تحلیل متن و فرامتن قصه فیروزشاه بدخشانی بر بنیاد الگوی پیتر جیلت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
75 - 97
حوزه های تخصصی:
در میان نظریه های ساختاری و بافتی که به بررسی و تحلیل قصه های شفاهی پرداخته اند، الگوی پیشنهادی پیتر جیلت برای پژوهندگان پارسی زبان چندان نام آشنا نیست. این الگو برآیندی از مدل ریخت شناسی پراپ و نظریه های مضمونی تحلیل قصه است. جیلت شمار کارکردهای متعدد پراپ را به پنج کارکرد کاهش داده و روایی نظریه خود را با تحلیل قصه های فراوان از ادب شفاهی مناطق مختلف دنیا اثبات کرده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی و با استناد به نشانه های درون متنی، بر آن است تا از رهگذر معرفی قصه ناشناخته «فیروزشاه بدخشانی»، کارکردها و عناصر قصه را بر اساس این الگوی نویافته بررسی و تحلیل نماید. نتیجه پژوهش نشان داد که قصه پیش-گفته، تمامی پنج کارکرد: موقعیت نخستین، تعامل با یاریگر، تعامل با شهبانو، تعامل با دشمن و بازگشت قهرمان را دارا است. همچنین دو جهان «معمولی» و «دیگر» در فضای روایی قصه قابل جداسازی است. قصه فیروزشاه را می توان نمونه ای روشن از بقایای آیین تشرف و رازآموزی اقوام کهن دانست که عناصر نمادین فرهنگی شان را در ژرف ساخت فرم دینی خود حفظ کرده اند.