مطالب مرتبط با کلیدواژه

فرزانه


۱.

مقایسة «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تأکید بر «نهج البلاغه» و «تائو ته چینگ»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تائوئیسم انسان مطلوب اخلاقی نهج البلاغه فرزانه متقی تائو ته چینگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۲۹ تعداد دانلود : ۴۷۰
یکی از روش های مقایسة سنّت های دینی، مقایسة انسان مطلوب اخلاقی در آن مکاتب است. روشن است که هرچه میزان شباهت اوصاف انسان مطلوب اخلاقی در دو مکتب بیشتر باشد، روی نزدیکی مبانی فکری آنها بیشتر می توان حساب کرد و بهتر می توان در اندیشة گفت وگو و تعامل فرهنگی بود. در مقالة حاضر، با استفاده از روش مطالعة کتاب خانه ای و با مراجعه به اصلی ترین متون اخلاقی عرفانی دو مکتب «اسلام» و «تائوئیسم»، به ویژه نهج البلاغه و تائو ته چینگ میزان همپوشانی اوصاف انسان مطلوب در این دو نظام تربیتی مقایسه شده است. «فرزانه» (انسان مطلوب تائوئیسم)، ویژگی های خاصی دارد که با «پارسا» (انسان مطلوب اخلاقی اسلام= متّقی)، از جهات بسیاری شباهت دارد. ورع، رضا به تقدیر، خلوت گرایی، تفکر، انس با طبیعت، سکوت، بخشش و خدمت به خلق، دوری از شعار و خودنمایی، پرهیز از خشونت و مانند این، از جملة این اوصاف هستند. از سوی دیگر، پارسای اسلامی به سبب ویژگی هایی همچون اهل مناجات و عبادت بودن، احساس مسئولیت در مقابل اوضاع جامعه، و مرزبندی با مخالفان عقیدتی خود (کافران) در اجتماع و معاد اندیشی و مانند آن، از فرزانة تائو متمایز است که نشان می دهد این دو مکتب با وجود مشابهات های زیاد، فاصلة قابل توجهی با یکدیگر دارند.
۲.

بررسی و تحلیل مقایسه ای مفهوم فرزانگی در نگاه مولوی و لائودزه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فرزانه مولوی فرزانگی تیپ شناسی لائودزه ادبیات عرفانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸۰ تعداد دانلود : ۵۶۲
تیپ فرزانه (پیر خردمند/ حکیم/ قدیس/ فیلسوف شاه) با توجه به جایگاه آن در نظام اندیشگانی کارل گوستاو یونگ، کارل پیرسون و هیو- مار، مایرز- بریگز، جرجیوف و...، یکی از تیپ های شخصیتی است که از ادوار پیشین نیز محل توجه بوده است. فرزانگی نیز در مقام نظر و عمل به عنوان یک تیپ متمایز همواره مورد توجه ادیان و مذاهب از یک سو و نگره های عرفانی از سوی دیگر بوده است. با توجه به تحدید و تعریف فرزانه در متون عرفانی، باید گفت «فرزانه» درکنار پیامبران و اولیای الهی در مقام طبیبان دردهای معنوی انسان ها آمده و البته دارای کارکرد و اهمیت ویژه ای است. فرزانه که در قاموس دینی با عنوان انسان کامل، حکیم و پیر برنامیده شده، در متون گذشته دارای اهمیت و جایگاه خاصی بوده است؛ به گونه ای که یکی از دلایل و عوامل اصلی بحران های انسان معاصر را عدم حضور تأثیرگذار این تیپ شخصیتی برشمرده اند. در این مقاله، با توجه به احصای ویژگی های این دسته از تیپ های شخصیتی، دیدگاه دو شخصیت فرزانه و تأثیرگذار ایران و چین به صورت تطبیقی بررسی شده است؛ دو شخصیتی که با وجود مبانی، جهان بینی و نظام اندیشگانی متفاوت، نقش و کارکردهای مشترکی دارند و هریک نیز با توجه به دو اثر بزرگ و تأثیرگذار خویش، یعنی دائو دِ جینگ و مثنوی جهانی شده اند و هر دو بر نقش و اهمیت فرزانگی در قالب واژه/ مفهوم «شنگ ژن/ انسان مقدس» و «حکیم/ فرزانه» تأکید کرده اند. توجه به ساحت های پنج گانه مدنظر مولوی و لائودزه در تببین مقام فرزانگی نشان می دهد که این دو ضمن تشریح اوصاف و احوال این تیپ، با توجه به مبانی و جهان بینی متفاوت به ضرورت حضور و نمود آن در تبیین و تشریح درد و رنج انسان ها توجه کرده اند. مقاله در صدد است ضمن تأکید بر وجود تفاوت در نگره لائودزه و مولوی، نقش و کارکرد فرزانگان را در مهم ترین آثار این دو بررسی و تحلیل کند.
۳.

پیوند «فرهنگ» و «فرزانه» در فلسفه سهروردی(مقاله پژوهشی حوزه)

تعداد بازدید : ۲۶۳ تعداد دانلود : ۲۰۰
«نظریه فرهنگی» میراث اندیشه مدرن است، ولیکن غلبه زیست واره مدرن ما را بر آن می دارد تا از خاستگاه حکمی خویش، راجع به امکانِ نوعی طرحِ بحث از آن، اندیشه کنیم. به نظر می رسد در فلسفه سهروردی، مؤلّفه هایی وجود دارند که امکان نوعی گفت وگوی معنادار را برای ما در این حوزه فراهم می سازد. فلسفه اشراق سهروردی از آغاز خود، در پی آن است که ضرورت هستی شناختی خویش را در نسبت با علم الهی تأمین سازد. طرح سهروردی در مسئله علم الهی، به ضرورت، طرح یک علم النفس اشراقی،  تبیینی از عالم مثال به مثابه ظرف حیاتِ نفس، و بحث از نسبت میان عوالم را به میان می آورد. از سوی دیگر، عالم مثال وعاء مثُل معلقه ای است که در عین جزئیت، وحدت و ضرورت همه امور مادون خویش را تأمین می کنند. طباع تام، که در ظرف مثال دیدار می شود، بستر ضروریِ «من» برای هرگونه سلوک نفس از آغاز تا پایان است و از این رو، آغاز و انجام هر هویت بشری به شمار می آید. بنابراین، به مدد طرح سهروردی، می توان از فرهنگ در معنایی بسیار گسترده و هستی شناسانه گفت وگو کرد؛ نحوه تبیین سهروردی از عالم مثال و تبیین آن به نحوی که قلمرو نفس را تا پایین ترین سطح هستی نمودار می سازد، فرهنگ را به مثابه حقیقت همه امور و این بار اموری که حقیقت آنها علم و نور است یا در نورانیت نفس، هویّت می یابند، برای ما به تصویر می کشد. این فرهنگ، فرهنگ بشری نیست، اگرچه مجرای تحقق آن و قوام آن در مراتب گوناگون هستی بر نفس تکیه دارد، لیکن نفسِ فرزانه مجرای این فرهنگ الهی در پیوند با بالاترین مراتب تجرّد است. بنابراین، سرانجام در سهروردی به پیوند فرهنگ و فرزانه خواهیم رسید.