الگوی ساختاری سبک های والدگری، طرحواره های ناسازگار اولیه و خودشیفتگی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین الگوی ساختاری سبک های والدگری، طرحواره های ناسازگار اولیه و خودشیفتگی در نوجوانان پسر بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری تمام نوجوانان پسر ۱۳ تا ۱۸ سال منطقه ۱۶ شهر تهران در فصل پاییز و زمستان سال ۱۳۹۵ به تعداد ۱۶۷۴۵۹ نفر بود که از میان آن ها به روش نمونه برداری هدف مند از فرهنگ سرای بهمن، مجتمع فرهنگی هنری فجر و مجتمع ورزشی بهمن تعداد300 نوجوان به همراه مادران شان به پیشنهاد گاداگنولی و ولیسر (1998) در پژوهش های الگویابی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه سبک های والدگری بامریند (1991) بود که توسط مادران و نسخه کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ، 1988 و صفت های شخصیت خودشیفته آمز، رز و اندرسون (2006) بود که توسط نوجوانان تکمیل شد. پس از کنار گذاشتن ۵ پرسشنامه مخدوش و داده های پرت ۵ شرکت کننده، داده ها با استفاده از روش الگویابی معادله ها تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه بین سبک های والدگری مقتدرانه و صفت های شخصیت خودشیفته را به صورت منفی (۳۱۹/0-=β، ۰۰1/0=P) و رابطه بین سبک های والدگری مستبدانه و صفت های شخصیت خودشیفته را به صورت مثبت (۱۵۳/0=β، 0۲/0=P) میانجی گری می کند. نتیجه گیری : نظام تربیتی خانواده و یا به تعبیر دیگر شیوه های فرزندپروریوالدین، یکی از عوامل مهم در شکل گیری شخصیت فرد و شکل گیری سازه های شناختی از جمله طرحواره های ناسازگار اولیه او است. بر اساس این نتایج اهمیت و ضرورت آموزش فرزندپروری مثبت به والدین به ویژه مادران و به ویژه در سنین کودکی فرزندان شان بیش از پیش برجسته می شود.