نویسندگان: داوود حسینی

کلیدواژه‌ها: فرعیت استلزام تقرر وجود سمنتیک متافیزیک

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۵۷ - ۷۷
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۴۴

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۱

چکیده

در سنت فلسفه اسلامی نزاعی هست بر سر اینکه چه نسبتی میان ثبوت شیء لشیء و ثبوت الشیء برقرار است. دو قول مشهور فرعیت و استلزام هستند. نیز مشهور است که میرداماد از حامیان استلزام است. استدلال می کنم که نظر میرداماد نه فرعیت است و نه استلزام. نظر میرداماد شامل دسته ای از قاعده هاست که ترکیب های متفاوتی از فرعیت و استلزام را در بر دارد. خوانشی از این قاعده ها ارائه می کنم که مبتنی بر نظریه تقرر و وجود میرداماد است. بیش از این، میان محتوای سمنتیکی و متافیزیکی این قاعده ها تفکیک می کنم. از محتوای سمنتیکی این قاعده ها نتایجی برای قاعده های استننتاج منطقی به دست می آورم. تبیین می کنم که چرا این نتایج منطقی از بسیاری از نظرات رقیب در این بحث حاصل نمی شوند.

Assumption or entailment? A false dilemma Interpreting Mirdamad’s thesis from a logical point of view

Abstract: There is a controversy in Islamic philosophy over the relationship between something’s being something and something’s being. Two theses are well-known: assumption and entailment. Notoriously, Mirdamad is considered to be among the adherents of the entailment thesis. It is argued here that Mirdamad’s thesis is neither assumption nor entailment. Actually, his thesis includes a collection of different propositions that combine assumption and entailment variously. I interpret his thesis on the basis of his theory of subsistence and existence. Furthermore, I distinguish between semantical and metaphysical aspects of Mirdamad’s thesis. I abstract some logical consequences from these semantical aspects. I explain then why these logical consequences do not follow from a bunch of the alternative theses at issue.

تبلیغات