آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

حج در اسلام، ذخیره‏اى ارزشمند، بلند پایه و جاوید و چشمه‏اى همیشه جوشان با جویبارهاى گوارا، زلال و یک مکتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوى خود مى‏طلبد تا به آنها حیات و نشاط ببخشد. حج، تنها یک عبادت محض و خودسازى بدون توجه به اجتماع نیست؛ بلکه حج: در عین آنکه خودسازى است، وسیله جامعه سازى است. و درعین آنکه موجب ارتقاء فضائل اخلاقى است، وسیله‏اى براى سامان بخشیدن سیاست اسلامى است. و در عین آنکه گناه زدائى است، وسیله‏اى براى امام شناسى، و حرکت در مسیر جهت گیرى امام بر حق است. با کمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوسته‏اى از آن قناعت کرده و مغز آن را به دور افکنده‏اند، و یا اینکه حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار داده‏اند، و هرگز به روح آن توجه نمى‏کنند. روشن است که چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى - ص - نخواهد بود. حج در اسلام در عین اینکه پاکترین وعمیقترین عبادت براى تطهیر و شستشوى روح و روان از هر گونه آلودگى است، مؤثرترین وسیله براى تبیین و پیشبرد اهداف سیاسى است، و اصولاً نمى‏توان حج را از دو خصیصه «عبادت» و «سیاست» جدا کرد، که این دو تار و پود حج را تشکیل مى‏دهند، چرا که روح عبادت، توجه به خدا است، و روح سیاست توجه به خلق خدا، و این دو در مراسم حج آنچنان بهم آمیخته‏اند که جدا کردن هر یک، مساوى با نابودى اصل حج است، به عبارت روشنتر امور سیاسى در سطح عالى و کامل، آنچنان در یکایک دستورهاى حج، جریان دارد، که خون در پیکر انسان جارى و سارى است، و آنانکه منهاى توجه به جنبه‏هاى سیاسى حج، به انجام مراسم حج مى‏پردازند، و تنها به پوسته‏اى از ظواهر عبادى حج قناعت مى‏کنند، قطعاً بدانند که حج را از محتوایش خارج کرده، و هیچگونه بهره صحیح از آن نخواهند برد، براى دریافت این مطلب به روایت زیر توجه کنید: عصر امام باقر - ع - بود، طاغوتیان بنى امیه بر سراسر نقاط اسلامى حکومت مى‏کردند، اکثر مردم دنباله رو آنها بودند، و از اسلام جز پوستى دیده نمى‏شد، حج آنها نیز همان حج طاغوتى بود، در ظاهر طواف کعبه مى‏کردند و فریاد لبیک لبیک، سر مى‏دادند، ولى امام حق را نمى‏شناختند، و یا اگر شناخته بودند، بجاى پیروى از او، به دنبال طاغوت عصر، حرکت مى‏نمودند. امام باقر - ع - همراه یکى از روشن دلان به نام ابو بصیر، در مراسم حج شرکت نمود، ابو بصیر، ناله و فریاد و صداى گریه بسیار شنیده گفت: «ما اَکْثَرَ الْحَجیجُ وَ اَعْظَمَ الضَّجِیجُ»: «چقدر حاجى زیاد است، و گریه مردم، عظیم و گسترده مى‏باشد». امام باقر - ع -(که به روح حج توجه داشت و هرگز فریب ظاهر را نمى‏خورد، و حج بوجهلى را با حج ابراهیمى، کاملاً تشخیص مى‏داد)، به ابو بصیر فرمود: «بَلْ ما اَکْثَرَ الضَّجِیجُ وَ اَقَلَّ الْحَجیِجُ»: «بلکه گریه کننده بسیار است، اما حاجى اندک...»1 جمعى از کوته بینان، بخاطر عدم درک محتواى عمیق اجتماعى - سیاسى حج، با تبلیغات دامنه دار خود باورانده‏اند که نباید حج را با مسائل سیاسى در آمیخت. حضرت امام خمینى - قدس سره - این گونه منطق سست را به شدت محکوم کرده، و در فرازى از گفتارش مى‏گوید: «یکى از فلسفه‏هاى بزرگ حج، قضیه بعد سیاسى او است، که دست‏هاى جنایتکار، از همه اطراف، براى کوبیدن این بعد در کار هستند، و تبلیغات دامنه‏دار آنها مع‏الاسف در مسلمین هم تأثیر کرده که مسلمین سفر حج را بسیارشان یک عبادت خشک خالى بدون توجه به مصالح مسلمین مى‏دانند، حج از آن روزى که تولد پیدا کرده است، اهمیت بعد سیاسى‏اش کمتر از بعد عبادى‏اش نیست، بعد سیاسى علاوه بر سیاستش، خودش عبادت است»2 در فراز دیگر مى‏گوید: در لبیّک لبیّک، «نه» بر همه بت‏ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت‏ها و طاغوتچه‏ها کشید، و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهى کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید، و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و کوچک، و طاغوت‏ها و وابستگانشان، برائت جویید که خداى تعالى و دوستان او، از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى‏ء هستند... و با حال شعور و عرفان به مشعر الحرام و عرفات روید، و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده‏هاى حق و حکومت مستضعفان بیفزایید، و با سکوت و سکون، تفکر در آیات حق کنید و به فکر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استکبار جهانى باشید.3 بهره‏گیرى سیاسى‏پیامبر(ص) و امامان -علیهم‏السلام-از مراسم‏حج و عمره‏ در این مقال مناسب است به ذکر چند نمونه از بهره گیرى‏هاى سیاسى پیامبر اسلام - ص - و ائمه اهلبیت - علیهم السلام - بپردازیم، تا شیوه صحیح برگزارى حج را آموخته و مشخصه‏هاى حج ابراهیمى و محمدى - ص - را بهتر بشناسیم. الف: مانور توحیدى قهرمانانه پیامبر - ص - و همراهان هنگام طواف‏ پیامبر - ص - در سال هفتم هجرت (یکسال قبل از فتح مکه) بر اساس قطعنامه «صلح حدیبیه»، مجاز بود که براى انجام مناسک عمره، به مکه رود و سه روز در مکه بماند. آن حضرت، همراه دو هزار نفر از مسلمانان، به سوى مکه حرکت نمودند، در میقات محرم شده، با شکوهى به بلنداى آفتاب وارد مکه گردیدند و به طواف کعبه پرداختند، مردم مکه از زن و مرد و کوچک و بزرگ به تماشاى سیماى ملکوتى پیامبر - ص - و یارانش، صف کشیده بودند، جمال و شکوه پیامبر - ص - و یارانش، دیدگان آنها را خیره کرده بود، در این موقعیت بسیار مهم، که از نظر سیاسى، حساس و سرنوشت ساز بود، پیامبر - ص - به یارانش فرمود: «شانه‏هاى خود را عریان کنید و به گونه‏اى (شکوهمندانه) طواف کنید تا مشرکان پوست ستبر و بازوان قوى و پرتوان شما را بنگرند». یاران، این دستور را اجرا نمودند، مشرکان در گرداگرد کعبه، صف کشیده بودند و طواف شکوهمند پیامبر - ص - و اصحابش را تماشا مى‏کردند. جالب اینکه: هرگاه غرّش «لبیّک اَللّهُمَّ لبیّک» مسلمانان قطع مى‏شد، «عبداللّه بن رواحه» (یکى از سرداران اسلام) در حالى که شمشیرش را حمایل کرده بود، اشاره به پیامبر - ص - کرده، با حنجره‏اى نیرومند و فریادى رعد آسا، چنین «رجز» مى‏خواند و (شعار مى‏داد): خَلُّوا بَنِى الْکُفَّارِ عَنْ سَبِیلِه‏ خَلُّوا فَکُلِّ الْخَیْرِ فِى قَبُولِهِ‏ یا رَبِّ اِنّى مُؤْمِنٌ لِقِیلِهِ‏ اِنِىّ رَأَیْتُ الْحَقَّ فِى قَبُو لِهِ‏ «اى کافر زادگان! راه را بر رسول خدا - ص - بگشایید، راه بگشایید و بدانید که همه سعادت در پرتو پذیرش رسالت پیامبر خدا - ص - فراهم مى‏شود. پروردگارا! من به گفته آن حضرت ایمان دارم، و حق را در پذیرش فرمانش مى‏نگرم»4 به این ترتیب مى‏بینیم، طواف کعبه، براى پیامبر - ص - و یارانش، به صورت مانور و نمایش قدرت، در برابر مشرکان درآمده بود، و در عین آنکه عبادت بود، تبلورى از سیاست و شکوه اسلامى، براى سر کوبى مشرکان شده بود. ب: اعتراض شدید و علنى امام حسین - ع - به معاویه در مراسم حج‏ سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاویه بود، معاویه با طغیان و سرکشى بسیار مغرورانه، به کشتار علویان و شیعیان امام على - ع - ادامه مى‏داد، و با قلدرى بى‏رحمانه‏اى، با آنها برخورد مى‏کرد. امام حسین - ع - در آن سال، در مراسم حج شرکت نمود، در کنار مراسم حج، در سرزمین منى‏ همه بنى هاشم و شیعیان و افراد برجسته‏انصار را به یک گرد همایى دعوت کرد، بیش از هزار نفر، در محضر آن حضرت، اجتماع کردند، جمعى از تابعان و فرزندان اصحاب رسول خدا - ص - نیز حضور داشتند، امام حسین - ع - در آن اجتماع، برخاست و سخنرانى پرشورى کرد، در این سخنرانى، پس از حمد وثنا فرمود: «اَمَّا بَعْدُ: فَاِنَّ الطّا غِیَةَ قَدْ صَنَعَ بِنا وَ بِشِیعَتِنا، ما قَدْ عَلِمْتُمْ وَ رَأَیْتُمْ ...» «اما بعد: همانا این طاغوت (معاویه) برخوردهایى با ما و شیعیان ما نمود که همه شما مى‏دانید و دیده‏اید و گواه بوده‏اید، و اخبار آن به شما رسیده است، من مى‏خواهم امورى را از شما بپرسم، اگر راست گفتم، مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم، مرا تکذیب نمایید، گفتارم را بشنوید، و آن را به خاطر بسپارید و سپس وقتى که پس از مراسم حج، به محل سکونت خود باز گشتید، پیام مرا به افرادى که مورد اطمینان شما هستند ابلاغ نمایید، و آنها را به آنچه مى‏دانید (از ستمهاى معاویه، و پیکار با او) دعوت کنید، من ترس آن دارم با ادامه این اوضاع، «حق» فرسوده و نابود گردد، ولى خداوند نورش را تکمیل نماید هر چند کافران آن را نپسندند» آنگاه امام حسین - ع - با بیان آیات قرآن و احادیث پیامبر - ص - پیرامون برترى على ع - و شایستگى او و فرزندانش براى امامت، استشهاد کرد، و در این راستا، هر فرازى را که بیان مى‏کرد، حاضران با فریاد: «اَللَّهُمَّ نَعَم، قَد، سَمِعْناهُ وَ شُهِدْناهُ»؛ «آرى خدا را گواه مى‏گیریم، که این گفتار را (از رسول خدا «ص») شنیده‏ایم و به صدق آن گواهى مى‏دهیم»، سخنان امام حسین - ع - را تصدیق مى‏نمودند. در پایان، بار دیگر امام حسین - ع - به آنها فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏دهم که هنگام بازگشت به اوطان خود، سخن مرا به افرادى که مورد اطمینان شما هستند ابلاغ کنید، و آنها را از دعوت من آگاه نمایید».5 این حادثه نیز یک نمونه از بهره بردارى سیاسى در کنار مراسم حج است امام حسین ع - از اجتماع مسلمین در مراسم حج، بر ضد طاغوت عصرش معاویه، به کار برد. به این ترتیب، در این تابلو نیز، حج ابراهیمى را مى‏نگریم، که تنها عبادت خشک نیست؛ بلکه در کنارش، مسائل مهم سیاسى مطرح مى‏شود، و در شرایط بسیار سخت، مسأله رهبرى حق، و اظهار نفرت از رهبرى طاغوت، که یک مسأله کاملاً سیاسى است، عنوان مى‏گردد. ج: برخورد امام سجاد با طاغوت عصرش در کنار کعبه‏ یکى از فرازهاى جالب تاریخى معروف که نشانگر آمیختگى مسائل سیاسى با مراسم حج است، ماجراى برخورد شدید امام سجاد - ع - با هشام بن عبدالملک، طاغوت اموى در کنار کعبه هنگام مراسم حج است، که خلاصه آن را در اینجا مى‏آوریم: عصر خلافت عبدالملک (پنجمین خلیفه مقتدر اموى) بود، پسرش هشام براى انجام مراسم حج، وارد مکه شد، او هنگام طواف، خواست حجرالاسود را استلام کند، ولى بر اثر ازدحام جمعیت نتوانست. در نزدیک حجرالاسود، منبرى براى هشام نهادند، او بر بالاى منبر رفت ، جمعى از مردم شام به گرد او حلقه زده بودند، و او به تماشاى طواف کنندگان پرداخت، ناگاه دید امام سجاد - ع - به طواف کعبه مشغول است وقتى که خواست، حجر الاسود را استلام کند، مردم با کمال احترام، براى او راه باز کردند، او با کمال راحتى ، حجر الاسود را استلام نمود. در این هنگام یکى از اهالى شام، به هشام گفت: «این شخص کیست که این گونه مورد احترام مردم است؟» هشام، خود را به نادانى زد و گفت: نمى‏شناسم. در این لحظه حساس، فرزدق، شاعر حماسه سراى خاندان رسالت - ع - که از شاگردان امامان اهلبیت - ع - بود، به آن مرد شامى گفت: وَلکِنِّى اَعْرِفُهُ: «ولى من او را مى‏شناسم» شامى گفت: این شخص کیست؟ فرزدق در معرفى امام سجاد قصیده معروف و پرتوان خود را خواند، این قصیده شامل 41 بیت است، که با این مطلع آغاز مى‏گردد: هذا الَّذى تَعْرِف الْبَطْحاءُ وَ طْأَتَهُ‏ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وِالْحَرَمُ‏ این مرد کسى است که سنگریزه‏هاى مکه، جاى پاى او را مى‏شناسند، خانه کعبه و بیابانهاى حجاز، از بیرون حرم و داخل حرم، او را مى‏شناسند». هشام به خشم آمد، و دستور داد فرزدق را زندانى کردند، وقتى که امام سجاد - ع - از زندانى شدن او باخبر شد، براى او دعا کرد، و از او دلجوئى نمود، و دوازده هزار درهم براى او فرستاد، فرزدق آن را نپذیرفت، امام سجاد - ع - براى او پیام داد: «به خاطر حقى که بر تو دارم، این مبلغ را از ما بپذیر، خداوند به مقام معنوى و نیت پاک تو آگاه است»، آنگاه فرزدق آن مبلغ را پذیرفت، و در زندان، اشعارى در سرزنش هشام سرود.6
* * *
در این تابلوى زیبا مى‏بینیم: امام سجاد - ع - هنگام طواف کعبه، به شوکت هشام، اعتنا نکرد، و عمل فرزدق را در آنجا که کاملاً جنبه سیاسى داشت، ستود و از او دلجویى کرد، و برایش دعا نمود و دوازده هزار درهم فرستاد، و به نیت پاک او ارج نهاد و او را کاملاً تأیید نمود. آیا این تأیید و این صحنه، بیانگر آن نیست که مطرح کردن مسائل سیاسى در کنار عبادت پرشکوه حج، محبوب و مقبول امامان معصوم بوده است؟ در اینجا مى‏افزاییم که حضرت مهدى - عج - در کنار کعبه، قیام و ظهور مى‏کند، و مردم بین رکن و مقام با آن حضرت بیعت مى‏نمایند.7 در پایان این مقال، به دوجمله کوتاه ولى پرمعنا از امام‏صادق - ع - وحضرت زهرا س - پیرامون فلسفه حج، توجه کنید: حضرت زهرا - س - فرمود: «جَعَلَ اللَّهُ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّینِ»؛ «خداوند، حج را مایه استحکام و تقویت پایه‏هاى دین نمود».8 امام صادق - ع - فرمود: «لا یَزالُ الدِّینُ قائماً ماقامَتِ الْکَعْبَةُ»؛ «مادام که خانه کعبه بر پا است، اسلام هم بر پا است».9 براستى، آن حجى که تنها به بعد عبادى او توجه گردد، و بعد سیاسى آن که مهمترین فلسفه حج را تشکیل مى‏دهد، فراموش و ترک شود، آیا موجب استحکام دین، و استوارى آن خواهد شد؟ مسلماً جواب منفى است. پاورقى‏ها: 1 - مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 184 - بحار، ج 47، ص 79 - نظیر این مطلب، از امام صادق - ع - نیز نقل شده است (بحار، ج 27، ص 181) 2 - صحیفه نور، ج 18، ص 66 و 67 3 - صحیفه نور، ج 20، ص 18 4 - اقتباس از کحل البصر، ص 119 - مجمع البیان، ج 9، ص 127. 5 - احتجاج طبرسى، ج 2، ص 18 و 19. 6 - بحار، ج 46، ص 127. 7 - سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366. 8 - اعیان الشیعه، چاپ جدید، ج 1، ص 316. 9 - وسائل الشیعه، ج 8، ص 14. 

تبلیغات