مشکل قربانی در منی (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران که اسلام بعد از قرنها انزوا، در عرصه اجتماع به صورت یک نظام حاکم و جلودار امور سیاسى و اجتماعى و دیگر مسائل انسانى مطرح گردید، از سویى استکبار جهانى تحت عنوان خطر «بنیاد گرایى»! یا «اصول گرایى»!، نتوانسته است نگرانى، ترس و وحشت خود را از حاکمیّت اسلام پنهان کند؛ از این رو با شتابزدگى و طىّ برنامههاى شیطنت آمیز، تخریب و ویرانگرى فرهنگى عجیبى در سطح جهانى انجام داده و مىدهد. و از سویى دیگر، خود مسلمانان هم، بویژه مشعلداران انقلاب و فقیهان اسلام شناس لزوم تفقّه بیشتر در دین را بر اساس وسعت نظر شارع مقدّس، کاملاً احساس کردهاند و به این حقیقت رسیدهاند که باید در جهان امروز، پاسخگوى همه نیازها و سؤالها باشند تا بتوانند با اوضاع پیچیده جهان و مسائل جارى مسلمانان برخورد فعّال داشته و هدایت و رهبرى همه جانبه را عهدهدار باشند. نکته قابل توجّه دیگر، که ذکر آن در این مقدّمه مىتواند سودمند باشد و اصولاً غفلت از آن شایسته نیست، این است که: «فقه» و «تفقّه» به معناى «فهم و تلاش بیشتر در بهتر فهمیدن»، ریشه قرآنى دارد. امّا کلمه «اجتهاد» و «مجتهد» به مفهوم اصطلاحى، علاوه از آنکه در قرآن کریم مطرح نیست، لااقل در فرهنگ تشیّع، اصالت ندارد. هرچند که بعداً درگفتگوها و برخوردهاى خلفا و حاکمان و در بحثهاى کلامى و عقیدتى و در کتب معارف، بر زبانها و قلمها جارى شده و معانى اصطلاحى ویژهاى پیدا کرده است. مدّعاى ما آنست که فقه اسلامى و شیعى با همان تعریف و هویّتش، آنچنان داراى وسعت نظر و جامعیّت محتوایى است که اگر با ملاکات و دیدگاههاى گسترده شارع مقدّس به مسائل و موضوعات، نگریسته شود و با آنها با نظر عمیق و ژرف برخورد بعمل آید و قواعد و اصول، همواره مدّ نظر باشد، خواهیم دید که براى همه نیازها و مشکلات زندگى راه حلهاى مناسب، و براى همه سؤالات برخاسته از احتیاجات و روابط گونهگون انسانها در سطوح مختلف، پاسخهاى منطقى و قانع کننده، مىتوان یافت. طرح مسأله: مطلبى که مىخواهم در این مقاله مطرح کنم، مسأله «قربانى در مِنى» است و این مسألهاى است از مسائل بسیار که در سالهاى اخیر - با ملاحظه تحوّلات عظیم در حیات بشرى و کشورهاى مسلمان و از آن جمله عربستان، در موسم حج - همواره مورد سؤال و جواب و اظهار نظرهاى گوناگون بوده و هست. سرزمین مِنى محدودهاى است مشخّص و با مناسک و اعمالى معیّن و در روزهاى معلوم، که از روزگاران کهن، محل انجام عبادتهاى ویژهاى بوده است که در آئین اسلام بشکل کاملترى در آمده است. کشورهاى ثروتمند اسلامى از جمله خود عربستان، با وجود ثروت خدادادى فراوان، جز در موارد ناچیز، کار چشمگیرى که متناسب با روند پیشرفت و مدنیّت معاصر باشد، انجام ندادهاند و آنچه اخیراً انجام شده در مقایسه با آن همه اسراف کارى و کاخسازى و رفاهطلبىهاى افراطى ملوک و شاهان اسلام پناه بسیار ناچیز است که این درد دل جایى دیگر و فرصت و مجالى متناسب مىخواهد. البته اشاره به این نکته ضرورى است که مِنى در محدوده فعلىاش، گنجایش حاجیان و زائران خانه خدا را دارد و خدماتى نیز به حجاج ارائه مىشود، لیکن مىبایست: اولاً: تنگنظرى و قشریگرى برخى باصطلاح، علماى وهّابى که به بهانه «جلوگیرى از بدعت»!، جلوى اقدامات اصلاحى را مىگیرند و مانع از انجام کارهاى بنیادى و اساسى مىشوند، از بین برود. ثانیاً ملّتها و دولتهاى مسلمان به اتّحاد و اتّفاق بیشترى بیاندیشند و به توطئههاى استکبار جهانى و خصومتهاى جهانخواران صهیونیست و صلیبى، توجّه کنند و در اداره امور حجّ، تشریک مساعى بیشترى بنمایند و بدانند که جهان اسلام، واحد به هم پیوسته است، بویژه اماکن مقدّسى چون مکّه، مدینه و قدس که از آنِ همه مسلمانان عالم است. بنابراین همه کشورهاى مسلمان باید در اداره کردن آنها شریک و سهیم باشند و باید در برنامهریزىهاى مربوط به حج و اماکن و مشاعر مقدّس، مشاوره و رایزنى به عمل آید و لازم است براى رسیدن به این مقصد، سمینارهاو نشستهاى مفید و ثمربخش، همه ساله قبل و بعد از حج برگزار شود و تصمیمات اتّخاذ شده به اجرا درآید. قربانى منى: کشتن قربانىها در منى از مسائل بغرنج و از موضوعات سؤال برانگیز در سالهاى اخیر است و چنانکه خاطرنشان شد، راه حلى معقول و اسلامى مىطلبد. در زمانهاى دور و حتى در عصر رسول اکر - صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم - نیاز به گوشت قربانىها در حدّى بوده که همه آنها به مصرف محتاجان مىرسیده است. حتى رسول اکرم - ص - در سفر حج، به نیابت هر یک از همسرانش یک رأس گاو و خودش شصت و شش شتر و على - علیهالسّلام - سى و چهار شتر، قربانى کردند.1 و بدون تردید همه آن گوشتها مورد استفاده قرار گرفته و شاید یک کیلو هم ضایع نمىشده، لیکن این نکته نیز قابل توجه است که با بودن وسایل و ابزارى مثل یخچال و امثال آن، چگونه آن همه گوشت به مصرف مىرسیده و از نظر بهداشتى قابل استفاده بوده است؟ به هر حال از زمانى که وسایل سفر، ماشینى شده و نقل و انتقال مسافر سهل و آسان گردیده است، اولاً: تعداد حاجیان رو به فزونى نهاده و ثانیاً: زندگى از نظر بهداشتى بهتر شده و به امور صحّت و سلامت، عنایت بیشترى مىشود و ثالثاً: مسلمانان طبق حکم شرعى در فریضه حج، قربانى مىکشند، لیکن آن همه قربانى جز بسیار اندک، به مصرف خوراک و طعام نمىرسند، بلکه روى هم انباشته مىشوند و بعد با بولدزرها زیر خاک دفن مىگردند. در حالى که این کار، اولاً: اسراف و تبذیر مال است، ثانیاً: در نقاط مختلفِ جهان اسلام بلکه عالم بشریّت، جمعیّتى هستند که با فقر و گرسنگى دست به گریبانند و شاید به کیلویى از آن گوشتها نیاز مبرم داشته باشند. مسأله این است که آیا راه حلّى وجود دارد که قربانىها را از وضع فعلى بیرون آورده و این حکم شرعى و عبادت اسلامى، بصورت مطلوبتر برگزار شود و از آنه همه قربانىها حداکثر استفاده به عمل آید؟ ما این مسأله را از دو دیدگاه قابل مطالعه مىدانیم: 1 - حکومت عربستان با شرکت و کمک دیگر کشورهاى مسلمان با امکانات و ثروتهاى عظیمى که دارند از تکنیک و صنعت بهره بگیرند و در زمینهاى اطراف منى و در کنار کشتارگاهها سردخانههاى عظیم بسازند تا پس از آن که حاجیان در روز دهم ذىالحجة و در روز عید قربان قربانى خود را در منى کشتند. آنها بطور اتوماتیک و با وسایل برقى به سردخانههاى حاشیه منى منتقل شوند و قبلاً در سالنهاى مجهّز، توسط افراد متخصّص - که ممکن است از میان خود حاجىهاى کشورهاى مختلف انتخاب شوند - پاک، تفکیک و تجزیه گردند و به صورت بهداشتى براى استفاده فقرا و مساکین جهان، نگهدارى شوند و سپس میان آنان توزیع گردد. 2 - در وضعیّت فعلى که آخوندهاى دربارى و برخى علماى وهّابى تحت عنوان «سلفىگرى» و به بهانه «مبارزه با بدعت و نوآورى»! مانع از ایجاد تأسیسات در منى و اطراف آن مىشوند و رهبران و ملوک و امراى مسلمان با وجود ثروت عظیم خدادادى به فکر حل این مشکلات نیستند، چه راه حلّى مىتوان ارائه داد؟ به نظر نگارنده براى پیدا کردن پاسخ علمى و مستند، لازم است نگاهى به سیر تاریخى مسأله انداخته و در مضامین آیات قرآنى و احادیث نبوى و روایات و اولیاى معصوم، دقّت کافى بکنیم. مرورى بر آیات قرآن: آیههاى زیادى در سورههاى مختلف قرآن کریم، به موضوع قربانى حج مربوط مىشود. آیات 203 - 196 از سوره بقره راجع به حج بوده و در باره قربانى روز اضحى هم مطلب دارند که ترجمه بخشى از آنها بدین قرار است: «حج و عمره را به قصد تقرّب به خدا به پایان رسانید و اگر به محاصره درآمدید و راه بر شما بسته شد، در فرستادن قربانى، به آنچه که ممکن است، بسنده کنید و سر متراشید تا قربانى به محل خود برسد. پس هر گاه از محاصره بیرون آمدید و احساس امنیّت کردید آنانکه از عمره به حج مىپردازند هر چه بتوانند قربانى بکشند و هر که ندارد سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت از حج - که مجموعاً ده روز تمام مىشود - در میهن خود روزه بگیرد. تقوا پیشه سازید و بدانید که کیفر خداوند، بسیار سخت است. حج در ماههاى معیّنى است. پس هر که را حج واجب شود، او در حین حج نباید زناشویى کند و فسوق نباید مرتکب شود و جدال نباید بکند و خداوند از هر عملِ خیر و نیک شما آگاه است. توشه برگیرید که تقوا و پارسایى، بهترین توشه است و فقط از من پروا داشته باشید اى خردمندان! گناهى نیست و عیب ندارد که شما بدنبال فضل الهى باشید و پس از آنکه از عرفات افاضه کردید خدا را در مشعر الحرام یاد کنید و فراوان به یاد او باشید. اوست که شما را هدایت فرموده و بدون هدایت او گمراه و گم گشتهاید. «سپس از همان راهى که مردم به سوى عرفات مىکوچند و افاضه مىکنند، شما هم افاضه کنید و بکوچید. از خداوند مغفرت بخواهید که او آمرزنده و مهربان است. وقتى مناسک و عبادات خود را انجام دادید به یاد خدا باشید آنطور که پدرانتان را یاد مىکنید، بلکه شدیدتر و بیشتر. برخى مردم مىگویند خدایا! به ما در دنیا عطا کن، براى اینان در آخرت بهرهاى نیست. و برخى دیگر گویند: پروردگارا! به ما در دنیا حسنه و چیز نیکو عطا کن و در آخرت هم حسنه و چیز نیکو بده و ما را از عذابِ آتش نگاهدار. فقط اینان بهرهاى از عملکرد خود دارند و حسابرسى خداوند، سریع و تند مىباشد ...» آیههاى 37 - 25 سوره حج نیز به حج مربوط است که ضمن آنها نکاتى درباره قربانى هم آمده است و ترجمه بخشى را ذیلاً مىخوانید. «هنگامى که مکانِ بیت را براى ابراهیم مهیّا مىساختیم؛ یعنى به من شریک قرار مده و خانهام را براى طواف کنندگان، قیام کنندگان، راکعان و ساجدان پاکیزه گردان و در میان مردم بانگ حج کن تا پیادگان و سواران بر شتران لاغر اندام از هر راهى دور به سوى تو آیند و شاهد منافع و سودهایى براى خویشتن باشند و نام خدا را در روزهاى برشمرده، روى چهارپایان ببرند. پس از آنها بخورید و بینوایان، تهیدستان و گرفتاران را از آنها بخورانید» - فکلوا منها واطعموا البائس الفقیر - بزرگداشت حرمتهاى الهى، بهتر است در نزد پروردگار. براى شما چهارپایان، فقط آنچه یاد مىشود حلال گردیده. پس، از وثنهاى پلید و زورگوى، اجتناب کنید. براى خدا خالص و حنیف بوده و هرگز مشرک نباشید. هر که براى خدا شریک انگارد، گویا از آسمان فروافتاده باشد و مرغان در هوا گوشت تن او پاره پاره کنند و یا همچون کسى است که باد تندى او را به جایى دور دست پرت کند (بیان این حقایق در قالب مثل) براى آنست که بزرگداشت شعائر الهى نشانه تقوا و پارسایى دل است. براى شما در این قربانیها (شتر، گاو، گوسفند و غیره) منافع و سودهایى است تا وقت معیّن، سپس محل آنها بیت عتیق مىباشد. براى هر امّتى، مناسک و عباداتى مقرّر داشتهایم. آنان بر حیوانهایى که او روزیشان کرده است باید نام خدا را ببرند. پروردگار شما، خداى یگانه است تسلیم او باشید. مژده باد مخلصان را آنان که هرگاه نام خدا برده شود دلهایشان مىلرزد و آنان که در برابر مصایب و تلخىها، صابر و شکیبایند و نماز بپادارندگانند و از آنچه خداوند روزى شان فرموده انفاق مىکنند. قربانى شتران، از جمله شعائر الهى است براى شما، در آنها خیر و سود است، پس بهنگام نحر و ذبح تا ایستادهاند نام خدا را بر زبان آورید و وقتى به پهلو افتادند و جان دادند از گوشت آنها بخورید و به بینوایان و گدایان اطعام کنید. خداوند، شتران را براى شما رام و مسخّر کرد شاید سپاسگزار باشید». - لن ینال اللَّه لحومها ولا دمائها و لکن یناله التقوى منکم - «هرگز گوشتها و یا خونهاى قربانى ها به خدا نمىرسد ولى تقوا و پارسایى شما به او مىرسد». برخى آیات سوره مائده نیز به حج مربوط مىشود که ترجمه آنها ذیلاً ذکر مىشود: «اى مردمى که ایمان آوردهاید؛ شعائر الهى را پاس بدارید و ماه حرام، قربانىها، زائران خانه خدا را که به امید فضل الهى و رسیدن به رضا و خشنودى خدا، راه افتادهاند، حرمت نگاه دارید و مورد تعرّضشان قرار مدهید ...». خداوند، کعبه و بیت حرام را براى کارپردازى مردم و قیام به سود ایشان قرار داده؛ چنانکه حرمت ماههاى حرام و قربانىها نیز به همین هدف مىباشد.2 مفاد آیات: از مجموع آیات تلاوت شده با تکیه روى جملههاى «کلوا منها»، «اطعموا البائس الفقیر»، «لا تُحرّموا شعائر اللَّه و لا الهدى»، «لن ینال اللَّه لحومها و لا دمائها ...» و «قیاماً للناس» و امثال آنها، چنین استفاده مىشود که مناسک و آداب حجّ، مثل همه نهادهاى عبادى و فرائض دینى، دستوراتى عملى و برنامههایى تمرینى هستند و براى تربیت انسان و رساندن او به کمال مطلوب و ممکن، تشریع شدهاند. از آن جایى که انسان داراى هویّتى خاصّ است و ممکن است او بدست خویش بر سر راه کمال، موانعى بوجود آوَرد و در نتیجه، از طىّ مراحل رشد و کمال انسانى در بعد فردى و اجتماعى و حتّى مادى و معنوى باز مانَد و از عمدهترین موانع، در مسیر تکاملى انسان، ظلمها، نابرابرىها، خودپسندىها، خودبینىها، ثروت اندوزىها و فقرو فلاکتهاست، حج یکى از آن کلاسهاى انسانساز است که او در این کلاسها پس از شناخت آن سلسله موانع، زمینه رشد و تعالى خود را فراهم مىسازد و بر قلّه بلند انسانیت صعود مىکند. پس، مهمّ آنست که انسان، عنصرى فداکار، نوعدوست بار آید و نیکو تربیت شود و داراى روح گذشت بوده از مال و داراییش انفاق کند، تهى دستان، بینوایان و سائلان و گدایان و گرفتاران را طعام دهد و یاریشان نماید تا بطور طبیعى، تبعیضهاى ناروا و عاملهاى کین، نفاق و عداوت از میان برداشته شوند و انسانها به یک «زندگى ایدهآل» و «ایدهآل زندگى» برسند. بنابراین، وجوب قربانى در حج به انگیزه اطعام، انفاق و براى سیر کردن شکمهاى مردمى است که بعلّتى نادارند و گرسنه ماندهاند و دچار محرومیّتند و سرانجام خود تباه مىشوند و جامعه را از تعالى و تکامل بازمىدارند و گرنه صرف ریختن خون حیوانى بىزبان، بى آنکه فایدهاى بر آن مترتّب باشد، هدف شارع نیست. بعبارت روشنتر، مقصود شارع از تشریع قربانى در حجّ و بصورت سمبولیک در روز عید قربان اوّلاً: اطعام و انفاق است. و ثانیاً: حصول تقوا و پارسایى و روح گذشت است و ثالثاً: کارپردازى و اقدام به حل مشکل مردم و رفع نیاز از محرومان مىباشد. علامه سیورى ضمن تفسیر آیه 97 مائده مىنویسد: هدف از تشریع احکام، دفع ضررها و آسیبها و جلب منافع و سودمندیهاست و احکام اسلامى در حقیقت، الطاف الهى هستند در چهارچوب ادراک عقل و یا حتى فراتر از آن، که فقط شارع به آنها محیط است.3 و همو در توضیح جمله «قیاماً للناس» از همان آیه سوره مائده مىنویسد: یعنى در معاش و معاد مردم که آنان در صورت خوف و ترس به بیت پناهندهاند و در وقت ضعف و ناتوانى به آن رو مىکنند و بازرگانان در کنار آن سود مىبرند خلاصه آن که با اجتماع در کنار بیت، سروسامان پیدا مىکنند.4 و همو در توضیح و تفسیر آیه دوم سوره مائده و بیان معناى «عدم رعایت حرمت قربانىها» چنین مىنویسد: «و اجلال الهدى و القلائد عدم صرفها فى جهاتها او منع اهلها من ذلک بالصد او الغصب او السرقة ...».5 یعنى: حلال انگاشتن قربانىها و عدم رعایت حرمت آنها به این است که آنها در جاى خود به مصرف نرسند و از اطعام و دادن آنها به اهلش با ممانعت و غصب و سرقت و امثال آن، دریغ شود. و فاضل جواد در توضیح جمله تعظیم «شعائر اللَّه» مىنویسد: منظور از شعائراللَّه معالم دین و مناسک حج است و گفته شده: مراد هدى و قربانى حجّ است و این معنى با جمله بعد سازگارتر مىباشد «و تعظیمها أن یختار سماناً حساناً غالیة الأثمان»6 یعنى: بزرگداشت قربانىها این است که حاجى، حیوانى چاق، زیبا و گرانقیمت، برگزیند. آیا انتخاب شتر، گاو و یا گوسفند چاق، زیبا و سرحال و گرانقیمت جز براى آنست که گوشت چنین حیوانى دلپذیرتر، بهداشتىتر و مفیدتر است؟ و آیا معقول است که بهترین را انتخاب کنیم ولى بدانیم که کسى از آن سودى نخواهد برد و کلاً دور ریخته خواهد شد؟! مرورى بر احادیث: احادیث مربوط به هَدْى و قربانى حجّ و نیز اضحیه روز اضحى فراوان است و هر کدام نکتهاى در بردارد. ما به ذکر نمونههایى مىپردازیم که در آنها برخى رهنمودها در اهداف مقاله، یافت مىشود. رسولاللَّه - صلىاللَّه علیه و آله و سلّم - فرمود: «ما انفق الناس نفقة اعظم من دم یهراق فى هذا الیوم ...».7 «مردم، احسان و انفاقى نکردهاند با عظمتتر و با فضیلتتر از قربانئى باشد که در روز عید اضحى مىکشند». على بن ابیطالب از رسول خدا - صلىاللَّه علیهما : «انّما جعلاللَّه هذا الاضحى لیشبع منه مسکینکم من اللحم فاطعموه».8 «جز این نیست که خداوند قربانى را براى آن تشریع کرد که بینوایان شما از گوشت سیر شوند، پس اطعامشان کنید و گوشت را به ایشان بخورانید». امام جعفر صادق - علیهالسّلام - فرمود: رسول خدا از خوردن گوشت قربانىها پس از گذشت سه روز، منع مىفرمود ولى بعد اجازه داد و فرمود: «کلوا من لحوم الأضاحى بعد ذلک و ادّخروا».9 «پس از این از گوشتهاى قربانى بخورید و ذخیره کنید». جابربن عبداللَّه انصارى: رسول خدا فرمان داد که از گوشت قربانىها ولو پس از سه روز تناول کنیم و بعد اجازه داد که هم بخوریم و هم قورمه درست کنیم و خشک نماییم و به خویشاوندان و کسانمان، هدیه دهیم.10 محمد بن على یا جعفر بن محمد - علیهماالسّلام - : «نهى رسول اللَّه - صلىاللَّه علیه و آله و سلّم - عن ادّخار لحوم الأضاحى فوق ثلثة ایّام من أجل حاجة الناس یومئذ فامّا الیوم فلا بأس به»11. «رسول خدا - ص - از ذخیره کردن گوشت قربانى بیش از سه روز نهى کرد؛ چون مردم آن روزگار نیاز داشتند ولى امروز عیب ندارد». شیخ صدوق - علیه الرحمة - گفت: امام صادق - علیهالسّلام - فرمود: «کنّا ننهى عن اخراج لحوم الأضاحى بعد ثلاثة ایّام لقلّة اللحم و کثرة الناس فامّا الیوم فقد کثر اللحم و قلّ النّاس فلا بأس باخراجه».12 «ما از بیرون بردن گوشت قربانى پس از سه روز نهى مىکردیم چون گوشت کم بود و مردم زیاد بودند، امّا امروز گوشت فراوان شده و مردم کمترند، مانعى ندارد که گوشتها بیرون برده شوند». و در حدیث ابو ابراهیم موسى الکاظم - علیهالسّلام - آمده: «لا بأس ان یشترى الحاج من لحم منى و تیزوده».13 «عیب ندارد که حاجى از گوشت منى بخرد و ذخیره نماید». امام صادق - علیهالسّلام - فرمود: «رسول خدا - صلّى اللَّه علیه و آله - نهى فرمود از این که پوست و جُل حیوان به قصّاب داده شود14 (و همه باید صدقه داده شود)». و در روایتى دیگر فرمود: مىتوان پوست قربانى را فروخت و با آن متاعى دیگر خرید و یا بطور کلى از پوست آن استفاده کرد، لیکن افضل آنست که همهاش را در راه خدا به فقیر و بینوا بدهد.15 و اسحاق بن عمار مىگوید: از امام موسى کاظم پرسیدم آیا گوشت قربانى (هدى) را مىتوان از منى بیرو برده فرمود: پوست و کوهان و هر چه را که مىتوان از آن سود برد مىشود بیرون برد. راوى پرسید از پدر بزرگوار شما نقل است: چیزى از «هَدى مضمون» را نمىتوان بیرون برد. امام فرمود: خیر، چیزى که (در منى مورد استفاده نیست) مىتوان بیرون برد و از آن استفاده کرد، گوشت را نمىتوان از حرم بیرون نمود.16 از این احادیث و از هدایت پیامبر و اوصیاى معصوم او چندین نکته استفاده مىشود: 1 - حکم گوشت قربانى اعمّ از هدى و اَضحیّه، متناسب با وضع جامعه و نیاز مردم و هماهنگ با واقعیات اجتماعى، بیان شده است چنانکه «کمى و فراوانى گوشت»، «فزونى و قلّت مردم»، «نیاز و عدم نیاز» و «مورد استفاده واقع شدن و نشدن» در بیان نوع حکم تأثیر داشته است. 2 - قربانى در اصل براى اطعام انسان و تکمیل تغذیه مردم محروم و بینوا و سدّ گرسنگى گدایان و فقیران است، چنانکه از آیات قرآن نیز همین مستفاد مىباشد. 3 - اولویّت با فقرا و بینوایان حاضر در منى و مکّه است و گوشت قربانى ابتدا باید در منى به مصرف برسد و از آنجا بیرون برده نشود. 4 - در صورت فراوانى گوشت و کمى مردم، براى جلوگیرى از تضییع گوشت، نه تنها خارج کردن از مِنى جایز است، بلکه حاجى مىتواند آن را بخرد و ذخیره سازد. 5 - بخشهایى از قربانى را که در منى و در مورد تغذیه خود و اطعام دیگران نمىتواند مصرف کند ولى در جاى دیگر قابل استفاده مىباشد، مىتواند بیرون برد، منتهى احسان و صدقه همه اجزاء بدن حیوان، بهتر است. 6 - امامانى که در سالهاى حیاتشان شاهد وضع حج و از جمله قربانى بودهاند و چنان رهنمودهایى فرمودهاند، امروز اگر حاضر بودند چه راه حلّى نشان مىدادند؟ کلمات و نظرات فقها: فتاواى فقها، اصولاً مبتنى بر آیات قرآن و احادیث نبوى و روایات ائمّه طاهرین - علیهم السّلام -، است و حتى فتاواى قدماىِ فقها از متن احادیث انتخاب شده است. و اینک به کلمات و فتاواى آنان اعم از متأخّرین و قدما اشاره مىکنیم و با در نظر گرفتن آیات و روایات یاد شده، هماهنگى میان آنها روشنتر مىشود: صاحب جواهر مىنویسد: بدون خلاف، قربانى در حجّ تمتّع واجب است اوّلا بدلیل اجماع و ثانیاً به آیه «فما استیسر من الهدى».17 و به نظر فقهاى شیعه واجب است هَدى در منى کشته شود و جایز نیست چیزى از قربانىِ واجب که در منى کشته مىشود، بیرون برده شود، بلکه در همانجا به مصرف مىرسد.18 مؤلف جواهرالکلام سپس به برخى احادیث اشاره مىکند و مىفرماید: این حدیث دلالت ندارد بر عدم جواز بیرون بردن گوشت قربانى از منى، چنانکه حدیث دیگر مبنى بر عدم جواز ذخیره گوشت قربانى، صورت صدقه و احسان را شامل نمىشود.19 از اصرار روایات بر این که: سعى شود همه گوشت قربانىها و تمام قسمتهاى آن (اطراف، پوست، قلاده و غیره) صدقه داده شود و به فقیر و بینوا برسد، معلوم مىشود که عنایت شارع مقدّس بر تغذیه و تأمین محرومان است که حتى اندکى نیز در خلاف مصالح ایشان نباید مصرف شود. علامه حلّى مىنویسد: قربانى بر متمتّع واجب است به اجماع علما. خداوند فرمود: «فمن تمتع بالعمرة الى الحجّ فما استیسر من الهدى». قربانى نزد علماى شیعه جزء مناسک حج است و اصحاب رأى هم به آن عقیده دارند، لقوله تعالى «و البدن جعلناها لکم من شعائر اللَّه ...».20 و در جاى دیگر مىنویسد: قربانى فقط بر حاجى متمتع واجب است.21 شهید ثانى مىنویسد: جایز نیست چیزى از ذبیحه منى بیرون برده شود و فرقى نیست بین گوشت و پوست و جزء آنها، اعم از اطواف و امعاء، بلکه همه آنها باید صدقه داده شوند، چون پیامبر چنین کرده است. و حرمت اخراج در صورتى است که در منى قابل مصرف باشد وگرنه ظاهراً مىتوان گوشت قربانى و دیگر متعلّقات آن را از منى خارج کرد.22 شیخ صدوق مىنویسد: ... به جزّار چیزى از پوست، قلاده، جُل و گوشت ذبیحه داده نمىشود بلکه همهاش باید تصدّق شود.23 ابوالصلاح مىنویسد: «لایجوز لمن ذبح هدیاً بمنى ان یخرج منها شیئاً من لحومه و یجوز ذلک للمتصدق علیه».24 یعنى: براى کسى که در منى قربانى کشته، جایز نیست گوشت آن را بیرون ببرد، امّا آنکه برایش صدقه داده شده مىتواند خارج کند. شیخ طوسى مىنویسد: عیب ندارد پس از سه روز از گوشت قربانیها خورده شود و آنها ذخیره گردد ولى جایز نیست چیزى از گوشت اضحیّه منى از آن خارج شود لیکن کوهان را مىتوان بیرون برد و همچنین مانعى نیست که انسان گوشت قربانى دیگرى را از منى بیرون کند و مستحب است حتى پوست اضحیّه را براى خود برندارد، بلکه همهاش را احسان کند و حتى به نحرکننده شتر هم از خود قربانى (بعنوان مزد) چیزى ندهد و اگر مقدارى از گوشت قربانى را احتیاج داشت و از منى خارج ساخت، قیمت آن را صدقه دهد.25 ابن برّاج مىنویسد: حتى پوست قربانى را هم خود برندارد و همه را صدقه دهد.26 ابن ادریس مىنویسد: مستحب است که حاجى حتى پوست هدىها و قربانىها را براى خود برندارد بلکه همه را تصدق کند.27 ابن حمزه مىنویسد: سنّت است که یک سوّم قربانى را خود حاجى بخورد و یک ثلث دیگر را به دوستانش هدیه دهد و یکسوّم بقیّه را به قانع و معتّر بدهد. و چیزى از قربانى را به جزّار ندهد و مزد و اجرت او را از مال خالص خودش بپرداز و پوست و یا قیمت آن را به فقیر دهد.28 محقق حلّى مىنویسد: چیزى از گوشت هدى و قربانى نباید از منى خارج شود و واجب است در راه خدا و در همان منى مصرف شود.29 علاّمه حلّى مىنویسد: مکروه است گوشت قربانى از منى خارج شود ولى جایز است گوشت آن ذخیره شود و شخص دیگر جز صاحب اضحیّه، مىتواند گوشت آن را از منى خارج کند و به مصرف برساند هر چند با خرید آن از فقیر و بینوایى باشد.30 و بالأخره محمد جواد مغنیّه مىنویسد: به نظر فقهاى امامى، حاجى یک سوّم گوشت قربانى را به بینوایى صدقه مىدهد و یک سوّم دیگر را به شخص مؤمنى هدیه مىکند و ثلث باقیمانده را خودش مىخورد. فقهاى حنبلى و شافعى گفتهاند: گوشت قربانىِ واجب را که در حرم ذبح کرده باید در حرم بر فقرا و مساکین توزیع کند. فقهاى حنفى و مالکى گفتهاند: گوشت قربانى را مىتوان در حرم و غیر آن بین بینوایان پخش کرد.31 تازهترین و رهگشاترین بحث در این باره، نوعى مناظره فقهى است که میان شیخ محمود شلتوت و شیخ محمد جواد مغنیّه، رخ داده است و آن بدنبال پاسخ استفتایى صورت گرفته که شیخ شلتوت در زمینه همین مسأله، صادر کرده است. شیخ مغنیّه این بحث را تحت عنوان «حرق الهدى و طمره» یعنى: سوزاندن قربانى و دفن آن. در سه کتاب خود بنامهاى: «الفقه على المذاهب الخمسه»، «فقه الامام جعفر الصادق - ع -» و «والاسلام مع الحیات»، پى گرفته و خلاصه کلام او در این مورد بدینقرار است: امروز، براى حاجیان امرى عادى شده که مبلغى به یک فقیر بابت سهم او از قربانى مىپردازند سپس گوشت قربانى را دفن کرده و یا کنارى مىاندازند و مىروند؛ زیرا قربانى در منى فراوان است و مصرف کنندهاى وجود ندارد. او سپس مىنویسد: در حدود مطالعات من، کسى به جواز و یا عدم جواز، چنین عملى تعرّض نکرده است، با این که نیاز به شناخت چنان حکمى لازم و ضرورى است. فقط در سال 1949 م حاجیان مصرى از جامع الأزهر در این خصوص استفتاء کردند و اجازه خواستند به جاى قربانى پول آن را به فقیر و محتاج بدهند و دانشمند با فضیلت شیخ محمود شلتوت در شماره چهارم سال نخست از رسالة الإسلام که دارالتقریب، در قاهره صادر مىکند، فتوا داد که ذبح قربانى واجب است هر چند که در معرض سوزاندن و یا دفن در زیر خاک قرار گیرد.32 شیخ مغنیّه پس از نشر این فتوا از سوى شیخ شلتوت دو مقاله در همان رسالة الإسلام طى شمارههاى اوّل و دوّم سال دوّم بعنوان «هل تعبدنا الشرع بالهدى فى حال تیرک فیها للفساد» آیا شرع ما را به ذبح قربانى متعبّد مىکند در حالى که آن براى تباهى و فساد، رها مىشود؟ نوشته و به بحثى با شیخ شلتوت - با رعایت ادب و نزاکت از سوى طرفین - پرداخته است. خلاصه نظر شیخ شلتوت: شیخ با استناد به آیات قرآنى و اشاره به احادیث صحیح راجع به اضحیّة، مدّعى است که ریختن خون نوعى عبادت و عمل قرب آمیز است و آن جز با ذبح حیوان و ریختن خون آن تحقّق نمىیابد پس، در انجام تکلیف و قربانى، صدقه نقدى کافى نیست و مورد قبول شارع نمىباشد. برخى آیات قرآنى به صراحت، قربانى را معیّن مىدارد بىآنکه بدل براى آن ذکر کند و برخى دیگر در صورت عجز از تهیّه قربانى، براى آن، عوض و بدل معرّفى مىنماید و آیاتى دیگر، مکلّف را بین قربانى و جز آن، مخیّر مىداند. نکته دیگر این که برابر آیات قرآن اوّلاً: مکان ذبح، حرم است و ثانیاً: قربانىها از جمله شعائر الهى هستند که حفظ حرمت آنها لازم و اهمال و بىتوجّهى در آن خصوص روا نمىباشد همانند أذان، با این که فریضه و واجب نیست ولى حفظ ظاهر، لازم است و هر گاه مردم شهر و یا روستایى از پخش آن، جلوگیرند با آنان مبارزه و مقاتله مىشود. و همه فقها به دلیل آیات قرآنى که واضح و روشناند و براى تحقّق غرض شارع که ریختن خون حیوان به قصد تقرّب است، ذبح را واجب مىشمارند و خداوند، بندگانش را به هر چه بخواهد متعبّد مىفرماید. حالا، آنان حکمت و فلسفه آن را دریابند یا نه؛ چنانکه مقتضاى عبودیّت، در مورد عدد رکعات نماز و مقدار زکوة و کفّارهها، امتثال امر است، اعم از این که معانى آنها ادراک بشود و در عقل انسان بگنجد یا نه. ضمن آنکه برخى فواید و حکمتها براى بشر معلوم است؛ زیرا در عمل ذبح، فداکارى ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل، به یاد مىآید و این یاد، مردم با ایمان را به فداکارى برمىانگیزد. علاوه از اینکه چنین کارى، سرّ اقتصادى دارد و بدینوسیله ساکنان بادیه، به نوا مىرسند و این راز دعاى ابراهیم - علیهالسّلام - است. بنابراین، مسلمانان نباید به فکر جایگزینى پول نقد به جاى هدى و قربانى باشند. چنین عملى باب تغییر و تبدیل بسیارى از احکام را باز مىکند و تزلزل به همه احکام اسلام راه پیدا مىنماید. این مطلب مىماند که مىگویند گوشتهاى قربانى در منى مىمانند و متعفّن مىشوند و یا آنها را مىسوزانند و این کار خواه نا خواه اتلاف و تضییع مال است. و به نظر ما این وضع، نتیجه نبودن برنامه و بىتوجهى به احکام شریعت است و الا همه احکام شرع به نفع بشریّت مىباشد؛ زیرا اولاً: اسلام از همه حاجىها، قربانى نخواسته است و ثانیاً: آنجا که ذبح قربانى را واجب کرده، ذبح را در خصوص منى لازم ندانسته است و ثالثاً: در مورد وجوب قربانى در منى، آن را فقط در روز اوّل لازم نمىداند بلکه در همه ایام نحر و همه جاى حرم جایز مىشمارد و در بقیّه موارد هم حاجى، میان ذبح و غیر آن مثل صدقه و روزه، مخیّر مىباشد. پس اگر حاجیان، احکام شرع را بخوبى بشناسند و بویژه در مورد خون و ذبخ، به وظیفه خود بطور مشخّص عمل کنند؛ مثلاً آن حاجى و زائرى که ذبح قربانى بر او مستحب است، صدقه نقدى دهد و آنکس که قربانى بر او واجب است با انتخاب بهترین حیوان، آن را ذبح نماید و این کار را در روزها و جاهاى مختلف انجام دهند و با دقّت و حوصله، گوشت قربانى را میان بینوایان توزیع و تقسیم کنند، مشکل باقى نمىماند که در حل آن درمانند. متأسفانه! ما عادت کردهایم که وضعى بد و ناخوش بوجود آورده، آنگاه به فکر تغییر شریعت مىافتیم و حکم و دستور اسلام را زشت قلمداد مىکنیم و در حدود انکار اصل حکم خدا برمىآییم و با استحسان و نظرات من عندى داورى مىنمائیم. در پایان، به صراحت مىگویم اگر گوشت قربانىها، اضافه از اندازه مصرف است و آنها روى هم انباشته مىشوند و در معرض فساد و تباهى قرار مىگیرند چاره این وضع آنست که مسلمانان دارا و ثروتمند، با استخدام نیرو و بهرهگیرى از تازهترین وسایل و ابزار، آن گوشتها را حفظ کنند و به صورت بهداشتى ذخیره نمایند سپس آنها را بین فقراى دنیا توزیع کنند و یا بفروشند و پول آن را به نیازمندان برسانند و در راههاى عمومى خیر، مصرف نمایند نه آن که اصل ذبح را تعطیل کنند.34 خلاصه نظر شیخ مغنیّه: پس از انتشار فتواى شیخ محمود شلتوت که از نظر خواننده گذشت، شیخ محمد جواد مغنیّه مشاور دادگاه عالى شرع، مذهب جعفرى در بیروت آن را خوانده و نقطه نظراتى را ابراز داشته که آن نکات قابل توجّه فقهى و اصولى در بردارد و خلاصه نظر آن دانشمند مرحوم را ذیلاً مىخوانید: آیا شارع معصوم و مبرّا از عبث و بیهودهگویى، حاجیان بیت را به ریختن خون حیوان موظّف مىدارد در حالى که ذبیحهها به هر تقدیر در روى زمین مىمانند و در معرض عفونت قرار مىگیرند؟! آیا حاجى خون حیوان را باید بریزد با این که پیش از ذبح و بهنگام کشتار یقین دارد که قربانیش در کورهها سوزانده شده و یا در زیر خاکها دفن خواهد گردید؟ چنانکه همه ساله در جلو چشمان همگان، این کار تکرار مىشود و حاجى مختصر پولى بابت سهم فقیر، به بینوایى مىدهد و یا کنار مىگذارد و بعد قربانى را مىکشد و آن را در قربانگاه منى رها مىکند و مىرود. بدون شک اگر خشک کردن گوشتها ممکن باشد و یا با احداث سردخانه و تجهیزات نوین دیگر، آن همه گوشتها کنسرو شود و به صورت بستهبندىهاى بهداشتى به مصرف برسد، همه قربانىها در منى باید ذبح شوند و حکم شریعت به دقّت باید اجرا گردد. امّا بحث در این است که چنین عملى انجام نمىشودو حاجى، به یقین مىداند که گوشت قربانى او از بین خواهد رفت. هیچ کس نمىتواند به قصد قربت و بعزم انجام کارى که خدا فرمان داده، عملى را به جا آورد مگر آن که به یکى از طرق مشروع، احراز کند که خداوند به آن امر فرموده است وگرنه آن، نوعى تشریع من عندى و بدعت محرّم از لحاظ شرع و عقل، خواهد بود، به عبارت دیگر عبادت از امور توقیفى است و در صحّت آن، شرط است که امتثال، با انجام کارى، تحقیق یابد که امر به آن کار تعلّق یافته است و تقرّب با آن حاصل مىباشد و الاّ نه امرى هست و نه عبادتى و نه تعبّدى. و ما اوامر الهى را با کتاب و سنّتِ قولى، عملى و امضایى و یا اجماع، اثبات مىکنیم. در مجموعه آیات قرآنى، آیهاى که نص و صریح باشد در این که ریختن خون حیوان بطور مطلق ولو در صورت تلف و فساد، مجاز و یا واجب است، وجود ندارد. و در سنّت نبوى هم وارد نشده که رسول خدا - صلىاللَّه علیه و آله و سلم - چنین چیزى را گفته و یا انجام داده و یا امضا کرده باشد، فقط آیات و روایات هماهنگاند در این که قربانى حج در مکان و روز معیّنى واجب مىباشد، همین و بس. نکته دیگر آنکه: شارع براى بیان احکام شرع، راه ویژهاى انتخاب نکرده است جز همان طریق محاوره عرفى و عادتاً مکلّفین از ظواهر کلام گوینده به مراد او پى مىبرند و این تفاهم، گاهى ناشى از قرائن حالى و مقالى است و گاهى بدون آن. پس ظهور کلام در یک معنا، حجّت است و جز با وجود قرینه صارفه نمىتوان از آن عدول کرد. مثلاً اگر کسى به خادم خویش بگوید برو گوشت بخر و او برود و بعلّت نبودن گوشت دست خالى برگردد نمىتوان او را ملامت کرد که چرا مرغ و یا مرغابى نخریده است؛ زیرا گوشت، ظهور در گوشت گاو یا گوسفند دارد و هرگز شامل مرغ یا مرغابى نمىشود. هم چنان که مفهوم متعارف از جمله «قربانى کن» و «گوسفند بکش»، زمینه خوردن و احکام است امّا تعبّد به ریختن خون حیوان بطور مطلق، از اذهان مردم بدور است و اراده آن، بیانى اضافه لازم دارد و بر اساس همین تفاهم عرفى است که مردم با شگفتى مىپرسند: آیا شارع ما را به کشتن قربانى موظّف داشته؟ هرچند که گوشت آن از بین برود و زیر خاک دفن گردد و احدى از آن بهرهمند نشود؟ پس وقتى مأمور به و عمل قرب آمیز، منتفى شد تکلیفى وجود نخواهد داشت.34 ملاحظه به نظر نگارنده یکى از نکاتى که از بحث میان این دو دانشمند استفاده مىشود، این است که: امکان خوردن و اطعام گوشت قربانى، از قبیل «شرط واجب» است یا «شرط وجوب»، از سخنان شلتوت چنان برمىآید که امکان خوردن در قربانى «شرط واجب» است همانند طهارت نسبت به نماز که مکلّف باید نماز بخواند و براى اداى این تکلیف تحصیل طهارت کند و وضو بگیرد و نگرفتن وضو یا نداشتن طهارت، نماز را از گردن مکلّف ساقط نمىنماید. ولى از کلمات مغنیّة چنان استفاده مىشود که امکان خوردن و احکام قربانى از قبیل «شرط وجوب» است و همانند استطاعت مسأله حج، که تحصیل آن براى مکلّف لازم نیست، لیکن اگر استطاعت تحقق یافت حج واجب مىشود. پس به نظر مغنیّه: اگر با اقدام ثروتمندان و یا حاکمان مقتدر کشورهاى اسلامى، زمینه استفاده از قربانىها فراهم شود، ذبح در منى واجب است، لیکن اگر این کار انجام نگیرد اصلاً تکلیف منتفى است. نکته سوّم که در اینجا به نظر مىآید، فرض واجب عینى و یا کفایى است. هرگاه فرضاً امکان خوردن و اطعام قربانى، از قبیل شرط وجوب باشد نه شرط واجب، آیا آن، بر آحاد حاجیان بطور انفرادى و تعیینى واجب است با به شکل اجتماعى و به اصطلاح کفایى؟ چنانکه مستفاد از روایات حج آنست که اگر یکسال فرضاً مستطیعى وجود نداشته باشد و خانه خدا بىزائر بماند، بر مسلمانان و حاکم اسلامى واجب است از بیت المال، عدهاى را به حج اعزام کند و این نوعى واجب کفایى را مطرح مىسازد. پس احداث سردخانه و ایجاد تأسیسات و انجام کارى که امکان استفاده از گوشت قربانى را فراهم مىسازد، در بعد تکلیف فردى، واجب نیست همانند استطاعت حج که بر افراد تحصیل استطاعت واجب نمىباشد، لیکن براى عامّه مسلمانان بطور واجب کفایى، اقدام به ایجاد چنین شرایطى فرض است و اگر احدى به آن عمل نکند و گوشتها روى زمین بماند و فاسد شود همه مقصّرند و مسؤول، لیکن اگر عدهاى ثروتمند و دارا و برخى حاکمان و رؤساى توانا، چنین وضع را ایجاد کنند از گردن بقیّه مىافتد و موضوع تکلیف عمومى منتفى مىگردد. خاتمه: با ملاحظه آیات قرآنى و تأکید آنها به اطعام و احسان به بینوایان و سائلان و با در نظرگرفتن روایات و لحن آنها هماهنگ با قرآن بر صدقه و احسان واطعام محرومان و با وجود فتاوا و کلمات فقها و دانشمندان اسلامى از دورترین زمان، مبنى بر احتیاط در بیرون نبردن گوشت قربانىها و متعلّقات آنها و سعى در به مصرف رساندن همه آنها براى نیازمندان و درماندگان در کنار بیت خدا و سرزمین منى آیا وقت آن فرا نرسیده که مسلمانان متعهد و ملتزم به شرع، در زمینه حسن استفاده از گوشت قربانىهاى منى، اقدامى اساسى و تصمیم و عزمى شایسته و نهایى اتّخاذ کنند؟ بخصوص که سال به سال آمار حاجیان فزونى مىیابد و گوشتها، بیشتر تضییع مىشود. حقیقت آنست که هدایت ائمه دین طىّ روایات، هماهنگ با قرآن و اوضاع جارى در هر عصر بوده و با دقّت در سیر تاریخى مسأله و کلمات فقها و نظرات ابراز شده توسط آنان در طى کتب مفصّل فقهى به این نتیجه مىرسیم که ملاک قربانى حج و فلسفه تشریع اضحیّه، احکام فقرا و تغذیه بینوایان است و صرف ریختن خون، هدف شارع نیست و در صورت تزاحم «واجب» و «حرام» یعنى: وجوب ذبح قربانى و حرمت تضییع مال و یا دو واجب (وجوب ذبح و وجوب حفظ مال)، فقیه مانند یک جرّاح متخصّص و حاذق باید وارد عمل شده و تصمیم مقتضى بگیرد. آیا وقت آن نشده که فقهاى بزرگوار ما با در نظرگرفتن همه جوانب مسأله و با شجاعت و حرّیت تمام فتوایى مناسب و شایسته صادر فرمایند و این مشکل حکمى و مسأله مستحدث عصر را حل کنند؟ «اللهم انى لا ارید الّا الإصلاح ما استطعت» تهران - سید ابراهیم سید علوى 10/4/1371 پاورقىها: 1 . محمد بن الحسن الحرالعاملى، وسایل الشیعه، ج 10، ص 101، چاپ اسلامیه، تهران. 2 . مائده: 2 و 97. 3 . رجوع کنید به: جمال الدین مقداد بن عبداللَّه سیورى، کنز العرفان، ج 1، ص 331 چاپ مرتضوى، تهران. 4 . همان، ص 330. 5 . همان، ص 332. 6 . فاضل جواد، مسالک الافهام، ج 2، ص 133، چاپ مرتضوى، تهران. 7 . میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 81، چاپ مؤسسه آل البیت، قم. 8 . همان، ص 110. 9 . وسائل الشیعة، ج 10، ص 148. و نگاه کنید به: متّقى هندى، کنزالعمّال، ج 5، ص 91. چاپ هند، افست بیروت. 10 . همان. 11. قاضى ابو حنیفه نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 2، ص 186. چاپ مصر. 12 . وسائل الشیعة، ج 10، ص 149. 13 . همان، ص 150. 14 . همان، ص 151. 15 . همان. 16 . همان، ص 152. 17 . شیخ محمد حسن نجفى، جواهرالکلام، ج 19، ص 114 و صفحات 120، چاپ داراحیاء التراث، بیروت. 18 . البقره: 196. 19 . همان، ص 131. 20 . علامه جمال الدین حسن بن یوسف حلّى، التذکرة، ج 1، ص 378، چاپ سنگى. 21 . جمال الدین حسن بن یوسف حلّى، المختلف، کتاب الحج، چاپ سنگى. 22 . زین الدین عاملى (شهید ثانى)، مسالک الأفهام، ج 1، ص 115، چاپ سنگى. 23 . ابو جعفر صدوق، محمد بن على، المقنع، کتاب الحج از سلسلة الینابیع الفقهیة، ص 37 چاپ نخست 1406 ق. 24 . ابوالصلاح حلبى، الکافى، ص 200، چاپ قم، شوّال 1403. 25 . محمد بن حسن طوسى، النهایة، ج 1 ص 265، چاپ دانشگاه تهران، 1342 ش. و رجوع کنید از ایشان به: الجمل والعقود، کتاب الحجّ از سلسلة الینابیع الفقهیّة، ص 232. 26 . عبدالعزیز بن برّاج، المهذّب، ج 1، ص 259، چاپ مؤسسه النشر الاسلامى، قم. 27 . محمد بن ادریس الحلّى، السرائر، کتاب الحج از سلسلة الینابیع الفقهیّة، ص 521. 28 . محمد بن على بن حمزه طوسى، الوسیلة الى نیل الفضیلة، کتاب الحج از الینابیع الفقهیّة، ص 602. 29 . نجم الدین جعفر بن حسن حلّى، المختصر النافع. 30 . جمال الدین حسن بن یوسف حلّى، قواعد الأحکام، چاپ سنگى و رجوع کنید به على بن حسین کرکى، جامع المقاصد، ج 3، ص 254، چاپ مؤسسة آل البیت، قم. 31 . محمد جواد مغنیّة، الفقه على المذاهب الخمسة، ص 268، 267، چاپ دارالعلم للعلایین، بیروت. 32 . همان، ص 270 و رجوع کنید به؛ فقه الامام جعفر الصادق - ع -، ج 2، ص 244. 33 . رجوع کنید به: دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة قاهره، رسالة الاسلام، شماره چهار سال نخست، مقاله، «حکم الشریعة فى استبدال النقد بالهدى». 34 . همان، شماره یکم سال دوم و نیز رجوع شود به شماره دوم و ما براى رعایت اختصار از تلخیص مقاله دوم خوددارى کردیم طالبان رجوع کنند.