نفوذ هرگونه مغالطه در آمارها با توجه به کاربرد آمار در زندگی انسانهای امروزی می تواند آمار را تبدیل به یک سلاح مخرب و زیانبار کند. روشهای ایجاد مغالطه در آمار اغلب ثابت است و آگاهی از این روشها می تواند سبب شکل گیری تفکر انتقادی نسبت به آمارها شود. بی شک کتابهای درسی یکی از مهم ترین ابزارهای آگاهی بخش برای انسانهای امروزی است. در همین راستا پژوهش حاضر در پی بررسی این موضوع است که مباحث آماری کتابهای دوره دوم متوسطه چگونه با مغالطه های آماری برخورد می کنند. این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار و با رویکرد توصیفی-تفسیری صورت گرفته است. تحلیل در این پژوهش براساس مضامینی همچون مغالطه های ناشی از تبیینهای نادرست، ادعاهای بدون استدلال و مغالطه های استدلالهای ربطی صورت گرفته و اعتمادسازی به شیوه ایجاد یک مسیر ممیزی بوده است. اسناد هدف در این مطالعه فصول و مباحث آماری مندرج در کتابهای ریاضی سالهای دهم تا دوازدهم رشته های علوم تجربی و انسانی و همچنین آمار و احتمال سال یازدهم ریاضی و فیزیک بوده است. یافته ها نشان دادند که از میان رشته های علوم انسانی، تجربی و ریاضی و فیزیک، کمترین میزان آگاهی بخشی در زمینه مغالطات آماری مربوط به دو رشته علوم تجربی و ریاضی و فیزیک است. این در حالی است که در سالهای اخیر بیشترین استقبال دانش آموزان دوره اول متوسطه برای ادامه تحصیل در این رشته ها بوده است که خود هشداری به متصدیان آموزشی است که در آینده نزدیک بیشتر فارغ التحصیلان ما ممکن است به پذیرندگان بی چون وچرای آماری تبدیل شوند.