تأثیر ترتیبات منطقه ای بر سیاست خارجی چین در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روند چهل ساله اصلاحات چین که در عصر جهانی شدن و به دنبال آزادسازی تجارت و ورود سرمایه و تکنولوژی خارجی آغاز شد چین را به بزرگ ترین صادرکننده و دومین اقتصاد جهان تبدیل کرد. سیاست خارجی چین رویکردی تهاجمی و واقع گرا در پیش گرفت تا بتواند وزن سیاسی هم سنگ وزن اقتصادی خود در عرصه روابط بین الملل بیابد. سیاست همسایگی چین با اولویت شرق آسیا و آسیای مرکزی تدوین شد تا چالش های مذهبی و امنیتی را مدیریت و از منابع انرژی، مسیر انتقال کالا به اروپا و ضعف های زیربنایی اقتصادی آنان بهره برداری کند. در این نوشتار روابط چین با کشورهای آسیای مرکزی را بررسی می کنیم و به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که چین چگونه منافع ملی و هدف های سیاست خارجی خود را در آسیای مرکزی دنبال می کند؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که چین منافع ملی خود را در قالب روابط دوجانبه و موافقت نامه های اقتصادی با دولت های آسیای مرکزی پیگیری می کند و هم زمان از طرح ها و ابتکارهای منطقه ای مانند یک کمربند، یک راه، سیکا و سازمان همکاری شانگهای برای ترغیب همسایگان آسیای مرکزی به مشارکت و همکاری در چارچوب های امنیت منطقه ای استفاده می کند تا به تدریج آنان را از چارچوب های امنیتی غرب محور دور و دستیابی به همگرایی آسیایی را تسهیل کند. با این هدف عامل های مؤثر و الگوی حاکم بر سیاست خارجی چین را در دو بعد دوجانبه و منطقه ای مشخص و سپس شیوه روابط آن کشور با کشوهای آسیای مرکزی را از هر دو دیدگاه تحلیل می کنیم.