لویاتان و اپیکوریسم سیاسی: بحثی انتقادی درباره تفسیر الهیاتی هابز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۲ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
742 - 717
نظریه سکولاریزاسیون یکی از موضوع های جدل برانگیز در فلسفه سیاسی معاصر است. به طور کلی بر اساس این نظریه طی فرایند سکولار شدن، دین تنها کنار نمی رود، بلکه با ساحت این جهانی ارتباط برقرار می کند و به موجب آن برخی از مؤلفه های استعلایی اش درون ماندگار می شود. این نظریه بر اساس رویکردی الهیاتی اصالت نظریه های مدرن را نفی می کند. پژوهشگرانی مانند کارل اشمیت، کارل لوویت، جان میلبنک و ولفگانگ پالاور از پشتیبان های نظری این رویکردند. هدف این پژوهش ارائه شرحی انتقادی از کاستی این رویکرد تفسیری در مورد مطالعه توماس هابز، با تمرکز بیشتر روی نظریه دین مدنی اوست و تلاش می کند با روش تفسیر زمینه و متن اسکینری از آنچه اپیکوریسم سیاسی هابز خوانده می شود، به مانند تلاشی به طور کامل مدرن، در برابر تفسیر الهیاتی از لویاتان دفاع کند. پرسش های پژوهشی عبارت اند از: 1. چه ارتباطی بین فلسفه هابز و اپیکور وجود دارد؟ و 2. تفسیر الهیاتی از هابز چه تضاد بنیادینی با اپیکوریسم سیاسی او دارد؟ فرضیه پژوهش این است که اپیکوریسم سیاسی هابز به دلیل تضاد بنیادینی که با نظرگاه الهیات یهودی – مسیحی دارد، با خوانش الهیاتی از هابز ناسازگار است. این پژوهش با بررسی اندیشه هابز و بستر پیدایی آن و ارتباطش با احیای فلسفه اپیکوری، بین هستی شناسی، معرفت شناسی و اخلاقیات اپیکور و هابز، همچنین رویکرد این دو به سیاست، تناظرهای مفهومی ای برقرار می کند و بیانی از اپیکوریسم سیاسی را با اصطلاحی که دروغ الهیاتی نامیده می شود، در اندیشه هابز ترسیم می کند. این پژوهش نتیجه می گیرد آنچه در اندیشه سیاسی هابز به نظر الهیاتی می آید، در واقع دروغ الهیاتی اپیکوری است.