نویسندگان: سید امیر منصوری

کلیدواژه‌ها: منظر سرزمین توسعه

حوزه های تخصصی:
شماره صفحات: ۳ - ۳
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۱۰۸

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹

چکیده

سرزمین، قلمرو جغرافیایی یک قوم با سابقه تاریخی است. یک کل مادی-معنوی است. یک واحد است. در ذات خود محدوده ای دارد  و ساکنینی که فراتر از آن محدوده و برای غیر ساکنان آن جا، معنا ندارد. برخلاف آن، مفهومِ زمین است که به ماده نامحدود کرۀ  خاکی اطلاق می شود. هرجا، زمین است اما سرزمین حتماً محتاج ساکنان و تاریخ است تا پدید آید. محدودۀ سرزمینی، قلمرو ساکنان آن است و درک ساکنان از قلمرو است که به واسطه خاطرات و تجربه زیسته آنان، مفهوم سرزمین را می سازد. در نتیجه سرزمین  پدیده ای همزمان مادی-غیرمادی است. از آن سنخ موجوداتی که در فاصله میان عالم ماده و معنا شکل می گیرد و به تناسب مرتبه وجودی که از این حیث به دست می آورد، نقش ارزنده تری در زندگی انسان و جامعه ایفا می کند. سرزمین به دلیل دوگانه بودن   ماهیت آن که عینی-ذهنی است، قابلیت بیشتری برای تعامل با انسان در فرایند رشد او پیدا می کند. در آن حال که امر عینی و مادی   است، همزبان با جسم انسان به نیازهای زندگی مادی او پاسخ می دهد و در همان حال، به واسطه وجه غیرمادی و مجردی که دارد،   می تواند ارتباط بی واسطه با روح انسانی برقرار سازد. از این روست که مکان، نه فقط ظرف ظهور معنا، که خود معنا قلمداد می شود. افتراق و دوگانگی میان ظرف و مظروف در مقوله مکان قابل تشخیص نیست. لذا مکان در میان نیازهای انسان در جایگاه پر  اهمیت و همتراز نیازهای اولیه او جای می گیرد. در عین حال به دلیل وجه معنایی آن، در امتداد نیازهای عالی انسانی که نیازهای فرهنگی هستند نیز پیش می رود. در عمل برخلاف غالب نیازهای شناخته شدۀ انسان که در یکی از دو طبقه نیازهای جسمی (عینی) و روحی (ذهنی) قرار می گیرند، مکان به دلیل ماهیت دوگانه آن، در اقلامی مانند سرزمین، در طبقات مختلف نیازهای انسان جای  می گیرد. لهذا در مرحله برنامه ریزی همزمان با نخستین ضرورت ها که نیاز ایمنی است آغاز می شود و تا آخرین مطالبات انسانی که حس زیبایی و فهمیده شدن انسان است ادامه می یابد. ادبیات توسعه آنچنان که عرف است، مبتنی بر شاخص های اقتصادی شکل گرفت. واضعان اندیشه توسعه، نخست آن را در رونق  اقتصادی و تأمین زنجیرۀ نیازهای جسمی انسان قرار دارند. تأمین غذا و سپس سایر نیازهای رفاهی انسان در دستور قرار گرفت. در گام بعد، نیازهای اجتماعی انسان نیز معیار توسعه شد. فرصت های برابر، عدالت اجتماعی و شاخص های مؤید آن ها وارد ادبیات توسعه شد. یک مرحله پیشرفته تر، حفاظت طبیعت و زمین در معرض توجه توسعه قرار گرفت. در این مرحله پایداری، از جهت حفظ و  انتقال مواریث طبیعت به نسل های بعد، مهمترین صفت توسعه نامیده شد. رویکردهای مکمل این مسیر از جمله تاب آوری، خوانش های جدیدتری بود که مفهوم توسعه را کامل تر کرد. بررسی روند تحولات مفهوم توسعه از آغاز تا امروز نشان می دهد اگرچه در هر مرحله تعاریف و معنای توسعه عمق بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده، اما منحنی تحولات پیوسته در سویه دنیای عینی قرار داشته است. وجه مشترک نیازهای جسمی، اجتماعی، حفاظت محیط و تاب آوری عینی بودن آن هاست. تا اینجا متعَلَقِ توسعه پایدار، عنصری عینی از قبیل عدالت اقتصادی، برابری اجتماعی، اکوسیستم و برنامه ریزی بوده است. طبعاً به دلیل ماهیت علوم مداخله کننده در تبیین مفهوم توسعه، که علوم تجربی و عینی است، معیارها، شاخص ها و روش های به کار گرفته شده نیز عینی باقی می مانند. ارزیابی تجربه رویکرد محض عینی به توسعه از عدم موفقیت برنامه های آن در تأمین رضایت انسان و جامعه حکایت می کند. بارزترین نمونه آن برنامه های توسعه شهری و روستایی است که اگرچه در ارتقای برخی شاخص های عینی موفق بوده اند، اما در تأمین رضایت ساکنان توفیق چندانی نداشته اند. تحقیقت زیادی بر اهمیت وجه ذهنی در حس مطلوبیت و رضایت انسان تأکید دارد. به موازات این نیاز، رشد معارفی که به پدیده های دوقطبی عینی-ذهنی می پردازد نیز در ادبیات توسعه تأثیرگذار است. تغییر در فهم مقوله های مهم زندگی انسان نمی تواند بی توجه به دگرگونی مفاهیم توسعه باشد. مکان و منظر از مهمترین دستاوردهای فهم جدید انسان در ایجاد تغییر بنیادی در دوگانه عینی و ذهنی دکارت و دنیای مدرن است. انسان اینک فهمیده است که مفاهیم میانی و مشترک میان دو قطب عینی و ذهنی نیز وجود دارد که اساساً از مهمترین و تأثیرگذارترین مقولات در تعریف زندگی و رضایت انسان است. لهذا در رویکردهای جدید به توسعه لازم است با توجه به تعریف های نو از موضوعات توسعه، از جمله سرزمین، دگرگونی های اساسی در واژه ها، مفاهیم و مصداق های برنامه ریزی به وجود آورد. به کاربردن واژه های اعتباری مانند منطقه، در برنامه ریزی منطقه ای باید جای خود را به مفاهیم حقیقی از جمله سرزمین، شهر و محله بدهد. در این خوانش از توسعه که مفهوم واقعی سرزمین شناخته شده و ارزش های آن رسمیت یابد، دیگر خوزستان عزیز در برابر هجوم توسعه گران انگلیسی و سپس تکنوکرات های ایرانی نفتی شاهد ازدست رفتن مزیت های تاریخی-جغرافیایی سرزمین خود نخواهد بود. انچنان که امروز خوزستان ثروتمند در اثر برنامه های نادرست توسعه نفت مبنا با ازدست دادن بسیاری منظرهای سرزمینی خود در ردۀ پائین ترین نواحی ایران از حیث توسعه درآمده و شاهد گسترده ترین مهاجرت ها به خارج از این خطه زرخیز هستیم. بی شک نادانی در قبال ارزش های مکانی و منظر سرزمین خوزستان در روند توسعه نفت مبنا در یک قرن گذشته مهمترین نقش را در افول رضایتمندی فرزندان آن خاک داشته است. 

The Ratio of Development to the Territorial Concept

The land stands for a geographical territory of a nation with a historical background. It is a material-spiritual whole and a unit. It has by nature a boundary, and beyond that boundary, the term ‘residents’ does not make sense if dwellers are out of that boundary and not settling there. Contrary to that, the concept of land refers to the unlimited substance of the earth. Everywhere, there is land while the land absolutely requires inhabitants and history to emerge. The territorial boundary is the territory of its inhabitants, and it is the residents› perception of the territory that creates the concept of the territory through their memories and lived experiences. This menas that land is a simultaneous material-immaterial phenomenon. It is one of those creatures that emerges in the space between the world of matter and meaning and plays a more key role in the lives of man and society in proportion to the hierarchy of existence that it obtains in this respect. Due to the duality of its nature, which is objective-subjective, the land becomes more capable of interacting with humans in their growth process. While it is objective and material, the human body responds to the needs of its material life, and at the same time, due to its immaterial and abstract, it can establish a direct connection with the human soul. This is why the place is considered not only the container for the emergence of meaning but also the meaning itself. The difference and duality between content and container cannot be recognized in the category of place. Therefore, among human needs, space is very important and equal to basic needs. At the same time, due to its semantic aspect, it also goes along with higher human needs, which are cultural. In practice, contrary to the majority of known human needs, which fall into either of the two classes of physical (objective) and spiritual (mental) needs, the place falls into different classes of human needs due to its dual nature in items such as land. Therefore, the planning phase starts with the first necessity, which is safety, and continues until the last human demand, which is the sense of beauty and being understood. Development literature, as it is expected, was formed based on economic indicators. The authors of the idea of development first place it in economic prosperity and providing the chain of human physical needs. Provision of food and other human welfare needs were ordered. In the next phase, human social needs also became the criterion of development. Equal opportunities, social justice, and their positive indicators entered the development literature. At a more advanced stage, the protection of nature and land was exposed to the attention of development. At this stage, sustainability was called the most important characteristic of development to preserve and transfer nature›s heritage to the next generation. Complementary approaches to this path, including resilience, were newer interpretations that made the concept of development more complete. Scrutinizing the evolution process of the concept of development from the beginning to today shows that although the definitions and meaning of development have gained more depth at each stage than before, the curve of continuous evolution has been in the direction of the objective world. The common denominator of physical, social, environmental protection, and resilience needs is their objectivity. So far, sustainable development has been an objective element, such as economic justice, social equality, ecosystems, and planning. Naturally, due to the nature of science that intervenes in explaining the concept of development, which is experimental and objective science, the criteria, indicators, and methods used also remain objective.The evaluation of the experience of a purely objective approach to development indicates its failure in satisfying humans and society. The most obvious example is the urban and rural development programs, which, although they have been successful in improving some objective indicators, have failed to ensure the satisfaction of the residents. A lot of research emphasizes the importance of the mental aspect in terms of desirability and human satisfaction. Parallel to this need, the growth of knowledge that deals with objective-mental bipolar phenomena is also influential in development literature. The change in the understanding of the important categories of human life cannot ignore the transformation of the concepts of development. Place and landscape are among the most important achievements of the new understanding of man in creating a fundamental change in the objective and subjective duality of Descartes and the modern world. Humans have now understood that there are intermediate and common concepts between the objective and subjective poles, which are one of the most important and influential factors in defining human life and satisfaction. Therefore, in new approaches to development, it is necessary to bring about fundamental transformations in words, concepts, and examples of planning according to new definitions of development issues, including land. Using key words such as region in regional planning should give way to real concepts such as land, city, and neighborhood. In this reading of development, when the real concept of the land is known and its values are appreciated, dear Khuzestan will no longer witness the loss of its historical-geographical advantages against the invasion of British developers and Iranian oil technocrats. Today, rich Khuzestan has become one of the lowest regions of Iran in terms of development. As a result of wrong oil-based development plans, it has lost many of its landscapes, and we are witnessing the largest migrations from this fertile region. Undoubtedly, ignorance of the local values and landscape of Khuzestan in the process of oil-based development in the past century has played the most important role in the decline of the satisfaction of the new generation of that land.

تبلیغات