آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

مدینه منوره و مسجدالنبى‏ سال سیزدهم بعثت بود که حدود 75 نفر از انصار در عقبه منى با رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - بیعت نموده‏1 و سپس به مدینه منوّره بازگشتند. نزدیک به سه ماه از این قضیه تاریخى گذشته بود که آنان و گروهى دیگر از مهاجران بسیارى از روزها، صبحگاهان به خارج مدینه مى‏آمدند و در انتظار آن حضرت مى‏نشستند، سرانجام روز دوشنبه 18 ربیع‏الاوّل فرا رسید، طبق معمول بامداد آن روز نیز به خارج مدینه رهسپار شدند و در آنجا تا نزدیکى‏هاى ظهر، چشم به راه نشستند امّا خبرى نشد. تا اینکه ظهر آن روز رسول گرامى اسلام از طریق ذوالحلیفه وارد مدینه شدند و خبر به مردم مدینه رسید، زن و مرد، کوچک و بزرگ در نزدیکى مسجد قبا به استقبال آن حضرت شتافتند، همگى در نهایت خرسندى و شادمانى به یکدیگر تبریک مى‏گفتند و این شعر را با همدیگر مى‏خواندند: طَلَع البَدْرُ عَلَیْنا مِنْ ثَنیّات الوداع‏3 وَجَبَ الشکُر علینا ما دَعالِلّهِ داعٍ‏4 در آن هنگام ابوبکر جهت عرض خیرمقدم، خدمت رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - آمده، گفت: مردم مدینه مشتاقانه منتظر قدوم شمایند. پیامبر - ص - فرمود در انتظار برادرم علىّ بن ابى طالب - علیه‏السلام - هستم. آن حضرت 15 روز در قبا توقف کرد تا على - علیه‏السلام - به همراه همسرش فاطمه زهرا - سلام‏اللَّه علیها - به آن حضرت ملحق شدند. در این مدت، مسجد قبا را تأسیس کرد و در ضمن خانه‏هاى مدینه از بت و بت‏پرستى پاکسازى گشت،5 سپس رسول خدا - ص - سوار بر مرکب عازم ناحیه بالاى مدینه منطقه بنوعمرو بن عوف شده و در آنجا مسکن اختیار نمود.6 انس بن مالک گوید: رسول خدا - ص - به همراه بعضى، چهارده شب در آنجا اقامت گزیدند، در این ایّام بود که به دنبال گروهى از قبیله بنى‏نجار فرستادند و آنان را به نزد خود فراخواندند آنها هم بلافاصله با شمشیرهاى برهنه به اقامتگاه آن حضرت آمده، در خدمتشان حضور یافتند. انس ادامه مى‏دهد: رسول خدا - ص - را دیدم سوار بر مرکب و ابوبکر با گروهى از بنى نجار در کنارش ایستاده و به سوى قبیله بنى‏نجار حرکت کردند تا به خانه ابو ایّوب انصارى - ره - رسیدند،7 حضرت بعد از نزول اجلال این آیه شریفه را خواندند: «ربّ انزلنى منزلاً مبارکاً و أنت خیر المنزلین».8 ابن اسحاق مى‏گوید: رسول خدا - ص - در خانه ابوایّوب انصارى بود تا مسجد و خانه‏اش ساخته شد و سپس به خانه خود در جوار مسجد منتقل گردید.9 کوشش رسول خدا - ص - جهت ساختن مسجدالنبى - ص - رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - خطاب به گروهى از بنى‏نجار فرمودند: این مکان را بهمراه آنچه دارد ارزش یابى و قیمت‏گذارى کنید تا جهت بناى مسجد خریدارى شود، بنى‏نجار گفتند: به خدا قسم چیزى نخواهیم گرفت؛ زیرا شما زمین را براى خدا مى‏خواهید. در آن زمین نخل خرما، قبر عدّه‏اى از مشرکین و ساختمان مخروبه‏اى وجود داشت که به همین جهت در اطراف آن دیوارى کشیده شده بود. بعد از جلب رضایت قبیله بنى‏نجار، پیامبر عظیم‏الشأن دستور داد: درختها را قطع کردند و قبرها را بهمراه ساختمان مخروبه صاف و هموار نمودند، و براى ساختن مسجد آماده ساختند. سخن نزدیکتر به واقع اینکه: رسول خدا - ص - أسعد بن زراره‏10 را نزد خود خواسته و فرمودند: زمین متصل به مسجدى را که در آن نماز مى‏خوانیم بخرید تا مسجد مناسبى را بنا کنیم. أسعد بن زراره عرض کرد: اى رسول خدا! این سرزمین متعلق به دو یتیم به نام «سهل» و «سهیل» فرزندان رافع بن عمر و بن نجّار، است که مسئولیت و سرپرستى آن دو، به عهده من است و شما مى‏توانید در این زمین مسجد را بنا کنید. رسول خدا - ص - فرمودند: «حتماً باید قیمت زمین را بگیرید». لذا پس از ارزش‏یابى قیمت زمین را به یتیمان پرداخت نمودند11 و سپس آن را تصرف کردند.12 پیامبر گرامى اسلام - ص - به همراه دیگر اصحاب - که در بنا و ساختن مسجد دست اندرکار بودند - ابتدا پایه‏هاى مسجد را از سنگ چیده، سپس دیوارهاى آن را با خشت‏هاى خامى که مسلمانان طبق دستور آن حضرت فراهم کرده بودند، ساختند، ستونهایش را از تنه‏هاى درخت خرما قرار داده بودند و قسمتى از سقفش را با شاخه‏هاى نخل خرما پوشاندند و بخش زیادى از سقف آن بدون پوشش ماند.13 نورالدین سمهودى نقل مى‏کند که پیامبر اکرم - ص - هنگام ساختن مسجد چنین زمزمه مى‏کرد: اللّهم لاخیر اِلّا خیر الآخرة فارحم الأنصار و المهاجرة14 و نیز گفته است که امیرالمؤمنین على - علیه‏السلام - با مهاجرین و انصار در کنار رسول خدا - ص - مشغول کار بود و این رجز را مى‏خواند: لایستوى من یعمر المساجد یدأب فیها قائماً و قاعد
و من یرى عن الغبار حائذاً15
وضعیت هندسى ساختمان مسجد النبى در آن روز بدین صورت بود که: مقدار سه ذراع‏16 از دیوار به وسیله سنگ و بقیه آن با خشت خام بنا گردید، و چنانکه گفته شد: سقف مسجد از شاخه‏هاى نخل خرما بود و این شاخه‏ها بگونه‏اى به همدیگر چسبیده و در کنار هم چیده شده بود که آفتاب به داخل نفوذ نمى‏کرد. ولیکن چنان نبود که از نفوذ آب باران جلوگیرى کند، لذا بعد از مدتى، وقتى باران باریدن گرفت آب به داخل مسجد چکّه کرد، و براى مسلمانان مشکلاتى را بوجود آورد که بناچار سقف را گِلکارى نمودند. مراغى از ابن نجار نقل مى‏کند: از رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - در مورد کیفیّت و چگونگى ساختمان مسجد سئوال کردند، فرمود: «عریشى کعریش موسى، خشیبات، والأمر أعجل من ذلک». «مسجد من سایبانى همانند سایبان موسى - علیه‏السلام - است که چوبهایى بهمراه داشت، (او سپس فرمود:) مرگ و اجل با سرعت تمام به سراغ انسان خواهد آمد».17 دورانى از عمر مسجد نگذشته بود که یاران پیامبر اکرم - ص - پیشنهاد کردند مسجد را گسترش دهند و گفتند چنانچه آن حضرت موافق باشند ساختمانى محکم‏تر بسازند، که رسول خدا - ص - همان جواب را تکرار فرمودند.18 ارتفاع و بلندى دیوار مسجد به اندازه قد یک نفر مى‏شد،19 هنگامى که خورشید بالا مى‏آمد، طول سایه دیوار به اندازه یک ذراع (دو قدم) مى‏شد و نماز ظهر توسط مسلمانان اقامه مى‏گردید و آنگاه که به دو ذراع مى‏رسید نماز عصر مى‏خواندند. نماز رسول خدا و مسلمانان به سوى بیت‏المقدس برگزار مى‏شد زیرا از قبله مسجدالنبى از ابتداى تأسیس تا مدت یکسال و أندى به سوى بیت‏المقدس بود، همانطورى که رسول اکرم - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - قبل از هجرت در مکّه به سوى بیت‏المقدس نماز مى‏گزارد. مساحت مسجدالنبى - ص - در اولین مرحله‏ استاد محمد حسین هیکل مى‏نویسد:20 مساحت مسجدالنبى در اولین مرحله عبارت است از 35 متر طول و 30 متر عرض که در مجموع چنین مى‏شود: 1050 = 30*35 در این مرحله، بخشى از مسجد جهت سکونت فقرا اختصاص داده شد، آنان مورد توجه رسول خدا - ص - بودند، و مسلمانان دیگر براى آنان غذا مى‏آوردند، آنها در وقت نماز اولین صف را تشکیل مى‏دادند و در میدان جهاد از پیشتازان بودند. اینان بعد از مدتى به «اصحاب صفّه»21 معروف شدند. جایگاه اصحاب صُفَّه تا امروز همچنان باقى است که سادات و اشراف و بزرگان در این مکان مى‏نشینند و عبادت مى‏کنند. نداى اذان از مسجدالنبى - ص - پس از سپرى شدن کارهاى ساختمانى مسجد، نداى ملکوتى اذان توسط وحى مقرر و اعلام گردید، و وقت نمازها بوسیله اذان معلوم مى‏شد. یعقوبى مى‏نویسد: دوران آغاز و صدر اسلام مؤذّن مسجدالنبى «بلال حبشى» بود و گاهى نیز «ابن ام مکتوم» اذان مى‏گفت، بدین صورت که هرکدام زودتر در نماز حضور پیدا مى‏کردند اذان را او و اقامه را دیگرى مى‏گفت.22 تغییر و تعیین قبله مسجدالنبى - ص - توسط پیامبر- ص - سال دوّم هجرت - نیمه ماه رجب، بعد از غزوه بدر اولى بود که - خداى سبحان اراده کرد تا قبله‏گاه مسلمانان را از جانب بیت‏المقدس به سوى کعبه تغییر دهد.23 اینجا بود که این آیه را به رسول خدا ناز نمود: «قد نرى تقلب وجهک فى السماء فلنولینک قبلة ترضیها فولّ وجهک شطر المسجد الحرام، و حیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره...».24 «ما صورت تو را که به سوى آسمان نگاه مى‏کنى - و در انتظار فرمان ما براى تعیین قبله نهایى هستى - مى‏بینیم و اکنون تو را به سوى قبله‏اى که از آن خشنود باشى بازمى‏گردانیم، پس روى خود را به جانب مسجدالحرام کن، و در هرکجا بودید صورت خود را به جانب آن گردانید». رسول گرامى اسلام پس از 17 ماه نماز به جانب بیت‏المقدس، وقتى خواست قبله مسجدالنبى را تغییر دهد به گروهى از اصحاب خود دستور داد در زوایاى مسجد بایستند تا جهت قبله را به سوى مسجدالحرام مشخص کند. در این هنگام جبرائیل نازل شد و با قدرت الهى تمام موانعى را که جلو چشم رسول‏اللَّه - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - قرار داشت برطرف ساخت، و سپس عرض کرد: اى رسول خدا! قبله را در جاى خود قرار ده - پیامبر - ص - با دیدن کعبه معظّمه، قبله را در مسجد خود بدان سو تأسیس نمود بطورى‏که قبله مسجد در مقابل ناودان کعبه واقع شد. آنگاه جبرائیل عرض کرد: درست قبله در جاى خود قرار دارد. بعد از پایان یافتن قبله مسجد، جبرائیل با اذن خداوند - متعال - هرآنچه در مقابل چشم رسول خدا - ص - جهت دیدن کعبه معظّمه محو شده بود به جاى خود برگرداند. بدین ترتیب درب جنوبى مسجد بسته شد و قبله و محراب در جاى آن قرار گرفت که روبروى ناودان کعبه واقع شده است.25 بازسازى و گسترش مسجدالنبى - ص - به دست مبارک رسول خدا- ص - 6 سال از ساختن بناى مسجدالنبى گذشت. در سال هفتم هجرى غزوه «خیبر» پیش آمد، رسول گرامى اسلام به همراه مسلمانان در نبرد با یهود در قلعه‏هاى خیبر به پیروزى رسیدند، پس از آن مدینه منوره یکپارچه در اختیار رسول خدا - ص - قرار گرفت و هر روز بر جمعیت مسلمانان افزوده مى‏شد و عده‏اى بدانجا هجرت مى‏کردند. به همین جهت اصحاب و یاران پیامبر - ص - پیشنهاد بازسازى و توسعه مسجد را نمودند، حضرت با طرح آنان موافقت نمود، که به فرمایش امام صادق - علیه‏السلام -: رسول خدا - ص - در مرتبه دوّم، مسجد را توسعه دادند و آن را از ناحیه طول و عرض - هر کدام - به 100 ذرع رسانیدند.26 در این مرحله شکل و چهار چوبه مسجد تغییر کرد؛ یعنى طول هر ضلع به صد متر رسید و بصورت مربّع درآمد. و در روایت دیگر آمده است: که به صورت مربعى درآمد که هر ضلع آن 50 متر شد. البته شکل اصلى آن تغییرى نکرد، زیرا در مرحله اوّل که از سنگ و خشت خام و تنه درخت خرما و شاخه‏هاى آن تشکیل شده بود در مرحله بعد نیز از همین مواد و وسائل استفاده شد، لیکن نحوه چیدن دیوارها تغییر کرد بدین نحو: که خشت‏ها را بصورت جفت درکنار یکدیگر و سپس هر دو را مخالف دوتاى دیگر - عمودى و افقى - قرار دادند.27 مراغى از ابن زباله نقل مى‏کند که: رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله و سلم - تصمیم بر آن داشت که در قسمت قبله مقدارى به مسجد اضافه کند، که با رحلتش، این تصمیم عملى نگردید. وى در استدلال براى سخن خود مى‏گوید: زیرا روزى رسول خدا - ص - در محل اقامه نماز خود ایستاده بود که با دست مبارکش اشاره به دیوار سمت قبله نموده و فرمود: «لوزدنا فیمسجدنا» از این جمله چنین برمى‏آید، که حضرت آرزو مى‏کرد مسجد را از جانب قبله توسعه دهد. توسعه مسجدالنبى - ص - در سال شانزدهم هجرى‏ عمر بن خطاب در زمان خلافت خود (در سال 16 هجرى) درصدد برآمد که مسجدالنبى را از طرف قبله توسعه دهد، از این رو تصمیم گرفت خانه عباس بن عبدالمطلب را که در سمت قبله مسجد واقع شده بود خریده، به همراه خانه خودش به مسجد ضمیمه نماید که عباس در آن روزها با فروش خانه‏اش موافقت نکرد. لیکن پس از مدتى خودش آن را به مسلمانان هدیه نمود و خانه او و قسمتى از خانه جعفر بن ابى طالب در توسعه، جزء مسجدالنبى شد.28 و در این هنگام ستونهاى چهارگوشه آن در کنار خانه مروان بن حکم قرار گرفت و در نتیجه، از قسمت جنوبى 5 متر به مسجد اضافه شد که محلّ محراب به جلوتر منتقل گردید. همچنین از قسمت غربى 5 متر و در قسمت شمالى 15 متر توسعه یافت. و از آنجا که خانه همسران رسول خدا - ص - در بخش شرقى مسجدالنبى قرار گرفته بود و بعد از رحلت آن حضرت همچنان در آنجا زندگى مى‏کردند، و از همه مهمتر مدفن مبارک پیامبر - ص - و از سویى قبر ابى بکر در آن قسمت در منزل عایشه واقع بود، در قسمت شرقى مسجدالنبى تغییر حاصل نشده و همچنان باقى ماند. در این مرحله از توسعه، خانه ابوبکر که در ناحیه غربى بود، در داخل مسجدالنبى قرار گرفت. گفته شده: که حفصه دختر عمر خانه ابوبکر را - که در ضلع غربى بوده، و وى در زمان زندگیش نیازمند گشته بود - به /4000 درهم خرید که در دو مرحله (مقدارى در زمان عمر و باقیمانده آن در زمان عثمان) ملحق به مسجدالنبى گردید.29 با همه این تغییر و تحول، در ساختمان مسجدالنبى تغییر زیادى حاصل نشد؛ زیرا پایه‏ها همانند سابق سنگچین و قسمت بالاى دیوار با خشت خام چیده شد. ستونهاى مسجد از تنه نخل خرما و سقف آن از شاخه‏هاى نخل بود. فقط جهت استحکام از پایه‏هاى بیشترى استفاده گردید. و تعداد دربهاى ورودى آن به 6 عدد رسید. بازسازى مسجدالنبى - ص - در زمان خلافت عثمان - مرحله چهارم - در سال 24 هجرى که عثمان به خلافت رسید، مردم پیشنهاد توسعه مسجدالنبى را به او دادند و در این زمینه با او صحبت کردند و از کمبود جا در مسجد شکوه نمودند. در پى آن اظهار ناراحتى‏ها، عثمان با بزرگان از اصحاب، مشورت کرد، که آنان جهت تخریب و بازسازى مسجد اتفاق نمودند، آنگاه عثمان مردم را دعوت نمود و بر فراز منبر رفت، بعد از حمد و ثناى الهى چنین اظهار نمود: «اى مردم تصمیم گرفته‏ام، مسجدالنبى را خراب کنم و آن را توسعه دهم، شنیدم رسول خدا - ص - فرمود: هرکس مسجدى را براى خدا بسازد، خداوند - منّان - در بهشت خانه‏اى براى او بنا خواهد نمود.30 «عمر بن خطاب» قبل از من این مسجد را توسعه داد، ولیکن امروز براى این جمعیت مکان بیشترى لازم است. من با خبرگان از اصحاب رسول خدا - ص - مشورت کردم، همه آنها بر خرابى و بازسازى و توسعه مسجدالنبى اتّفاق نمودند.31 مردم سخنان عثمان را تأیید و تحسین کردند و براى او دعا نمودند. بنابراین عثمان مسجدالنبى را تخریب کرده، در ضلع جنوبى و غربى، هرکدام 5 متر اضافه نمود مانند آنچه در زمان عمر انجام گرفته بود. گرچه در ضلع شمالى، مقدار توسعه از زمان عمر کمتر شد ولیکن در مجموع نزدیک به دو برابر زمان عمر بر مساحت مسجد افزوده شد. در این مرحله از توسعه، ساختمان مسجدالنبى وضع و کیفیت بهترى پیدا کرد. زیرا در این بازسازى پایه دیوارهاى مسجد را از سنگهاى زیبا و حکاکى شده، با استفاده از آهک و گچ بنا نهاده و پایه‏هاى وسط را از سنگهاى سوراخ شده قرار دادند که در داخل سوراخها آهن و سپس اطراف آن را سرب ریختند، سقف مسجد را از چوبهاى مخصوصى بنام ساج پوشاندند، لذا نسبت به سابق از استحکام بهتر و بیشترى برخوردار گشت. این بار نیز در ناحیه شرق مسجد هیچگونه تغییر و توسعه‏اى حاصل نگردید، چرا که خانه‏هاى همسران رسول خدا - ص - همچنان باقى بود، و بعضى از همسران آن حضرت در آنجا سکونت داشتند. که نزدیکترین این خانه‏ها، خانه عایشه بود و در اطاق او رسول خدا - ص - و ابوبکر و عمر دفن شده بودند. توسعه و زیادى زمان عثمان تا سال 87 هجرى باقى ماند، که تغییر محسوسى نکرد. پس مى‏توان مساحت مسجدالنبى را به متر مربع در چهار مرحله به ترتیب ذکر کرد: 1 - مرحله اوّلیه - سال اوّل هجرت - 1050=30*35 2 - مرحله دوم - سال هفتم هجرت - 2433=33/49*33/49 3 - مرحله سوم - سال 16 هجرت - 4875=75*65 4 - مرحله چهارم - سال 24 هجرت - 5950=70*85 پاورقى‏ها: 1 . دکتر محمد ابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، ص 172، - آنان 73 نفر مرد و 2 نفر زن به نامهاى: اُمّ عماره و اُمّ منیع، از انصار بودند - به نقل از «الطبقات الکبرى»، ج 1، ص 221. 2 . بحارالانوار، ج 19، ص 104، حدیث 1. 3 . ثنیّةالوداع: کوههاى مشرف مدینه منوره است که در مسیر مکّه واقع شده. مردم مدینه مسافران را تا آنجا مشایعت مى‏کردند. 4 . ترجمه شعر: آشکار شد بر ما ماه شب چهارده از کوههاى ورودى شهر، واجب است بر ما حمد و ثناى الهى، مادامى که ثناگویى دارد. 5 . کامل بن اثیر، ج 2، ص 107. 6 . بحارالانوار، ج 19، ص 106 - روایتى دیگر از ابن اسحاق: رسول خدا - ص - تصمیم گرفت داخل مدینه شود بر شتر خود سوار شد و بهمراه بعضى از صحابه براه افتادند، در میان کوچه‏هاى مدینه به خانه هریک از انصار مى‏رسید جلوى ناقه او را مى‏گرفتند و مى‏گفتند: اى رسول خدا! قبیله ما با آنچه به همراه دارد، در خدمت شما است به خانه ما داخل شوید و ما را مفتخر سازید. رسول خدا - ص - مى‏فرمود: «جلوى ناقه را رها کنید همانا او مأمور است» افسار شتر را بر روى گردنش نهادند. آمد تا در میان قبیله بنى نجّار جلوى خانه «ابوایّوب انصارى» و محلّ مسجد فعلى «مِرْبد» زانو به زمین زد، رسول خدا پیاده شد، و این افتخار نصیب ابوایوب گردید. سیره ابن هشام، ج 2، ص 140 - تاریخ طبرى، ج 2، ص 116. 7 . سنن ابى داود، ج 1، ص 123. 8 . سوره مؤمنون: 21. 9 . سیره ابن هشام، ج 2، ص 143 - فى منزل الوحی، چاپ هفتم، دارالمعارف، ص 449. 10 . اسعد بن زراره از بزرگان قبیله بنى نجار بود، او با عده‏اى دیگر از مسلمانان در آنجا نماز مى‏گزارد، رسول خدا در ابتداى هجرت با آنان در اطاق کوچکى نماز اقامه مى‏نمودند زیرا «ابن امّ مکتوم» که از سوى آن حضرت به مدینه آمده بود عدّه‏اى را با احکام اسلام آشنا نمود. 11 . 10 دینار پرداخته شد «زادالمعاد، ابن القیم الجوزى، ج 2، ص 56». 12 . فیمنزل الوحى، 449. 13 . ابن کثیر، البدایه و النهایة، ج 3، ص 214. نهایةالأدب، جزء 16، ص 344. 14 . ترجمه شعر: پروردگارا در مقابل خوبیهاى جهان آخرت خوبى وجود ندارد - پس رحمت بفرست بر انصار و مهاجرین. 15 . دکتر محمد ابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، ص 211 - وفاءالوفا باخبار دارالمصطفى، ج 1، ص 329. سیره ابن هشام، ج 2، ص 142. ابن هشام مى‏گوید: از بسیارى از اهل شعر پرسیدم گفتند على بن ابى طالب - ع - را خوانده ولیکن معلوم نیست قائل و گوینده چه کسى است؟ آن حضرت یا دیگرى، ترجمه رجز: مساوى نیست کسى که در ساختن مساجد مشارکت دارد و - در حال ایستاده و نشسته - تلاش مى‏کند
با کسى که سعى مى‏کند غبار بر لباسش ننشیند
16 . در ذرع هاشمى 33/49 سانتى‏متر بوده است. 17 . الحاوى للفتاوى للسیوطی، ج 2، ص 76. منزل الوحى، ص 450. 18 . دلائل النبوة بیهقى، ج 1، فصل مسجدالرسول. زادالمعاد، ج 2، ص 56. 19 . و گفته شده یک وجب از قد یک انسان بیشتر بوده است. 20 . صفَّة: بضم «صاد» و تشدید «فاء» بر وزن ضُلَّةْ، سکوئى است بزرگ به شکل مربع مستطیل که در جهت شمالى مقبره رسول خدا - س - واقع شده و حدود 30 سانتى‏متر از سطح زمین مسجد بلندتر است.وفاءالوفاء، ج 2، ص 453. 21 . سیره ابن هشام، ج 2، ص 156. تاریخ پیامبر اسلام، ص 212. 22 . فیمنزل الوحی، ص 451. 23 . دکتر محمد ابراهیم آیتى: تاریخ پیامبر اسلام، ص 218 - ابن اسحاق مى‏گوید: 18 ماه پس از هجرت در ماه شعبان قبله تغییر یافت. - سیره حلبى، ج 2، ص 257 - بحارالانوار، ج 19، ص 199 حدیث 2 : نقل مى‏کند: معاویة بن عمار از امام صادق - علیه‏السلام - سؤال کرد؟ چه زمانى رسول‏اللَّه - ص - از بیت‏المقدس به کعبه منصرف شد. امام صادق - ع - فرمودند: «بعد از برگشت از غزوه بدر». 24 . بقره: 144. 25 . وفاءالوفاء بأخبار دارالمصطفى، ج 1، ص 365. 26 . مدینه‏شناسى، سید محمد باقر نجفى، ص 35. به نقل از اعلاق النفیسه، ص 65 - 64. متر 33/49 = 100 ذرع - مساحت مسجدالنبى ، مترمربّع 2433=33/49*33/49 27 . أخبار مدینةالرسول، ص 93. 28 . بین عباس بن عبدالمطلب و خلیفه کشمکش زیادى شد تا اینکه در دادگاه قاضى به نفع عباس حکم نمود، آنگاه عموى پیامبر عباس آن را به مسلمین هدیه نمود و جزء مسجد شد. محمد حسین هیکل، فیمنزل الوحى، ص 453 - سید محمد باقر نجفى، مدینه شناسى، ج‏1 ص 36 به نقل از «تاریخ ابن عساکر». 29 . محمد حسنین هیکل، فى منزل الوحى، 454. 30 . صحیح مسلم، کتاب المساجد، باب فضل بناءالمساجد و الحث علیها، حدیث 24 (533) ص 378. 31 . تاریخ الرسل والملوک،ج 5/2113 - ترجمه فارسى شده.

تبلیغات