نمود نقش رمزواره در خلق معانی بدیع در شعر سعدی یوسف با تکیه بر نظریه آگاهی دنیل چندلر (مطالعه موردی دیوان «السّاعه الاخیره»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با در نظر داشتن ظرفیت معناگستری رمز، دنیل چندلر با اعتقاد به لزوم برخورداری یک پژوهشگر ادبی از دانش کیفی و تشخیصی، نظریه آگاهی را مبنی بر نمایش نحوه و میزان تأثیرگذاری عناصر گوناگون اجتماعی و فرهنگی در یک اثر منظوم یا منثور با تکیه بر نقش زبانی و ادبی عناصر کلام پایه ریزی کرده است؛ یعنی صاحب سخن هر قدر از این عناصر بهره جویی آگاهانه تری کرده باشد، به طبع مفهوم مطلوب خود را پخته تر و ارزنده تر ساخته است؛ مفهومی که از نظر چندلر بیش از هر موضع دیگری در ساختار رمز ادبی و تبدیل شدن آن به رمزگان یعنی ساختار تفصیل شده بر اساس عوامل تأثیرگذار نامبرده حاضر می گردد. پژوهش حاضر درصدد است تا با روش مطالعه کتابخانه ای و با رویکردی توصیفی - تحلیلی و در کار بستن رمزواره یعنی کشف مفاد نظریه آگاهی در شعر سعدی یوسف - شاعری عراقی که همواره وطن خویش را از پنجره کوچک غربت نگریسته و وصف نموده است- و نمود نقش هر یک در آفرینش رمزگان اشاره کرده و مدعای خویش را به یاری عناصر درون زا یعنی ادبی، زبانی، ساختاری و گاه نگارشی به اثبات برساند؛ از مهمترین دستاوردهای رمزواره در این نوشتار تبیین روشن بهره برداری هوشمندانه سراینده از موارد مذکور در راستای تعمیق معانی فرهنگی و اجتماعی پنهان شده در پس هر رمزگان است؛ زیرا شاعر هیچگاه به برشماری عیان مزایا یا معایب اکتفا نکرده و همواره سیاق سخن خود را به گونه ای ترتیب داده است که ابتدا کل کلام، معنای مدّ نظر او را تصدیق کرده و سپس جزء جزء سخن با تأکید آن به واسطه ابزار های گوناگون زبانی و ادبی از جمله الفاظ، تعابیر، افعال، قیود، روایتگری و دیگر وسائط، مقصود اصلی را به گوش مخاطب برساند.