لغزش ها در شرح حال ملامحمد مهدى نراقى (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اعتماد به گفته دیگران و بدون بررسى صحت یا سقم مطالب منقول، در شرح حال نگارى رواج دارد و این امر سبب شده لغزش هاى فراوان در شرح حال ها راه یابد. از جمله شخصیت هایى که در زندگى نامه او اشتباهات فراوان دیده مى شود، عالم جامع ملامحمدمهدى نراقى (م 1209 ق) است. با این که مدت زیادى از حیات او نمى گذرد، همه شرح حال هایى که درسال هاى اخیر براى وى نوشته شده - تا آن جا که دیدیم - همراه با لغزش است. جهت آشنایى با چگونگى راه یابى اشتباه، نمونه اى را نقل مى کنیم.
در ادامه خواهیم گفت که مرحوم علامه محمد رضا مظفر در مقدمه جامع السعادات با توجه به قرائنى به طور تقریبى تاریخ تولدنراقى را سال 1128 ق یا پیش از آن حدس زده است. پس از آن، دیگران تولد نراقى را حدود 1128 نوشتند و پس از گذشت مدتى کلمه «حدود» را هم انداختند. در زمان ما برخى نه تنها کلمه «حدود» را نیاورده اند، بلکه به دقیق بودن این تاریخ، تصریح کرده اند. در حالى که در ادامه نشان خواهیم داد این تاریخ مسلما اشتباه است.
با توجه به راه یافتن خطاهاى متعدد در شرح حال ملامحمدمهدى نراقى بر آن شدیم لغزش ها را در یک جا گرد آوریم.
تاریخ تولد
معمولا شرح حال نگاران در چند دهه اخیر، تاریخ تولد ملامحمدمهدى نراقى را سال 1128 ق ضبط مى کنند گاهى این تاریخ را به صورت قطعى و گاه تقریبى مى نویسند. نخستین کسى که این تاریخ را به صورت حدسى و تقریبى بیان کردعلامه محمدرضا مظفر است. وى در مقدمه اى که در سال 1368 ق بر کتاب جامع السعادات نوشته، در مورد تاریخ تولد علامه نراقى مى نویسد:
لم یذکر التاریخ سنة ولادته و على التقریب یمکن استخراجها من بعض المقارنات التاریخیة، فانه تلمذ - فی اول نشاته على ما یظهر - على الشیخ المحقق الحکیم المولى اسماعیل الخاجوئی ثلاثین سنة مع العلم ان استاذه هذا توفی عام 1173 فتکون اول تلمذته علیه عام 1143 على اقل تقدیر، اذا فرضنا انه لازمه الى حین وفاته، و لنفرض على اقرب تقدیر انه قد حضرعلیه و هو فی سن 15 عاما، و علیه فتکون ولادته عام 1128، او قبل ذلک....
و فی ریاض الجنة المخطوط تالیف السیدحسن الزنوزی المعاصر للمترجم له - حسب نقل الاستاذ حسن النراقی - : ان ا عمره کان 63 سنة. فتکون ولادته سنة 1146 ه . و هذا لایتفق ابدا مع ما هو معروف فی تاریخه انه تلمذ على المولى اسماعیل الخاجوئی ثلاثین سنة؛ لانه یکون عمره على حسب هذا التاریخ حین وفاة استاذه 27 سنة فقط.
حدس مظفر مسلما اشتباه است؛ زیرا اگر چه تاریخ دقیق تولد ضبط نشده، اما فرزند ارشد او ملااحمد نراقى در یادداشتى به خط خویش در پایان نسخه خط ى لؤلؤة البحرین، عمر پدر را هنگام وفات حدود شصت سال درج کرده است عبدالرحیم کلانتر ضرابى (سهیل کاشانى) در قرن سیزدهم شرح حال نراقى را نوشته و عمر او را شصت سال ضبط کرده است باتوجه به این که ملامحمدمهدى مسلما 1209 در گذشته، اگر سال 1128 را به عنوان تاریخ تولد او بپذیریم، به این معنا است که وى 81 سال عمر کرده است. روشن است که سخن فرزند بر حدس دیگران - آن هم بیش از یک و نیم قرن بعد - تقدم دارد.
از سوى دیگر سخن سیدحسن زنوزى را - که معاصر ملامحمد مهدى بوده و بارها محضر او را درک کرده است - نمى توان به آسانى کنار گذاشت. گفته زنوزى که مدت حیات نراقى را حدود 63 سال ذکر کرده، با گفته ملااحمد تنافى ندارد، اما چون زنوزى مدت حیات را دقیق تر یادآور شده، سخن او را ترجیح مى دهیم. بنابراین سال تولد ملامحمدمهدى حدود 1146است.
جا داشت مرحوم مظفر مطلب معروف «سى سال شاگردى ملااسماعیل خواجویى» را مورد انتقاد قرار مى داد، نه این که به استناد آن، سخن معاصر نراقى را انکار کند.
کتاب ملامهدى نراقى منادى اخلاق، در صفحه 13 عمر نراقى را شصت سال نوشته، اما در دو صفحه بعد مى خوانیم:
درست بعد از 37 سال از رحلت فیض کاشانى (م 1091 ق) در سال1128 ق در نراق - یکى از روستاهاى کاشان - نوزادى از مادر متولد مى شود. پدرش... نام او را «محمدمهدى» مى گذارد.
نام نراقى
در کتاب ملامهدى نراقى منادى اخلاق و گلشن ابرار مى خوانیم:
در سال 1128 ق، در نراق - یکى از روستاهاى کاشان - نوزادى از مادر متولد مى شود. پدرش، که ابوذر نام داشت و ازخدمتگزاران ساده دولتى بود، به امید این که فرزندش از ناشران حقیقى شریعت محمدى (ص) و از منتظران واقعى حضرت مهدى(عج) شود، نام او را «محمدمهدى» مى گذارد.
باید سعى کنیم در نقل مطالب تاریخى، به دور از داستان سرایى همان چیزى را بنویسیم که در تاریخ ضبط شده یا این که ازقرائن قابل اطمینان به دست آوریم. ندانستیم نویسنده محترم از کجا به دست آورده که هدف پدر نراقى از نام گذارى «محمد» بر فرزند خویش این بوده که وى در آینده از ناشران حقیقى شریعت محمدى(ص) شود؟! پدر نراقى شخصى عوام بوده و چه بسادر ابتدا آرزو داشته که فرزندش در مشاغل دولتى یا کشاورزى مشغول شود، هر چند که اصلا معلوم نیست این نام گذارى توسط پدر بوده و چه بسا پدر در آن موقع در سفر بوده و مادرش یا شخص دیگر نام او را انتخاب کرده است.
از سوى دیگر قرائنى نشان مى دهد نامى را که پدر انتخاب کرده - اگر چنین باشد - «مهدى» بوده نه «محمدمهدى»؛ زیرامرحوم نراقى در مقدمه یکى از آثارش خود را «مهدى» معروف به «محمدمهدى» معرفى کرده؛ بنابراین نام اصلى او «مهدى»بوده است.
از این گذشته اگر پدر او را «محمدمهدى» نامیده، به این معنا است که نام اصلى او چنین است. پس چرا روى جلد کتاب آمده:«ملا مهدى نراقى منادى اخلاق»؟!
محل آغاز تحصیل
برخى آغاز تحصیلات نراقى را اصفهان نوشته اند.() این مطلب اشتباه است؛ زیرا معاصر نراقى، ابوالحسن غفارى کاشانى در زمان حیات نراقى تصریح کرده که آغاز تحصیلات وى کاشان است:
در اوایل حال از نراق به کاشان آمده، به تحصیل مقدمات مشغول، بعد از آن که از تحصیل فنون ادبیه فراغت بالى او را حاصل شد، روانه ى اصفهان شدند.() اگر چه براساس تحقیق مصحح گلشن مراد در مقدمه، تالیف این کتاب در سال 1210 ق پایان یافته، اما ابوالحسن غفارى درپایان بخش مربوط به شرح حال نراقى نوشته که اکنون سال 1206 است.
مدت اقامت در اصفهان و شاگردى ملااسماعیل خواجویى
برخى مدت اقامت نراقى در اصفهان را سى سال نوشته اند و برخى نوشته اند که در اصفهان سى سال نزد ملااسماعیل خواجویى (م 1173 ق) درس خواند. شواهد و قرائنى نادرستى این مطلب را نشان مى دهد. ابوالحسن غفارى در موردتحصیلات نراقى در عراق مى نویسد:
بعد از مدتى به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسى روضات عرض درجات، روانه عراق عرب [گشته] و در آن جا نیز مدتى معتد به توقف نموده، از فضلاى آن حدود مثل... استفاده حدیث مى فرمودند.
تعبیر«معتدبه» نشان مى دهد که مدت اقامت نراقى در عراق طولانى بوده است. در لباب الالقاب نیز آمده که وى مدت مدید نزدوحید بهبهانى درس خواند. بنابراین دست کم مدت اقامت او در عراق سه سال باید باشد. از سوى دیگر نراقى پس ازبازگشت از عراق، در کاشان به سال 1181 ق ازدواج کرد؛ چنان که معاصر او صباحى بیدگلى (م 1207 ق) در تهنیت و تاریخ ازدواج او گوید:
ملامهدى مه سپهر تمکین
چون گشت قرین دلبرى ماه جبین
زد کلک صباحیش بتاریخ رقم
«با هم مه و آفتاب گردید قرین»
تاریخى که از مصراع پایانى به دست مى آید 1181 است. اگر فرض کنیم در همان سال ازدواج، از عراق به کاشان رفته باشد وسه سال در عراق مانده باشد و قبل از آن، یک سال در کاشان، نراقى حداکثر در سال 1177 شهر اصفهان را ترک و به کاشان رفته است؛ یعنى حدود 31 سالگى. اگر سى سال اقامت در اصفهان را بپذیریم، به این معنا است که نراقى حدود یک سالگى جهت تحصیل علم به اصفهان رفته است، در حالى که پیش از آن ادبیات را در کاشان فرا گرفت.()
در مورد سى سال شاگردى ملا اسماعیل خواجویى در اصفهان، گذشته از این که روشن شد نراقى سى سال در اصفهان نبوده، مردود بودن این امر از راه دیگر نیز قابل اثبات است و آن این که خواجویى در سال 1173 ق وفات یافت و در آن زمان نراقى حدود 27 سال داشته است. از این گذشته بعید است نابغه اى مانند نراقى به مدت سى سال، آن هم در سنین جوانى، تنها دردرس یک استاد شرکت کند.
ظاهرا منشا این سخن، گفته سیدمحمد شفیع چاپلقى (م 1280 ق) است. وى که در ردیف شاگردان شاگردان نراقى است، درشرح حال او مى نویسد:
قرا على العالم الکامل علامة زمانه ملا اسماعیل الخاجوئی فی ثلاثین سنة على ما سمعت.
عبارت «على ما سمعت» تردید نویسنده را مى رساند و نشان مى دهد که این مطلب، اساس قابل اعتمادى ندارد.
هجرت به عراق
انیس الموحدین، در صفحه 7 و نیز تهیه کنندگان اثر آفرینان، جلد 6، صفحه 33 هجرت نراقى به نجف و کربلا را مستقیما ازاصفهان نوشته اند. نیز ظاهر عبارت مظفر در مقدمه جامع السعادات، صفحه «د» این است که سفر او از اصفهان بوده است. درحالى که وى پس از اصفهان به کاشان بازگشت و مدتى در آن جا مشغول فعالیت هاى فرهنگى از جمله اقامه نماز جمعه بود وپس از آن راهى عراق شد. معاصر او ابوالحسن غفارى کاشانى در زمان حیات نراقى مى نویسد:
در اصفهان آن جناب را ترقى معقولى در جمیع علوم از فقه، حدیث، تفسیر کلام الله مجید، اصول فقه و حکمت و اشارات ومتعلقات آنها، علم ریاضى به جمیع اقسامه از هیات و نجوم و استخراج تقویم و مجسط ى و حساب و همچنین علم طب و علم کلام و سایر علومى که موقوف علیه اجتهاد است، حاصل شده، به کاشان معاودت و مدتى در کاشان به افاده، مشغول و مدتى به اقامت [نماز] جمعه و جماعت قیام و به ارشاد خلایق از خاص و عام مساعى تمام نمودند. بعد از مدتى به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسى روضات عرض درجات روانه عراق عرب [گشته] و در آن جا نیز مدتى معتد به توقف نموده از فضلاى آن روز... استفاده حدیث مى فرمودند.
تعداد استادان
معمولا شرح حال نگاران، از هفت تن به عنوان استادان نراقى نام مى برند و برخى تصریح کرده اند که استادان او منحصر درهفت نفر بوده اند در حالى که نام تعدادى از آنها به ما نرسیده؛ زیرا از میان استادان او در کاشان تنها نام ملا محمد جعفر بیدگلى به ما رسیده است. از سوى دیگر، فرزند او ملااحمد و نیز سیدحسن زنوزى در ریاض الجنه، میرزا نصیر را یکى ازاستادان ملا محمدمهدى در اصفهان برمى شمرند، در حالى که نام او میان هفت نفرى که ملااحمد آنها را «کواکب سبعه» نامیده، وجود ندارد. ظاهرا منشا این که استادان وى منحصر در هفت نفر دانسته شده، این عبارت ملااحمد نراقى دراجازه اى به برادرش ملا محمدمهدى است:
ثم الوالد الاستاد یروی عن مشایخه الکرام السبعة الذین هم فی عصرهم فی البلاد بمنزلة الکواکب السبعة فی السبع الشداد.
ملااحمد در این اجازه در مقام شمارش مشایخ اجازه پدر است و مراد این است که مشایخ اجازه او تنها هفت نفرند و روشن است که شیخ اجازه غیر از استاد است، اگر چه ممکن است کسى هم شیخ اجازه وهم استاد باشد.
یادآورى: در اجازه ملااحمد نراقى به شیخ انصارى این عبارت به چشم مى خورد:
... والدی و استادی مولانا محمد مهدی بن ابی ذرالنراقی... عن مشایخه الکرام و اساتیده العظام السبعة الذین هم فی البلادبمنزلة الکواکب السبعة فی السبع الشداد.() ممکن است برخى از این عبارت ملااحمد استفاده کنند که وى استادان پدر را منحصر در هفت نفر دانسته است. اما با توجه به قرائنى که ذکر کردیم به نظر مى رسد که ملااحمد در این اجازه نیز در مقام شمارش مشایخ اجازه پدر است و مراد او این است که مشایخ هفت گانه، استادان او نیز بوده اند.
ستاره هاى هفت گانه خواندن استادان
حسن نراقى در شرح حال ملامحمد مهدى مى نویسد:
در اجازه هاى تفصیلى، او (ملا محمدجعفر بیدگلى) را از جمله مشایخ کرام و یکى از کواکب سبعه اساتید عظام خود به شمارآورده است.
در گلشن ابرار درباره استادان ملا محمدمهدى مى خوانیم:
وى در اجازه نامه هاى تفصیلى خود از این سروران با احترام و عظمت یاد مى کند و از آنان به عنوان «کواکب سبعه» یعنى هفت ستاره نام مى برد.
در خور توجه است که ملااحمد مشایخ پدر را «کواکب سبعه» خوانده است، نه ملامحمد مهدى.()
وفات وحید بهبهانى
مرحوم مظفر در مورد سال فوت نراقى مى نویسد:
اما وفاته فقد کانت عام 1209 فی النجف الاشرف و دفن بها فیکون قد بقی بعد وفاة استاذه الوحید البهبهانی سنة واحدة.
گذشته از این که در ادامه خواهیم گفت که نراقى در کاشان فوت کرد نه نجف، از این عبارت برمى آید که وحید بهبهانى در سال 1208 وفات یافته است. برخى دیگر نیز این تاریخ را ذکر کرده اند، اما درست این است که وى در سال 1205 از دنیا رفته؛ زیرا سیدحسن زنوزى - شاگرد وحید بهبهانى - در ریاض الجنه و نوه وحید بهبهانى، آقا احمد در مرآت الاحوال از قول پدرش آقامحمدعلى - فرزند وحید بهبهانى - سال 1205 را ضبط کرده اند.
ابوالحسن غفارى کاشانى در سال 1206 شرح حال ملامحمد مهدى نراقى را نوشته و با تعابیرى از وحید بهبهانى یاد مى کندکه نشان مى دهد وى در آن سال حیات نداشته است. مى نویسد:
بعد از مدتى به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسى روضات عرض درجات روانه ى عراق عرب [گشته] و در آن جا نیزمدتى معتد به توقف نموده، از فضلاى آن حدود مثل جناب مغفرت مب علامه ى زمان شیخ یوسف بحرانى، عالى جناب مقدس الالقاب مغفرت دستگاه، جنت و رضوان آرامگاه آقا محمدباقر بهبهانى، حضرت مغفرت انتساب علامة العلمایى شیخ محمدمهدى فتونى - رحمهم الله تعالى و رفع الله درجاتهم فی حظایر القدس - استفاده ى حدیث مى فرمودند.
مشایخ اجازه نراقى
در کتاب اثر آفرینان، جلد 6، صفحه 33 در شرح حال ملامحمد مهدى نراقى مى خوانیم:
از وحید بهبهانى و شیخ یوسف بحرانى و سید مهدى بحرالعلوم و سیدمحمدمهدى شهرستانى و شیخ جعفر کاشف الغطاء وملااسماعیل مازندرانى روایت نمود.
چنان که گفتیم ملااحمد نراقى در اجازه به برادرش، نام مشایخ اجازه پدر را ذکر کرده و ظاهر عبارتش این است که مشایخ اجازه پدر منحصر در آنان است. آنها عبارتند از: شیخ یوسف بحرانى (م 1186 ق)، وحید بهبهانى (م 1205 ق)، شیخ محمدمهدى فتونى (م 1183 ق)، ملامحمدجعفر بیدگلى، ملامحمداسماعیل خواجویى (م 1173 ق)، ملامحمدمهدى هرندى اصفهانى (م 1180 ق) و شیخ محمد بن محمد زمان کاشانى (م بعد 1166 ق).
بنابراین برخى از افرادى که در اثر آفرینان آمده، جزء مشایخ ملامحمدمهدى نراقى نیستند و در جاى دیگر این اسامى را به عنوان مشایخ ملامحمدمهدى ندیدیم. آنها عبارتند از:
سیدمهدى بحرالعلوم،
سیدمحمدمهدى شهرستانى
و شیخ جعفرکاشف الغطاء.
سه شخص فوق، از مشایخ ملااحمد نراقى هستند؛ چنان که خود او در اجازه به برادرش و به شیخ انصارى، از آنها به عنوان مشایخ خود یاد کرده است.()
تعداد فرزندان
در گلشن ابرار مى خوانیم:
پس از رحلت ملامحمدمهدى نراقى، چهار فرزند برومند به نام هاى: ملااحمد، ملاابوالحسن، ملااباذر و ملا مهدى از وى به یادگار ماندند.
کتاب تاریخ کاشان که در قرن سیزدهم نوشته شده، براى نراقى پنج فرزند مى شمرد. یکى از آنها میرزا ابوالقاسم است که در گلشن ابرار نامى از او به میان نیامده است. میرزا ابوالقاسم (م 1256 یا 1265) پس از درگذشت برادرش ملااحمد، به ریاست حوزه علمیه کاشان نایل شد.
اجازه نراقى دوم از وحید بهبهانى
چند روز پس از درگذشت ملامحمدمهدى نراقى در سال 1209 پسرى از او متولد شد که او را نیز «محمدمهدى» نامیدند و به او«نراقى دوم» نیز مى گویند. در شرح حال نراقى اول در کتاب مجموعه مقالات به مناسبت، از نراقى دوم نیز یاد شده است. در مورداو مى خوانیم:
وى از برادرش فاضل نراقى (ملااحمد) و از وحید بهبهانى و... مجاز بوده است.
نراقى دوم پنج سال پس از درگذشت وحید بهبهانى متولد شده است و چگونه مى تواند از او اجازه داشته باشد، مگر این که مرادنویسنده، اجازه با واسطه باشد که این خلاف ظاهر عبارت است. گویا میان پدر و پسر به جهت تشابه اسمى خلط شده است.
تعداد آثار نراقى
در ویژه نامه کنگره فاضلین نراقى آمده است:
در کتاب هاى شرح حال نگارى، کتاب شناسى و فهرست نسخه هاى خطى، آثار مولى مهدى نراقى را نزدیک به 40 اثرشمرده اند که باید تک تک آنها بررسى شود تا استناد کتاب ها به مولى محمدمهدى نراقى صحیح باشد.
مسلما مولى احمد نراقى (1185 - 1245 ق) فرزند مولى مهدى نراقى، دست نویسى از خود به جاى گذاشته است که بهترین سند در اثبات سى عنوان کتاب به مولى مهدى نراقى است. این دست نویس نراقى در کتاب مثنوى طاقدیس، صفحه 22 عینانسخه بردارى شده است و در مقدمه کتاب عوائدالایام، صفحه 66 به چاپ رسیده است.()
نویسنده از عبارت ملااحمد استفاده کرده که مراد او انحصار آثار ملامهدى در سى عنوان است. اما عبارت ملااحمد در این امرصراحت ندارد. او مى نویسد:
و له من المصنفات کتاب اللوامع فی الفقه....
ملااحمد در ادامه تا سى عنوان را برمى شمرد. نشانه این که مراد او حصر عنوان کتاب ها در سى عنوان نیست، عبارت او در اجازه به برادرش است. در معرفى پدر خویش مى نویسد:
...صاحب المؤلفات الوافرة و المصنفات الکثیرة الفاخرة المتجاوزة عددها عن الثلاثین.
محل وفات نراقى
برخى شرح حال نگاران، محل درگذشت نراقى را نجف نوشته اند که مسلما اشتباه است، بلکه وى در کاشان وفات یافت؛ زیرا:
الف) فرزند او ملااحمد به خط خود در پایان نسخه خطى لؤلؤة البحرین به محل رحلت با این عبارت تصریح کرده است:
تولد - طاب ثراه - فی النراق و توفی فی الکاشان.()
ب) ملااحمد در اجازه اى به برادرش درباره رحلت پدر مى نویسد:
قد ارتحل - طاب ثراه - الى جوار الله سبحانه فی اول لیلة السبت ثامن شهر شعبان المعظم من شهور الف و ماتین و تسع من الهجرة النبویة و حمل نفسه الشریف الى النجف الاشرف.()
ج) عبارت معاصر ملامحمدمهدى نراقى، سید حسن زنوزى در ریاض الجنه نیز نشان مى دهد که وى در نجف فوت نکرده است:
توفی فی اوائل ساعات لیلة السبت، ثامن عشر شعبان من سنة تسع و ماتین و الف (1209) و نقل الى المشهد الغروی و دفن بهاعند الرواق.() گویا منشا این که برخى محل درگذشت نراقى را نجف دانسته اند، این باشد که صاحب روضات الجنات بخشى از اجازه ملااحمدنراقى را آورده که در آن آمده است:
مولانا محمد مهدى بن ابی ذر النراقی مولدا و الکاشانی مسکنا و النجفی التجاء و مدفنا. شاید برخى از کلمه «التجاء» به دست آورده اند که در پایان عمر به نجف رفته، حال آن که یا مراد این است که پیش از فوت مدتى را به نجف رفته و در پناه امیرالمؤمنین(ع) بوده، یا این که با دفن او در نجف در پناه امام على(ع) قرار گرفته است.
شب وفات
از کتاب ریاض الجنه، تالیف سیدحسن زنوزى شب فوت مرحوم نراقى هیجدهم شعبان 1209 نقل شده است:
توفی فی اوائل ساعات لیلة السبت، ثامن عشر شعبان من سنة تسع و ماتین و الف (1209) و نقل الى المشهد الغروی و دفن بهاعند الرواق. ظاهرا «عشر» تصحیف «شهر» است و عبارت چنین بوده است:
«ثامن شهر شعبان»؛ زیرا ملا احمد نراقى در اجازه اى به برادرش و در یادداشتى در پایان نسخه خطى لؤلؤة البحرین روز و ماه فوت پدر را چنین نوشته است: «فی اول لیلة السبت ثامن شهر شعبان المعظم». بنابراین ملامحمد مهدى نراقى در شب هشتم شعبان از دنیا رفته است، نه شب هیجدهم. در گلشن ابرار تاریخ فوت نراقى به صورت «روز شنبه 18 شعبان 1209 در هشتاد و یک سالگى» نوشته شده، در حالى که وى در شب فوت کرد نه روز وهشتم شعبان، نه هیجدهم و دیگر این که سن او حدود 63 سال بود، نه 81 سال.
در خور توجه است که عبارت صحیح از جهت ادبى این گونه باید باشد: «الثامن من شهر شعبان المعظم.» بعید نیست منشااشتباه، تصحیف باشد.
در ادامه خواهیم گفت که مرحوم علامه محمد رضا مظفر در مقدمه جامع السعادات با توجه به قرائنى به طور تقریبى تاریخ تولدنراقى را سال 1128 ق یا پیش از آن حدس زده است. پس از آن، دیگران تولد نراقى را حدود 1128 نوشتند و پس از گذشت مدتى کلمه «حدود» را هم انداختند. در زمان ما برخى نه تنها کلمه «حدود» را نیاورده اند، بلکه به دقیق بودن این تاریخ، تصریح کرده اند. در حالى که در ادامه نشان خواهیم داد این تاریخ مسلما اشتباه است.
با توجه به راه یافتن خطاهاى متعدد در شرح حال ملامحمدمهدى نراقى بر آن شدیم لغزش ها را در یک جا گرد آوریم.
تاریخ تولد
معمولا شرح حال نگاران در چند دهه اخیر، تاریخ تولد ملامحمدمهدى نراقى را سال 1128 ق ضبط مى کنند گاهى این تاریخ را به صورت قطعى و گاه تقریبى مى نویسند. نخستین کسى که این تاریخ را به صورت حدسى و تقریبى بیان کردعلامه محمدرضا مظفر است. وى در مقدمه اى که در سال 1368 ق بر کتاب جامع السعادات نوشته، در مورد تاریخ تولد علامه نراقى مى نویسد:
لم یذکر التاریخ سنة ولادته و على التقریب یمکن استخراجها من بعض المقارنات التاریخیة، فانه تلمذ - فی اول نشاته على ما یظهر - على الشیخ المحقق الحکیم المولى اسماعیل الخاجوئی ثلاثین سنة مع العلم ان استاذه هذا توفی عام 1173 فتکون اول تلمذته علیه عام 1143 على اقل تقدیر، اذا فرضنا انه لازمه الى حین وفاته، و لنفرض على اقرب تقدیر انه قد حضرعلیه و هو فی سن 15 عاما، و علیه فتکون ولادته عام 1128، او قبل ذلک....
و فی ریاض الجنة المخطوط تالیف السیدحسن الزنوزی المعاصر للمترجم له - حسب نقل الاستاذ حسن النراقی - : ان ا عمره کان 63 سنة. فتکون ولادته سنة 1146 ه . و هذا لایتفق ابدا مع ما هو معروف فی تاریخه انه تلمذ على المولى اسماعیل الخاجوئی ثلاثین سنة؛ لانه یکون عمره على حسب هذا التاریخ حین وفاة استاذه 27 سنة فقط.
حدس مظفر مسلما اشتباه است؛ زیرا اگر چه تاریخ دقیق تولد ضبط نشده، اما فرزند ارشد او ملااحمد نراقى در یادداشتى به خط خویش در پایان نسخه خط ى لؤلؤة البحرین، عمر پدر را هنگام وفات حدود شصت سال درج کرده است عبدالرحیم کلانتر ضرابى (سهیل کاشانى) در قرن سیزدهم شرح حال نراقى را نوشته و عمر او را شصت سال ضبط کرده است باتوجه به این که ملامحمدمهدى مسلما 1209 در گذشته، اگر سال 1128 را به عنوان تاریخ تولد او بپذیریم، به این معنا است که وى 81 سال عمر کرده است. روشن است که سخن فرزند بر حدس دیگران - آن هم بیش از یک و نیم قرن بعد - تقدم دارد.
از سوى دیگر سخن سیدحسن زنوزى را - که معاصر ملامحمد مهدى بوده و بارها محضر او را درک کرده است - نمى توان به آسانى کنار گذاشت. گفته زنوزى که مدت حیات نراقى را حدود 63 سال ذکر کرده، با گفته ملااحمد تنافى ندارد، اما چون زنوزى مدت حیات را دقیق تر یادآور شده، سخن او را ترجیح مى دهیم. بنابراین سال تولد ملامحمدمهدى حدود 1146است.
جا داشت مرحوم مظفر مطلب معروف «سى سال شاگردى ملااسماعیل خواجویى» را مورد انتقاد قرار مى داد، نه این که به استناد آن، سخن معاصر نراقى را انکار کند.
کتاب ملامهدى نراقى منادى اخلاق، در صفحه 13 عمر نراقى را شصت سال نوشته، اما در دو صفحه بعد مى خوانیم:
درست بعد از 37 سال از رحلت فیض کاشانى (م 1091 ق) در سال1128 ق در نراق - یکى از روستاهاى کاشان - نوزادى از مادر متولد مى شود. پدرش... نام او را «محمدمهدى» مى گذارد.
نام نراقى
در کتاب ملامهدى نراقى منادى اخلاق و گلشن ابرار مى خوانیم:
در سال 1128 ق، در نراق - یکى از روستاهاى کاشان - نوزادى از مادر متولد مى شود. پدرش، که ابوذر نام داشت و ازخدمتگزاران ساده دولتى بود، به امید این که فرزندش از ناشران حقیقى شریعت محمدى (ص) و از منتظران واقعى حضرت مهدى(عج) شود، نام او را «محمدمهدى» مى گذارد.
باید سعى کنیم در نقل مطالب تاریخى، به دور از داستان سرایى همان چیزى را بنویسیم که در تاریخ ضبط شده یا این که ازقرائن قابل اطمینان به دست آوریم. ندانستیم نویسنده محترم از کجا به دست آورده که هدف پدر نراقى از نام گذارى «محمد» بر فرزند خویش این بوده که وى در آینده از ناشران حقیقى شریعت محمدى(ص) شود؟! پدر نراقى شخصى عوام بوده و چه بسادر ابتدا آرزو داشته که فرزندش در مشاغل دولتى یا کشاورزى مشغول شود، هر چند که اصلا معلوم نیست این نام گذارى توسط پدر بوده و چه بسا پدر در آن موقع در سفر بوده و مادرش یا شخص دیگر نام او را انتخاب کرده است.
از سوى دیگر قرائنى نشان مى دهد نامى را که پدر انتخاب کرده - اگر چنین باشد - «مهدى» بوده نه «محمدمهدى»؛ زیرامرحوم نراقى در مقدمه یکى از آثارش خود را «مهدى» معروف به «محمدمهدى» معرفى کرده؛ بنابراین نام اصلى او «مهدى»بوده است.
از این گذشته اگر پدر او را «محمدمهدى» نامیده، به این معنا است که نام اصلى او چنین است. پس چرا روى جلد کتاب آمده:«ملا مهدى نراقى منادى اخلاق»؟!
محل آغاز تحصیل
برخى آغاز تحصیلات نراقى را اصفهان نوشته اند.() این مطلب اشتباه است؛ زیرا معاصر نراقى، ابوالحسن غفارى کاشانى در زمان حیات نراقى تصریح کرده که آغاز تحصیلات وى کاشان است:
در اوایل حال از نراق به کاشان آمده، به تحصیل مقدمات مشغول، بعد از آن که از تحصیل فنون ادبیه فراغت بالى او را حاصل شد، روانه ى اصفهان شدند.() اگر چه براساس تحقیق مصحح گلشن مراد در مقدمه، تالیف این کتاب در سال 1210 ق پایان یافته، اما ابوالحسن غفارى درپایان بخش مربوط به شرح حال نراقى نوشته که اکنون سال 1206 است.
مدت اقامت در اصفهان و شاگردى ملااسماعیل خواجویى
برخى مدت اقامت نراقى در اصفهان را سى سال نوشته اند و برخى نوشته اند که در اصفهان سى سال نزد ملااسماعیل خواجویى (م 1173 ق) درس خواند. شواهد و قرائنى نادرستى این مطلب را نشان مى دهد. ابوالحسن غفارى در موردتحصیلات نراقى در عراق مى نویسد:
بعد از مدتى به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسى روضات عرض درجات، روانه عراق عرب [گشته] و در آن جا نیز مدتى معتد به توقف نموده، از فضلاى آن حدود مثل... استفاده حدیث مى فرمودند.
تعبیر«معتدبه» نشان مى دهد که مدت اقامت نراقى در عراق طولانى بوده است. در لباب الالقاب نیز آمده که وى مدت مدید نزدوحید بهبهانى درس خواند. بنابراین دست کم مدت اقامت او در عراق سه سال باید باشد. از سوى دیگر نراقى پس ازبازگشت از عراق، در کاشان به سال 1181 ق ازدواج کرد؛ چنان که معاصر او صباحى بیدگلى (م 1207 ق) در تهنیت و تاریخ ازدواج او گوید:
ملامهدى مه سپهر تمکین
چون گشت قرین دلبرى ماه جبین
زد کلک صباحیش بتاریخ رقم
«با هم مه و آفتاب گردید قرین»
تاریخى که از مصراع پایانى به دست مى آید 1181 است. اگر فرض کنیم در همان سال ازدواج، از عراق به کاشان رفته باشد وسه سال در عراق مانده باشد و قبل از آن، یک سال در کاشان، نراقى حداکثر در سال 1177 شهر اصفهان را ترک و به کاشان رفته است؛ یعنى حدود 31 سالگى. اگر سى سال اقامت در اصفهان را بپذیریم، به این معنا است که نراقى حدود یک سالگى جهت تحصیل علم به اصفهان رفته است، در حالى که پیش از آن ادبیات را در کاشان فرا گرفت.()
در مورد سى سال شاگردى ملا اسماعیل خواجویى در اصفهان، گذشته از این که روشن شد نراقى سى سال در اصفهان نبوده، مردود بودن این امر از راه دیگر نیز قابل اثبات است و آن این که خواجویى در سال 1173 ق وفات یافت و در آن زمان نراقى حدود 27 سال داشته است. از این گذشته بعید است نابغه اى مانند نراقى به مدت سى سال، آن هم در سنین جوانى، تنها دردرس یک استاد شرکت کند.
ظاهرا منشا این سخن، گفته سیدمحمد شفیع چاپلقى (م 1280 ق) است. وى که در ردیف شاگردان شاگردان نراقى است، درشرح حال او مى نویسد:
قرا على العالم الکامل علامة زمانه ملا اسماعیل الخاجوئی فی ثلاثین سنة على ما سمعت.
عبارت «على ما سمعت» تردید نویسنده را مى رساند و نشان مى دهد که این مطلب، اساس قابل اعتمادى ندارد.
هجرت به عراق
انیس الموحدین، در صفحه 7 و نیز تهیه کنندگان اثر آفرینان، جلد 6، صفحه 33 هجرت نراقى به نجف و کربلا را مستقیما ازاصفهان نوشته اند. نیز ظاهر عبارت مظفر در مقدمه جامع السعادات، صفحه «د» این است که سفر او از اصفهان بوده است. درحالى که وى پس از اصفهان به کاشان بازگشت و مدتى در آن جا مشغول فعالیت هاى فرهنگى از جمله اقامه نماز جمعه بود وپس از آن راهى عراق شد. معاصر او ابوالحسن غفارى کاشانى در زمان حیات نراقى مى نویسد:
در اصفهان آن جناب را ترقى معقولى در جمیع علوم از فقه، حدیث، تفسیر کلام الله مجید، اصول فقه و حکمت و اشارات ومتعلقات آنها، علم ریاضى به جمیع اقسامه از هیات و نجوم و استخراج تقویم و مجسط ى و حساب و همچنین علم طب و علم کلام و سایر علومى که موقوف علیه اجتهاد است، حاصل شده، به کاشان معاودت و مدتى در کاشان به افاده، مشغول و مدتى به اقامت [نماز] جمعه و جماعت قیام و به ارشاد خلایق از خاص و عام مساعى تمام نمودند. بعد از مدتى به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسى روضات عرض درجات روانه عراق عرب [گشته] و در آن جا نیز مدتى معتد به توقف نموده از فضلاى آن روز... استفاده حدیث مى فرمودند.
تعداد استادان
معمولا شرح حال نگاران، از هفت تن به عنوان استادان نراقى نام مى برند و برخى تصریح کرده اند که استادان او منحصر درهفت نفر بوده اند در حالى که نام تعدادى از آنها به ما نرسیده؛ زیرا از میان استادان او در کاشان تنها نام ملا محمد جعفر بیدگلى به ما رسیده است. از سوى دیگر، فرزند او ملااحمد و نیز سیدحسن زنوزى در ریاض الجنه، میرزا نصیر را یکى ازاستادان ملا محمدمهدى در اصفهان برمى شمرند، در حالى که نام او میان هفت نفرى که ملااحمد آنها را «کواکب سبعه» نامیده، وجود ندارد. ظاهرا منشا این که استادان وى منحصر در هفت نفر دانسته شده، این عبارت ملااحمد نراقى دراجازه اى به برادرش ملا محمدمهدى است:
ثم الوالد الاستاد یروی عن مشایخه الکرام السبعة الذین هم فی عصرهم فی البلاد بمنزلة الکواکب السبعة فی السبع الشداد.
ملااحمد در این اجازه در مقام شمارش مشایخ اجازه پدر است و مراد این است که مشایخ اجازه او تنها هفت نفرند و روشن است که شیخ اجازه غیر از استاد است، اگر چه ممکن است کسى هم شیخ اجازه وهم استاد باشد.
یادآورى: در اجازه ملااحمد نراقى به شیخ انصارى این عبارت به چشم مى خورد:
... والدی و استادی مولانا محمد مهدی بن ابی ذرالنراقی... عن مشایخه الکرام و اساتیده العظام السبعة الذین هم فی البلادبمنزلة الکواکب السبعة فی السبع الشداد.() ممکن است برخى از این عبارت ملااحمد استفاده کنند که وى استادان پدر را منحصر در هفت نفر دانسته است. اما با توجه به قرائنى که ذکر کردیم به نظر مى رسد که ملااحمد در این اجازه نیز در مقام شمارش مشایخ اجازه پدر است و مراد او این است که مشایخ هفت گانه، استادان او نیز بوده اند.
ستاره هاى هفت گانه خواندن استادان
حسن نراقى در شرح حال ملامحمد مهدى مى نویسد:
در اجازه هاى تفصیلى، او (ملا محمدجعفر بیدگلى) را از جمله مشایخ کرام و یکى از کواکب سبعه اساتید عظام خود به شمارآورده است.
در گلشن ابرار درباره استادان ملا محمدمهدى مى خوانیم:
وى در اجازه نامه هاى تفصیلى خود از این سروران با احترام و عظمت یاد مى کند و از آنان به عنوان «کواکب سبعه» یعنى هفت ستاره نام مى برد.
در خور توجه است که ملااحمد مشایخ پدر را «کواکب سبعه» خوانده است، نه ملامحمد مهدى.()
وفات وحید بهبهانى
مرحوم مظفر در مورد سال فوت نراقى مى نویسد:
اما وفاته فقد کانت عام 1209 فی النجف الاشرف و دفن بها فیکون قد بقی بعد وفاة استاذه الوحید البهبهانی سنة واحدة.
گذشته از این که در ادامه خواهیم گفت که نراقى در کاشان فوت کرد نه نجف، از این عبارت برمى آید که وحید بهبهانى در سال 1208 وفات یافته است. برخى دیگر نیز این تاریخ را ذکر کرده اند، اما درست این است که وى در سال 1205 از دنیا رفته؛ زیرا سیدحسن زنوزى - شاگرد وحید بهبهانى - در ریاض الجنه و نوه وحید بهبهانى، آقا احمد در مرآت الاحوال از قول پدرش آقامحمدعلى - فرزند وحید بهبهانى - سال 1205 را ضبط کرده اند.
ابوالحسن غفارى کاشانى در سال 1206 شرح حال ملامحمد مهدى نراقى را نوشته و با تعابیرى از وحید بهبهانى یاد مى کندکه نشان مى دهد وى در آن سال حیات نداشته است. مى نویسد:
بعد از مدتى به شوق زیارت عتبات عالیات و عتبه بوسى روضات عرض درجات روانه ى عراق عرب [گشته] و در آن جا نیزمدتى معتد به توقف نموده، از فضلاى آن حدود مثل جناب مغفرت مب علامه ى زمان شیخ یوسف بحرانى، عالى جناب مقدس الالقاب مغفرت دستگاه، جنت و رضوان آرامگاه آقا محمدباقر بهبهانى، حضرت مغفرت انتساب علامة العلمایى شیخ محمدمهدى فتونى - رحمهم الله تعالى و رفع الله درجاتهم فی حظایر القدس - استفاده ى حدیث مى فرمودند.
مشایخ اجازه نراقى
در کتاب اثر آفرینان، جلد 6، صفحه 33 در شرح حال ملامحمد مهدى نراقى مى خوانیم:
از وحید بهبهانى و شیخ یوسف بحرانى و سید مهدى بحرالعلوم و سیدمحمدمهدى شهرستانى و شیخ جعفر کاشف الغطاء وملااسماعیل مازندرانى روایت نمود.
چنان که گفتیم ملااحمد نراقى در اجازه به برادرش، نام مشایخ اجازه پدر را ذکر کرده و ظاهر عبارتش این است که مشایخ اجازه پدر منحصر در آنان است. آنها عبارتند از: شیخ یوسف بحرانى (م 1186 ق)، وحید بهبهانى (م 1205 ق)، شیخ محمدمهدى فتونى (م 1183 ق)، ملامحمدجعفر بیدگلى، ملامحمداسماعیل خواجویى (م 1173 ق)، ملامحمدمهدى هرندى اصفهانى (م 1180 ق) و شیخ محمد بن محمد زمان کاشانى (م بعد 1166 ق).
بنابراین برخى از افرادى که در اثر آفرینان آمده، جزء مشایخ ملامحمدمهدى نراقى نیستند و در جاى دیگر این اسامى را به عنوان مشایخ ملامحمدمهدى ندیدیم. آنها عبارتند از:
سیدمهدى بحرالعلوم،
سیدمحمدمهدى شهرستانى
و شیخ جعفرکاشف الغطاء.
سه شخص فوق، از مشایخ ملااحمد نراقى هستند؛ چنان که خود او در اجازه به برادرش و به شیخ انصارى، از آنها به عنوان مشایخ خود یاد کرده است.()
تعداد فرزندان
در گلشن ابرار مى خوانیم:
پس از رحلت ملامحمدمهدى نراقى، چهار فرزند برومند به نام هاى: ملااحمد، ملاابوالحسن، ملااباذر و ملا مهدى از وى به یادگار ماندند.
کتاب تاریخ کاشان که در قرن سیزدهم نوشته شده، براى نراقى پنج فرزند مى شمرد. یکى از آنها میرزا ابوالقاسم است که در گلشن ابرار نامى از او به میان نیامده است. میرزا ابوالقاسم (م 1256 یا 1265) پس از درگذشت برادرش ملااحمد، به ریاست حوزه علمیه کاشان نایل شد.
اجازه نراقى دوم از وحید بهبهانى
چند روز پس از درگذشت ملامحمدمهدى نراقى در سال 1209 پسرى از او متولد شد که او را نیز «محمدمهدى» نامیدند و به او«نراقى دوم» نیز مى گویند. در شرح حال نراقى اول در کتاب مجموعه مقالات به مناسبت، از نراقى دوم نیز یاد شده است. در مورداو مى خوانیم:
وى از برادرش فاضل نراقى (ملااحمد) و از وحید بهبهانى و... مجاز بوده است.
نراقى دوم پنج سال پس از درگذشت وحید بهبهانى متولد شده است و چگونه مى تواند از او اجازه داشته باشد، مگر این که مرادنویسنده، اجازه با واسطه باشد که این خلاف ظاهر عبارت است. گویا میان پدر و پسر به جهت تشابه اسمى خلط شده است.
تعداد آثار نراقى
در ویژه نامه کنگره فاضلین نراقى آمده است:
در کتاب هاى شرح حال نگارى، کتاب شناسى و فهرست نسخه هاى خطى، آثار مولى مهدى نراقى را نزدیک به 40 اثرشمرده اند که باید تک تک آنها بررسى شود تا استناد کتاب ها به مولى محمدمهدى نراقى صحیح باشد.
مسلما مولى احمد نراقى (1185 - 1245 ق) فرزند مولى مهدى نراقى، دست نویسى از خود به جاى گذاشته است که بهترین سند در اثبات سى عنوان کتاب به مولى مهدى نراقى است. این دست نویس نراقى در کتاب مثنوى طاقدیس، صفحه 22 عینانسخه بردارى شده است و در مقدمه کتاب عوائدالایام، صفحه 66 به چاپ رسیده است.()
نویسنده از عبارت ملااحمد استفاده کرده که مراد او انحصار آثار ملامهدى در سى عنوان است. اما عبارت ملااحمد در این امرصراحت ندارد. او مى نویسد:
و له من المصنفات کتاب اللوامع فی الفقه....
ملااحمد در ادامه تا سى عنوان را برمى شمرد. نشانه این که مراد او حصر عنوان کتاب ها در سى عنوان نیست، عبارت او در اجازه به برادرش است. در معرفى پدر خویش مى نویسد:
...صاحب المؤلفات الوافرة و المصنفات الکثیرة الفاخرة المتجاوزة عددها عن الثلاثین.
محل وفات نراقى
برخى شرح حال نگاران، محل درگذشت نراقى را نجف نوشته اند که مسلما اشتباه است، بلکه وى در کاشان وفات یافت؛ زیرا:
الف) فرزند او ملااحمد به خط خود در پایان نسخه خطى لؤلؤة البحرین به محل رحلت با این عبارت تصریح کرده است:
تولد - طاب ثراه - فی النراق و توفی فی الکاشان.()
ب) ملااحمد در اجازه اى به برادرش درباره رحلت پدر مى نویسد:
قد ارتحل - طاب ثراه - الى جوار الله سبحانه فی اول لیلة السبت ثامن شهر شعبان المعظم من شهور الف و ماتین و تسع من الهجرة النبویة و حمل نفسه الشریف الى النجف الاشرف.()
ج) عبارت معاصر ملامحمدمهدى نراقى، سید حسن زنوزى در ریاض الجنه نیز نشان مى دهد که وى در نجف فوت نکرده است:
توفی فی اوائل ساعات لیلة السبت، ثامن عشر شعبان من سنة تسع و ماتین و الف (1209) و نقل الى المشهد الغروی و دفن بهاعند الرواق.() گویا منشا این که برخى محل درگذشت نراقى را نجف دانسته اند، این باشد که صاحب روضات الجنات بخشى از اجازه ملااحمدنراقى را آورده که در آن آمده است:
مولانا محمد مهدى بن ابی ذر النراقی مولدا و الکاشانی مسکنا و النجفی التجاء و مدفنا. شاید برخى از کلمه «التجاء» به دست آورده اند که در پایان عمر به نجف رفته، حال آن که یا مراد این است که پیش از فوت مدتى را به نجف رفته و در پناه امیرالمؤمنین(ع) بوده، یا این که با دفن او در نجف در پناه امام على(ع) قرار گرفته است.
شب وفات
از کتاب ریاض الجنه، تالیف سیدحسن زنوزى شب فوت مرحوم نراقى هیجدهم شعبان 1209 نقل شده است:
توفی فی اوائل ساعات لیلة السبت، ثامن عشر شعبان من سنة تسع و ماتین و الف (1209) و نقل الى المشهد الغروی و دفن بهاعند الرواق. ظاهرا «عشر» تصحیف «شهر» است و عبارت چنین بوده است:
«ثامن شهر شعبان»؛ زیرا ملا احمد نراقى در اجازه اى به برادرش و در یادداشتى در پایان نسخه خطى لؤلؤة البحرین روز و ماه فوت پدر را چنین نوشته است: «فی اول لیلة السبت ثامن شهر شعبان المعظم». بنابراین ملامحمد مهدى نراقى در شب هشتم شعبان از دنیا رفته است، نه شب هیجدهم. در گلشن ابرار تاریخ فوت نراقى به صورت «روز شنبه 18 شعبان 1209 در هشتاد و یک سالگى» نوشته شده، در حالى که وى در شب فوت کرد نه روز وهشتم شعبان، نه هیجدهم و دیگر این که سن او حدود 63 سال بود، نه 81 سال.
در خور توجه است که عبارت صحیح از جهت ادبى این گونه باید باشد: «الثامن من شهر شعبان المعظم.» بعید نیست منشااشتباه، تصحیف باشد.