آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

مقدمه: زندگی با محدودیت های دیابت، با پریشانی های خاص روانی همراه است. بنابراین؛ این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش  مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری و آموزش خودمراقبتی و ترکیب آن دو بر کیفیت زندگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفته است . روش: این پژوهش، یک ک ارآزم ایی ب الینی تص ادفی چهار گروه ی دو س ر کور و از نوع طرح بین - درون آزمودنی های آمیخته است. نمونه پژوهش، شامل 60 فرد مبتلا به دیابت نوع 2 بود که به صورت هدفمند از بین اعضای انجمن دیابت کرمان و مطب های خصوصی پزشکان متخصص داخلی انتخاب شدند. این بیماران، پس از همتاسازی به لحاظ سن و جنسیت، به روش تصادفی در 4 گروه 15 نفره جایگزین شدند و گروه های آزمایش در 8 جلسه مداخلات مربوطه را اخذ کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه از اعضای هر 4 گروه، با پرسشنامه 36 سوالی کیفیت زندگی، انجام یافت. یافته ها: طبق نتایج تحلیل واریانس بین - درون آزمودنی های آمیخته، میانگین نمرات کیفیت زندگی (سلامت جسمی و روانی) در مراحل پس آزمون و پیگیری در مقایسه با مرحله پیش آزمون، افزایش یافته بود و افزایش رخ داده تا مرحله پیگیری پایدار مانده بود . نتیجه گیری: هرچند آموزش های پزشکی و خودمراقبتی و مداخلات روان شناختی، به تنهایی نیز برای افراد مبتلا به دیابت لازم و مفید هستند، اما برای ارتقا کیفیت زندگی و پایداری نتایج به دست آمده، همراهی و ترکیب مداخلات پزشکی و روان شناختی، ضرورت دارد.

Comparing the Effectiveness of Stress Management Method based on Cognitive Behavioral Approach and Self-Care Training and their Combination on the Quality of Life in People with Type 2 Diabetes

Objective: Living with diabetes limitations is associated with special psychological distress. Therefore, the study aimed to determine the effectiveness of stress management method based on cognitive behavioral approach and self-care training and the combination of both on quality of life in people with type 2 diabetes. Method: The present study is a randomized four-group double-blind clinical trial with mixed between-and within-subjects design. The research sample included 60 people with type 2 diabetes selected purposefully among the members of the Kerman Diabetes Association by considering the inclusion and exclusion criteria for the study. The participants, after matching in terms of age and gender, were randomly replaced in 4 groups of 15 people and the experimental groups received the relevant interventions in 8 sessions and the control group did not receive any intervention. Pre-test, post-test and 2-month follow-up of the members of all 4 groups were performed by 36-item quality of life questionnaire. Findings: According to the results of the SPANOVA analysis, the mean scores of quality of life (physical and mental health) in the post-test and follow-up phases were increased compared to the pre-test phase and the occurred increase remained stable until the follow-up phase. Conclusion: although medical training and self-care and psychological interventions are solely necessary and useful for people with diabetes, the combination of medical and psychological interventions are necessary to improve the quality of life and stability of the obtained results.

تبلیغات