چکیده

تغییرات اجتماعی – سیاسی ای که به واسطه تأسیس حکومت صفوی در ایران روی داده بود، با به قدرت رسیدن شاه عباس اول و انتخاب شهر اصفهان به عنوان پایتخت حکومت، سرعت بیشتری گرفت. در پی این تحولات، اندیشه و هنر این عصر، دستخوش دگرگونی هایی شد و مکتبی در این زمان شکل گرفت که بعدها مکتب اصفهان و یا سبک اصفهانی نامیده شد؛ مکتبی که برخلاف اندیشه ی آن جهانی و کل گرای عرفانی، دیدی زمینی و جزئی نگر داشت. جستار حاضر، در پی آن است تا با استفاده از نظریه ی تامس کوهن و تمرکز بر پارادایم حاکم بر این عصر، به بررسی این موضوع بپردازد که چگونه رویدادهایی که در عصر صفوی به وقوع پیوست، سبب شد حرکت، به عنوانی پیش فرضی مشترک، در اندیشه و هنر مکتب اصفهان نمود یابد. بر اساس یافته های این پژوهش، دگرگونی هایی که در جامعه عصر صفوی و شهر اصفهان در زمان شاه عباس اول روی داد، باعث گرایش به زمین و روی گردانی از عوالم دیگر شد و همین امر باعث شد، حرکت و متعلقات آن، که از جمله مؤلفه های گرایش به زمین هستند،  نقشی اساسی در خلق شعر، نقاشی و معماری این دوره داشته باشند و همچنین فیلسوفان نیز با بهره گیری از این پیش فرض و تأکید بر آن به تبیین و حل مسائل فلسفی بپردازند.

A paradigmatic study of the relations between society, thought and art of Isfahan school (Relying on concept of movement in philosophy, poetry, painting and architecture)

A paradigmatic study of the relations between society, thought and art of Isfahan school(Relying on philosophy, poetry, painting and architecture)AbstractThe sociopolitical changes that emerged due to the establishment of the Safavid period in Iran gathered momentum when Shah Abbas I came to power and chose Isfahan as his capital. As a result of these transformations, thought and art also underwent a change. In this era, a school was formed which was called the school of Isfahan or Isfahani style. Unlike mysticism which emphasized otherworldliness and wholeness, the school of Isfahan had a worldly perspective that paid attention to minute details. The fundamental presuppositions of this school include movement, transformation, attending to worldly affairs, and disregarding the mystical worlds. The current study strives to analyze how the movement has crystalized as a common presupposition in the thought and art of the school of Isfahan. To do so, the current study employed Thomas Kuhn’s theory and concentrated on the dominant paradigm in this period. Based on the findings of this research, the movement and things related to it played a significant role in the poetry, painting, and architecture of this period. Also, by using and emphasizing this presupposition, philosophers engaged in interpreting and solving the philosophical issues.

تبلیغات