طراحی الگوی داده بنیاد به کارگیری شبکه های مجازی در تحقق آموزش کم سوادان و بی سوادان استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال نوزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷۴
165 - 189
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه، شناسایی عملکرد شبکه های اجتماعی مجازی در آموزش بی سوادان و کم سوادان استان لرستان بوده است. این پژوهش به روش کیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد انجام شد. جمعیت مورد مطالعه متخصصان حوزه آموزش مجازی، متخصصان و صاحب نظران حوزه نهاد رسانه، آموزش وپرورش، و سوادآموزی بودند. روش نمونه گیری نیز به صورت «نمونه گیری هدفمند و نظری» بود. ابزار گردآوری داده ها «مصاحبه عمیق» بود که بر این اساس بعد از مصاحبه با 15 نفر از متخصصان این حوزه، اشباع نظری حاصل شد. به منظور تحلیل داده ها از رویکرد «اشتروس و کوربین» استفاده شد و بر اساس آن، از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها نشان می دهند که پدیده محوری این مطالعه «فقر دانش رسانه ای» است. شرایط علی حاکم بر این پدیده شامل سه مقوله «فرودستی مجازی، باورها و تفکرات سنتی، و جامعه ناپذیری مجازی» است. بسترهای حاکم نیز «موانع قانونی در آموزش توسعه مجازی، فقر دانش تخصصی، و فهم واپس گرا از آموزش مجازی» هستند. شرایط مداخله گر بر پدیده محوری نیز سه مقوله بدین شرح اند: «انطباق ناپذیری مجازی، نگاه هزینه-فایده محور، و ضعف انگیزه های یادگیری». راهبردهایِ رفع فقر دانش رسانه ای عبارت اند از: توجه به «آموزش نیازمحور، انسجام بخشی به آموزش مجازی و ارزیابی عملکرد دائمی» که بر اثر آن، شاهد پیامدهایی نظیر «حس اثربخشی سواد مجازی، خلق محتوای کاربردی، توانمندسازی آموزشی و نوین سازی سازمانی» خواهیم بود. نتایج نشان می دهند، فقر سیاست گذاری در حوزه آموزش مجازی، و خلأ قانونی در سوادآموزی، بسترها و سازوکارها، دشواری غلبه بر فقر دانش رسانه ای را مضاعف کرده است. این امر در کنار حس فرودستی مجازی، باورها و تفکرات سنتی، جامعه (نا)پذیری سوادآموزان مجازی، به انطباق ناپذیری و رغبت کم مخاطبان (بی سوادان و کم سوادان) نسبت به فضا و به تبع آن آموزش مجازی منجر شده است.