سمیه تصدیقی

سمیه تصدیقی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

بررسی تطبیقی طرح واره های حجمی در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فریدالدین عطار مولانا مثنوی مولوی طرح واره حجمی ادبیات عرفانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۹ تعداد دانلود : ۵۵۸
طبق نظر لیکاف، انسان ها از طریق تجربه های مادی و روزمره خود، ساخت هایی مفهومی و بنیادینی را ایجاد می کنند که برای اندیشیدن در مورد امور انتزاعی به کار می روند. این ساخت ها همان طرح واره تصویری هستند که به سه دسته طرح واره حجمی، قدرتی و حرکتی تقسیم می شوند. طرح واره حجمی یکی از اصلی ترین طرح واره های تصویری است که در متون عرفانی کاربرد زیادی دارد. طبق این طرح واره، انسان ها با تجربه ای که از مکان های حجم دار دارند و با توجه به قرار گرفتن خود در مکان یا ظرف حجم دار، برای مفاهیم انتزاعی حجم قائل می شوند. هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه طرح واره های حجمی در مثنوی های عطار و مثنوی مولاناست که در قالب سه زیرشاخه عمده یعنی دل، تن، و دنیا انجام شده است. ابتدا ابیات مورد نظر استخراج و سپس دسته بندی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد با وجود انفسی بودن عرفان هر دو شاعر، عرفان مولانا نسبت به عطار انفسی تر است. از سوی دیگر، نگاه مولانا به تن/جسم و دنیا تلطیف شده نگاه عطار است؛ این امر، حاکی از آن است که نگاه عطار نسبت به مولانا بیشتر تحت تأثیر عرفان صوفیانه است.
۲.

بررسی تطبیقی استعاره شناختی عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: استعاره شناختی عشق مثنوی عطار مولانا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۹ تعداد دانلود : ۱۷۷
نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون مطرح شد. طبق نظر ایشان، استعاره دیگر تنها عنصری بلاغی و مختص زبان شعر نیست، بلکه اساس تفکر انسان، استعاری است. ابتدا استعاره های شناختی ابتدا در زبان روزمره بررسی شد، اما با توجه به انتزاعی بودن آثار هنری، ادبی و عرفانی، آرام آرام جای خود را در مطالعات عرفانی باز کرد. عشق به عنوان کلید ی ترین عنصر عرفان، نقش مهمی در متون عرفانی به ویژه عرفانه عاشقانه و ذوقی دارد. این پژوهش برمبنای نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، به دنبال شناخت عمیق تر تبیین/فهم عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا از منظر شناختی است. در این مقاله عشق به عنوان حوزه مقصد در نظر گرفته شده و حوزه های مبدأ آن در مثنوی های دو شاعر بررسی شده اند. سپس مقایسه ای بین حوزه های مبدأ عشق در آثار ایشان صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علی رغم شباهت دیدگاه دو شاعر نسبت به عشق، بین نگاه مولانا و نگاه عطار، تفاوت هایی وجود دارد. عطار بیشتر به جنبه های قهاریت عشق توجه داشته است، حال آنکه مولانا بیشتر به جنبه های فنا، سرمستی و لذت و ذی شعور بودن عشق توجه دارد. در واقع، سیر تلقی عشق از عطار به مولانا، از قهاریت، کشندگی و نابودگری عشق، به سمت اتحاد، درد و رنج آمیخته با لذت، و شمولیت عشق بوده است.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان