هفت خان مأمون (بازدید خلیفه مأمون از دخمه خسرو انوشیروان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان بازدید عبدالله مأمون (198-218 هجری) خلیفه نام آور عباسیان از دخمه خسرو انوشیروان (531-579 م.)، دست کم از سده پنجم هجری، با روایت های گوناگون در منابع تاریخی آمده است. مأمون آگاه از دادگری و خردمندی پادشاه ایرانی، کنجکاوانه به دیدار دخمه او می رود و آنگاه با دیدن شُکوه کالبد مرده او و نیز درون مایه اندرزهای اخلاقی او چنان به شگفت می آید که همدلانه زبان به ستایش بزرگی و خردمندی و برتری خسرو انوشیروان می گشاید. در روایتی از این حکایت که در «تاریخ بناکتی» نوشته داوود بن محمَّد بناکتی (مرگ: 730 هجری) آمده است، تلاش مأمون برای یافتن و ورود به دخمه خسرو انوشیروان، به گونه ای بازگو می شود که یادآورِ بُن مایه گذشتن پهلوان از چندین سختی و دشواری برای دست یافتن به هدفی معیّن است که این بُن نامه، الگوی هفت خان نامیده می شود. با این که پژوهش های فراوانی درباره بُن مایه هفت خان در فرهنگ ایرانی انجام شده و نیز به بازدید مأمون از دخمه خسرو انوشیروان پرداخته شده است، در هیچکدام از این پژوهش ها، این بازدید در چارچوب بُن مایه ایرانی هفت خان واکاوی نشده است. در این جستار، تلاش خواهد شد که این حکایت را هرچند ساختگی و خیالی باشد، در چشم انداز بزرگ تر الگوگیری عباسیان از ساسانیان و فرهنگ ایرانی با راهنمایی ایرانیانِ فرهیخته کارگزارِ خلافت بغداد بنگریم تا احتمالاً روشن شود که پردازندگان این حکایت که شاید بتوان آن را « هفت خان مأمون» نیز نامید، چه کسانی بوده اند و اگرچه خیالی و ساختگی، چرا مأمون خلیفه بزرگ جهان اسلام را به دیدار خسرو انوشیروان پادشاهِ ایرانیِ زردشتی برده اند.