پارادایم های تبیین در مطالعات تاریخی جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخی جنگ سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
55 - 72
حوزههای تخصصی:
نقش برسازنده ی جنگ در حیات جوامع انسانی، مطالعات تاریخی را به ارائه تبیین های متکثری از این پدیده اجتماعی سوق داده است. اگر بپذیریم که این آشفتگی و کثرت تبیین ها برآیند چشم اندازهای معرفتی متفاوت مورخان است، در آن صورت بازشناسی مبانی پارادایمیِ مدل های تبیین، راه غلبه بر این آشفتگی خواهد بود. با عطف نظر بدین مهم پژوهش حاضر در صدد پاسخ بدین پرسش برآمد که کاربست صحیح مدل های تبیینی در مطالعات تاریخ جنگ بر اساس چه معیاری تعیین می شود. اگر بپذیریم که هستی شناسی اجتماعی مورخان واجد الزامات روش شناسانه ای است که با یک مدل تبیینی سازگاری بیشتری دارد، در آن صورت می توان مسأله مقاله را با صورت بندی سه پارادایم تبیینی در مطالعات تاریخی جنگ پاسخ داد: بر اساس پارادایم تفهمی، کاربست مدل تفهمیِ تبیین مستلزمِ پذیرش پاسخ اتمیستی به مسأله عاملیت و ساختار و انکار نقش تعیّن بخش کل های اجتماعی در وقوع جنگ است. در پارادایم قیاسی قانون شناختی، کاربست مدل قانون فراگیر تبیین تنها در شرایطی صحیح خواهد بود که تأکید هستی شناسی کل گرایانه بر نقش تعیّن بخش ساختارهای اجتماعی و فرهنگ مسلم انگاشته شود. در پارادایم روایی نیز تبیین پدیده اجتماعی جنگ مستلزم آن است که با استناد به ساختمندگرایی، عاملیت و ساختار را ثنویتی متداخل تلقی نموده و روایت را با لحاظ کردن تأثیر دوسویه موقعیت های اجتماعی و پاسخ عاملان تاریخی به موقعیت طرح اندازی نماییم.