مطالب مرتبط با کلیدواژه

ساختار رابطه ای


۱.

بررسی مفهوم ساختار اجتماعی در اندیشه اندیشمندان علوم اجتماعی

کلیدواژه‌ها: ساختاراجتماعی ساختار نهادی ساختار رابطه ای ساختار جسمیت یافته سطح بندی ساختار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳۲۵ تعداد دانلود : ۲۱۰۴
از مفاهیم اساسی در علو اجتماعی مفهوم ساختار اجتماعی می باشد، به نحوی که همه اندیشمندان چه کنش گرا و چه ساختارگرا به آن پرداخته اند و از آن سخن گفته اند. در تقسیمی که برای ساختار اجتماعی می تواند انجام گیرد ساختارها یا نهادی اند، یا رابطه ای و یا جسمیت یافته، نمونه روشن ساختار های نهادی را می توان در اندیشه پاسونز یافت. پارسونز که نظریه خود را با کنش بنیادین آغاز می کند در نهایت به نظامها ختم می شود. ساختار اجتماعی نزد پارسونز نظام الگومندی از روابط اجتماعی کنش گران است. این الگوها همان نهادهای اجتماعی هستند. در واقع می توان گفت ستون فقرات ساختارها نزد او نهادهای اجتماعی اند. ساختارهای رابطه ای در اندیشه زیمل و رادکلیف براون بررسی می شود. زیمل وجود مادی برای جامعه را منکر بود و حقیقت جامعه را همان روابط پویای بین افراد می دانست و در نظریه ی اش از آن با صورت های اجتماعی یاد می کند. رادکیلف براون هم ساختار را نوعی نظم در اجزاء و عناصر جامعه می داند. برخی نیز ساختار رابطه ای را دارای لایه های زیرینی می دانند. آلتوسر و هابرماس از این دسته اند. آن ها وقتی از ساختار سخن می گویند بیش تر به لایه ی زیرین جامعه که لایه های رویی را تحت تاثیر قرار می دهد سخن می گویند. و در نهایت نوبت به ساختار جسمیت یافته می رسد که نماینده ی این گروه گیدنز می باشد. او بر قالب خصلت های جسمانی کنش، که موجب کنش های اجتماعی می شود و به نحوی هنجارین سازمان یافته اند تاکید دارد.
۲.

واقع گراییِ ساختاریِ وجودی و نقد وَن فراسِن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: واقع گرایی ساختاری وجودی ساختار رابطه ای شیء فردی هویّت انضمامی عام گرایی جبری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۲ تعداد دانلود : ۱۲۵
در جستار پیش رو، نخست طرحی کلی فراهم می آوریم از جدال میان واقع گرایی و ناواقع گرایی در فلسفه علم. در همین بستر، به معرفی واقع گرایی ساختاری به روایت جان وُرال (John Worrall)، به مثابه دیدگاهی بینابینی در این جدال، می پردازیم. بیان ساده دیدگاه ورال چنین است: شناخت علمی ما تنها ناظر به ساختار جهان است. اما جیمز لیدیمن (James Ladyman) از این فراتر رفته و از دیدگاهی به نام واقع گراییِ ساختاریِ وجودی دفاع می کند و بر آن می شود که اساساً جهان، یعنی همان موضوع شناخت علمی ما، چیزی جز ساختار نیست. پس از مقدمه، در سه بخش (2، 3، و 4)، به ترتیب به معرفی دقیق تر واقع گراییِ ساختاریِ وجودی، مرور و بازسازیِ برخی انگیزه ها و استدلال ها به سود آن، و نیز تفکیک روایت های مهم آن می پردازیم. فیلسوفِ مشهورِ علم، باس وَن فراسِن (Bas van Fraassen)، پس از فراهم آوردنِ خوانش و صورت بندی خود از واقع گراییِ ساختاریِ وجودی، ادعا می کند که این دیدگاه در باطن ناسازگار است. ما در دو بخشِ پسین (5 و 6)، با بازخوانی نقد ون فراسن، این ادعا را به چالش خواهیم کشید. نه تنها استدلالِ انتقادیِ وی خدشه بردار به نظر می رسد، بلکه خواهیم دید که خوانش ساده ون فراسن از واقع گرایی ساختاری وجودی شاید بتواند هوادارانِ این دیدگاه را که بارها به ابهام و کلی گویی متهم شده اند به کار آید. هرچند به یک کاستی جدی در صورت بندی ون فراسن برخواهیم خورد، اما در آخرین بخش (7)، پیش از پایان سخن، اجمالاً نشان می دهیم که شاید فیلسوف دیگری -شَمیک داسگوپتا (Shamik Dasgupta)- خوانش کمابیش مشابهی را به سرانجام رسانده باشد.