کرامت از دیدگاه عرفان اسلامی و نظریه روان شناختی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این که آدمی نیروهای فراحسی دارد، از گذشته های دور در نزد نحله ها و ادیان گوناگون امری پذیرفته، اما راه رسیدن به این نیروها و دستیابی به آن عوالم نیز متعدد و متفرق بوده است. به طور کلی، صوفیه و به طور خاص لاهیجی، شارح گلشن راز، راهی کوتاه اما دشوار برای رسیدن به عالم فراحس پیشنهاد کرده اند که آن تصفیه باطن از غیرحق است؛ چون زمینه آماده شد، حقایق برای فرد کشف می شود. از میان متاخرین، گوستاو یونگ ـ که روان شناسی مسیحی است ـ نیز با مطالعه ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در انسان، کوشیده با زبان خود امکان رسیدن به این عرصه را برای روح و روان آدمی تشریح کند؛ پس از آن که سالک (فرد) به این جهان رسید، در آنجا مقام می کند و در ظاهر و باطن رفتارش (ظاهری ـ معنوی) تحولاتی رخ می دهد که صوفیه از آن با عنوان «کرامت» یاد می کنند. کرامت نزد عرفا به فنای فی اله ختم می شود، به گونه ای که فرد در ظاهر و باطن خدایی می شود.موضوع این پژوهش راه رسیدن به این مرحله از نگاه عرفا و روان شناسان است.