آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

کسی را سراغ نداریم که همچون علی بن ابی طالب علیه السلام فضایل را در خود گرد آورده باشد و به مانند او، فضایلش در دانش و فقه و چیره دستی اش بر احکام و سنن و قضایا ظهور کند. در منقبت او همین بس که رسول اللّه درباره اش فرمود:
«اَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بابُها»(1).
به رغم جفای زمانه و توطئه ها و خیانت هایی که منجر شد بر بسیاری از دانش ها و داده های پربار او برای اسلام و انسانیت او پرده [تجاهل و] تعاصب کشیده شود. او نخستین مفسر و متکلّم و فقیه اسلام است.
اگر شخصی منطقی به دور از غوغا و هیاهوی سیاست ببیند صحیح بخاری و مسلم در موازین صحیح دینی و فقهی، به ذکر نام راویان ضعیف یاگمنام؛ مانند ابوهریره و عِکرمه و کعب الأحبار اهتمام تام می ورزند، اما در اسناد خود از علی بن ابی طالب علیه السلام جز گذرا و به گونه پیشامد، نامی نمی برند، قلبش از درد پاره می شود !
از آن رو که ایشان پیشوای فکریِ مسلمانان است، آنان باید در مشکلات فکری و مطالب دینی ـ از جمله مطالب فقهی ـ بدو رجوع کنند.
پژوهش حاضر تلاش دارد میراث فقهی امام علیه السلام را در ابواب مختلف حج که به ما رسیده است، تبیین کند. امیدواریم در دستیابی به اهداف مورد نظر در مانا کردن میراث فقهی امام ـ از یک سو ـ و تاباندن پرتو علوی بر فقه حج ـ از سوی دیگر ـ موفق باشیم.
به گونه اساسی، مصدر روایات و احادیث این پژوهش، منابع ذیل است:
1 ـ اخبار و روایاتی که منسوب به امام علی علیه السلام است و در وسائل الشیعه شیخ حرّ عاملی آمده و درباره جوانب گوناگون حج است.
2 ـ اخبار و روایاتی که از امام علی علیه السلام مربوط به باب های مختلف حج می باشد و از مصادر گوناگون حدیث و فقه و تفسیر، بنا بر مذهب جمهور، دکتر «محمد روّاس قلعه چی» در کتاب «موسوعة فقه علی بن ابی طالب» گرد آورده است.
منبع نخست، اساس پژوهش بوده، دوّمین مصدر با هدف مقارنه و افزایش مناسب به موضوع بحث است. تا آن اندازه که توانسته ایم این تحقیق را به گونه ابواب متعارف فقهی در کتاب حج، تقسیم کرده و باب هایی را که سخنی از امام علی علیه السلام در آن یافت نمی شود، حذف نموده ایم.
* * *
قسمت نخست، مقدمات حج
این قسمت در بردارنده احکام مقدماتی فقهی فریضه حج است که مربوط به پیش از احرام می باشد. از امام علی علیه السلام درباره این مرحله، احادیثی فقهی گفته شده، که در نکات آتی تقدیم می شود:
1 ـ وجوب و فضیلت و ارکان حج
در شریعت اسلام معروف است: حج از اعظم شعائر اسلام می باشد و از پیامبر نقل شده است: آن که مستطیع باشد و انجام حج را به تأخیر اندازد تا بمیرد، خداوند او را در روز قیامت، یهودی یا نصرانی برمی انگیزاند(2).
در این باره گفته های بسیاری از امیر مؤمنان علیه السلام هست؛ از جمله در خطبه ای فرمود:
«آیا نمی بینید خداوند از نخستین آفریده های خود از آدم تا آخرین آنان را در این عالم، به سنگ هایی آزمود که ضرر و سودی نمی رساند و نمی بیند و نمی شنود؟! سپس به آدم و فرزندانش دستور داد توجه خود را بدان معطوف کنند.»(3)
و در خطبه دیگر فرمود:
«خدای سبحان بر شما حج بیشتر را واجب کرد، تا نشانه تواضع آنان در برابر عظمت خداوند و اذعانشان به عزّتش باشد... حجّش را واجب و حقّش را لازم و کوچ بدان جا را بر شما فرض کرد.»(4)
و به فرزندانش فرمود:
«توجه به بیت پروردگارتان داشته باشید که از شما خالی نماند، که در این صورت، سعادتمند خواهید شد.»(5)
این فرمایش ها درباره حج واجب است. در فضیلت و استحباب حج، در خبری به نقل از ایشان علیه السلام در علل الشرائع و عیون الاخبار و خصال ـ به سندی که منتهی به امام رضا علیه السلام به نقل از پدرانش علیهم السلام می باشد ـ آمده است:
مردی از امیر مؤمنان علیه السلام پرسید [حضرت] آدم چند بار حج گزارد؟
حضرت فرمود: هفتصد بار پیاده حج کرد. نخستین حجّی که گزارد، زنجره ای با او بود که آب را به او نشان داد و با او از بهشت بیرون آمده بود.
و از امام در باره اوّلین کسی که از اهل آسمان حج گزارد، پرسید. فرمود: جبرئیل بود.»(6)
و از ایشان روایت است: برای شش کس بهشت را ضمانت می کنم؛ از جمله کسی که در راه حج بمیرد.(7)
فضیلت حج نیاز به بیان ندارد، بلکه بحث در تعیین نوع افضل است و علمای مشهور اهل سنّت، به افضلیت اِفراد معتقدند و امامیه به افضلیت تمتّع. در جواهرالکلام آمده است:
«اگر شخص مستطیع نباشد یا حَجّة الإسلام را به جا آورده باشد و حج برای او مستحب باشد، اختلافی نیست که تمتع ـ به هر دو قسمش ـ افضلیت دارد. نصوص در این باره مستفیض یا متواتر، بلکه از قطعیّات مذهب شیعه است و در برخی به نقل از صادق علیه السلام است: اگر دو هزار سال حج گزارم، جز به تمتع نیست.»(8)
از امام صادق علیه السلام در این باره پرسیده شد، فرمود:
«علی علیه السلام می فرمود: برای هر ماهی عمره ای است. تمتّع به جاآر، که واللّه افصل است... .»(9)
بر خلاف آنچه که مصادر سنی از ایشان روایت می کنند که می فرمود: «حج را به افراد گزار، که افضل است.»(10)
2 ـ نیّت
معلوم است که در شریعت اسلام، نیّت در هر عبادتی شرط است و حج از شمار عباداتی است که جز با نیّت صحیح نیست. در این باره اشکال و شکی نیست. بحث فقها در جنبه نیّت است، که نیّت احرام است یا خروج به طرف مکه یا نیّت نوع (تمتع، اِفراد یا قِران) یا جمع میان نیّت نوع و نیّت هر یک از افعال حج؟
صاحب جواهر وجوه متعددی را از فقها نقل کرده و سپس این قول را برگزیده است که نیّت نوع است.(11)
در موسوعه فقه علی بن ابی طالب، نصّی از امام به نقل از مسند زید آورده که فقهای سنّت از آن «نیت نوع» را استفاده کرده اند. امام علیه السلام فرمود:
«هرکس حج نگزارده است، می تواند عمره تمتع به جاآورد یا اگر بخواهد قِران یا اِفراد گزارد.»(12)
اما در این حدیث، حکم مختصر کسی آمده که حج به جانیاورده است و می فهماند که امام علیه السلام در صدد امر دیگری جز نیّت است؛ زیرا وجوب نیّت در عبادت واجب و مستحب، بر کسی که حج بسیار بجا آورده و می خواهد حج جدید مستحبی به جا آورد یا کسی که حج نرفته و اولین بار است که حج مشرّف می شود، ثابت است.
3 ـ وجوب حج برزن، گرچه همراهش محرم نباشد
عبداللّه بن جعفر در قرب الاسناد، از حسین بن علوان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان از قول پدرش، امام باقر علیه السلام فرمود:
«علی علیه السلام می فرمود: اگر همراه زنی که برای اولین بار به حج می رود، محرم یا شوهرش نباشد، بلکه گروهی صالح باشند، اشکالی ندارد.»(13)
در وجوب حج بر این زن، گمان وی به امنیّتش کافی است؛ زیرا اگر امنیت داشته و در گروه (کاروان)، معتمدانی باوی باشند، مستطیع خواهد بود، چنان که در جواهر گفته است.(14) مفهوم فرمایش علی علیه السلام و دیگر روایات این بحث، آن است که اگر ترس از راه بر او چیره شود، حج گزاردن بر او واجب نیست.
4 ـ حج خردسال و برده
در فقه معروف است: حج بر خردسال و برده واجب نیست و اگر یکی از این دو حج به جاآورد، به هنگامی که خردسال، بالغ شود و برده آزاد گردد، مجزی از حَجّة الإسلام نیست. دراین باره روایات بسیاری از امامان علیهم السلام آمده؛ از جمله، از امام صادق علیه السلام که فرمودند:
«اگر خردسال را به حج برند، حَجّة الإسلام را وقتی بزرگ شد، به جا می آورد، و اگر برده را به حج برند، حَجّة الإسلام را وقتی آزاد شد، به جا می آورد.»(15)
فقهای امامیه در این باب به حدیثی از امام علی علیه السلام استدلال نکرده اند، اما فقهای سنت از ایشان حدیثی آورده اند که فرمود:
«اگر خردسال حج بگزارد، تا زمانی که طفل است، مجزی است، اما هنگامی که بالغ شد، حَجّة الإسلام بر او واجب است و اگر برده حج به جا آورد، تا وقتی که عبد است، مجزی است و زمانی که آزاد گردید،حَجّة الإسلام بر وی واحب است.»(16)
5 ـ حج قِران
حج، به «تمتع»، «اِفراد» و «قِران» تقسیم می شود؛ آن که از مکه دور است، تمتع بر او واجب است و بر اهالی مکه، اِفراد و قِران فرض است. در مصادر حدیثی و فقهیِ امامیه از علی علیه السلام در این باب، چیزی نیامده، اما مصادر سنی ذکر کرده اند که ابا نصر سلمی گفت:
«حج را آغازیدم و در این هنگام علی[ علیه السلام ] را دیدم. پرسیدم: حج را تازه آغاز کرده ام، می توانم عمره را بدان ضمیمه کنم؟ فرمود: نه، اگر عمره را آغاز کرده بودی، می توانستی حج را بدان ضمیمه کنی، اما اگر حج را شروع کرده ای، عمره را بدان ضمیمه نکن. پرسیدم: اگر بخواهم این کار را انجام دهم، چه؟ فرمود: با چند ظرف آب غسل کن، سپس برای هر دو احرام بپوش و دو طواف به نیّت آن دو به جای آر.»(17)
همچنین روایت کرده اند:
«مقداد در منطقه «سقیا» بر علی بن ابی طالب وارد شد، در حالی که ایشان به بچه شتران، مخلوطی از آب و آرد و گیاه را می خوراند. عرض کرد: عثمان بن عفّان از جمع میان حج و عمره نهی می کند. علی علیه السلام در حالی که بردستانش اثر آرد نمایان بود، وارد بر عثمان شد و فرمود: تو از جمع میان حج و عمره نهی کرده ای؟ عثمان گفت: این اعتقاد من است. علی[ علیه السلام ] در حالی که خشمگین بود، بیرون آمد و [به نیت حج و عمره] می گفت: «لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیک بِحَجٍّ وَ عُمْرَةٍ مَعا».(18)
ابن ابی شیبه از مروان بن حکم روایت می کند:
«با عثمان بودیم که شنیدیم مردی به قصد هر دو [حج و عمره] لبّیک می گوید. عثمان پرسید: کیست؟ کفتند: علی است.
عثمان نزد ایشان رفت و گفت: نمی دانی من از این کار نهی کرده ام؟ فرمود: می دانم، اما به خاطر حرف تو، فعل رسول اللّه را ترک نمی کنم.»(19)
روایات اهل سنت از امام علیه السلام ، درباره چگونگی این عمل، متفاوت است. در روایتی از ایشان آمده است: «قارن» (جمع کننده حج و عمره) یک طواف و سعی می کند و در حدیثی دیگر است: دو طواف و یک سعی می گزارد.(20)
در فقه امامیه معروف است: قِران به یک سعی و دو طواف است(21) و از ایشان علیه السلام نقل کرده اند:
«هر کس بخواهد بین حج و عمره جمع کند، قربانی با خود ببرد.»(22)
6 ـ نیابت و احکام آن
در باب نیابت در حج، از امام علی علیه السلام دو روایت در دو جا آمده است:
نخست: نیابت از توانمند، به هنگامی که بیماری یا پیری یا دشمن مانع وی شود. روایت است: آن حضرت پیر مردی را دید که حج نگزارده بود و به دلیل پیری توان آن را نداشت. پس به وی دستور داد مردی را بفرستد تا به نیابت از او حج به جا آورد.(23)
بر خلاف حدائق که قائل به وجوب نیابت به دلیل این روایت است، صاحب جواهر، دلالت این حدیث و امثال آن را بر وجوب رد کرده است.
مصادر سنی این مضمون را از امام علی علیه السلام نقل کرده و از ایشان روایت نموده اند:
«پیر مردی که در شُرف موت است و نمی تواند حج به جا آورد، مردی را با هزینه خود می فرستد تا از طرف او حج بگزارد.»(24)
همچنین از ایشان روایت شده که معتقد بود اشکالی ندارد از طرف مردی که حج به جا نیاورده، حج گزارند.(25).
اگر نایب شرایط وجوب را در آن سال داشته باشد، قول اخیر موافق فقه امامی است.(26)
دوم: واجب است نایب طبق شرط، حج تمتع یا قران یا افراد انجام دهد. در این باره روایتی آمده که صاحب وسائل به نقل از تهذیب و استبصار از حسن بن محبوب از علی علیه السلام آورده است که آن حضرت درباره مردی که به شخصی درهم هایی داد تا به نیابت از او حج مفرده به جاآورد، فرمود: «نمی تواند حج تمتع به جاآورد. با صاحب دراهم مخالفت نکند.»(27)
در این روایت، امامی که از او سؤال شده، معلوم نیست. روشن است که «حسن بن محبوب» از امام علی علیه السلام روایت نمی کند [زیرا معاصر ایشان نیست]. اگر مقصود از «علی» امیر مؤمنان و روایت منقول از امام کاظم یا امام رضا علیهماالسلام باشد که حسن بن محبوب معاصر ایشان بوده و از آنها روایت کرده است، بیش از یک واسطه در روایت ارسال هست. محتمل است که مقصود، از امام، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام باشد که حسن بن محبوب از ایشان روایت می کند و به سبب تردّد روایت میان این دو احتمال، شیخ طوسی در تهذیب آن را موقوفه و غیر مستند به یکی از ائمه علیهم السلام می داند.(28)
صاحب جواهر آن را مضمره شمرده، اما مسؤول در روایت را ناشناخته می داند،(29) ولی اشتهار تعبیر از امام علی، در لسان روایات، به گونه ای که در این روایت آمده، واشتهار تعبیر از ائمه همنام ایشان به کنیه یا القاب یا اسم دوم یا سوم، به گونه ای است که تعبیر به اسم مفرد می شود و گویا این از خواص روایات مروی از اما علی علیه السلام است، که به احتمال بسیار از ایشان باشد، و در این صورت مرسله خواهد بود.
7 ـ آن که نذر کند پیاده به حج برود
معروف در این مسأله، وجوب وفا به این نذر می باشد و ادعای اجماع بر آن شده است و به عنوان فرع این مسأله حکم جاهایی که حاجی مجبور است سوار بر کشتی یا مانند آن شود، مطرح گردیده است. امام باقر علیه السلام از پدرانش روایت می کند: از علی علیه السلام در این باره پرسیدند و آن حضرت فرمود:
«در معبر می ایستد تا از آن جا بگذرد.»(30)
8 ـ مواقیت
در مصادر حدیث و فقه امامی، گفته ای از امام علی علیه السلام در باب مواقیت نیست، اما برخی مصادر سنی، خبری از ایشان نقل کرده اند که می فرماید:
«میقات کسی که از مدینه، حج یا عمره بگزارد «ذوالحُلیفه» است. می تواند پیش از رسیدن بدان جا، از همسرش بهره جوید یا هر لباسی بپوشد.
میقات اهالی عراق، «عقیق»است و پیش از وصول به آن مکان، می توان از همسر و لباس بهره جست. اگر اهل شام بخواهند حج یا عمره به جا آورند، میقاتشان «جُحفه» است. می توانند هر لباسی را بپوشند و از اهل خود بهره جویند، تا به «جُحفه» برسند. میقات اهل یمن، «یَلَمْلَم» است و تا آن جا، حق استفاده از همسر و لباسِ غیر احرام را دارند. میقات اهل نجد «قَرْن المَنازل»است. و میقات هر که پس از مواقیت است، خانه اش می باشد.»(31)
این مواقیت ـ جز با اندکی تفاوت ـ مطابق فقه امامی است.(32)
9 ـ حکم احرام پیش از میقات
جایی که پوشیدن لباس احرام واحب است، «میقات» نام دارد. اما اگر حاجی پیش از میقات محرم شده باشد، حکمش چیست؟
در فقه سنی معروف است که این عمل جایز می باشد و حج درست است. در این باره روایتی از امام علی علیه السلام نقل کرده اند که در تفسیر آیه ...وَ اَتِمُّوا الْحَجَّ وَ العُمْرَةَ للّه ِِ...(33) فرمود: «اتمام حج به این است که از خانه ات برای حج و عمره مُحرم شوی».
مردی نزد عمر آمد و پرسید: من سوار بر کشتی و اسب و شتر آمده ام. کجا محرم شوم؟ عمر گفت: نزد علی برو و از وی بپرس. از علی علیه السلام پرسید، آن حضرت فرمود:
«از جایی از وطنت که سفر را آغاز کردی، احرام بپوش» و او از مدینه منوره مُحرم شد.(34)
فقه امامی کاملاً مخالف این اعتقاد است و احرام پیش از میقات را درست نمی داند و روا نمی شمرد.(35)
در این باره روایات بسیاری از امامان اهل بیت علیهم السلام آمده است؛ از جمله روایاتی از امام باقر و دو روایت از امام صادق علیهماالسلام در رد آنچه اهل سنت از امام علی علیه السلام روایت می کنند. در آنها اعتقاد اهل سنت بعید شمرده شده است. اگر چنان بود که سنیان می گویند، رسول اللّه صلی الله علیه و آله این فضیلت را ترک نمی کرد و از مدینه محرم می شد، اما او از «ذی الحُلیفه» احرام بست.(36)
قسمت دوم: محرّمات احرام و کفاره کارهای خلاف در حال احرام
احادیث ذیل در باب محرّمات احرام، از مصادر شیعه و سنی روایت شده است:
1 ـ عدم جواز صید بَرّی توسط محرم و حرمت اکل آن بر مُحرم و مُحِلّ
در صحیحه محمدبن مسلم از امام باقر علیه السلام آمده است که فرمود:
«علی علیه السلام به گروهی برخورد که ملخ دریایی می خوردند. فرمود: سبحان اللّه ! شما در حال احرام هستید و چنین می کنید؟! گفتند: آن را از دریا صید کرده ایم. فرمود: اگر چنین است، آن را در آب بیندازید.»(37)
مقتضای شبهه آن گروه، این بود که خوردن گوشت ملخ حلال است؛ زیرا قرآن(38) بر حلیّت صید بحر تصریح کرده است:
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعا لَکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ...
اما امام برای ردّ شبهه آنان فرمود: آن را در آب بیندازید؛ یعنی اگر بحری بود می توانست در آب زنده بماند. در جواهر از منتهی و تذکره علامه آمده است:
«بسیاری از علمای ما و علمای عامه می گویند ملخ دریایی، صید برّی است. مسالک می گوید: «در این باره اختلافی نداریم، ولی ابی سعید خدری و شافعی و احمد به روایتی با ما مخالفند.»(39)
نگارنده موسوعه فقه علی بن ابی طالب در این باب روایاتی از امام گرد آورده که در مصادر سنی موجود است. وی می نویسد:
«کشتن و اشاره و نشان دادن و دنبال کردن و خوردن صید بر محرم حرام است.»
علی علیه السلام فرمود: «محرم صید را نمی کشد و بدان اشاره و راهنمایی نمی کند و آن را دنبال نمی نماید.»(40)
اگر یکی از این کارها را بکند و صید را وی یا غیر محرم بکشند، محرم ضامن است.(41)
خوردن گوشت صید بر محرم حلال نیست، چه غیر محرم آن را شکار کند، چه محرم و چه برای وی شکار شود یا برای دیگری(42).
«حارث بن نوفل» جانشین عثمان در مکه بود. هنگامی که وی به مکه آمد، با غذای نمک سود از وی پذیرایی کردند. ماهیگیران کبکی را شکار کرده، پختند و در مقابل عثمان و همراهانش گذاشتند. اینان نخوردند، ولی عثمان گفت: ما آن را صید نکرده و دستور نداده ایم شکارش کنند. و غیر محرمان آن را صید کره و ما را بدان اطعام کرده اند. اشکالی ندارد بخوریم.
به دنبال علی [ علیه السلام ] فرستادند و جریان را به ایشان گفتند. علی ناراحت شد و فرمود: شما را به خدا سوگند ! یکی از شما سخن مرا تأیید کند. وقتی برای رسول اللّه [ صلی الله علیه و آله ] ران گور خری آوردند، رسول اللّه نفرمود: ما محرم هستیم و آن را به کسانی که غیر محرمند، بدهید؟! دوازده نفر از اصحاب رسول اللّه شهادت دادند.
سپس علی فرمود: یکی از شما مردان برای خاطر خدا شهادت بدهد. وقتی برای رسول اللّه تخم شتر مرغی آوردند، ایشان نفرمود: ما محرم هستیم. به غیر ما بخورانید؟ از آن گروه دوازده نفری، عده ای شهادت دادند.
حارث بن نوفل می گوید: [پس از شهادت اصحاب] عثمان خود را از سر سفره عقب کشید و به همراهانش پیوست و ماهی گیران غذا را خوردند.(43)
عبد الرزّاق روایت کرده که علی در حالی احرام، صید را مکروه می دانست و این آیه را می خواند:
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعا لَکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما...(44).
کشتن کفتار که به انسان حمله نکند، صید شمرده شده و موجب کفاره است، اما اگر بر محرم حمله کند و توسط وی کشته شود، بر محرم کفاره واجب نیست. علی علیه السلام فرمود:
«اگر کفتار بر محرم حمله کند، می تواند آن را بکشد، اما اگر پیش از حمله، آن را بکشد، باید میش بالغی کفاره دهد.»(45)
کشتن مار سیاه و افعی و عقرب و سگ هار و حیوانی که بر محرم حمله آورد، رواست(46) و نیز کلاغ(47) و می تواند کنه های شترش را بگیرد و بکشد.
در جواهر آمده است: اگر محرم، حیوان برّی را صید کند، میته بوده و بر محلّ و محرم حرام است، چنان که شیخ طوسی وحلّی (ابن ادریس) و قاضی ابن سراج و یحیی بن سعید حلّی و فاضلان ـ محقق و علامه حلی) و دیگران ـ آن گونه که از برخی از آنان نقل شده ـ بدان تصریح کرده اند، بلکه در نهایه و مبسوط و تهذیب و وسیله و جواهر ـ بنابر آنچه از بعضی نقل شده ـ مانند میته است. در کتاب اخیر اجماع بر این اعتقاد است، و به دو خبر از امام علی علیه السلام در این مورد استدلال شده است: نخست: خبر وهب بن وهب از جعفر از پدرش از علی علیه السلام :
«اگر محرم صید را ذبح کند، محرم و مُحل نمی توانند از آن بخورند و مانند میته است و اگر صید در حرم ذبح شود میته است، چه محلّ ذبحش کند و چه محرم.»
دومین خبر از اسحاق از امام جعفر علیه السلام است که علی علیه السلام می فرمود:
«اگر محرم صید را در غیر حرم ذبح کند، میته است و محل و محرم نمی توانند از آن بخورند و اگر محل صید را در حرم بکشد، میته است و محل و محرم نمی توانند از آن بخورند.»(48)
2 ـ جواز روغن مالی پیش از احرام
در فقه حج معروف است: حاجی پس از احرام نمی تواند روغن استعمال کند و اگر بوی آن پس از احرام باقی می ماند، باز نمی تواند پیش از احرام روغن استعمال نماید(49)، اما اگر پس از احرام بویی باقی نمی ماند، پیش از آن رواست. خبری که محمدبن مسلم از امام صادق علیه السلام روایت کرده، به همین معناست:
«علی علیه السلام در این باره فرمود: «نباید محرم، عطر و روغن استعمال کند. اگر پوستش ترک خورد، از غذایی [چرب [که می خورد، بر آن می مالد و اگر چشم درد داشته باشد، صبرزرد [که گیاهی دارویی است] به چشمش می کشد، نه زعفران.»(50)
3 ـ جواز احرام به لباس رنگ شده با گل سرخ
بین فقها مشهور است که احرام به لباس رنگ شده کراهت دارد، مگر آنچه با دلیل استثنا شده است؛ از جمله لباسی که با گِل سرخ (خاکی سرخ که با آن لباس را رنگ می کنند) رنگ شده باشد.
از ابوجعفر امام باقر علیه السلام روایت شده است:
«علی علیه السلام محرم بود و یکی از کودکانش با او بود که او لباس رنگی به تن داشت. عمر بن خطاب وی را دید و گفت: ای ابا الحسن ! احرام با لباس رنگی رواست؟ فرمود: نیاز به کسی نداریم که به ما سنت آموزد! این لباس ها با گل سرخ رنگ شده است.»(51)
نگارنده موسوعه فقه علی بن ابی طالب مضمون این خبر و احادیث دیگر را به عنوان «ما یَحْرُمُ عَلَی الْمُحْرِم مِنَ الِّلباس» آورده و می نویسد:
«مرد نمی تواند لباس را که با زعفران یا ورس یا گل کاجیره (کافشه) رنگ شده، بپوشد.»(52)، اما اگر با چیزی جز اینها رنگ شده، می تواند بپوشد. محمدبن علی بن الحسین می فرماید: عمربن خطاب، عبداللّه بن جعفر را در حال احرام با دو لباس رنگی دید، پرسید: این چیست؟ علی بن ابی طالب [که در آن جا بود] فرمود: فکر نمی کنم کسی بتواند به ما سنت را بیاموزد ! عمر چیزی نگفت.(53)
محرم نمی تواند سرش را بپوشاند. علی علیه السلام فرمود: «احرام مرد این است که سرش را نپوشاند(54)، اما زن هر لباسی را که بخواهد، می تواند بپوشد، جز آنچه رنگ شده است. وی می تواند کفش [غیر بندی] و شلوار و روپوش بلند بپوشد(55)، ولی روبند بر صورتش نباید بیندازد. اگر بخواهد صورتش را بپوشاند، لباسش را بر رویش می کشد.»
ابن ابی شیبه از علی[ علیه السلام ] روایت کرده که ایشان زنانی را که محرم بودند، از استفاده از نقاب نهی می کرد، اما می توانستند لباسشان را بر صورتشان بکشند(56)، همچنان که از پوشیدن دستکش نهیشان نمود.(57)
محرم می تواند انگشتر در دست کند. اسماعیل بن عبدالملک می گوید: علی را در حالی که محرم بود، دیدم انگشتر در دست دارد(58) و (59)
نگارنده موسوعه احادیثی را از امام علی علیه السلام آورده که در مصادر سنی است و درباره حرمت نکاح محرم و نیز حرمت جدا کردن دندان یا ناخن و... از بدن، و مباح بودن حجامت است. وی می نویسد:
4 ـ نکاح و محرّک های آن
نکاح بر محرم جایز نیست و اگر این کار را کرد، نکاحش باطل است. علی ـ کرّم اللّه وجهه ـ فرمود: «محرم نمی تواند ازدواج کند و نمی توان با زن محرم ازدواج کرد. اگر این کار انجام شود، نکاح باطل است.» در روایتی دیگر فرمود: «اگر محرم ازدواج کند، همسرش را از او جدا می کنیم.»(60) زیرا آمیزش با همسر، حج را باطل می کند. از علی[ علیه السلام [درباره حکم حجّ مرد محرمی که با همسرش آمیزش کرد، پرسیدند، فرمود: «اعمال را به جا می آورند تا حج را به پایان برسانند، مناسک را ادامه می دهند و در سال آینده، باید دوباره حج بگزارند و قربانی کنند. سال بعد که حج به جا می آورند، از هم جدا خواهند بود تا اعمال را تمام کنند.»(61)
همچنان که در حج، جماع حرام است، محرّک هایش مانند بوسیدن و امثال آن هم حرام می باشد، ولی حج را باطل نمی کند. علی فرمود: «اگر محرم زنش را ببوسد، باید قربانی کند.»(62)
5 ـ جدا کردن عضوی از بدن؛ مانند دندان و ناخن و مو
علی علیه السلام فرمود: «محرم نباید دندان و ناخنش را بکند، مگر اینکه درد بکشَد.»(63)
حسین بن علی [ علیه السلام ] در سفر به مکه همراه عثمان بود که در راه بیمار شد، عبداللّه بن جعفر در «سقیا» به او برخورد و از وی پرستاری نمود، تا زمانی که ترسید حج را از دست بدهد. از این رو، به دنبال علی بن ابی طالب و اسمای بنت عمیس که در مدینه بودند، فرستاد و خود به سوی مکه روانه شد. آن دو آمدند و [امام [حسین به سر درد خود اشاره کرد و علی دستور داد سرش را بتراشند، سپس در «سقیا» قربانی را به نیابت از او کشت و شتری را نحر کرد.(64)
محرم می تواند بدن و سرش را بشوید(65) و حجامت کند. علی ـ کرّم اللّه وجهه ـ فرمود: «اگر محرم خواست، می تواند حجامت کند.»(66) و (67)
آنچه گفته شد، سخنان امام علیه السلام درباره «محرمات احرام» بود، اما درباره «کفاره مخالفت با محرمات»، احادیثی دارند؛ از جمله:
1 ـ روایت شده که از ایشان (علی علیه السلام ) در باره حرمت و ضمان صید پرنده ای که بر شاخه درختی باشد که ریشه اش در حرم و شاخه اش در بیرون حرم است، پرسیدند و او فرمود:
«اگر ریشه اش در حرم باشد، باید کفاره دهد.»(68)
2 ـ کفاره کشتن کبوتر، میش است. در جواهر آمده است: «اگر محرم در غیر حرم، کبوتری را بکشد، بنابر مشهور میان اصحاب، باید میشی کفاره دهد.» در تذکره و منقول از خلاف و منتهی اجماع بر این مطلب است، بلکه در خلاف نیز اجماع هست. علی علیه السلام و عمر و عثمان و ابن عمر قائل به آنند...»(69)
در وسائل خبری در این باره نیافتم. شاید ـ چنان که خواهد آمد ـ صاحب جواهر آن را از مصادر عامه نقل کرده است.
3 ـ کفاره کشتن مرغ سنگ خوار، یک برّه است.
از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود:
«در کتاب علی علیه السلام یافتیم که اگر محرم، مرغ سنگ خوار را آسیب رساند، باید بره ای را کفاره دهد که از شیر بریده شده است وبرگ درختان را می خورد.»
خبری دیگر به مانند همین از امام باقر علیه السلام هست و فتوای فقها همین است(70)
4 ـ حکم محرم و غیر محرم، اگر صیدی را بکشند.
از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود:
«علی علیه السلام درباره محرم ومُحِل،که صیدی رابکشند،سخن می گفت و فرمود: محرم باید قربانی کاملی را بدهد و محل [قیمت] نیمی از قربانی را.»(71)
در این مسأله میان فقها اختلاف است.(72)
5 ـ شکستن تخم شتر مرغ.
این مسأله دو صورت دارد:
الف ـ در تخم جوجه باشدکه حرکت کند. در این باره امام صادق علیه السلام فرمود:
«در کتاب علی علیه السلام هست که کفاره شکستن هر تخم مرغ سنگ خوار توسط محرم، گوسفندی یکساله است وکفاره شکستن تخم شتر مرغ، شترِ جوانی است.»(73)
ب ـ پیش از حرکت جوجه، تخم بشکند یا اصلاً در آن جوجه ای نباشد. از امام صادق علیه السلام در این باره روایت شده است:
«امیر مؤمنان علیه السلام در این باره حکم کرد: به شمار تخمها، شتر نر میان شتران ماده رها کنند. هر شتر ماده ای که حامله گردد و بچه شتری سالم به دنیا آید، بچه به عنوان قربانی به کعبه برده می شود.»(74)
نظر فقها در هر دو صورت، طبق این حدیث است.(75)
6 ـ اگر صیدی را مجروح کند و از حالش خبر نداشته باشد.
اگر محرم صیدی را زخمی کند و آن را به حال خود واگذارد و نداند پس از زخمی شدن، در چه حالی است، قربانی کامل بر او واجب است. در این باره روایتی از امام باقر به نقل از پدرانش، از قول علی علیه السلام وارد شده است:
«اگر محرم به صیدی آسیب رساند و آن را خونی کند، سپس به حال خود رها سازد، باید کفاره اش را بدهد.»(76)
7 ـ اگر محرم مضطرشود و صید یا میته بخورد
حکم محرمی که ناچار صید ما میته ای را ک نزدش هست بخورد چیست؟ از امام علی علیه السلام در این باره خبری آمده که می فرماید:
«اگر محرم به صید و میته مضطر شود، می تواند میته ای را که خدا برایش حلال کرده است بخورد.»(77) این روایت مخالف مذهب امامیه مبنی بر اختیار صید ـ به شرط تمکن ادای کفاره ـ است، اما اگر نتواند کفاره (قربانی) دهد، صید را کنار گذاشته، از میته می خورد. صاحب جواهر ادعای اجماع بر این قول را به نقل از سید مرتضی کرده، گو این که صاحب جواهر الکلام احتمال داده روایت در موردی است که نتواند کفاره صید را بدهد، گر چه بدان مضطر باشد.(78)
آنچه مصادر سنی در مورد احکام فقهی امام علی علیه السلام در مورد مخالفت احرام ذکر کرده اند، نگارنده موسوعه فقهی علی بن ابی طالب گرد آورده است:
درباره شتر مرغ، علی [ علیه السلام ] حکم به شتر قربانی نمود(79) و در مورد تخمش، به جنین ماده شتر. ابن عباس می گوید: علی بن ابی طالب در مورد تخم شتر مرغی که محرم بدان آسیب رساند، حکم کرد: شتران نر را میان شتران ماده رها می کنی، وقتی معلوم شد بار دارند، تخم هایی را که شکسته ای می شمری [و به شمار تخم ها بچه شتر می دهی]. گفتم این قربانی [کفاره] است و پس از این ضامنِ آنچه از بین برده ای نیستی. ابن عباس می گوید: معاویه از قضاوت علی شگف زده شد. وی می افزاید: چرا باید معاویه متعجب شود؟ در بازار، تخم را چنین می فروشند و بدان می بخشند.(80)
در سنن بیهقی است که علی [ علیه السلام [در زمان حیات رسول اللّه این گونه قضاوت کرد. مردی نزد پیامبر خدا رفت و آنچه را علی گفته بود، به عرض رساند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آنچه را شنیدی، علی به درستی گفت، اما کار دیگری هم می توانی بکنی. می توانی عوض هر تخم، یک روز روزه بگیری یا مسکینی را اطعام کنی.(81)
کفاره کفتاری که محرم بکشد، بی آن که بر وی حمله کرده باشد، یک قوچ است، ولی اگر حمله کند، چیزی بر وی واجب نیست(82). کفاره آهو، گوسفند است(83) درباره کبوتر حرم ـ که دو شخص عادل از مسلمانان باید حکم کنند ـ فرمود: گوسفند بدهد(84) کفاره دو تخم کبوتر، یک درهم است.(85)
کفاره تراشیدن مو؛ علی [ علیه السلام ] در مورد کسی که سر درد دارد و مویش را می تراشد، فرمود: «سه روز روزه بگیرد و می تواند به شش مسکین ـ هر یک نیم صاع ـ طعام دهد و اگر خواست قربانی کند، گوسفندی را می کشد.»(86) هر جا خواست ـ حرم یا جای دیگر ـ این کار را انجام می دهد. علی [ علیه السلام ] در «سیقا» هنگامی که موی پسرش ـ حسین ـ را تراشید، شتری را قربانی کرد، که بخشش مستحب توسط وی ـ رضی اللّه عنه ـ بود.(87)
کفاره آمیزش؛ علی درباره مرد محرمی که با زنش آمیزش کند فرمود: «هر کدام باید شتری بدهند»(88) و در سال آینده حج بگزارند.
کفاره بوسیدن و لمس شهوت انگیز؛ علی فرمود: «اگر محرم زنش را ببوسد، باید قربانی کند»(89)؛ یعنی گوسفند بدهد. آن که حیوانی را برای کفاره می کشد، نمی تواند از آن بخورد. علی فرمود: «از گوشت نذری و کفاره صید و آنچه مال مساکین است، نمی توان خورد.»(90) و (91)
قسمت سوم ـ افعال حج
دوازده کار در حج واجب است: احرام، وقوف به عرفات و مشعر، منا، رمی، قربانی، حلق یا تقصیر، طواف و دو رکعت نماز آن، سعی، طواف نساء و دو رکعت نماز آن.
در مورد بسیاری از این افعال، سخنانی از امام علی علیه السلام آمده است:
1 ـ از واجبات احرام، تبلیغاتاربع است
عمره تمتع و حج جز با تلبیه درست نیست. یک بار تلبیه واجب است و تکرار و زیاده بر آن، تا زوال روز عرفه، برای حاجی مستحب است(92)
در این باره دو خبر از امیر مؤمنان نقل شده؛ یکی در مورد استحباب تلبیه برای مردان با صدای بلند است؛ علی علیه السلام فرمود: «جبرئیل خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: شعار محرم تلبیه است. به هنگام تلبیه صدایت را بلند کن.»(93) فقهای مشهور بر این رأی هستند و بر آن به اخبار دیگری ـ نه این خبر ـ استدلال کرده اند، که شاید به سبب مرسل بودن این خبر است.(94)
دوّمین خبر آن است که فرمود: «تلبیه و شهادت و قرائت قرآن در نمار توسط گنگ، با تکان دادن زبان و اشاره به انگشتان است.»(95)
به نقل از مصادر سنی، نگارنده موسوعه فقه علی بن ابی طالب گفته است:
ابن ابی شیبه و بیهقی و ابن حزم اندلسی در المحلّی به سند خود روایت کرده اند که علی ـ رضی اللّه عنه ـ پیوسته تهلیل می گفت تا به جمره عقبه رسید. «عکرمه» می گوید: با حسین بن علی راه افتادم و تا رمی جمره عقبه می شنیدم که پیوسته تلبیه می گفت: به من فرمود: رسول اللّه این کار را می کرد. نووی در المجموع بیان می کند که علی [ علیه السلام ] تا پیش از وقوف در عرفات، تلبیه می گفت. این خبر معارض روایتی است که ابن ابی شیبه روایت می کند که به ابن عباس گفت: معاویه از تلبیه در روز عرفه نهی کرد و آمد تا عمود خیمه را گرفت آنگاه لبیک گفت. وی می افزاید: معاویه می دانست علی در این روز تلبیه می گفت. از این رو دوست داشت با ایشان مخالفت کند. ابن قدامه در المغنی ذکر می کند که علی تا زوال خورشید در روز عرفه تلبیه می گفت.(96)
2 ـ وقوف در عرفات
وقوف در عرفات از ارکان حج است و هر که به عمد وقوف در عرفات را به هنگام زوال روز عرفه از دست بدهد، حج را از کف داده است. از این رو، در برخی اخبار آمده است که «یوم حج اکبر» (بزرگترین روز حج) روز عرفه است. در این باره از امام صادق علیه السلام روایت است:
«فضیل بن عیاض از ایشان از حج اکبر پرسید. فرمود: خودت چیزی می دانی؟ عرض کرد: آری، ابن عباس می گفت: حج اکبر روز عرفه است؛ یعنی کسی که روز عرفه را تا طلوع فجرِ روز قربانی درک کند، حج را درک کرده است و آن که این روز را از دست بدهد، حج را از کف داده است. امام صادق علیه السلام بدو فرمود: امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: حج اکبر، روز قربانی است و این آیه را دلیل آورد: فَسِیحُوا فِی الاْءَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ که بیست روز از ذی الحجه و محرّم و صفر و ماه ربیع الأول و ده روز از ربیع الآخر است. اگر حج اکبر، روز عرفه بود، سیح (کوچیدن) چهار ماه و یک روز می باشد... .»(97)
در مسند زید از ایشان علیه السلام روایت است:
«هر که وقوف در عرفه با مردم را از دست بدهد و شب هنگام بیاید و در جمعی از مردم، پیش از انصراف امام باشد، حج را درک کرده است.»(98)
3 ـ اعمال منا
در منا سه کار برحاجی واجب است: رمی و قربانی و حلق یا تقصیر (تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر). در مورد دومین و سومین عمل، احکام فقهی از امیر مؤمنان آمده، ولی در مورد نخست، بر خبری از امام دست نیافتم. از امام درباره قربانی (هَدْی) احکام بسیاری آمده که در ضمن مسائل آتی آن را ذکر می کنیم:
کمترین قربانی که مجزی است
از ایشان روایت است که فرمود:
شتر و گاو و بز «ثنیه» و میش «ضأن» باشد(99)؛ یعنی بنابر اعتقاد مشهور، شتر پنج سال را تمام کرده، وارد شش سال شده باشد. بز و گاو یکساله و داخل سال دوم شده باشند، جذع، پس از یکسالگی و ورود به دوسالگی است. رأی فقها این است که کمترین قربانی که مجزی است، باید در این سن و سال باشد.(100)
شروط قربانی
فقها شروطی را برای قربانی گفته اند. محقق در شرایع می گوید: «شرط سوم آن است که سالم باشد؛ پس یک چشم و لنگی که آشکارا بلنگد و آنچه شاخش از داخل شکسته یا گوشش بریده است، مجزی نیست. همچنین نرهایی که اخته شده اند یا لاغری که بر پهلوهایش پیه نباشد و...، مستحب است فربه باشد، که در علفزار نگهداری می شود و در آنجا می خوابد و می چرد... .»(101)
در این باره اخبار صحیحی از امیرمؤمنان علیه السلام آمده که مورد استدلال فقهاست و احادیث ضعیفی نیز وجود دارد که در کنار ادله خود آورده اند،(102) مانند:
«برای اطمینان از سلامت قربانی، چشم و گوشش وارسی شود، اگر چشم و گوش سالم باشند، قربانی کامل است و اگر شاخش شکسته باشد یا پایش را به طرف قربانگاه بکشد، مجزی نیست.»(103)
و از ایشان است: «اگر مرد، قربانی لاغر بخرد، مجزی نیست و اگر فربه بخرد، ولی معلوم شود لاغر است مجزی است. در قربانی تمتع نیز همین حکم است.»(104) همچنین نقل شده است: «علی علیه السلام خوش نداشت گوش و بینی قربانی بریدگی داشته باشد اما اگر زمانی سوراخی داشت، اشکال نمی دانست.»(105)
در صورت ضرورت، یک قربانی برای پنج و هفت نفر مجزی است
اصل این است که یک قربانی، برای یک شخص مکلف مجزی است، اما اخباری وارد شده که به هنگام ضرورت و اگر چند نفر، همسفره باشند، یک قربانی، مجزی برای بیشتر از یک نفر است. از شمار این اخبار، روایتی از امیر مؤمنان است: گاو دوسه ساله مجزی برای سه نفری است که از یک خانواده باشند و بالغ مجزی برای هفت نفرِ متفرقه است و گاو پیر مجزی برای ده نفرِ متفرقه است». صاحب جواهر این خبر و مانند آن را ـ از دیگر امامان ـ بر قربانیِ مستحب حمل نموده؛ زیرا در آن تصریحی بر قربانی واجب نیست.(106)
حکم استفاده از شیر قربانی و سوار شدن آن
خبری از امام علی علیه السلام درباره جواز استفاده از شیر قربانی و سوار شدن آمده است. روایت است که ایشان «شیر قربانی را می دوشید و اگر ضرری نداشت، بر آن سوار می شد.»(107) و اگر می دید مردمی پیاده راه رفته و خسته اند، بر (شتر) قربانی سوارشان می کرد و می فرمود: اگر مرکوبِ سوار گم یا سقط شود و همراهش (شتر قربانی باشد)، بر آن سوار شود.(108) تمامی فقها به این حدیث فتوا داده اند.(109)
احکام قربانی
از جمله مستحبات اسلام، قربانی است، علی علیه السلام فرمود:
«اگر مردم می دانستند قربانی چه ثمره ای دارد، قرض می گرفتند و قربانی می کردند. با اوّلین قطره خونی که از قربانی بریزد، قربانی کننده بخشوده می شود.»(110)
ایشان هر سال به نیّت رسول اللّه صلی الله علیه و آله و برای خودشان، دو قوچ را می کشت(111) و می فرمود:
«دو قربانی یا بیشتر بکش و آن را که گوش و چشمش سالم باشد؛ بخر و رو به قبله ذبح کن... .»(112)
و از رسول اللّه نقل است که فرمود:
«شما را از سه چیز نهی نمی کنم... این که گوشت قربانی را پیش از سه روز از قربانگاه خارج کنید. پس از سه روز، از آن بخورید و ذخیره کنید.»(113)
و از ایشان است:
«قربانی در سه روز است، که بهتر، نخستین روز است.»(114)
فقها بر این مطالب فقهی، به ادلّه ای ـ از جمله این کلمات امیر مؤمنان ـ استدلال کرده اند.(115)
هر که قربانی نیافت، ده روز روزه بگیرد
اگر حاجی قربانی نیابد یا نتواند بهایش را بپردازد، به عنوان بدل بر او واجب است ده روز روزه بگیرد؛ سه روز در حج و هفت روز در وطنش. سه روزِ حج واجب است پشت سر هم شد ـ نه متفرقه ـ امام علی درباره آیه : فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فِیالْحَجِّ... فرمود: «روز پیش از ترویه و روز ترویه و روز عرفه، و هر که این سه روز را از دست بدهد، از روز حصبه ـ شب کوچ از منا ـ شروع کند.»(116) تمام احادیثی که از امام علی علیه السلام درباره هدی بود گذشت.
اما حلق (تراشیدن مو) که سومین کار در منا است؛ روایت است که امیر مؤمنان فرمود: «مستحب است تا محاذی گوش بتراشد.»(117) فقها نیز چنین فتوا داده اند.(118)
مصادر امامیه درباره اعمال منا، فقط همین احادیث را در بر دارد، اما آنچه مصادر اهل سنت روایت کرده اند، توسط نگارنده موسوعه فقه علی بن ابی طالب جمع آوری شده است. وی می نویسد:
از مزدلفه (مشعر الحرام) حاجیان به منا می روند و در اولین روز از ایام منا ـ روز قربانی کردن ـ به ترتیب چند کار می کنند: رمی جمره عقبه، قربانی کردن، تراشیدن مو و طواف خروج. علی[ علیه السلام [فرمود: «نخستین کار در روز نحر، رمی جمره، سپس ذبح، بعد حلق و پس از آن طواف زیارت است.»(119)
رمی جمره عقبه
علی[ علیه السلام ] فرمود: «در روز دهم ذی الحجه، پس از طلوع خورشید، با هفت سنگریزه رمی جمره عقبه می کند و با هر ریگی تکبیر می گوید. در این روز فقط بدین جمره رمی می شود.»(120)
ذبح هدی
اگر حاجی قارن (جمع کننده میان حج و عمره) یا متمتّع باشد یا بخواهد کفاره کار خلافش را بدهد، واجب است قربانی کند، که وقتش روز دهم است. پس از ذبح، برخی چیزها بر او حلال خواهد شد.
حلق یا تقصیر (تراشیدن یا کوتاه کردن مو)
پس از ذبح، مویش را کوتاه می کند یا می تراشد، آنگاه مُحلّ می شود، اگر کسی مویش را تراشیده، یا بافته و یا پشت سرش بسته باشد، تقصیر مجزی نیست و باید حلق کند.(121) زن مویش را کوتا می کند. نه اینکه بتراشد. ترمذی و نسائی از علی ـ رضی اللّه عنه ـ روایت کرده اند که فرمود: «رسول اللّه نهی کردند زن مویش را بتراشد.»(122) در موسوعه درباره روز بدل قربانی، به نقل از امام علیه السلام آمده است:
آخرین روز از سه روزی که واجب است در حج روزه بگیرد، باید روز عرفه باشد، علی[ علیه السلام ] در تفسیر آیه : فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ فِیالْحَجِّ...فرمود: «آخرینش، روز عرفه است.» و فرمود: «روز ترویه و پیش از آن و روز عرفه را روزه بگیر.»(123)
اگر این سه روز را ـ حتی روز عرفه ـ را روزه نگیرد، آیا باید بعدا بگیرد؟ علی[ علیه السلام [ معتقد است: نمی تواند در ایام منا روزه بگیرد؛ چرا که ایام تشریق، روزهای خوردن و آشامیدن است. در این باره علی[ علیه السلام [می فرماید: «اگر روزه را از دست بدهد، پس از روزهای تشریق، روزه بگیرد.»(124) و می افزاید: «پس از این، سه روز در حرم و هفت روز بعد از بازگشت (به وطن) روزه بگیرد.»(125)
4 ـ طواف
پس از اعمال منا، پنج عمل بر حاجی واجب است: طواف حج و دو رکعت نماز آن، سعی میان صفا و مروه، طواف نساء و دو رکعت نماز آن.
درباره طواف، احکام فقهی از امیر مؤمنان وارد شده که ضمن نکات آتی، ذکر می شود:
استحباب برگزیدن طواف مستحب، به جای نماز مستحب در کعبه:
«خداوند در بیت الحرام، صد و بیست رحمت دارد، که شصت رحمت از آنِ طواف کنندگان و چهل رحمت برای نماز گزاران و بیست رحمت برای ناظران است.»(126)
استحباب استلام حجر الاسود به هنگامطواف
از امام صادق علیه السلام روایت است:
«عمربن خطاب از کنار حجرالاسود گذشت وگفت: به خدا قسم، ای سنگ! می دانیم تو سنگی بیش نیستی و نفع و ضرری نداری. فقط شاهد بودیم رسول اللّه تو را دوست داشت. ازاین رو ما نیز تو را دوست داریم. امیر مؤمنان فرمود: ای پسر خطاب! چگونه چنین می گویی، به خدا سوگند! در روز قیامت، خداوند حجرالاسود را در حالی بر می انگیزاند که زبان و لب دارد و به سود آن که بدان احترام کرده، شهادت می دهد. با این سنگ، خداوند عزّ وجلّ زمینیان را قسم می دهد و با آفرینندگانش بیعت می کند.
عمر گفت: در شهری که علی بن ابی طالب در آن جا نباشد، خدا ما را عمر ندهد!»(127)
این حدیث از جمله روایاتی است که دلالت دارد مستحب است طواف کننده در اثنای طواف، مقابل حجرالأسود بایستد، دست ها را به دعا بالا ببرد و آن را لمس کند و ببوسد. صاحب جواهر این حدیث را به هنگام بحث در این مسأله آورده است.(128)
دست بریده، از موضع بریدگی،حجرالأسود را لمس می کند
امام صادق علیه السلام روایت کرده است: از علی علیه السلام پرسیدند: چگونه دست بریده، حجر الأسود را لمس کند؟
فرمود: از موضع بریدگی سنگ را استلام کند. اگر از آرنج دستش بریده باشد، بادست چپش لمس کند(129). برای فتوا در این مسأله، فقها بر این روایت تکیه کرده اند.(130)
هر که یک دور بیفزاید، دوبار طوافهفتگانه می کند
هفت دور در طواف واجب است و حدّی برای مستحب نیست. اگر در طواف واجب، یک دور بیافزاید، واجب است شش دور دیگر کند، تا دو بار طواف هفتگانه کرده باشد.(131)
دلایل عمده در این باب، روایاتی از امیرمؤمنان است؛ مانند صحیحه محمدبن مسلم از امام صادق یا امام باقر علیهماالسلام :
«در کتاب علی علیه السلام است، اگر آدمی یقین کند، در طواف واجب هشت دور گشته است، شش دور دیگر بدان می افزاید.»(132) و امام صادق علیه السلام فرمود: «علی هشت دور طواف کرد. ازاین رو شش دور افزود، سپس چهار رکعت نماز گزارد.»(133) مصادر امامیه درباره طواف، از ایشان علیه السلام همین احادیث را ذکر کرده اند و مصادر سنی احادیث دیگری از ایشان آورده اند؛ مانند: «هرکه طواف را فراموش کند، بر می گردد حتی اگر در خراسان باشد» و «هر که حج گزارد، آخرین عملش طواف بیت باشد، مگر زنانی که حائض باشند، که رسول اللّه بدین سبب آنان را معاف کرد» و «حائض در عرفات وقوف می کند و تمامی اعمال را انجام می دهد و به مشعرالحرام می آید و رمی جمره می کند و سعی میان صفا و مروه می نماید، ولی بیت را طواف نمی کند، تا پاک شود.»(134) و «اگر طواف بیت کنی و ندانی کامل کرده ای یا نه، آنچه را شک داری، تمام کن، که خداوند بر زیادی عذاب نمی کند» و درباره کسی که فراموش کند و هشت دور طواف نماید، فرمود: «شش دور به آن می افزاید تا چهارده دور شود و بعد چهار رکعت نماز می خواند» وروایت کرده اند هرگاه ایشان علیه السلام حجرالأسود را استلام می کرد، می گفت: «اَللّهُمَّ اِیمانا بِکَ وَ تَصْدِیقا بِکِتابِکَ وَ وَفاءً بِعَهْدِکَ واتِّباعا لِسُنَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله »(135)
پی نوشتها:

________________________________________
1 . مصادر و نصوص این حدیث را در کتاب های سنی و شیعی در حاشیه شیخ حسین الراضی بر قسمت نهم از مراجعه 48 المراجعات امام سید عبدالحسین شرف الدین ملاحظه کنید.
2 . وسائل الشیعه، ج11، ص23، چاپ مؤسسه آل البیت.
3 . وسائل، ج11، صص 12 ـ 11
4 . وسائل، ج11، ص15
5 . وسائل، ج11، ص21
6 . وسائل، ج11، ص128، ح 20
7 . وسائل، ج11، ص102، ح 29
8 . جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج6، ص442
9 . وسائل، ج11، ص251، ح18
10 . موسوعه فقه علی بن ابی طالب، د. رواس قلعه چی، ص205، به نقل از سنن بیهقی و کنز العمال و المجموع نووی.
11 . جواهر، ج6، ص442
12 . الموسوعه، ص205
13 . وسائل، ج11، ص155
14 . جواهر، ج6، ص393
15 . وسائل، ب16 (وجوب الحج)، ح2
16 . الموسوعه، ص24، به نقل از الروض النضیر، ج3، ص296
17 . سنن بیهقی، ج4، ص348 ؛ المغنی، ج3، ص484
18 . الموطأ، ج1، ص336 ؛ کنز العمال، ح 12465
19 . الموسوعه، ص207
20 . الموسوعه، ص207، به نقل از ابن ابی شیبه، ج1، ص183 ؛ المحلی، ج7، ص174 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص108 ؛ کنز العمال، ح14464
21 . جواهر، ج6، صص462 و 463
22 . الموسوعه، ص208، به نقل از المحلی، ج7، ص10 و المغنی، ج3، ص468
23 . وسائل، ج11، ص63، ح1، حدیث سوم و پنجم و ششم این باب، همین گونه است.
24 . الموسوعه، ص204، به نقل از مصنف ابن ابی شیبه، ج1، صص194 و 169 ؛ المحلی، ج7، ص61 ؛ المجموع، ج7، ص80 ؛ المغنی، ج3، ص228
25 . الموسوعه، ص204
26 . جواهر، ج6، ص410
27 . وسائل، ج11، ص182، ح2
28 . وسائل، ج11، ص92
29 . جواهر، ج6، ص410
30 . وسائل، ج11، ص92
31 . الموسوعه، ص204، به نقل از الروض النضیر، ج3، ص138
32 . جواهر، ج6، صص 498 ـ 489
33 . بقره : 196
34 . الموسوعه، ص208، به نقل از المغنی، ج3، ص266 و المحلی، ج7، ص75 و سنن بیهقی، ج5، ص30، و ج4، ص341 و مسند زید، ج3، ص144 و المجموع، ج7، ص201 و آثار ابی یوسف، ص484 و ابن ابی شیبه، ج1، صص 164 ـ 162 و تفسیر ابن کثیر، ج2، و ص103
35 . جواهر، ج6، ص500
36 . وسائل، ج11، ص321، ح5، و ص323، ح2 و ص324، ح4
37 . وسائل، ج12، ص428، ح1
38 . مائده : 96
39 . جواهر، ج6، ص590
40 . الروض النضیر، ج3، ص221
41 . المغنی، ج3، ص309 ؛ المجموع، ج7، ص337
42 . المحلی، ج7، ص250 ؛ المغنی، ج3، ص312 ؛ المجموع، ج7، ص331
43 . سنن بیهقی، ج5، ص182 ؛ سنن ابی داود، مناسک، باب لحم الصید للمحرم ؛ المغنی ج3، ص312 ؛ ابن ابی شیبه، ج1، ص185 ؛ الأم، ج7، ص170
44 . عبد الرزاق، ج4، ص427 ؛ تفسیر طبری، ج7، ص70، چاپ دوم.
45 . ابن ابی شبیه، ج1، ص203 . 1911 ؛ الأم، ج7، ص171 ؛ الأوسط، ج2، ص312 ؛ الإشراف، ج2، ص319
46 . الروض النضیر، ج3، ص269
47 . ابن ابی شیبه، ج1، ص204 ؛ الروض النضیر، ج3، ص269
48 . جواهر، ج6، ص588 ؛ وسائل، ج11، ص432، ح4 و 5
49 . جواهر، ج6، ص633
50 . الموسوعه، ص210 به نقل از الروض النضیر، ج3، صص257 و 265
51 . وسائل، ج12، ص482
52 . المحلی، ج2، ص82
53 . المحلی، ج7، ص260
54 . الروض النضیر، ج3، ص217
55 . الروض النضیر، ج3، ص216
56 . ابن ابی شیبه، ج12، صص181 و 183
57 . المحلی، ج7، ص82 ؛ المغنی، ج3، ص329
58 . ابن ابی شیبه، ج1، ص181
59 . الموسوعه، ص210
60 . ابن ابی شیبه، ج1، ص164 ؛ المحلی، ج7، ص199 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص66 و ج7، ص213 ؛ کنز العمّال، ص12845 ؛ المجموع، ج7، ص29
61 . الموطأ، ج1، ص381 ؛ المحلی، ج7، ص180 ؛ ابن ابی شیبه، ج1، ص165 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص167 ؛ الروض النضیر، ج3، ص250 ؛ کنز العمّال، ص12815 ؛ المجموع، ج7، ص380 ؛ المغنی، ج3، ص365 ؛ کشف الغمه، ج2، ص220
62 . ابن ابی شیبه، ج1، ص163 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص168 ؛ کنز العمّال، ص12798
63 . الروض النضیر، ج3، ص265
64 . الموطأ، ج1، ص388 ؛ ابن ابی شیبه، ج1، ص167 ؛ المحلی، ج7، ص213 و 205 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص218 ؛ المغنی، ج3، ص498 و 545
65 . المغنی، ج3، ص299
66 . الروض النضیر، ج3، ص267
67 . الموسوعه، ص211
68 . وسائل، ج12، ص561
69 . جواهر، ج7، ص361
70 . جواهر، ج7، ص368
71 . وسائل، ج13، ص50
72 . جواهر، ج7، صص382 و 383
73 . وسائل، ج13، ص55، ح2 و 4
74 . وسائل، ج13، ص52، ح2 و ص54، ح6، و ص53، ح4
75 . جواهر، ج7، صص352 و 353
76 . وسائل، ج13، ص63
77 . وسائل، ج13، ص87
78 . جواهر، ج7، صص419 و 420
79 . المجموع، ج7، صص403 و 421 ؛ المغنی، ج3، صص509 و 517 ؛ المحلی، ج7، ص227 ؛ الروض النضیر، ج3، ص266
80 . عبد الرزاق، ج4، ص422 ؛ المحلی، ج7، ص234
81 . سنن بیهقی، ج5، ص208
82 . ابن ابی شیبه، ج1، صص177 و 191 و 203 ؛ عبد الرزاق، ج4، ص403 ؛ المحلی، ج7، ص227 ؛ الروض النضیر، ج3، ص226 ؛ المجموع، ج7، ص401 ؛ المغنی، ج3، ص510
83 . المغنی، ج3، ص509 و 511 ؛ الروض النضیر، ج3، ص226
84 . عبدالرزاق، ج4، ص418
85 . عبدالرزاق، ج4، ص420 ؛ المجموع، ج7، ص339
86 . الروض النضیر، ج3، ص248 ؛ تفسیر طبری، ج2، ص235
87 . تفسیر طبری، ج2، ص239
88 . ابن ابی شیبه، ج1، ص165
89 . ابی ابی شیبه، ج1، ص163 ؛ سنن بیهقی، ج5، ص168 ؛ کنز العمال، ص12798
90 . ابن ابی شیبه، ج1، ص166
91 . الموسوعه، صص212 و 213
92 . تحریر الوسیله، ج1، ص416
93 . وسائل، ج12، ص379
94 . جواهر، ج6، ص579
95 . وسائل، ج12، ص381
96 . الموسوعه، صص213 و 214
97 . وسائل، ج14، ص44
98 . الموسوعه، ص215، به نقل از مسند زید، ج3، ص183
99 . وسائل، ج4، ص103، این مضمون از امام در دو روایت دیگر، ص105 تکرار شده است.
100 . جواهر، ج7، ص77
101 . جواهر، ج7، صص84 ـ 79 نک : به سخن محقق و استدلال صاحب جواهر.
102 . همان.
103 . وسائل، ج14، صص110 و 111
104 . وسائل، ج14، ص115
105 . وسائل، ج14، ص129
106 . جواهر، ج7، ص70
107 . وسائل، ج14، ص146
108 . وسائل، ج14، ص147
109 . جواهر، ج7، ص115
110 . وسائل، ج14، ص210
111 . وسائل، ج14، ص206
112 . وسائل، ج14، ص207
113 . وسائل، ج14، ص170
114 . وسائل، ج14، ص93
115 . جواهر، ج7، صص 124 ـ 121
116 . وسائل، ج14، ص183، در همین مطلب، احادیث دیگر از ایشان در ص184 آمده است.
117 . وسائل، ج14، ص229
118 . جواهر، ج7، ص134
119 . مسند زید، ج3، ص244
120 . مسند زید، ج3، ص194
121 . کنز العمال، ص12733
122 . الموسوعه، ص216
123 . ابن ابی شیبه، ج1، ص196 ؛ تفسیر طبری، ج2، ص247
124 . سنن بیهقی، ج5، ص25 ؛ المغنی، ج9، ص479
125 . الموسوعه، ص206
126 . وسائل، ج13، ص312
127 . وسائل، ج13، ص320
128 . جواهر، ج7، ص184
129 . وسائل، ج13، ص343
130 . جواهر، ج7، ص187
131 . جواهر، ج7، صص 199 ـ 197
132 . وسائل، ج13، ص366
133 . وسائل، ج13، ص365
134 . الموسوعه، ص217، به نقل از مسند زیدبن علی، ج3، ص208 و 209 و 275 ؛ ابن ابی شیبه، ج1، ص165
135 . الموسوعه، ص114، به نقل از ابن ابی شیبه، ج1، صص168 و 205 ؛ مسند زید، ج3، ص169 ؛ مصنف عبدالرزاق، ج5، ص501 ؛ المجموع، ج8، ص34 ؛ کنز العمال، ح12519

تبلیغات