مطالعه تجربه استفاده از رسانه های دیداری از منظر نظریه ذهن بسط یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و سوم تابستان ۱۴۰۱شماره ۵۸
81 - 104
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازی درباره رسانه های دیداری متأثر از نگاه حاکم بر فلسفه ذهن و علوم شناختی عمدتاً در چارچوب های بازنمودگرایانه بوده است؛ اما نظریه های بازنمودگرایانه، سوای ایرادهای معمول خود، درمورد رسانه های دیداری با یک دشواری خاص مواجه هستند. از منظر بازنمودگرایانه، تجربه استفاده از رسانه های دیداری موردی استثنایی و کاملاً مستقل از تجارب روزمره ماست؛ اما در رویکردهای ضدبازنمودگرایانه، مانند نظریه ذهن بسط یافته، با چنین مشکلی مواجه نیستیم. مدعای محوری نظریه ذهن بسط یافته آن است که فرایندهای شناختی در چارچوب مغز و بدن ما محدود نیستند و به محیط پیرامونی نیز گسترش می یابند. با تحلیل تجربه ادراکیِ مواجهه با رسانه های دیداری در چارچوب نظریه ذهن بسط یافته، از این مدعا دفاع می کنیم که نگاه ضدبازنمودگرایانه برای درک رسانه های دیداری قوّت تبیینی بیشتری از نگاه بازنمودگرایانه دارد. همچنین می توان با اتکا به موارد تجربه استفاده از رسانه های دیداری به یکی از ایرادهای اصلی وارد به این نظریه، موسوم به مغالطه جفت شدگی تقویم، پاسخ گفت. قوّت تبیینی چارچوب ضدبازنمودگرایانه برای تحلیل تجربه مواجهه با رسانه های دیداری احتمالاً یکی از دلایل آن است که در آثار کسانی چون هوگو مونستربرگ و مارشال مک لوهان ادعاهای مربوط به بسط یافتگی شناخت، مدت ها پیش از طرح این دیدگاه ها در حوزه فلسفه، بیان شده است.