آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

فصل اول:
ضرورت برنامه‏ریزی صحیح و درازمدت
1-مراکز علمی به دو گونه ممکن است اداره شود:اول:مبتنی بر برنامه‏ریزی دقیق جهت تعلیم و تربیت نیروهای کارآمد و با صلاحیت درپی تحقق اهداف مشخص، دوم:مبتنی بر پذیرش نظم طبیعی و عرفی، به این معنی که از هر گونه برنامه‏ریزی و پیش‏بینی پرهیز شود، با این اعتقاد که نیازها بخودی خود مسیر را مشخص می‏کنند.
کتاب مناسب‏تر، استاد قوی‏تر و روش شایسته‏تر بطور طبیعی جای خود را باز می‏کنند و نیاز به تمهید مقدمات و چیدن اسباب ندارند.
2-حوزه‏های علمیه ما در طول تاریخ افزون از یازده قرن خود بر مبنای روش دوم سلوک کرده‏اند و درپی پیروزی انقلاب اسلامی تنها در بعضی مسائل غیرکلان، شیوه اول را آزموده‏اند.اگر چه این روش سنتی در مقاطعی از تاریخ، در مقابل هجوم تعصبات مذهبی، یا در مقابله با قدرتهای ستمگر وقت، تا حدودی حافظ بقای حوزه‏ها بوده است اما با چنین روشی نمی‏توان انتظارات بزرگ و متعالی را برآورده کرد، اگر در جامعه بسیط و بسته و محدود دیروز این روش مشکلی نمی‏آفرید، در جوامع پیچیده و باز و مرتبط با هزاران عامل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نمی توان بدون برنامه‏ریزی کلان پیش رفت.
بر این مدعا سه دلیل می‏توان اقامه کرد: اول:اگر دشمنان اسلام توطئه نمی‏کردند، و اگر نظام اسلامی نیز برقرار نشده بود، باز برآورده شدن اهداف بلند اسلام به عنوان دین خاتم به روایت اهل بیت عصمت علیهم السلام به عنوان صحیح‏ترین روایت اسلام نبوی، در گرو انضباط و برنامه‏ریزی حوزه‏های علمیه می‏بود.هدایت جهان بسوی سعادت ابدی، برقراری ارزشهای اصیل الهی همچون معنویت کرامت، حریت، عدالت و قسط، و در یک کلمه حاکمیت کامل قرآن و سنت، متوقف بر هماهنگ بودن آموزشهای حوزه با نیازهای زمان است.
دوم:فارغ از دسیسه‏های دشمنان اسلام، پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوی اسلامی، وظائف جدید و سنگینین را به دوش حوزه‏های علمیه می‏گذارد.حوزه‏های علمیه موظفند نیازهای علمی حکومتی که می‏خواهد بر مبنای تعالیم اسلام جامعه را اداره کند برآورده سازند.مسلم جامعه منتظر برنامه و قانون نمی‏ماند و می‏باید اداره شود، اگر قانون دینی و جواب اسلامی به مسائل آماده نبود بناچار از قوانین و جوابهای آماده استفاده خواهد شد.
سستی علمای دین در این وادی معنایی جز سوق دادن حکومت دینی به حکومت عرفی نخواهد داشت.امروز حکومت اسلامی آزمایشگاه عملی ادعاهای اسلام در مورد قدرت اداره و مدیریت جامعه است.آنچنان که ما علاوه بر اشکالات علمی و فلسفی به مکاتب الحادی به پیامدهای عملی و سرنوشت نهایی جوامع ایشان استناد می‏کنیم، دیگران نیز به شکل اخیر با ما برخورد می‏کنند.
یاری و هدایت حکومت اسلامی جهت جامه عمل پوشاندن به اهداف متعالی دین با شیوه‏ای که اکنون در حوزه‏های علمیه رایج است امکان‏پذیر نیست.کدام بخش حوزه عهده‏دار تبیین و حل مسائل و مشکلات اقتصادی مملکت با راه‏حلهای اسلامی است؟حوزه‏ها برای پاسخگویی به ابعاد مختلف فلسفه سیاسی اسلام چه تمهیداتی اندیشیده‏اند؟روش حوزه‏های ما در باب متقابل و تهاجم و تدافع فرهنگی چیست؟یاری و تقویت قوه قضائیه، تدریس معارف اسلامی در مراکز فرهنگی و آموزش عالی نیازمند برنامه‏ریزی آموزشی است.
سوم:مقابله با تمهیدات مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی دشمنان اسلام و تشیع در گرو بصیرت فراوان است.با برنامه‏ریزیهای دقیق و مرموزانه دشمن نمی‏تواند بی‏برنامه برخورد کرد.
اگر امروز کرسی‏های مختلف اسلام‏شناسی در آمریکا، اسرائیل و اروپا در خدمت سیاستهای استعماری فعالیت‏های تحقیقی می‏کنند، آیا در حوزه‏های ما جایی برای پاسداری روشمند از اسلام و شناخت ترفندهای صهیونیسم و امپریالیسم علیه اسلام پیش‏بینی شده است؟
3-وضعیت فعلی حوزه‏های علمیه ما در سه محور ذیل محتاج به تحول جدی است:اول:تناسب با نیازهای متنوع جوامع اسلامی در عصر حاضر، دوم:تناسب با نیازهای علمی و عملی حکومت اسلامی، سوم:تناسب با هماوردی با رقبا و دشمنان فرهنگی و سیاسی و اجتماعی اسلام
اگر در این وضعیت تحول اساسی ایجاد نشود، نیازهای سه‏گانه فوق قطعا خود را بر حوزه‏ها بدون برنامه تحمیل خواهند کرد.در دوازده سال اخیر قدمهایی در زمینه برنامه‏ریزی از سوی شورای محترم مدیریت حوزه علمیه قم برداشته شده که در تاریخ حوزه‏های علمیه کم سابقه بوده است، اما باید اذعان کرد در مقایسه با رسالت حوزه‏های علمیه بسیار ناچیز است و عنایتی بیش از این می‏طلبد.
بر مدیران و مسئولین برنامه‏ریزی حوزه‏های علمیه فرض است که با سعه صدر و وسعت نظر:اولا به عظمت اسلام و رسالت خطیر حوزه‏ها توجه کنند، ثانیا:با نیازهای زمان به شکل ملموس آشنا باشند، ثالثا:مشکلات و ابعاد هدایت و مدیریت جامعه را بشناسند، رابعا:از روشهای جدید برنامه‏ریزی آموزشی و شیوه‏های جدید تعلیم و تربیت مطلع باشند. تشکیل یک شورای عالی برنامه‏ریزی، هدایت و مدیریت حوزه علمیه متشکل از علمایی با چهار ضابطه فوق پیشنهادی عملی برای تحقق اهداف مذکور است.
4-یکی از ویژگیهای ارزشمند حوزه‏های علمیه در طول تاریخ خود، استقلال و عدم وابستگی آن بوده است.و از جمله نکات قابل توجه در مدیریت و هدایت و برنامه‏ریزی حوزه‏های علمیه، حفظ استقلال حوزه‏های علمیه است.در عین اینکه حوزه‏ها می‏باید حامی و هادی حکومت اسلامی باشند، اما باید مستقل از حکومت و دولت باقی بمانند.در حوزه‏های غیرشیعی مفتی اعظم به وسیله رئیس حکومت وقت منصورب می‏شود.فارغ از فوائد زود گذر می‏باید به پیامدهای آتی چنین تفکراتی همه جانبه اندیشید.طرح و نقادی این نکته مجال و مقالی دیگر می‏طلبد.
فصل دوم:ضرورت تخصصی شدن علوم
1-اولین نکته‏آموزشی که برنامه‏ریزان حوزه‏ها به آن بذل عنایت خواهند نمود، لزوم تخصصی شدن علوم حوزه‏های علمیه است.در زمانهای گذشته احاطه یک فرد بر تمام علوم زمان خود ممکن بلکه لازم بود، اما به تدریج با پیشرفت و گستردگی فراوان علوم لزوم پرداختن عمیق هر فرد به یک رشته علمی آشکار شد.
از سوی دیگر آشنائی عمومی با ابعاد گوناگون دین بر عالم دینی فرض است، چرا که ارتباط اجزاء مختلف دین با یکدیگر امری اجتناب ناپذیر است.
لذا می‏باید جامعیت عمومی و نسبی را با تخصص در رشته‏ای جمع کرد.چرا که از یک سو جامعیت مطلق با توجه به گستردگی و وسعت علوم اسلامی ممکن نیست و از سوی دیگر تخصص محض در یک رشته از علوم اسلامی بدون اطلاع از دیگر ابعاد اسلام به نداشتن اطلاع کافی حتی در همان رشته تخصصی می‏انجامد.
تخصص عالمی در یک رشته به معنای اعتبار آراء او در دیگر زمینه‏های دینی نیست.اظهار نظرهای کلامی فقیه، یا دیدگاههای فقهی حکیم، یا آراء تفسیری محدث و...نقاط آسیب‏پذیر فراوانی بدست داده است.
2-بر مبنای فوق طرح تحصیل حوزوی به سه بخش تقسیم می‏شود:مرحله مقدماتی، مرحله عمومی، مرحله تخصصی.
مرحله مقدماتی شامل ادبیات عرب، منطق و مقدمات تفسیر و کلام و فقه است و مرحله عمومی، شامل:1-تفسیر و علوم قرآنی 2-حدیث و علوم آن 3-کلام و ملل و محل 4-فلسفه 5-اصول فقه 6-فقه 7-تاریخ اسلام است، به نحوی که در پایان این مرحله و بشرط موفقیت در اتحانات نهایی، مرحله عمومی قابلیت خدمت در بسیاری از موارد مورد احتیاج جامعه را خواهد داشت.
مرحله سوم، شامل هشت مدرسه تخصصی و دو مدرسه عالی خواهد بود:1-مدرسه ادبیات عرب 2-مدرسه منطق و فلسفه 3-مدرسه عرفان و اخلاق 4-مدرسه کلام و ملل و نحل و ادیان 5-مدرسه تفسیر و علوم قرآن 6-مدرسه حدیث و علوم آن 7- مدرسه فقه و اصول 8-مدرسته تاریخ و سیره 9- مدرسه عالی تبلیغ و ارشاد 10-مدرسه عالی ترجمه و آموزش زبانهای خارجی.
هر یک از این مدارس تخصصی خود به مدارس کوچکتر تقسیم می‏شوند.برای نمونه مدرسه تخصصی فقه و اصول را می‏توان به مدارس زیر تقسیم نمود:اصول فقه، فقه عبادی، حقوق مدنی، حقوق جزاء، حقوق بین‏الملل، حقوق عمومی، حقوق اقتصادی و...
شورایی متشکل از صاحب‏نظران این مدارس تخصصی، شورای عالی معارف اسلامی را تشکیل خواهند داد که عالی‏ترین مرجع صاحب‏نظر درباره مسائل مختلف اسلامی است که در آن هر مسأله از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار می‏گیرد.
این مدارس تخصصی بر اساس برنامه و طول زمان تحصیل مشخص، با امتحان ورودی، امتحانات مقطعی و امتحان نهایی اداره خواهند شد.هر مدرسه تخصصی زیر نظر یک هیأت علمی انجام وظیفه می‏کند و هیأت علمی این ده مدرسه هیأت علمی حوزه علمیه را تشکیل خواهند داد.
3-از جمله مواردی که می‏باید مورد بررسی و تأمل واقع شود، مرحله خارج فعلی حوزه‏های علمیه است، با آن عرض و طول.
در جلسات درس صد نفر به بالا که حالت عادی دروس قوی مرحله خارج است، کارآیی استاد بهره وری شاگرد از استاد محتاج تأمل جدی است.
ظاهرا اگر هر درس با امتحان ورودی و با حداکثر ده طلبه مستعد تشکیل شود پس از پنج سال هر حوزه درسی ده مجتهد مسلم تحویل می‏دهد.آیا زعمای حوزه هرگز درباره این شیوه درسی اندیشیده‏اند؟
فصل سوم:
ضرورت بررسی و اصلاح کتب درسی
1-بعضی کتب درسی و کمک درسی حوزه‏ها هنوز در هیأت سه قرن پیش و به شکل افست از چاپ سنگی است و به قیمت ضعف قوه باصره و صرف وقت بسیار و بازده کم طلاب خوانده می‏شود.تحقیق انتقادی متن و ضبط نسخه بدلهای معتبر به شکل علمی در حاشیه، استخراج منابع آیات، روایات، اعلام و اصطلاحات، مقدمه و کتابنامه و توضیح نکات مبهم و غامض به شکل مختصر و مفید در کتب درسی حوزه‏ها یک ضرورت است.بحمد الله اقدامات نخستین این مهم چند سالی است آغاز شده، اما محتاج تصحیح و تجدید نظر و تکمیل است.بر مدیریت حوزه علمیه لازم است با ایجاد واحد تحقیق و نشر کتب درسی، هر سال کتب درسی و کمک درسی را با بهترین روشهای تحقیق مورد تجدید نظر قرار دهد و با اصلاحات و تصحیحات و تجدید نظر منتشر کند.
2-بسیاری از کتب درسی حوزه‏ها با اینکه سرآمد موضوع زمان خود بوده‏اند اما به هدف کتب درسی و با توجه به اصول و قواعد آن نگارش نشده‏اند یک کتاب درسی اولا باید دارای تقسیم‏بندی مناسب علمی باشد، ثانیا در پایان هر فصل نتیجه و خلاصه موجزی از مباحث فصل را ارائه داده، تمرینها و پرسشهای مربوطه بیاید، ثالثا: با کتاب قبل و بعد تناسب داشته باشد، رابعا دقت و موشکافیها و سطح علمی آنها هماهنگ و متناسب با اهداف عام حوزه‏های علمیه و مراحل تحصیلی مختلف آن باشد.خامسا:حاوی آخرین‏ و جدیدترین دستاوردهای علمی ان رشته باشد.
عظمت مقام یک عالم، باعث نمی‏شود کتاب او در همه ازمنه بهترین کتاب درسی باشد.بین کتاب درسی و کتاب مرجع تفاوت بسیار است.
بعضی از کتب درسی رایج در حوزه‏ها کتاب مرجعند نه کتاب درسی.در بعضی رشته‏ها ترتیب زمانی نگارش ترتیب تحصیلی شمرده شده، بعنوان مثال ترتیب معالم(قوانین)، رسائل و کفایه.
با توجه به تطور علمی که ما در هر رشته داشته‏ایم اکتفا به کتبی که چهار قرن قدمت دارند جای تأمل دارد.
با توجه به تحول علم اصول به دست دو عالم بزرگ وحید بهبهانی و شیخ انصاری آیا هنوز بر تدریس معالم اصول که در قرن دهم نگارش یافته باید پافشاری کرد؟آیا از میان نگارش شرح لمعه تا امروز-در این نزدیک پنج قرن-علم فقه به لحاظ قوت استدلال و مسائل تازه تکامل فراوان نیافته است؟چرا باید استدلالهای قرن دهم که جای مناقشه فراوان دارد هنوز بر کرسی تدریس بنشیند.چرا نباید کتابی مبتنی بر آراء فقهای متأخر و متناسب با سطح تحصیل طلاب و هماهنگ با مسائل و موضوعات عصر ما تدوین و تدریس شود؟
3-چه اشکالی دارد از تلخیص روشمند بعضی کتب قوی مانند رسائل و مکاسب به عنوان متن درسی استفاده شود؟آیا هر آنچه شیخ اعظم نگاشته و متأسفانه فرصت بازبینی و تأمل دوباره و تنظیم مجدد هم نیافته، باید به همان صورت تدریس شود؟آیا خود شیخ شاگردان خود از جمله میرزای بزرگ شیرازی را مسئول تنقیح رسائل نکرد؟هر چند شاگردان شیخ علی‏رغم دستور استاد به احترام مقام علمی او از این مهم سرباز زدند.حذف بسیاری از حشو و زائد و مطالب استطرادی رسائل و مکاسب(در عین اینکه فی حد نفسه مطالب ارزنده‏ای هستند)و تنظیم آنها به شکل کتاب درسی یک ضرورت است.آیا بازنویسی این دو کتاب بر مبنای اصول کتب تعلیمی با حفظ اصالت و امانت اشکال دارد؟
4-آیا لازم است در دوره عمومی تحصیلی حوزه‏ها، همه طلاب با متونی باریک‏بین و ژرف اندیش و تخصصی چون رسائل و مکاسب و کفایه تحصیل کنند؟آیا جز این است که این کتب در راستای تربیت مجتهد فقه و اصول و مرجع تقلید نگاشته شده‏اند؟آیا برای طلبه‏ای که قرار است در دیگر رشته‏های دینی متخصص شود این باریک بینی‏ها در این حد لازم است؟
5-متأسفانه اکثر کتب درسی رایج حوزه‏ها در رشته‏های ادبیات، فقه و اصول«سه اشتغال اصلی فعلی حوزه‏ها»به شکل فعلی صلاحیت بقاء در نظام تحصیلی حوزه‏های علمیه را ندارند.و در راستای اهداف مطلوب حوزه‏های علمیه و با توجه به تحولات جدید علوم اسلامی و شرائط زمان و مکان متناسب با مراحل تحصیلی حوزه‏ها کتب روزآمد درسی لازم است.بسیاری از علمای قبل از کفایه بدون خواندن کفایه مجتهد شدند.چرا کتب فقه و اصول مرحله عمومی با توجه به آراء صاحب جواهر، شیخ اعظم و نائینی(ره)و...نگاشته نشود؟
آیا نمی‏توان غامض نویسی و رمزنویسی سلف صالح را به علمی‏نویسی و منقح‏نویسی متأخرین از علمای اعلام تبدیل کرد.بیاد داشته باشیم پاسداری از اهداف دین و روزآمد کردن تحصیلات حوزه، مقدس‏تر از حفظ جاودانه شرح لمعه و رسائل و مکاسب و کفایه و معالم است.
فصل چهارم:
آگاهی از بررسیهای جهانی در معارف اسلامی
1-لزوم اطلاع علمای دین و طلاب حوزه‏های علمیه از پیشرفتهای جهانی مرتبط با معارف اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است.
متون معارف اسلامی در خارج از مرزهای کشورهای اسلامی مورد تحقیق و مداقه‏های فراوان با نیت‏های گوناگون علمی و سیاسی واقع شده است، ثانیا بسیاری از نسخ خطی متون اسلامی در کتابخانه‏های اروپا و آمریکا نگهداری می‏شود.ثالثا در کشورهای اسلامی غیرشیعی تحقیقات قابل توجهی صورت گرفته است.رابعا مطالعات اسلامی از زاویه دید یک غیرمسلمان گاه حاوی نکات ارزشمندی برای محققین مسلمان است و تبلیغ و ارائه اسلام با توجه به ارزیابی این زوایا اتقا بیشتری خواهد یافت.
توجه به چهار نکته فوق لزوم عنایت به دستاوردهای دیگران در ارتباط با معارف اسلامی را خاطر نشان می‏سازد.
2-استفاده از روشهای جدید تحقیق و تبلیغ و استفاده از ابزار جدید تکنولوژی مانند کامپیوتر، ماهواره، میکروفیلم و سیستمهای سمعی، بصری از لازم‏ترین مسائلی است که برنامه‏ریزی برای آشنایی طلاب و علما با آنها بر اولیای حوزه فرض است.
3-ایجاد بانک جهانی اطلاعات معارف اسلامی در قم که در بردارنده تمامی اطلاعات مرتبط با اسلام، شامل کلیه کتب، مقالات، پایان‏نامه‏ها، نشریات ادواری، میکروفیلمها، فیلمها و...درباره اسلام، به سود اسلام یا به ضرر اسلام از ضروریات زمان ماست.
4-ایجاد مرکزی که محل بحث و تبادل نظر علمای جمیع ادیان الهی باشد در حوزه علمیه قم از جمله اموری است که بر وسعت دید علما خواهد افزود.
5-آشنایی با پیشرفتهای جهانی در گرو آشنایی با یکی از زبانهای زنده دنیا از قبیل: عربی، انگلیسی، فرانسه است.
فصل پنجم:توجه به تمام علوم اسلامی
1-وظیفه اصلی حوزه‏های علمیه تحقیق و پژوهش در معارف اسلامی در کلیت آن است.فقه در معنای قرآنی، همان دقیق فهمیدن دین است نه جزئی از دین.به دلایلی در چند قرن اخیر و امروز همت اصلی حوزه‏های علمیه ما مصروف علم فقه و مقدمات آن است.و کلا به دین از زاویه فقهی نگریسته می‏شود.انحصار اسلام در فقه، آفات‏ جبران ناپذیری دارد.اسلام منظومه‏ای است که هر جزء آن بجای خویش نیکوست.معارف اسلامی امروز مانند انسانی است که بعضی اعضایش بسیار رشد کرده و برخی دیگر اصلا رشد نکرده، حال آنکه اگر تمام اعضای آن به شکل موزون رشد می‏کرد، این صورت با جمال‏ترین صور می‏بود.
در معارف اصیل ما فقه مصطلح را فقه اصغر خوانده و از فقه اکبر سخن به میان آورده‏اند.
بینش تک بعدی چه فقهی، چه غیرفقهی مثل اقتصاد تک محصولی پایدار نخواهد ماند و خبر از سلامت نمی‏دهد.جامعیت و جمال و کمال اسلام با جامعیت فارغ التحصیلان حوزه‏ها محک می‏خورد.به لحاظ کمی تعداد کل دروس غیرفقه و اصول در حوزه علمیه قم در سال تحصیلی جاری از 4%تجاوز نمی‏کند.به لحاظ کیفی نیز آن دقتهایی که در فقه و اصول شاهد آنیم هرگز در تفسیر یا کلام مثلا مشاهده نمی‏گردد.
2-حوزه‏های علمیه برای ایفای مسئولیت خطیری که به عهده دارند می‏باید بخشهایی از معارف اسلامی را که در ذیل می‏آید به شکل جدی در دستور کار خود قرار دهند: اول:اهتمام بیشتر به تفسیر و علوم قرآنی.
قرآن به عنوان سند اصلی نبوت و هویت اسلامی ما مسلمین می‏باید مورد بیشترین عنایت واقع شود.
و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا و هذا القرآن مهجورا(فرقان/30)آیا یک متن تفسیری مناسب با کتاب درسی در زمان خود نگاشته‏ایم؟
دوم:رواج تعلیم و تعلم ابعاد مختلف روایات پیامبر(ص)و اهل بیت(ع).جوامع اصیل روایی ما مانند کافی، من لا یحضره الفقیه، توحید و وافی دریایی از معارف الهی است که می‏باید استخراج و تنقیح شود.
سوم:دروس اخلاق.تهذیب نفس از جمله مهماتی است که همواره شرط لازم کمال حوزه‏ها شمرده می‏شده است.تقویت علمی و عملی این دروس انسان‏ساز از فرائض مسئولین حوزه‏هاست.
چهارم:تقویت بیشتر معارف عقلی، اعم از منطق، حکمت مشاء، حکمت اشراق، حکمت متعالیه، هنوز فلسفه حتی بعنوان«درس جنبی»در برنامه عمومی سطح به رسمیت شناخته نشده است.آیا بدون تعلیم حکمت مشاء و اشراق، فهم رموز حکمت متعالیه ممکن است؟راستی در حوزه شیعی که همواره فلسفه را در دامن خود شکوفا کرده است در سال تحصیلی جاری چند کرسی تدریس فلسفه الهی رایج است؟
پنجم:عرفان نظری و عملی.بعضی از ابعاد دین جز از زاویه عرفان اصیل-که اهل بیت(ع) مصداق بارز آنند-شناخته نمی‏شود.رواج برنامه‏ریزی شده برای صاحبان اهلیت و صلاحیت این معارف حقه با حفظ دقیق ضوابط شرع انور لازم است.
ششم:رواج و اهتمام به کلام.کلام ما کلامی بین المذاهب بوده و هست.معتزلی و اشعری، تشیع و تسنن فرق اصلی مباحث کلامی مایند.در درجه اول به کلامی بین الادیان و در درجه دوم به کلامی بین المکاتب نیاز داریم.پاسداری از حریم اعتقادی دین و تصویر چهره عقلانی دین، وظیفه اصلی متکلمین دین است.راستی چند بحث کلامی در سطح حوزه‏ها سراغ دارید؟آیا کشف المراد و شرح باب حادی عشر حلال مشکلات کلامی امروز ماست؟!
هفتم:سیره معصومین(ع)می‏باید به عنوان یک ماده درسی در حوزه‏های ما رایج شود.طلاب علوم دینی باید از«اسوه‏ها»شناخت عینی پیدا کنند.
هشتم:تاریخ اسلام حتی پس از معصومین(ع) از مطالب مهمه‏ای است که اطلاع طلاب از آن بسیار لازم و مفید است.
3-تبیین معارف اسلامی در زمان ما علاوه بر علوم سنتی حوزه‏ها-که بخشی از آن علوم، در زمان ما به صورت علوم غریبه درآمده است-در گرو آشنایی عمومی طلاب علوم دینی با گروهی دیگر از معارف و علوم است.هر چند تخصص در بعضی از زمینه‏های معارف اسلامی اطلاع تخصصی از بعضی از این رشته‏ها را می‏طلبد.این معارف و علوم عبارتند از:1-فلسفه دین 2-فلسفه اخلاق 3-فلسفه تاریخ 4-فلسفه علم 5-تاریخ علم 6- تاریخ جهان 7-فلسفه غیراسلامی 8-حقوق 9- جامعه‏شناسی 10-روانشناسی 11-اقتصاد 12- مدیریت 13-علوم سیاسی 14-زبان خارجی.
فصل ششم:
لزوم پرداختن به شبهات جدید کلامی
1-وظیفه اصلی علم کلام تبیین عقلانی دین است.بعلاوه پاسخ به شبهاتی که به ساحت دین وارد می‏شود نیز به عهده کلام است.کلام اسلامی همواره از مسائلی که توسط تفسیر، حدیث، فلسفه، عرفان، علوم تجربی تولید می‏شود تغذیه می‏کرد و با استفاده از این مسائل به رشد و تکامل خود ادامه می‏داد.چندی است رشد کلام اسلامی متوقف یا کند شده است.پس از تجرید خواجه طوسی، تقریبا کتاب جدی کلامی نداریم.
به هر حال در زمان ما با توجه به تحول شگرف علوم تجربی در چند قرن اخیر تصویر جدیدی از جهان در ذهن انسان ترسیم شده است، اصول موضوعه‏ای که از این علوم تجربی در کلام مورد استفاده بود نیز مورد مناقشه واقع می‏شود.
دستاوردهای جدید علوم تجربی، بسیاری از شبهات سابق کلامی را ساقط می‏کند، تأییدات جدیدی بر بعضی مبانی کلامی ارائه می‏نماید، البته شبهات جدیدی نیز عرضه می‏کند.کلام اسلامی جهت هماهنگی با معارف جدید تجربی مسافتی طولانی در پیش‏رو دارد.
از سوی دیگر با توجه به علوم انسانی جدید از قبیل جامعه‏شناسی، روانشناسی، علوم سیاسی، تأییدات و نیز شبهات جدیدی متوجه دین شده است.
از آنجا که معرفتهای مختلف انسانی درپی هماهنگی با یکدیگرند.کلام جدید اسلامی در راه تبیین چهره عقلانی دین و رفع شبهات تازه وظیفه‏ای بس سنگین بعهده دارد.
2-قدرت پاسخگویی به مسائل جدید کلامی از آن کسی است که آشنا به معارف جدید انسانی باشد.علمای ما در گذشته متخصص یا حداقل مطلع از علوم رایج زمان خود بودند، اما حوزه‏های ما دیر زمانی است که از معارف زمان خود کم اطلاع یا بی‏اطلاع است.
اطلاع از علوم تجربی، علوم انسانی و معارف عقلی زمان، شرط مقدماتی فهم مسائل و شبهات جدید کلامی است.در حوزه کلام مسیحی بسیاری از کشیشان فیزیکدان یا زیست‏شناسان سراغ داریم که در راه تبیین عقلانی دین خود خدمات مفیدی ارائه کرده‏اند.
فصل هفتم:طرق پربارتر و عمیق‏تر کردن فقه
1-علم فقه به عنوان مهمترین علوم حوزه‏های علمیه از دیرباز میدان قدرت‏نمایی علمی متفکرین ما بوده است.علم فقه نمونه بارز باریک‏بینی و ژرف‏اندیشی علمی است.در این میان بعضی ابواب فقهی بیشتر مورد مدافعه و تأمل واقع شده‏اند که غالب ابواب عبادی از این قبیل است.در این ابواب علاوه بر مسائل مبتلا به جامعه، مسائل فرضی فراوان نیز تصور گردیده و به حل آنها اقدام شده است.
با تحول اساسی در نحوه زندگی انسان در چند قرن اخیر، سئوالات جدیدی در برابر فقه قرار گرفته است.پیشرفت علوم تجربی و تحول صنعتی درپی آن و سپس تأسیس علوم انسانی تصویر و یا حداقل سئوالات جدیدی از انسان، جهان، جامعه و تاریخ آفریده است.ارتباط جدید بین جوامع بشری، جمیع متفکرین جهان را فارغ از دین و ملیت، در مقابل مسائل جدید به جواب فرا می‏خواند، و بر بینش آنها تأثیر می‏گذارد.احساس نیاز به تحول در فقه از چه زمانی در جامعه آغاز شد؟بررسی تاریخ به ما نشان خواهد داد:به میزان ارتباطی که با جوامع غربی(که پرچمداران تحولات جدید در سرزمین خود بوده‏اند)داشته‏ایم این مسائل برای متفکرین ما مطرح شده است.
متفکرین مسلمان از علوم خود بویژه از فقه اسلامی انتظار دارند در مقابل مسائل جدید پاسخی اسلامی عرضه شود.چرا که آنان اصالت دین را در عین توانمندی دین در پاسخگویی به شبهات آرزو دارند.
2-تحولات مختلف علمی و اجتماعی باعث تغییراتی به این شرح در فقه ما می‏شود: اول:بسیاری موضوعات جدید در پرتو تحول ابعاد مختلف زندگی انسان ایجاد شده که شناخت دقیق این موضوعات جهت صدور فتوا و حکم ضروری است.شناخت این موضوعات با توجه به گستردگی و پراکندگی فراوان آنها گاهی تخصص فقیه و عموما اطلاع او را در زمینه‏های غیرفقهی می‏طلبد.
دوم:علوم انسانی بیانگر ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و فردی انسان هستند.اینگونه مطالعات بینش جدیدی در اختیار عالم می‏گذارد که بر فقاهت او تأثیر می‏دارد.ثانیا فقیه دانسته یا ندانسته در فتاوای خود به پیش‏فرضهایی استناد می‏کرده است که با تحول این پیش‏فرضها بازبینی احکام مبتنی بر آن مبادی لازم است.به عنوان مثال آیا با دو بینش مختلف در فلسفه سیاسی اسلام به فتوای واحدی در این زمینه می‏رسیم؟
ثالثا با این مطالعات اصول موضوعه‏ای کشف می‏شود که به عنوان مبنا در کار فقیه مورد استناد واقع می‏شود.به عنوان مثال از حقوق فطری یا اصل عدالت می‏توان نام برد.چنین اصول موضوعه‏ای از دو راه حکم عقل و سیره عقلا به منابع فقهی راه می‏یابند.
3-پیروزی انقلاب اسلامی و درپی آن استقرار نظام جمهوری اسلامی و مسندنشینی فقهای شیعه، فقه امامیه را از زاویه انزوای فردی به‏ صحنه اجتماع کشانید.بعد اجتماعی و حکومتی فقه شیعه شروع به رشد کرد.از زاویه دید جدید و با پیش‏فرضهای نو مسائل فقهی جوابهایی متفاوت با زاویه نگاه گذشته گرفت.لمس مشکلات اداره یک جامعه عملا به بازبینی و تحول در بعضی آراء فقهی انجامید و می‏انجامد.فقه از عرش ایده‏آل نگریها به فرش واقع‏بینی فرود آمد.و از اختراع مسائل فرضی و خارج از محل ابتلاء به حل مشکلات جامعه سوق داده شد.برای اولین بار فقیه موظف شد به بازتاب آراء فقهی خود در رابطه با دیگر فتاوی بیندیشد.به گفته امام خمینی قدس سره:«روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمی‏تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست».
4-با توجه به مطالب سه‏بند گذشته می‏توان گفت تحول روشمند و تعمیق و پیشرفت فقه متناسب با نیاز روز جامعه در گرو رعایت امور ذیل است: اول:شناخت روح اسلام و جهت‏گیری کلی احکام اسلامی در سایه توجه دقیق به آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع)و عقل، محک‏زدن هر فتوا با این منابع و هماهنگی آن با آن جهت و روح حاکم بر دین.
دوم:آشنایی دقیق با موضوع مسائل فقهی.این مهم با فهم سطحی محقق نمی‏شود.هر موضوعی در منظومه‏ای خاص معنی پیدا می‏کند و شناخت آن در گرو آشنایی با آن سیستم است.آشنایی با موضوعات مختلف در گرو اطلاع از علوم رایج زمان است.به عنوان مثال بدون اطلاع از علم اقتصاد آیا موضوعی به نام سرمایه‏داری شناخته می‏شود تا به تحقیق در احکام خاص آن بپردازیم؟
سوم:حصول اطلاع از علوم انسانی زمان درحد اطلاع کلی.
چهارم:توجه به پیامدهای هر فتوا و ارتباط آن با دیگر فتاوا و آثار اجتماعی متوجه آن فتوا.
پنجم:عنایت به ابعاد حکومتی اسلام و پیامدهای ناشی از آن عملا درگیری فقیه با چنین مسائلی و لمس عینی آنها را می‏طلبد.
ششم:توجه و مطالعه تاریخ فقه با آشنایی با سیر تطور آراء فقهاء یخ جزمیت‏های ذهن او آب می‏شود و چه بسا به سعه صدر علمی دست یابد.بعلاوه با توجه به تاریخ ورود هر مسأله به فقه مطالعه ابعاد گوناگون آن دقیق‏تر می‏شود.
هفتم:بکارگیری فقه مقارن از آنجا که روایات شیعه در بسیاری اوقات حاشیه‏ای بر روایات و آراء حاکم اهل سنت در زمان صدور روایت است، فهم دقیق روایات اهل بیت(ع)، تمسک به اطلاع یا عموم در گرو دقت در مضامین روایات و آراء فقهی اهل سنت است.فقه مقارن که در قرن اخیر بوسیله مرحوم آیة الله بروجردی احیاء شد از جمله قوی‏ترین روشهای تعمیق فقه شیعه است.با توجه به اینکه بسیاری از روایات فریقین موضح و مفسر یکدیگرند.
هشتم:تأمل و دقت در سیره عقلا.یاقتن محورهای ثابت در سیره عقلا که امکان اتصال ان به زمان معصوم(ع)موجود است.و تأمل در علومی که به کشف این سیره‏های عقلانی منجر می‏شود.
نهم:تفکیک علمی و دقیق و روشمند احکام حکومتی پیامبر(ص)و امیر المؤمنین(ع)از دیگر احکام ایشان.و بطور کلی تفکیک مضبوط آن دسته از احکام معصومین(ع)که مقید به ظرف خاص‏ زمان و مکان صدور حکم بوده‏اند از احکام ثابت جاری در همه ازمنه.
دهم:انتظار از فقه.از فقه چه انتضاری داریم؟
آیا انتظار نظام‏سازی و برنامه‏ریزی اجتماعی داریم؟تا اگر فقه پاسخگو نبود او را متهم به ناتوانی کنیم؟یا از فقه استناد معتبر به شارع را می‏طلبیم و تعیین احکام مختلف وضعی و تکلیفی را؟آیا اکتفا به فقه ما را از تحصیل دیگر علوم انسانی بی‏نیاز می‏کند؟پرسیدنی است آیا ما بسیاری از انتظامات خود را از دین، از فقه نخواسته‏ایم؟آیا علوم دینی منحصر در مثلا فقه و کلام و اخلاق است؟یا اینکه انتظار جدید، علم جدید می‏طلبد؟آیا از فقه انتظار برنامه‏ریزی، مدیریت و نظام‏سازی می‏توان داشت؟
تبیین این مهم مقال و مجال دیگری می‏طلبد.
هر چند بی‏شک در تبیین اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی، فرهنگ اسلامی، فقه تأثیر قطعی دارد، اما قطعا دیگر معارف اسلامی و انسانی نیز در این تبیین دخالت خواهند داشت.توسعه ادعایی نیازموده و نیندیشیده از فقه جز از یأس و ناامیدی از کارآیی این علم شریف حاصلی به دنبال نخواهد داشت.برای برپایی نظام‏های مختلف اسلامی به فقه هم نیازمندیم، اما این نظام‏سازی و برنامه‏ریزی عین فقاهت نیست.
یازدهم:موظف کردن طلاب به نوشتن پایان نامه‏های فقهی در انتهای تحصیل حوزوی، اقدامی بسیار مبارک است، به شرط اینکه موضوع رساله‏های پایانی را منحصر به قاعده امکان و فراغ و تجاوز نکنیم و عناوین جدید مورد نیاز جامعه و حکومت اسلامی را در دستور کار تحقیقی طلاب حوزه‏ها قرر دهیم.عناوین روز آمد پایان‏نامه از جمله عملی‏ترین اقدام‏های پربارتر کردن فقه خواهد بود.

تبلیغات