مطالب مرتبط با کلیدواژه

مرکاوا


۱.

«عرفان یهودی»(قبالا)

کلیدواژه‌ها: تصوف وحدت وجود گنوستیسیزم مرکاوا زوهَر ماشیح گرایی اشکنازی حسیدیم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۷۰ تعداد دانلود : ۲۰۹۶
آیین قبالا، تصوف یهودی است. در ابتدا به معنای شریعت شفاهی بوده و بعدها به سنت رمزی و باطنی برای رسیدن به خداوند اطلاق شده و شامل عرفان نظری و عملی گردیده است. وحدت وجود و نظریه تجلی در کنار تاثیرپذیری از آموزه های گنوسی و ایرانی نیز دیده می شود. این آیین از قرن دوازدهم میلادی به مجموعه ای از تفسیرهای عرفانی از کتاب مقدس تبدیل شده و باهیر و زوهر دو اثر باارزش در این آیین به شمار می آیند. اسحق لوریا با آموزش مریدان به این اندیشه انسجام داد و آئینی به نام قبالای لوریایی معروف گردید که ادامه راه زوهر بود. بخشی از این آموزه ها درباره ماشیح گرایی یا انتظار مسیح بود. قبالا به دین یهود محدود نمانده و در دین مسیحیت نیز انتشار یافته و طرفدارانی را داشته است.
۲.

بررسی تطبیقی منازلِ سلوک عرفانی در تصوّف اسلامی و عرفان یهود (مرکاوا و قبّالا)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منازل سلوک هفت وادی هخالوت قصرهای معنوی تصوف مرکاوا قبالا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۹۴ تعداد دانلود : ۱۱۲۶
سلوک عرفانی، سیری انفسی و درونی در قلب عالم صغیر برای نیل به حقیقیت محض است. در مکاتب عرفانی این سیر در قالب مراحل و مقاماتی تبیین می شود. در این پژوهش، منازل سلوک در عرفان یهود و متصوفه اسلامی به صورت تطبیقی بررسی می شود تا به این پرسش بنیادی پاسخ داده شود که «جنبه های همسان و وجوه ناهمسان ساختارِ منازل سلوک در تصوف اسلامی و عرفان یهود کدام اند». روش کار مبتنی بر شیوه تطبیقی رنه ولک (مکتب آمریکایی) با تأکید بر وجوه اشتراک و اختلاف ساختاری و کلی است. یافته های پژوهش نشان می دهند میان منازل سلوک در عرفان یهود و متصوفه سه وجه مشترک اساسی وجود دارد. تشابه تعداد مقاماتِ سلوک، نخستین وجه مشترک است. کارکرد نمادین سمبول واره های این مقامات مخصوصاً سمبول «قصر عرش» - یعنی آخرین منزل سلوک در قبّالا و صوفیه - نیز از موارد مشترک به دست آمد. همچنین در هر دو آیین، سالک با دوری از آلایش های نفسانی، مراحلی را طی می کند تا در فقر و فنای تصوف و ارابوت قبالا و مرکاوا به اتحاد الاهی یا همان دوِکوت برسد. عمده ترین تفاوت، تجسم خداوند در آخرین مرحله سلوک عرفان یهود، در قالب پیکره انسانی است؛ حال آنکه در تصوف تجسم ذات باری تعالی به این شکل مطرح نیست.