلومتر
بس که گردیده است در چشم جهان بى‏اعتبار
(ص 3560)
و ایضا در ستایش شاه عباس دوم گوید:
خانه بر دوشى بغیر از جغد در عالم نماند
بس که شد معمور در دوران عدل او جهان
(ص 3565)
و باز گوید:
مى‏خورند از خوشدلى در نوبهار عدل او
در رحم اطفال جاى خون شراب خوشگوار
خشک چون نال قلم در آستین شد دست ظلم
تا برآورد از نیام عدل تیغ آبدار
(ص 3578)
و باز گوید:
چنان ز عدل تو معمور گشت روى زمین
که جغد برد به خاک آرزوى ویرانى
(ص 3594)
و باز گوید:
زمین بهشت شد از عدل و از ملایمتش
به جاى آب در او جوى شیر گشت روان
(ص 3595) و در قندهارنامه گوید:
ز عدل آنچنان زد صلاى امان
که در بسته شد خانه‏هاى کمان
به عهدش چنان ظلم نایاب شد
که در تیغ، جوهر رگ خواب شد
یتیمان به دوران آن عدل کیش
بشویند از آب گهر روى خویش
(ص 3602)
6-شاهان صفوى و دفاع از ایران
امتیاز دیگرى که نظر صائب را به خود جلب کرده دفاع از سرزمین ایران در برابر هجوم اقوام دیگر است.مى‏دانیم که از اواسط دوره صفوى بدین سوء اهمیت نام«ایران»در زبان سیاسى و ادبى اهمیت چشمگیرى یافته است.اشعار صائب نمونه‏اى است از این توجه.وى صفویان را حافظ کیان ایران در برابر دشمنان دانسته و بدین ترتیب مى‏کوشد تا وجود آنان را در عرصه سیاست مقبول نشان دهد.
صائب درباره شاه صفى مى‏گوید:
آن فارس جهان عدالت که فارس را
از ظلم پاک کرد به شمشیر آبدار
در هم شکست خسرو اقلیم روم را
در چشم تنگ ازبک ظالم شکست خار
(ص 3544)
و در مرثیه همو گوید:
کرد کوته از خراسان پاى ازبک را به تیغ
صلح کرد از یک جهت با رومیان نابکار
(ص 3595)
و در ستایش عباس دوم گوید:
نگاه کج نتوانند سوى ایران کرد
ز بیم تیغ کجش خسروان ملک ستان
(ص 3595)
و در وصف شاه ایران سلیمان گوید:
بغیر از شاه ایران نیست شاهى
خدیو تاج‏بخش از شهریاران
(ص 3599)
7-مرشد کامل
على‏رغم گرایشان فکرى صائب به اندیشه‏هاى عارفانه، در اشعارى که وى در ستایش شاهان صفوى آورده، کمتر نشانى از اعتناى به مفاهیم سیاسى تصوف دیده مى‏شود.در قصاید مورد نظر دو بیتى ملاحظه شد که صائب شاه صفى را به عنوان «درویش»و«مرشد کامل»خطاب مى‏کند.
وى درباره شاه صفى مى‏گوید:
باطنش درویش و ظاهر پادشاه وقت بود
داشت پنهان خرقه در زیر لباس زرنگار
(ص 3558)
ایضا درباره شاه عباس دوم مى‏گوید:
مرشد کامل تویى سجاده ارشاد را
تا شود نور ظهور صاحب الامر آشکار
(ص 3559)
یادداشتها
(1)-کاروان هند، ج 2، ص 704.
(2)-ر.ک:دیوان صائب، ج 6، ص 3679
(3)-در این باره ر.ک:شاه اسماعیل دوم، والتر هیتنس، ص 113-128.

تبلیغات