مطالب مرتبط با کلیدواژه

تابع و متغیر


۱.

تئوری و مدل های نمادین تعیین مکان مرکزی و حوزه نفوذ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مکان مرکزی مکان هندسی تابع و متغیر حوزه نفوذ حوزه نفوذ محلی حوزه نفوذ فرامحلی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۴ تعداد دانلود : ۱۰۱
در کشورهای در حال توسعه، روستاها عموماً از یک عقب ماندگی مضاعف رنج می برند، و امکان دادن خدمات برای تمام روستاها با مشکلات عدیده ای روبرو است، لذا مکان های مرکزی برای خدمات رسانی از اهمیت خاصی برخوردارند. در این مقاله روش های تعیین مکان هندسی مطلوب برای مکان های مرکزی مورد بحث قرار گرفته و مدل خاصی برای این منظور ارائه شده است . از طرف دیگر حوزه نفوذ محلی که مخصوص هر سکونتگاه محسوب می شود و نقطه صفر کشش و یا انتشار که در آن نقطه توان نفوذ به صفر تقلیل می یابد و همچنین حوزه نفوذ فرامحلی که از برآیند حوزه های نفوذ حاصل می گردد از روش هایی است که به وسیله مدل های خاص خود ارائه گردیده و در نهایت لکه حوزه نفوذ در یک منظومه روستایی یا یک مکان مرکزی نتیجه و ره آورد این مقاله به حساب می آید.
۲.

مقایسه تحلیل های ارسطو و فرگه از «گزاره حملی»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ارسطو فرگه اجزاء گزاره حملی مقایسه و تطبیق موضوع و محمول تابع و متغیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۶ تعداد دانلود : ۱۷۵
پرسش اصلی پیش روی این مقاله این است که چه تفاوت ها یا شباهت های مهمی میان تحلیل های ارسطو و فرگه از گزاره حملی وجود دارد؟ بر اساس دیدگاه مشهور و رایج، ارسطو گزاره حملی را به سه جزء موضوع، محمول و رابطه تحلیل می کند؛ درحالی که در اندیشه فرگه، گزاره حملی به دو جزء متغیر (بخش اسمی) و تابع (بخش محمولی) تحلیل می شود؛ لذا این دو تحلیل، به کلی متفاوت از یکدیگرند و هیچ شباهت قابل ملاحظه ای میان آن ها وجود ندارد. من در مقاله ای دیگر استدلال کرده ام که در اندیشه ارسطو گزاره حملی در تحلیل منطقی، برخلاف تحلیل زبانی، همواره به دو جزء اصلی موضوع و محمول تجزیه می شود. در اینجا نشان داده ام با پذیرش و مبنا قرار دادن این تحلیل آشکار می شود: اولاً شباهت های مهمی میان تحلیل های ارسطو و فرگه از گزاره حملی وجود دارد؛ 1) هر دو تحلیل، دوجزئی است 2) ارسطو هم مانند فرگه «گفته شدن به چیزی دیگر» را ویژگی اساسی محمول می داند. ثانیاً و درعین حال، این دو تحلیل تفاوت های مهم و سرنوشت سازی با یکدیگر دارند؛ 1) ارسطو «گفته شدن به چیزی دیگر» را صرفاً ویژگی ذاتی جایگاه «محمول» می داند؛ اما فرگه آن را نه تنها ویژگی ذاتی «تابع» بلکه ویژگی ذاتی مفاهیم کلی که در جایگاه تابع قرار می گیرند، هم می داند و بر همین اساس 2) فرگه برخلاف ارسطو معتقد است مفاهیم کلی از نظر منطقی هرگز نمی توانند موضوع قرار گیرند. این دیدگاه فرگه مبتنی بر قول به «تمایز بنیادی شیء و مفهوم» است. بنابراین، ریشه اصلی تفاوت های میان این دو تحلیل را باید در همین قول جستجو کرد..