بازنمایی هویت در شخصیت پردازی داستان گرگ گلشیری و دریای پهناور سارگاسو جین رایس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های انسان شناسی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
239 - 254
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از حوزه های جدید مطالعاتی در زمینه ی فرهنگ کشورهای در حال توسعه، مطالعات پسااستعماری است که بر رابطه فرهنگ و عناصر آن می پردازد. یکی از عناصر مهم در این حوزه مسئله هویت است، از یک سو استعمارگر با این ایده که مستعمره فاقد یک هویت مستقل است، بنا دارد هویتی جدید برای مستعمره بسازد، مستعمره هم از سوی دیگر به دنبال هویت خویش است تا بتواند از زیر سلطه استعمار به درآید. آثار ادبی به مثابه یکی از ابزارهای مهم فرهنگی در بیان و نحوه مواجهه با این مسائل نقش مهمی ایفا می کنند. این مساله مهم، در فرهنگ های مختلف به طور مشابه مطرح است و همه ی انسان ها در دوره های مختلف به دنبال هویت خود بوده اند و در شرایط مختلف در تلاش برای حفظ آن هستند. این پژوهش با هدف شناخت بیشتر و عمیق تر مساله هویت در آثار ادبی در پی بررسی تلاش انسان ها برای حفظ هویت و چگونگی بازنمایی آن در آثار ادبی دو فرهنگ مختلف است.
روش شناسی: پژوهش حاضر با خوانشی پسااستعماری از داستان «گرگ» اثر هوشنگ گلشیری و «دریای پهناور سارگاسو» اثر جین رایس به تلاش شخصیت های اصلی داستان برای حفظ هویت شان می پردازد. اختر و آنتوانت دو شخصیت اصلی این داستان ها ، با وجود تفاوت هایی که با هم دارند، اما هر دو از هویتشان دفاع کرده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و رویکردی تطبیقی به تلاش این دو شخصیت می پردازد و در پی پاسخ به این پرسش ها است که وجوه شباهت و تفاوت شخصیت های این داستان ها در مواجهه با عوامل استعماری و مساله ی هویت کدامند؟ بازنمایی هویت در شخصیت پردازی دو داستان گرگ و دریای پهناور سارگاسو چگونه بوده است؟ کدامیک از این دو داستان در بازنمایی هویت از طریق شخصیت پردازی موفق تر بوده اند؟
یافته ها: پژوهش به این نتیجه می رسد که هرچند شخصیت ها با عواملی مواجه می شوند که قصد گرفتن فاعلیت انسانی (سوژه) آنها را دارند اما با تلاش خود سعی در صیانت از آن دارند. به سخن دیگر هرچند عوامل مختلف استعمارگر می خواهند سوژه ها را به اُبژه تبدیل کنند اما آنان با آگاهی، تسلیم نشده و همچنان کوشش می کنند تا سوژه ( فاعل شناسا) باقی بمانند و هویت خود را حفظ کنند.