مراد از علیت ، همان رابطه وابستگی وجودی است ؛یعنی اگر علت نباشد، وجود یافتن معلول محال است. به اعتقاد هیوم تجربه انسانی، شامل هیچ گونه ارتباط ضروری میان موارد جزئی تجربه حسی نیست و رابطه علیت، چیزی جز تعاقب دو حادثه نیست. نسبت دادن هر رابطه ای به تجارب انسانی، مربوط به عادات ذهنی یا تمایلات انسان ها است نه آن چه که دیده می شود. در نتیجه آن چه قوانین طبیعت نامیده می شود، ضروری نیست و خلاف آن، ممکن است. در مقابل نظریه هیوم، پاسخ های متعددی از جانب فیلسوفان اسلامی از جمله علامه طباطبایی داده شده است. به نظر علامه، علت و معلول دارای رابطه وجودی و واقعی است و تصور انسان ها از علیت، جدای از تصور تعاقب است. ممکن است در مواردی، تعاقب باشد؛ ولی علیتی در کار نباشد؛ یعنی تعاقب اعم از علت و معلول است. در برخی موارد هم که میان علت و معلول تقارن زمانی وجود دارد، بدون در کار بودن توالی و تعاقب، حکم به علیت می شود. برخی از اصول عقلانی نیز وجود دارد که تجربه متکی بر آن ها است؛ مانند اصل امتناع صدفه که هیچ حادثه ای نمی تواند بدون علت باشد. دیگری اصل سنخیت علت و معلول است که از هر علت معینی معلول معینی به وجود می آید و این دو اصل ذکر شده متفاوت از اصل علیت است و نباید با اصل علیت خلط شود.