مطالب مرتبط با کلیدواژه

نقد ادبی روان کاوانه


۱.

تحلیل روان کاوانه افسانه کُردی «شیرزاد شیرپنج» براساس نظریه عقده اُدیپ زیگموند فروید(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۹۱ تعداد دانلود : ۱۲۳
افسانه های عامه به عنوان بازتابی از ناهشیار جمعی و کشمکش های روانی انسان یکی از بهترین منابع تحلیل روان کاوانه به ویژه نظریات جنسیت کودکانه به شمار می روند. مخاطبان این افسانه ها به ویژه کودکان با فرافکنی بسیاری از تعارضات خود بر روی شخصیت های داستان، تکانه های پرخاشگرانه خود را بیرونی می سازنند و ضمن تجربه نمادین برخی عواطف سرکوب شده خویش، می توانند به نوعی یکپارچگی روانی و عاطفی دست پیدا کنند. زیگموند فروید به عنوان بنیاگذار روان کاوی خود بارها بر اهمیت ادبیات کهن و باستانی تأکید داشته و بسیاری از مفاهیم مهم این دانش را با ارجاع به اسطوره ها و افسانه ها بیان کرده است. یکی از کلیدی ترین مفاهیم در گفتمان روان کاو عقده اُدیپ است که به تعبیر فروید مسئولیت هر کودکی که پا بر عرصه هستی می گذارد غلبه بر آن خواهد بود. از سوی دیگر زبان کُردی به دلیل تنوع گویشی و جغرافیای بکر خود دارای یکی از غنی ترین ادبیات های عامه بوده و به باور بسیاری از مستشرقان بر ادبیات عامه سایر ملل خاورمیانه نیز تأثیر گذارده است. نگارنده در این مقاله بنابر مفاهیم روان کاوی و به روش توصیفی تحلیلی به بررسی افسانه شیرزاد شیرپنج از ادب عامه کُردی پرداخته و نشان داده که این داستان تا چه اندازه ای بر نظریه عقده اُدیپ منطبق است و بر چه راه حل هایی برای گذر از این مسیر سرنوشت ساز تأکید می کند. در این قصه کشمکش های اُدیپال در غالب رقابت پسر و پدر آغاز و درنهایت با پذیرش جایگاه پدر و افول تکانه های اُدیپال، بلوغ روانی و صلح درونی پدیدار می شود.
۲.

تحلیل ساختار داستانی جواهرالأسمار به یاریِ چند مفهوم روان کاوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جواهرالأسمار طوطی نامه پیرنگ نقد ادبی روان کاوانه فروید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵ تعداد دانلود : ۲۷
این مقاله می کوشد پیرنگِ کلانِ جواهرالأسمار را با بهره گیری از رهیافتِ روان کاوانه بررسی کند. یکی از پرسش های بنیادینِ پژوهش های ادبی «چگونگی» شکل یافتنِ آثار شاخص است و می توان به یاریِ دانسته های روان ازجمله خالقِ اثر و همچنین جامعه ای که در آن به وجود آمده، چگونگیِ خلقِ اثر را تحقیق کرد. با مطالعه این مجموعه قصص درمی یابیم که تطبیقِ سازوکارهای اساسیِ روانِ آدمی بر آن می تواند ساختارِ داستانیِ آن را بشناساند و شالوده آن را رؤیت پذیر کند. تحلیل جواهرالأسمار بر پایه این شیوه نشان می دهد که عموماً شروع قصه ها با انگیزشی ازجانب نهاد است؛ گره افکنی قصه با حضور خود صورت می گیرد؛ در پایان نیز گره قصه به تدریج با عیان شدن فراخود باز می شود. اگر بخواهیم برهم کنشِ این سه وجهِ روان را بر قصه اصلیِ کتاب تطبیق دهیم، ماه شکر پس از غیبتِ طولانیِ شوهرش ازطرفی «مایل» به ارتباط با امیرزاده است ( نهاد ) و ازطرفی «مایل» به وفاداری ( فراخود ). او با سرگرم شدن به قصه های هوس انگیزِ طوطی ( خود ) هم «میلِ» هوس جویانه خویش را برآورده می کند هم «میل» به وفاداری اش را. با گسترش یافتنِ این الگو در سرتاسرِ کتاب، هفت گونه پیرنگِ متمایز و در عین حال مشابه ساخته می شود که به ویژه می توان سه درون مایه بنیادین در آنها تشخیص داد: اهمیت فراخود و رانه زندگی، ترس از مرجعیتِ اجتماعی (پادشاه)، استعلای عشق