یک نظریه در باب میان رشتگیِ؛ مقدمه و گزارشی از یک پژوهش(مقاله علمی وزارت علوم)
رویکرد میان رشته ای، رویکرد پساتوسعه به دانش است؛ رویکردی که آرمان هنجار مسئولیت را پیش می نهد: «میانِ» سوژه و ابژه، خود و دیگری، و گذشته و آینده چیزی لازم است تا خدشه های نظام غایی امنیت را جبران کند. بدون این غایت میانی، همه ارزش های نو در معرض خدشه و انحراف هستند. اما این مسئولیت نیز با محدودیت روبه رو است؛ به گونه ای که چه بسا میان رشتگی نیز ناقض غایت خود شود. خوانش پدیدارشناختی، این محدودیت را جبران می کند. تحقق آن جبران و رفع این محدودیت، در گرو مسئولیت برای کاستن استعداد وقوع شرارت در موقعیت است: درست آن گاه که کمتر دست به خشونت می زنیم، کمتر به تبعیض وقع می نهیم، و کمتر به بهره کشی، تخریب، تجاهل، و بی عملی روی می آوریم، زمینه مسئولیت را خلق کرده ایم. برای ما که در فرایند پیشرفت هستیم، میان رشته کاری به مثابه کنش برآمده از همکاری رشته ها، در راستای تحقق مسئولیتی که با خود امنیت و ایمنی را نیز محقق می کند، امری خطیر و کاری بسیار دشوار است؛ تنها با پرمایگی دانشی و اخلاقی است که می توان در نظر و عمل، میان رشته شناس و میان رشته کار شد. میان رشتگی از خود ما آغاز می شود و تحقق خود، بدون ادراک خردورزی و بدون تلاش سنجش گری ناممکن است. مساهمت من در این مطالعه میان رشته ای در حد همین افزوده است که می توان با رهیافتی متفاوت از رهیافت اثبات گرایانه به تبیین افقی از میان رشته ای پرداخت که انتقادهای گذشته، دیگر سر راست نکنند و زمینه های تبانی میان رشتگی برای مباشرت در شرارت را منتفی کند.