سید حسن علوی نیا

سید حسن علوی نیا

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۶ مورد از کل ۶ مورد.
۱.

ارائه بهترین برنامه مدیریتی جهت مدیریت جامع حوضه آبریز دوآبی استان تهران با استفاده از ماتریس SWOT و QSPM(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استراتژی تهدید مدیریت راهبردی ضعف ها فرصت ها حوضه آبریز دوآبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۳۴
مدیریت جامع به عنوان رویکردی جدید در راستای برنامه ریزی، توسعه، مدیریت منابع آب و پوشش گیاهی با تأکید ویژه بر مسائل اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی مطرح می باشد. هدف از این پژوهش ارائه راهبرد های مدیریت جامع حوضه دوآبی با استفاده از مدل SWOT و تعیین اولویت اجرا با QSPM است. برای این منظور ابتدا نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهدید حوضه مورد مطالعه با استفاده از روش طوفان فکری و تصمیم گیری گروهی برای حوضه آبریز دوآبی استان تهران استخراج و سپس اهمیت نسبی و ارزش ن هایی هر یک از عوامل ماتریس در ارزیابی تعیین و بررسی شدند. به منظور اولویت بندی راهبرد ها نیز از ماتریس QSPM استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داد مؤلفه وجود چشمه و قنات و انهار در حوضه با وزن 24/0 به عنوان مهم ترین نقطه قوت، دو مؤلفه ضعف کمبود آب و رطوبت در مناطق پایین دست حوضه و بارندگی کم در محدوه خروجی حوضه با امتیاز وزنی 24/0 به عنوان مهم ترین نقاط ضعف، مؤلفه راه های ارتباطی آسفالته و خاکی درجه 1 و 2 و 3 با وزن 16/0 به عنوان مهم ترین فرصت و مؤلفه سیلاب و خسارات ناشی از آن با وزن 18/0 به عنوان مهم ترین تهدید مشخص شده است. نتایج هم چنین نشان داد که ماتریس ارزیابی عوامل داخلی و خارجی 15/3 و 16/3 می باشند که بیانگر غلبه قوت ها بر ضعف ها و هم چنین فرصت ها بر تهدید ها بود. به عبارتی حوضه آبریز دوآبی در راهبرد تهاجمی قرار گرفته است. در راستای مدیریت فرصت ها و تقویت آن ها و براساس ماتریس QSPM عملیات مدیریتی، به عنوان اولویت اول و عملیات بیولوژیک در اولویت دوم اجرایی قرار گرفت.
۲.

ارزیابی و پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش در حوزه آبخیز بیونیژ، استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زمین لغزش حوضه آبخیز بیونیژ پهنه بندی مدل LIM

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۱ تعداد دانلود : ۷۳
زمین لغزش به عنوان یکی از مخاطرات طبیعی عمده در مناطق کوهستانی محسوب می شود. شناسایی عوامل موثر در وقوع زمین لغزش در یک حوضه و پهنه بندی خطر آن از ابزارهای اساسی جهت دستیابی به راهکارهای کنترل این پدیده و انتخاب مناسب ترین و کاربردی ترین گزینه مدیریتی می باشد. تحقیق حاضر به منظور ارزیابی عوامل موثر در وقوع زمین لغزش و پهنه بندی آن با استفاده از مدل LIM هدفگذاری شده است. بدین منظور پس از بدست آوردن وزن هر یک از نقشه های عاملی و ستون وزن هر یک از واحد ها ( شامل: طبقات ارتفاعی، شیب، جهت شیب، تراکم زهکشی، فاصله از رودخانه، فاصله از جاده، واحدهای سنگ شناسی ، فاصله از گسل، پوشش گیاهی، کاربری اراضی، بارش سالانه و گروه های هیدرولوژیک خاک ها) با استفاده از مدل LIM از جمع جبری 11 لایه عاملی، نقشه وزن نهایی و پهنه بندی زمین لغزش به دست آمد. بر اساس نتایج حدود 34 درصد منطقه در محدود خطر زیاد تا خیلی زیاد، حدود 41 درصد منطقه در محدوده پتانسیل کم تا خیلی کم خطر و مابقی منطقه در محدوده با پتانسیل متوسط وقوع زمین لغزش واقع شده اند. نتایج مقادیر بیشینه وزن نهایی متغیرهای مختلف نشان داد که متغییرهای شیب، فاصله از جاده، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، ارتفاع، سنگ شناسی، فاصله از رودخانه، بارندگی، گروه هیدرولوژیکی خاک، جهت شیب و فاصله از گسل به ترتیب بیشترین تا کمترین تأثیرگذاری بر وقوع زمین لغزش های منطقه را دارا می باشند. به طور کلی نتایج تحقیق می تواند اطلاعات مفیدی در اختیار برنامه ریزان بخش های مختلف اعم از کشاورزی، صنایع، محیط زیست و.... قرار دهد.
۳.

ارزیابی عملکرد اقدامات مکانیکی و بیومکانیکی آبخیزداری بر تغییرات سیلاب، فرسایش و رسوب و پوشش گیاهی در مناطق خشک و نیمه خشک (مطالعه موردی: حوزه آبخیز بادکش شهرستان میناب)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اثربخشی حفاظت خاک عملیات بیولوژیکی عملیات مکانیکی مدیریت حوزه آبخیز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳ تعداد دانلود : ۴۲
هدف: هدف از این پژوهش بررسی میزان اثربخشی فعالیت های آبخیزداری انجام شده در سطح حوزه آبخیز بادکش بود.روش و داده ها: بدین منظور اطلاعات دوره قبل از اجرای فعالیت های آبخیزداری از گزارش ها و مطالعات انجام شده استحصال شد. نقشه های پایه منطقه نظیر توپوگرافی، زمین شناسی و غیره تهیه شد. سپس با مراجعه به منطقه مورد مطالعه از کلیه اقدامات آبخیزداری انجام شده در حوزه، بازدید به عمل آمد. در ارتباط با عملیات بیولوژیک و بیومکانیکی برای بررسی تغییرات پوشش گیاهی از مقایسه شاخص NDVI در دو زمان قبل و بعد از انجام عملیات آبخیزداری استفاده شد. مقایسه فرسایش و رسوب قبل و بعد از عملیات با استفاده از مدل برآوردی مطالعات اولیه (MPSIAC) انجام و اثربخشی و کارایی عملیات آبخیزداری بر فرسایش و رسوب، سیل و پوشش گیاهی بررسی گردید.یافته ها: نتایج نشان داد تعداد ۱۵ مورد عملیات مکانیکی شامل ۱۴ مورد بند سنگی ملاتی و یک مورد پخش سیلاب در حوزه اجرا شده است. این عملیات قابلیت تله اندازی رسوبی در حدود ۷۵۱۸۷۳۳ مترمکعب را دارا هستند، از این حجم مخزن، حدوداً ۵۷۵۴۹۱۰ مترمکعب توسط رسوبات آورده شده از بالادست حوزه تاکنون به تله افتاده است. میزان فرسایش ویژه از ۸/۷۴ تن در هکتار به ۷/۴۶ تن در هکتار رسیده است و میزان رسوب نیز کاهش محسوسی داشته است. دو عرصه ۲۰۰ و ۵۸ هکتاری از اراضی حوضه تحت عملیات بیومکانیکی هلالی های آبگیر قرار گرفته و در داخل هلالی های آبگیر نیز عملیات بیولوژیک کپه کاری انجام شده است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد  تغییرات زمانی شاخص NDVI برای کل حوزه دارای روند مثبت بوده و از سال ۲۰۱۸ به بعد با اجرای عملیات بیومکانیکی در عرصه موردنظر مقدار این شاخص نسبت به میانگین بلندمدت کل حوزه، افزایش یافته است.نوآوری، کاربرد نتایج:  تاکنون ارزیابی اثرات اقدامات آبخیزداری کمتر انجام شده است. بررسی اثربخشی این اقدامات می تواند به تداوم این اقدامات یا تغییر در نحوه اجرای آن ها کمک کند. این امر می تواند به جلب توجه تصمیم گیرندگان حوزه آبخیز در جهت سرمایه گذاری کمک کند.
۴.

آنالیز روند تغییر اقلیم با استفاده از شاخص های حدی داده های بلند مدت بارش و دما در جنوب شرق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تغییر اقلیم شاخص های اقلیمی من-کندال روند جنوب شرق ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۴ تعداد دانلود : ۱۲۰
کاربرد نمایه های اقلیمی معرفی شده توسط تیم متخصصین شناسایی تغییر اقلیم و نمایه ها یکی از پرکاربردترین شیوه های تشخیص تغییر اقلیم می باشد. در این پژوهش به منظور تشخیص وقوع یا عدم وقوع تغییر اقلیم از داده های روزانه دما و بارش ایستگاههای سینوپتیک زابل، زاهدان و ایرانشهر طی دوره آماری 2015-1966 استفاده شد. بدین منظور 8 شاخص اقلیمی مرتبط با بارش و 2 شاخص مربوط به دما استفاده و آزمون من-کندال نیز برای تعیین روند و روش تخمین گر شیب سن برای تعیین بزرگی روند بکار گرفته شد. نتایج تحقیق حاکی از روند افزایشی غیر معنی دار در میزان بیشینه دمای بیشینه روزانه در ماه و میزان کمینه دمای کمینه روزانه در ماه می باشد. نمایه های مربوط به بارش نیز در سرتاسر استان کاهشی و بدون روند می باشند. هم چنین، نمایه روزهای خشک متوالی در ایستگاه ایرانشهر کاهشی و بدون روند اما در دو ایستگاه دیگر افزایشی و بدون روند می باشد. افزون بر این نیز نمایه روزهای مرطوب متوالی در ایستگاه ایرانشهر دارای روند کاهشی معنی دار و در زابل و زاهدان کاهشی غیر معنی دار می باشد. نمایه های بیشینه بارش یک روزه و پنج روزه نیز کاهشی می باشند که در مورد بیشینه بارش پنج روزه در ایستگاه زاهدان هیچ گونه روندی مشاهده نمی شود. به طورکلی می توان بیان کرد که شاخص های اقلیمی مربوط به دما و بارش در منطقه مطالعاتی به ترتیب رو به افزایش و کاهش می باشد. درمجموع با توجه به نبود روند معنی دار در اکثریت قریب به اتفاق شاخص ها می توان نتیجه گرفت که تغییرات و نوسانات رخ داده در منطقه مطالعاتی ارتباطی با پدیده تغییر اقلیم ندارد، هرچند که پی بردن به این تغییرات می تواند کمک بسیار شایانی به تصمیم گیری مدیران و برنامه ریزان شهری و منطقه ای، به خصوص در رابطه با امور مرتبط با توسعه کلان شهرها و کشاورزی و غیره کند.
۵.

واکاوی روند تغییرات فرین های دما تحت تأثیر سناریوهای آینده به منظور ارزیابی نوسانات اقلیمی (مطالعه ی موردی: ایستگاه های همدیدی سنندج و سقز)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تغییر اقلیم روند مدل گردش عمومی جو (GCM) سناریوهای اقلیمی CanESM2 SDSM

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸ تعداد دانلود : ۴۸
تغییر اقلیم پدیده ای است که طی سال های اخیر اکوسیستم های طبیعی و نیز تمام جوانب زندگی انسان را تحت تأثیر خود قرار داده است. هدف از پژوهش حاضر، شناسایی بروز یا عدم وقوع تغییر اقلیم طی سال های 2015-1961 با استفاده از شاخص های حدی TXx و TNn است. همچنین برای پیش بینی سناریوهای اقلیمی آینده از 3 سناریوی مدل CanESM2 استفاده و داده های موردنظر با مدل SDSM کوچک مقیاس شدند. بدین منظور از داده های دمای حداکثر و حداقل روزانه ایستگاه های سینوپتیک سنندج و سقز استفاده شد. برای تشخیص روند شاخص ها از آزمون من-کندال و از روش تخمین گر شیب سن برای بزرگی روند استفاده شد. در ادامه، پیش بینی اقلیمی برای دوره ی 2050-2020 صورت گرفت و دو شاخص حدی به دست آمد. نتایج نشان داد که طی دوره ی پایه در سنندج هر دو شاخص روند معنی دار دارند، اما در مورد سقز معنی داری تنها برای TNn صادق است. این امر در مورد سناریوهای تولیدشده نیز تنها در RCP2.6 در هر دو شاخص برای سنندج و در RCP8.5 تنها در شاخص TXx برای سقز رخ داد. بر اساس نتایج، روند افزایشی بزرگ ترین دمای بیشینه و کوچک ترین دمای کمینه ی منطقه ی موردمطالعه همانند دوره ی پایه نیز طی 30 سال آینده تحت هر سه سناریو افزایش خواهد یافت که این تغییرات افزایشی به میزان حدود یک درصد نسبت به میانگین دوره ی پایه خواهد بود. با توجه به یافته های حاصل می توان نتیجه گرفت که یکی از عوامل افزایش دما طی دوره ی مشاهداتی می تواند پدیده ی تغییر اقلیم تلقی گردد و این پدیده در سناریوی RCP2.6 ایستگاه سنندج نیز عامل افزایش دما بوده است.
۶.

آنالیز وضعیت بیلان منابع آب زیرزمینی به منظور بررسی تنش واردشده بر آبخوان در مناطق خشک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آب زیرزمینی مدل سازی مدل MODFLOW آبخوان اصفهان-برخوار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۵ تعداد دانلود : ۴۳
با توجه به خشک سالی های اخیر و کاهش ریزش های جوی، برداشت های بی رویه از منابع آب زیرزمینی و فشار بر آبخوان ها افزایش یافته است. در این مطالعه به بررسی وضعیت تغذیه و تخلیه ی آبخوان اصفهان-برخوار پرداخته شده است. این امر به مدیریت بلندمدت آبخوان می انجامد و موجب تصمیم گیری مناسب توسط برنامه ریزان می شود. با بررسی های صورت گرفته و با رسم آبنمود آبخوان موردنظر مشخص گردید که سطح تراز ایستابی در طول دوره ی آماری منتخب به طور دائم سیر نزولی دارد و به ازای هر سال، معادل 46/0 متر سطح آب سفره کاهش یافته که بیان کننده ی این واقعیت است که آبخوان در شرایط بحرانی به سر می برد. در این مطالعه با استفاده از مدل سه بعدی آب زیرزمینی تفاضل محدود MODFLOW در حالت پایدار، میزان تغذیه توسط سه عامل نشت از رودخانه، نفوذ از بارندگی و تغذیه توسط پساب آبیاری کشاورزی تعیین گردید و ضریب همبستگی بالای 97 درصد نشان دهنده ی دقت بالای شبیه سازی بود. با توجه به نتایج به دست آمده، مشخص شد که از کل میزان تغذیه توسط بارش و پساب کشاورزی، بیش ترین سهم مربوط به پساب آبیاری کشاورزی بوده است (حدود 32 درصد کل آب آبیاری) که این امر به دلیل نوع آبیاری در منطقه (آبیاری از نوع کرتی) بوده و پس ازآن، نفوذ از طریق بارش صورت می گیرد (حدود 10 درصد کل حجم بارندگی دشت) که سهم کم نفوذ از این بخش به دلیل نرخ بالای تبخیر در سطح منطقه است. بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که مهم ترین منبع تغذیه ی آبخوان، پساب ناشی از آبیاری کشاورزی است که لازم است در مطالعات مدل سازی هیدروژئولوژیکی منطقه به طور دقیق با توجه به نوع محصول، نوع آبیاری، ویژگی های خاک و شرایط آب و هوایی محدوده ی مطالعاتی محاسبه گردد. در محدوده ی مطالعاتی اصفهان-برخوار با توجه به کاهش مداوم سطح تراز آب زیرزمینی که در آبنمود آبخوان به وضوح مشهود است و نیز بیلان منفی منابع آب زیرزمینی، امکان توسعه ی بهره برداری از آبخوان وجود ندارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان