آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

 در این مقاله برآنیم تا به بررسی نظریه تشابه نزد سوآرز بپردازیم. سوآرز، از یک سو، به وحدت مفهوم «موجود» باور دارد و آن را حافظ وحدت موضوع دانش مابعدالطبیعه می داند، چون که بر اساس اصلی ارسطویی هر دانشی باید درباره موضوعی واحد باشد و بدان سبب که سوآرز خداوند، عقول و مخلوقات را ذیل مفهوم «موجود به ماهو موجودِ واقعی» از موضوعات مابعدالطبیعه برمی شمرد، به وحدت مفهوم «موجود» نیاز دارد. از سوی دیگر، نظریه تشابه در فلسفه مدرسی و به ویژه توماسی موجب آن می شود که فاصله وجودشناختی میان خدای خیر محض و جهانی که ثمره گناه نخستین و ذاتاً شرّ است، حفظ شود، زیرا مفهوم موجود را در باب خداوند و مخلوقات نه مفهومی یکسان، بلکه صرفاً متشابه می داند. ازاین رو سوآرز قرائت سنّتی کاژتانی را کنار می نهد تا بتواند هم وحدت مفهوم موجود را حفظ کند و هم تشابه را رد نکند. او تشابه حمل ذاتی را برمی گزیند که در آن نخست، تشابهِ یک مفهوم با مفهومی دیگر و نه تشابه دو مفهوم با مفهومی سوم مطرح است و دوم این که مفهومِ موجود به طور ذاتی در هر دو سوی تشابه وجود دارد. در این مقاله خواهان آنیم تا اثبات کنیم که این رویکرد موجب آن می شود که تشابه حملِ ذاتی سوآرز همان اشتراک تشکیکی ابن سینا و اشتراک معنوی اسکوتوسی شود و سوآرز ضمن استفاده از خصایص اشتراک معنوی، مانند وحدت مفهوم «موجود» در مابعدالطبیعه خود، صرفاً به طور صوری و در عنوان قائل به تشابه است و کاملاً از آن دور می شود.

Suárez’s Theory of Analogy and Its Proximity to Univocity

 This article examines Suarez’s theory of analogy. Suarez, on the one hand, believes in the unity of the concept of “being” (ens) and considers it to preserve the unity of the subject of metaphysics, because, according to an Aris totelian principle, every science mus t be about one subject, and because Suarez considers God, intellects, and creatures under the concept of “being qua real being” as subjects of metaphysics, there should be a unity of the concept of being. On the other hand, the analogy in scholas tic and especially Thomis tic philosophy maintains that the ontological dis tance between the God of all good and the world, which is the fruit of original sin and inherently evil, because it holds the concept of being about God and creatures, is not the same concept, but merely analogical. Suarez, therefore, abandons Cajetan’s traditional reading in order to maintain both such unity and not to reject the analogy. He chooses the analogy of intrinsic attribution, according to which, firs t, one concept is analogous to another concept and not two concepts to the third concept, and second, the concept of ens is intrinsically present on both sides of the analogy. In this article, we prove that this causes Suarez’s analogy of intrinsic attribution to be the same as Ibn Sina’s graded unity and Scotus’s univocity and that Suarez, while using the characteris tics of univocity in his metaphysics, such as the unity of the concept of being, considers analogy only formally and in the title, and completely avoids it.

تبلیغات