آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۳۷

چکیده

اسفندیار شاهنامه، یکی از چهره های مهم تاریخ اسطوره ای و حماسی ایران است. پیچیدگی شخصیت او بستر مناسبی برای تفسیر و نظریه پردازی پیرامون این شخصیت، کنش و رفتار او به وجود آورده است. در این مقاله می کوشیم با استفاده از نظریات یونگ به بررسی هفت خوان اسفندیار و مناقشه «فردیّت یافتگی» در شخصیت او بپردازیم و تحقیقاتی را که سعی کرده اند گذر این شخصیت اسطوره ای از هفت خوان را به مثابه فردیت یافتگی وی تلقّی نمایند، به چالش بکشیم. می دانیم استفاده از نظریات تحلیلی جدید در بررسی متون حماسی می تواند زوایای تازه ای از آن ها را پیش روی محققان باز کند. از نکات مهم در حیات پهلوانی اسفندیار مسأله «هفت خوان» است که تحلیل های مختلفی را به دنبال داشته است. پژوهش های انجام شده در این باب، با تکیه بر نظریات یونگ، در قیاس با «هفت خوان رستم» غالباً به نقطه واحدی نظر دارند و آن، این که اسفندیار نیز مانند ابرقهرمان اسطوره ای ایران با عبور از هفت خوان توانسته به «فردیّت» و «کمال» دست یابد. در حالی که مرحله بازگشت این پهلوان از هفت خوان و به ویژه کنش های مهم و تأثیرگذار او در مراحل پایانی عمر، خلاف نتایج تحقیقات اخیر را اثبات می کند. ما در گفتار حاضر با استناد به همان روی کرد یونگی که پژوهش های پیشین بر آن استوارند، نشان خواهیم داد که فرایند فردیّت و کمال به دلیل یکی شدن اسفندیار با کهن الگوی «نقاب» و تسلط «سایه» بر شخصیت او، برای وی محقق نشده است و صِرف عبور از هفت خوان، مدعای این تحقیقات را مبنی بر دست یابی اسفندیار به «فردیّت»، تأیید نمی کند.

تبلیغات