آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

«شرِ سیستماتیک» تعبیر یوجین ناگاساوا از عنوان شری است که وی در مقاله «مساله شر برای خداناباوران» از آن پرده برداری نموده است. ادعای وی این است که شر نه تنها اختصاص به بلایای طبیعی و فجایع انسانی ندارد بلکه "عالم هستی" بر شر بنا شده است. وی از مثال معروف داروین پشه ایکنیومون، برای مقصودش استفاده می کند. وجود این پشه، نشان از بی رحمی طاقت فرسا در طبیعت و شاهدی بر شر سیستماتیک در هستی دارد و در ادامه نیز او نفی خداوند را و یا لااقل انکار خیرخواهی اش را نتیجه می گیرد.در این خامه ضمن تبیین وی از «مساله شرِ سیستماتیک» به روش تحلیل محتوایی به ارزیابی آن می پردازیم. در این راستا ضمن بهره گیری از آخرین یافته های علوم شناختی و با تکیه بر "اصل شکاف تبیینی" نیگل، درصدد اثبات منطقی این بر می آییم که اساسا ما هیچ درکی از رنج میزبانان پشه ایکنیومون نداریم زیرا درد توسط ذهن که از معدات نفس می باشد، درک می گردد و ذهن هم بدنمند و بدن ها هم متفاوتند لذا راهی برای فهم درد قربانیان پشه ایکنیومون وجود ندارد و سرانجام اینکه به طریق اولی، انکار وجود حق و صفت خیرخواهی از افعال الهی نیز معقول نخواهد بود. در مقابل و به جهت همدلی با دردمندان، الهیات شبانی را به عنوان جایگزینی مناسب معرفی می کنیم که ضمن تایید درک ناپذیری درد دردمند، می توان بر اساس آموزه های این نوع الهیات، با شخص دردمند، همدلی کرد.

A critical analysis of “The problem of systemic evil” from the perspective of embodied awareness

“The problem of systemic evil” is a self-made concept belongs to Yujin Nagasawa. He unveiled in his article “The Problem of Evil for Atheists”. The main claim of the article is that evil is not limited to natural disasters and human catastrophes, even "the universe is based on evil" basically. He uses the famous example of Charles Darwin for his purpose, which is Ichneumonidae . The existence of this mosquito is a sign of excessive and gratuitous evil in the natural world and a clear evidence of the existence systemic evil in the universe, In this article, while explaining and analyzing his purpose of the " The problem of systemic evil ", we evaluate its contents by the content analysis method. In this regard, while taking advantage of the latest findings of the cognitive science and relying on Nigel's "explanatory gap principle", we seek to prove logically that basically we can have no understanding of the suffering of hosts of Ichneumonidae mosquito because pain understand by the mind ultimately, and since the mind is embodied, and the bodies are different, so there is no way for us to understand the pain of the victims of the Ichneumonidae mosquito, denial of benevolence to actions of God is not reasonable. In contrast, pastoral theology is introduced as a suitable alternative to confirm the incomprehensibility of pain, to be able to empathize with the suffering person based on the teachings of this type of theology.

تبلیغات