روایت گری در سریال طنز شب های برره: کنش زبانی در فضای محدودیت های گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله با طرح نظریه میخاییل باختین و با استفاده از مفاهیم اصلی نظریه او همچون چندصدایی، مکالمه، بینامتنیت و زمان مکان (کرونوتوپ)، به مطالعه ساخت استعاری مسلط بر متن مجموعه طنز تلویزیونی شب های برره پرداخته است. روش تحقیق این پژوهش، تحلیل گفتمان است که مفاهیم باختین در آن نقش نظام مفهومی را بازی می کند. بر این اساس، نخست این مقولات نظری به میان خواهند آمد، آنگاه مقاله با استفاده از این مفاهیم نشان خواهد داد که سوژه تولیدگر با توجه به اینکه بافت گفتمانی جامعه "حدود اندیشگی" او را در شیوه ای از پیش تعیین شده و محدود مشخص کرده است، چگونه با آن فرم سرشاخ می شود و امکانات گفتن خود را به گونه ای سامان می دهد تا در عین توجه به چهارچوب ها، فرصت خوانش های تازه ای را از آن ها فراهم آورد؛ در نهایت مقاله در فرآیندی دلالتی در گفت وگو با متن به تحلیل و تفسیر کنش فرهنگی مهران مدیری پرداخته است. در نهایت تفسیر مقاله از سریال طنز شب های برره به این ایده می رسد که مهران مدیری با گردهم آوردن تمهیداتی مثل خلق زمان- مکان خیالی برره، تبعید عقل مدرن، ضدزبان برره ای و بینامتنیتی که در زنجیره تکاملی آثارش وجود دارد، توانسته است "شب های برره" را به عنوان یک سریال طنز استثنایی و مورد پذیرش مخاطبانش معرفی کند.