پژوهشى در تفسیر علمى قرآن (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
یکى از مباحث گسترده و عمیق در عصر حاضر، مبحث قرآن و علوم جدید است که ذهن بسیارى از مفسران شیعه و سنى و حتى برخى دانشمندان غیر مسلمان را به خود مشغول کرده است .
از طرفى مباحث مربوط به ماهیت علم تجربى و رابطه آن با قرآن و قلمرو و حوزههاى علم و قرآن و تعارضات پندارى و ابتدایى در این مورد، و از طرف دیگر علاقه مردم و دانشمندان به این مبحث و دیدگاههاى متفاوت مفسران و از طرف سوم مثالهاى متنوع و زیاد که حدود هزار آیه قرآن را در بر مىگیرد، سبب شده که مبحثى گسترده به نام تفسیر علمى در روششناسى تفسیر علمى پیدا شود . البته در این باره موضوعها و مقدمههاى دیگرى هم وجود دارد که نیاز به کاوش دارد، مانند: آیا همه علوم بشرى در قرآن وجود دارد یا نه و آیا هدف مثالهاى علمى قرآن چیست؟
ما در این مقاله به ذکر مطالبى فشرده در این موضوع بسنده مىکنیم .
پیشنه تاریخى تفسیر علمى و علل رشد آن
خورشید اسلام، در سرزمین عربستان طلوع کرد و اعراب آن سرزمین را که تعداد افراد با سواد آنها، از تعداد انگشتان تجاوز نمىکرد، به دانش دعوت کرد و قرآن را، به عنوان معجزه معرفى کرد .
قرآن با دعوت به تفکر و تعمق در آیات الهى، خلقت آسمانها، زمین و . . . مردم را از خواب جهل و غفلتبیدار کرد . مسلمانان که با فتوحات عظیم در قرن اول هجرى، به سرزمینهاى تازهاى دستیافته بودند، هر روز با افکار نو و ادیان دیگرى آشنا مىشدند . با فروکش کردن نسبى جنگها، تبادل فرهنگى بین اسلام، ادیان و تمدنهاى ایران، روم و یونان آغاز شد و ترجمه آثار دیگر ملل، در دوره هارون الرشید و مامون شدت گرفت . (1)
مسلمانان علومى مانند: طب، ریاضیات، نجوم، علوم طبیعى و فلسفه را از یونان گرفتند و مطالب زیادى به آنها اضافه کردند و در طى چند قرن، خود را به اوج قله دانش رساندند . چنان که مسلمانان در قرن سوم و چهارم هجرى، بهترین کتابها را در باره طب (مانند قانون بوعلى سینا)، در باره فلسفه (مانند شفاى بوعلى سینا)، ریاضیات و نجوم نگاشتند . حتى غرب که اصل این علوم را از یونان گرفته و به مسلمانان وام داده بود، مجبور شد، دوباره آنها را از مسلمانان بگیرد . از این رو، در قرن دوازده میلادى به بعد، نهضت ترجمه در اروپا شکل گرفت و نظریههاى بوعلى سینا و ابن رشد، تا سالها در دانشگاههاى اروپا، تفکر حاکم بود .
ترجمه و تالیف آثار غیر مسلمانان، در باره علوم مختلف، موجب شد تا تعارضهایى بین ظاهر بعضى آیات قرآن و علوم جدید به نظر آید . دانشمندان مسلمان، در همان قرنهاى اولیه اسلام، در تلاش براى رفع این معضل، دو طریق زیر را انتخاب کردند:
الف: رد مطالب باطل این علوم که براى آگاهى مردم و ارشاد آنان صورت مىگرفت; زیرا بسیارى از مبانى فلسفى و علمى یونان، قابل اشکال بود و از طرفى، با دین اسلام هم به معارضه برخواسته بود . بر این اساس، کتابهایى مانند: تهافت الفلاسفه نوشته ابو حامد غزالى و مفاتیح الغیب نوشته فخر رازى نوشته شد .
ب: انطباق آیات قرآن با علوم تجربى یونان، تا به مردم ثابت کنند که قرآن بر حق و مطالب علمى آن صحیح است . از این رو، آیاتى از قرآن، مانند آسمانهاى هفتگانه (سبع سموات) را بر سیارههاى هفتگانه که در نجوم یونانى، اثبات شده بود، حمل کردند ازاین جا بود که روش تفسیر علمى پیدا شد و رشد کرد . اما این شیوه تفسیر که همواره با جذابیتخاصى براى جوانان و افراد تحصیل کرده همراه بود در طول تاریخ به صورت یکنواخت رشد نکرد بلکه گاهى تحت تاثیر عواملى اوج گرفت و بعضى اوقات رونق خود را از دست داد .
این شیوه تفسیر به طور عمده سه دوره داشته است:
دوره نخست از حدود قرن دوم هجرى تا حدود قرن پنجم بود که با ترجمه آثار یونانى به عربى آغاز شد و برخى مسلمانان سعى کردند آیات قرآن را با هیئتبطلمیوسى تطبیق کنند (مانند بوعلى سینا). (2)
دوره دوم از حدود قرن ششم شروع شد، هنگامى که بعضى دانشمندان به این نظریه متمایل شدند که همه علوم در قرآن وجود دارد و مىتوان علوم مختلف را از قرآن کریم استخراج کرد . در این مورد غزالى سر آمد بود . این دو نوع از تفسیر علمى (تطبیق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرنها، ادامه داشت و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقتیا مخالفتبا آن مىپرداختند .
دوره سوم از تفسیر علمى که موجب اوجگیرى و رشد فوق العاده آن شد، از زمانى آغاز شد که از قرن 18 میلادى به بعد علوم تجربى در مغرب زمین رشد کرد و کتابهاى مختلف در باره علوم فیزیک، شیمى، پزشکى و کیهانشناسى به عربى ترجمه شد . این دوره جدید به ویژه در یک قرن اخیر، که در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جاى گذاشت، موجب شد تا دانشمندان مسلمان در صدد انطباق قرآن با علوم تجربى برآیند .
این مساله آن موقع اهمیتبیشترى یافت که تعارض علم و دین در اروپا اوج گرفت و کتاب مقدس، به سبب تعارض هایش با علوم جدید هر روز عقبنشینى تازهاى مىکرد و میدان براى پیدایش افکار الحادى و ضد دینى باز مىشد .
هجوم این افکار به کشورهاى اسلامى و تفوق صنعتى غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربى مىشد .
در این میان عدهاى از دانشمندان مسلمان براى دفاع از قرآن و با توجه به سازگارى علم و دین از نظر اسلام، به میدان آمدند تا نشان دهند که آیات قرآن، نه تنها با علوم جدید در تعارض نیستبلکه بر عکس، یافتههاى علمى، اعجاز علمى قرآن را اثبات مىکند . از این رو، به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام کردند و تفسیرهاى علمى نوشته شد، هر چند در این میان برخى افراط کرده یا یکسره جذب فرهنگ غربى شدند و دستبه تاویل و تفسیر به راى در آیات قرآن زدند و از آن جا که مبانى تفسیرى این روش بررسى کامل نشده بوده، دچار انحراف شدند و یا عدهاى از مغرضان آنها، براى اثبات افکار انحرافى خود دستبه تفسیر علمى و تاویلهاى نابه جا زدند و همین مطلب موجب شد تا احساسات برخى مسلمانان برافروخته شود و در مقابل تفسیر علمى موضعگیرى کنند و آن را یکسره به باد حمله بگیرند و آن را نوعى تفسیر به راى یا تاویل غلط آیات قرآن بدانند . در این میان بسیارى از عالمان و دانشمندان و مفسران، در ایران و مصر راه انصاف پیمودند و بین انواع تفسیر علمى و اهداف گویندگان آن، فرق گذاشتند و به اصطلاح قایل به تفصیل شدند .
دیدگاهها در باره تفسیر علمى قرآن
مفسران و دانشمندان مسلمان در مورد تفسیر علمى قرآن سه دیدگاه متمایز دارند که به صورت مختصر به آنها اشاره مىکنیم:
اول: دیدگاه موافق تفسیر علمى
جمعى از مفسران قرآن، فیلسوفان، متفکران و بسیارى از متخصصان علوم تجربى طرفدار تفسیر علمى بوده و از علوم تجربى در تفسیر آیات قرآن استفاده کردهاند .
اینک به برخى از مهمترین شخصیت هایى که به نوعى به برخى اقسام تفسیر علمى اقدام کردهاند، اشاره مىکنیم:
نمونه هایى از تطبیق قرآن با برخى مطالب علمى در آثار دانشمندانى همچون: ابن سینا (3) ، ابو حامد غزالى (4) ، امام فخر رازى (5) ، بدر الدین محمد بن عبدالله زرکشى (6) ، جلال الدین سیوطى، علامه مجلسى (7) و ملاصدار (8) مشاهده مىشود . اما طرفداران رسمى و سرسخت تفسیر علمى قرآن در یک قرن اخیر عبارت اند از:
1- سید عبدالرحمن کواکبى (م: 1320 ق) در کتاب طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد در موارد متعددى به انطباق قرآن با علوم تجربى پرداخته و براى جدا شدن ماه از زمین (بر طبق نظریات کیهانشناسى) به آیه 41 سوره رعد و آیه 1 سوره قمر استدلال کرده است . (9)
2- سر سید احمد خان هندى (1898- 1817 م) و سید امیرعلى (1347- 1265 ق) از دانشمندان هندى که براى تفسیر علمى دانشکدهاى در «علیگره» تاسیس کردند و نماز و روزه و زکات و حج را بر پایه فایدههاى جسمانى و اجتماعى تفسیر کردند و حتى قواى طبیعى مانند آب و باد و ابر را ملک (فرشته) مىدانستند و امکان وقوع معجزه و تاثیر دعا را انکار مىکردند . سید جمال الدین اسد آبادى در هند با تفسیر آنان مخالفت کرد .
3- طنطاوى (م: 1862 م) صاحب تفسیر الجواهر فى تفسیر القرآن که تفسیر او را مىتوان اوج استفاده از علوم در تفسیر قرآن نامید .
وى در موارد متعددى از علوم مختلف در تفسیر قرآن استفاده کرده است . از جمله علم احضار ارواح را از آیات مربوط به گاو بنى استخراج کرده است . در هر مبحث تفسیرى بسیارى از علوم جدید را در لابهلاى تفسیر آورده است . (11)
4- عبدالرزاق نوفل از نویسندگان مصرى که چند کتاب در باره تفسیر علمى نوشته است که عبارتاند از: القرآن و العلم الحدیث، الله و العلم الحدیث، الاسلام و العلم الحدیث، بین الدین و العلم . . .
5- سید هبة الدین شهرستانى (1301- 1369 ق) در کتاب اسلام و الهیئة که حرکت زمین را از آیه «والذى جعل لکم الارض مهدا» (12) استفاده کرده است (13) و معتقد است «بیان تصدیق و تایید علوم و اکتشافات جدید از طریق دین و لسان علما موجب تقویت ایمان مردم است . (14)
برخى از نویسندگان متاخر ایران که در مورد تفسیر علمى قلم زدهاند عبارت اند از: آیة الله طالقانى در تفسیر پرتوى از قرآن، محمد تقى شریعتى در تفسیر نوین، حجةالسلام اهتمام در فلسفه احکام، دکتر پاک نژاد در اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلى الله علیه و آله، مهندس بازرگان در کتابهاى راه طى شده، باد و باران در قرآن، مطهرات در اسلام و . . .
کسانى را که به تفسیر علمى قرآن پرداختهاند مىتوان به چند دسته تقسیم کرد که هر گروه هدف خاصى را دنبال مىکردهاند .
1- کسانى که تلاش کردند علوم مختلف را از قرآن استخراج کنند، از جمله این افراد: غزالى، المرسى، زرکشى، سیوطى، طنطاوى بودند .
دلیل عمده بیشتر این افراد آن بوده که همه علوم در قرآن وجود دارد . پس مىتوان با دقت در آیات و با روشهاى خاص و با کمک علوم، آنها را از آیات استخراج کرد .
2- افرادى که نظریههاى ظنى علوم را بر آیات قرآن تطبیق کردهاند که از جمله این افراد مىتوان از، سید عبدالرحمن کواکبى، و عبد الرزاق نوفل نام برد .
البته گاهى برخى از این افراد نظریههاى علمى را بر قرآن تحمیل کردهاند .
همان طور که عبدالرزاق نوفل در باره آیه «هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها» مىگوید: مقصود از نفس واحد، همان پروتون و زوج همان الکترون است و این دو عنصرى است که اتم از آنها تشکیل شده است .
وى این مطلب را دلیل اعجاز علمى قرآن شمرده است . (15)
3- گروهى در پى اثبات اعجاز علمى قرآن بودهاند . براى مثال در مورد زوجیت عام و زوجیت
گیاهان ادعاى اعجاز علمى کردهاند . (16) مانند مصطفى صادق رافعى (م: 1938 م) در کتاب اعجاز القرآن و البلاغة النبویة .
4- گروهى در پى نشان دادن اهمیت علم در نظر اسلام بودهاند مانند: طنطاوى و سید هبة الدین شهرستانى .
5- گروهى در پى اثبات افکار انحرافى خود بودند و تلاش کردند که با استفاده از علوم تجربى، معجزههاى پیامبران را که در قرآن بیان شده توجیه و انکار کنند . از جمله این افراد مىتوان از سر سید احمد خان هندى و سید امیرعلى و رشید رضا (1865- 1935 م) در المنار نام برد .
رشید رضا در ذیل آیه 243 سوره بقره مساله مرگ افراد را به شکست آنها و از دست دادن استقلال و زنده شدن آنان را به استقلال و قوت مجدد تفسیر کرده است (17) و ذیل آیه 260 سوره بقره زنده شدن چهار مرغ را در داستان حضرت ابراهیم علیهما السلام به تربیت و انس آنان تفسیر کرده است . (18)
به سبب وجود همین افراد بود که افرادى همچون علامه طباطبایىرحمهم الله به تطبیق قرآن بر علوم تجربى خرده گرفتند و آن را رد کردند (19)
دوم: دیدگاه مخالف تفسیر علمى
1- ابواسحاق شاطبى (790 ق) فقیه مالکى مذهب اندلسى در کتاب الموافقات تفسیر علمى را انکار و دلیلهاى معتقدان آن را رد مىکند و معتقد است در زمان نزول قرآن، اعراب علومى داشتند مانند: نجوم، علم اوقات نزول باران، علم طب، بلاغت، فصاحت، علم کهانت، رمل، جفر و . . . . اسلام و قرآن، این علوم را به دو دسته تقسیم کرد . علومى که صحیح بود تصدیق کرد و بر آنها مطالبى افزود و علومى که باطل بود (مانند کهانت، رمل و) . . . را باطل شمرد و منافع و مضار هر دسته را اعلام کرد . سپس براى هر دسته، مثالهایى از قرآن مىآورد . (20) سپس نوشته است «بسیارى از مردم از حد تجاوز کردند، ادعا کردند که در قرآن، همه علوم گذشتگان و آیندگان وجود دارد، مانند: علوم طبیعى، هندسه، ریاضى منطق و علم حروف، ولى این صحیح نیست . سپس براى ادعاى خود دلیل مىآورد که از سلف صالح، کسى این ادعا را نکرده است و قرآن هم، براى بیان احکام تکالیف و احکام آخرت و مسایل جنبى آن آمده است (21) . پس از آن دلیلهاى معتقدان به تفسیر علمى را که به آیات قرآن «تبیانا لکل شىء» (22) «ما فرطنا فى الکتاب من شىء» (23) استناد کردهاند، رد کرده و نوشته است: این آیات مربوط به تعبد و تکلیف است و مراد از کتاب، در آیه دوم لوح محفوظ است و در مورد حروف فواتح سور هم مىگوید: که عدد جمل (حروف ابجد و تطبیق آن با آیات) اثبات نشده و این از معارف اهل کتاب است و فواتح را از متشابهات مىداند . (24)
2- شیخ محمود شلتوت (1893- 1964 م) از علماى الازهر مصر و دکتر ذهبى را نیز مىتوان جزو مخالفان تفسیر علمى قرآن شمرد . (25)
سوم: دیدگاه تفصیل در تفسیر علمى
برخى از مفسران و دانشمندان اسلامى یک قسم از تفسیر علمى را با شرایطى پذیرفته و قسمى دیگر را رد کردهاند .
از جمله کسانى که این راه را توصیه کردهاند محمد مصطفى مراغى (1881- 1945 م) شیخ جامع الازهر و از علماى بزرگ مصر و سودان است .
وى از کسانى است که دو مطلب مختلف، نسبتبه تفسیر علمى دارد . در مقدمهاش بر کتاب الاسلام و الطب الحدیث نوشته عبدالعزیز اسماعیل نوشته است: «من نمىخواهم بگویم که قرآن کریم، همه علوم را به صورت کلى و تفصیلى در بر دارد، بلکه مىگویم که قرآن اصول عام هر چیزى را که معرفتش، براى انسان مهم است و عمل به آن، انسان را به درجه کمال جسمى و روحى مىرساند، در بر دارد و درهاى علم را براى دانشمندان علوم مختلف باز کرده تا بتوانند جزئیات آن علوم را طبق پیشرفت زمان، براى مردمشان بیان کنند .»
هم چنین نوشته است: کسانى که براى [تطبیق با] نظریههاى علمى - که ثبات ندارد - قرآن را تاویل مىکنند خطر بزرگى براى قرآن است . . . زیرا نظریههاى علمى که ثابت نشده است، صحیح نیست قرآن را به آنها، برگردانیم . در پایان نوشته است: واجب است که آیه قرآن را به طرف علوم نکشانیم، تا تفسیرش کنیم و علوم را هم به طرف آیه نکشانیم تا قرآن را تفسیر کنیم، بلکه اگر ظاهر یک آیه با یک حقیقت علمى ثابت موافق باشد، آن آیه را با آن حقیقت علمى تفسیر کنیم (26) .
، علامه طباطبایى (28) ، آیة الله مکارم شیرازى (29) آیة الله سبحانى (30) ، و آیة الله معرفت (31) نیز از جمله معتقدان به تفصیل در مورد تفسیر علمى قرآن مىباشند .
دلیلهاى موافقان و مخالفان تفسیر علمى
در باره تفسیر علمى آراى مختلف و متضادى وجود دارد و هر کدام از مفسران و صاحب نظران این بحث دلیلهاى متعددى ارائه کردهاند . گاهى از مطلق تفسیر علمى دفاع کردهاند و گاهى مطلقا آن را رد کردهاند و گاهى از دیدگاه تفصیل خاص دفاع کردهاند . در مبحث دیدگاهها به برخى از این دلیلها اشاره شد و اینک در این جا دلایل هر دیدگاه را جداگانه بیان مىکنیم و به نقد و بررسى آن ها مىپردازیم .
دلیلهاى موافقان تفسیر علمى
موافقان تفسیر علمى براى اثبات ضرورت تفسیر علمى قرآن به دلیلهاى زیر استدلال کردهاند:
1- استخدام علوم در تفسیر قرآن موجب تبیین اشارات علمى قرآن مىشود و ما را در تفسیر، تبیین و فهم بهتر آیات یارى مىکند . براى نمونه قرآن از زیان و منافع شراب سخن مىگوید: «قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس (32) » و یافتههاى علوم پزشکى این آیه را توضیح مىدهد و مقصود خدا را از منافع و مضار تبیین مىکند و تفسیر روشنى از آیه در اختیار ما مىگذارد . البته گاهى تفسیر برخى آیات قرآن بدون کمک گرفتن از علوم جدید بسیار مشکل مىشود . براى مثال فهم و تفسیر آیههاى 12- 14 سوره مؤمنون و آیه 5 سوره حج نیاز مبرم به استفاده از علوم پزشکى دارد، همان طور که براى فهم لغات آیه از لغت قرآن استفاده مىکنیم، براى فهم مراحل خلقت انسان نیز از علم جنینشناسى استفاده مىکنیم .
البته باید در این مورد توجه کرد که نظریههاى ثابت نشده علمى را بر قرآن تحمیل نکنیم و اقدام به استخراج علوم از قرآن نیز نکنیم بلکه علوم تجربى منبع و ابزارى در خدمت تفسیر قرآن در آید .
2- تفسیر علمى قرآن در برخى موارد مىتواند اعجاز علمى قرآن را اثبات کند . یعنى قرآن کریم چهارده قرن قبل مطلبى علمى را بیان کرده که براى انسان آن عصر کشف نشده بوده و مردم از آوردن مثل آن عاجز بودهاند و اکنون پس از قرنها به طور قطعى به وسیله علوم تجربى کشف آمده است .
از این مطلب استفاده مىشود که قرآن، معجزهاى الهى است که نمىتواند کلام بشرى باشد .
در مورد اعجاز علمى قرآن به آیاتى در مورد زوجیت عام موجودات (و زوجیت گیاهان (33) ، نیروى جاذبه (34) ، حرکتخورشید (35) ، فلسفه حرمتشرابخوارى (36) ، مراحل خلقت انسان (37) ، لقاح ابرها و گیاهان (38) و . . . استدلال شده است .
3- تفسیر علمى قرآن باعث افزایش ایمان مردم مسلمان و گرایش غیر مسلمانان به قرآن و اسلام مىشود . یعنى هنگامى که ابتشد قرآن اشارات علمى دارد که قرنها قبل از کشفیات علوم تجربى آنها را بیان کرده است، ایمان مسلمانان و به ویژه جوانان نسبتبه صدق قرآن بیشتر مىشود . همان طور که مخالفان قرآن در برابر آن سر تسلیم فرود مىآورند و به عظمت آن اعتراف مىکنند . از این روست که مىبینیم برخى دانشمندان غربى همچون «موریس بوکاى» در کتاب مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، به بررسى مطالب علمى قرآن، تورات و انجیل پرداخته و در موارد متعددى اعتراف کرده است که تورات و انجیل با یافتههاى علوم تجربى مخالف است اما قرآن مطالب مخالف علم ندارد، بلکه در این مورد مطالب اعجازآمیزى بیان کرده است . (39)
4- بعضى چنین استدلال کردهاند که روش عقلى (که همان روش قدما بود) باطل شده است، زیرا با پیشرفت علوم تجربى و فلسفه در غرب، روش عقلى (ارسطویى) باطل شد و از طرفى روایات هم، براى تفسیر قرآن مورد اعتماد نیست; چون در بسیارى موارد اسرائیلیات و جعلیات داخل آنها شده است . پس تنها راه باقى مانده براى تفسیر قرآن، همان تفسیر علمى است . یعنى قرآن را در پرتو نظریهها و تجربههاى علمى بشر تفسیر کنیم . (40)
5- هنگامى که ظواهر بعضى آیات قرآن، با مطالب علمى معارض شود، ناچاریم قرآن را تفسیر علمى کنیم تا تعارض آنها رفع شود . براى مثال در هزار سال قبل که هیئتبطلمیوسى حاکم بود و وجود افلاک نهگانه را امرى مسلم مىدانستند، آسمانهاى هفتگانه قرآن، با افلاک نهگانه مطابقت نداشت . پس ناچار شدند عرش و کرسى را به عنوان فلک هشتم و نهم معرفى کنند تا تعارض ظاهر آیات با علم نجوم آن زمان برطرف شود .
6- بعضى از نویسندگان معاصر مصر آوردهاند: اعجاز قرآن براى اعراب به وسیله الفاظ و ترکیب جالب و غیر قابل تقلید آن، اثبات مىشود . از این رو، قرآن تحدى کرده و گفته است هر کس مىتواند سورهاى مانند آن بیاورد، ولى با گذشت چهارده قرن کسى نتوانسته استسورهاى مانند قرآن بیاورد . اما براى ملتهاى غیر عرب که نمىتوانند اعجاز ادبى قرآن را درک کنند لازم است که تفسیر علمى از قرآن صورت گیرد; زیرا اعجاز علمى قرآن، آنان را قانع و به طرف اسلام جذب مىکند . (41)
7- پارهاى از دانشمندان استدلال مىکنند که در قرآن همه علوم بلکه همه چیز وجود دارد و به آیاتى مانند «نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء (42) » استدلال مىکنند . از این رو مىکوشند تا ثابت کنند که در قرآن علم طب، هیئت، هندسه و . . . وجود دارد .
بررسى دلیلهاى موافقان تفسیر علمى
دلیل چهارم کامل نیست; زیرا این که مىگویند: «روش عقلى به وسیله فلسفه غرب باطل شده است .» مطلبى است قابل بحث و بسیارى آن را قبول ندارند و یا حداقل در بخشى از معارف بشرى قابل قبول نیست; چون برخى مسایل علمى مانند شیمى و فیزیک از راه آزمایش و تجربه پیشرفت مىکند، ولى در همان موارد هم، استقرا ناقص است و براى تعمیم قوانین علمى، به استدلال عقلى احتیاج داریم . (43) از طرف دیگر، در بعضى معارف بشرى استدلال عقلى، کاربرد اصلى دارد مانند علم منطق و ریاضى و تجربه اگر وجود داشته باشد، نقش ثانوى خواهد داشت .
اما این که گفتند روایات قابل خدشه است، این هم به طور مطلق قابل قبول نیست، زیرا روایات ما چند گروه است .
الف: خبر واحد ضعیف;
ب: خبر واحد صحیح;
ج: خبر واحد همراه با قرینه که آن را به خبر یقینى تبدیل مىکند;
د: خبر متواتر که اطمینان بخش است .
ما در تفسیر قرآن، بیشتر از دو گروه اخیر استفاده مىکنیم و اشکال ضعف یا جعل، به گروه اول وارد است که در تفسیر قرآن نقشى ندارند .
در مورد دلیل پنجم مىگوییم: در بحث تعارض قرآن و علم روشن شده است که بین قرآن و علم قطعى، تعارضى وجود ندارد (44) و اگر تعارضى بین علم ظنى با قرآن درگیرد، ما نمىتوانیم براى علوم ظنى، دست از دلیل قطعى (قرآن) بر داریم .
دلیل ششم در بعضى موارد صادق است ولى یک قضیه کلى نیست; زیرا بسیارى از غیر عربها نیز دانش ادبیات عرب را دارا هستند و مىتوانند اعجاز ادبى قرآن را متوجه شوند و یا حداقل، هر غیر عربى مىتواند با فراگیرى ادبیات عرب، از اعجاز قرآن مطلع شود .
دلیل هفتم صحیح نیست; زیرا آیه «تبیانا لکل شىء» (45) قرینه لبى دارد . یعنى بیان کننده هر چیزى است که در راستاى هدف قرآن باشد و هدف اصلى قرآن، هدایتبشر است و هر چیزى که مربوط به هدایتبشر است، در قرآن وجود دارد (46) . اگر اشارات علمى داشته باشد در راستاى همان هدف خواهد بود . یعنى براى توجه دادن انسان به خدا، آیات او را در طبیعتیادآورى مىشود .
علاوه بر آن، ظهور این آیه و آیات مشابه خلاف بداهت است; چون مىبینم که در ظاهر آیههاى قرآن (که مورد بحث تفسیر علمى است) همه فرمولها و جزئیات علوم تجربى وجود ندارد . شاهد این مطلب آن که برخى از مفسران آشکارا این ظهور را انکار کردهاند . (47)
دلیل اول و دوم تفسیر علمى قوى است و ضرورت تفسیر علمى قرآن را اثبات مىکند . ولى بدان معنى نیست که ما را از روشهاى دیگر تفسیر قرآن بىنیاز مىسازد، بلکه این دو دلیل دلالت مىکند که در تفسیر قرآن همان طور که از قرینههاى عقلى و نقلى استفاده مىشود باید از قرینههاى قطعى علمى نیز استفاده شود تا تفسیر آیات روشنتر شود .
دلیل سوم تفسیر علمى در حقیقت نتیجه دلیل اول و دوم است و شاید نتوان آن را به عنوان دلیل مستقل پذیرفت .
پىنوشتها:
1) جرجى زیدان، تاریخ التمدن الاسلامى، ج 2، ص 153 .
2) البته در برخى احادیث اهل بیت علیهما السلام نیز نکتههاى علمى در تفسیر آیات قرآن آمده است . مثلا در مورد تعداد 360 مشرق و مغرب در سوره معارج آیه 40 (شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص 221) و نام سیارهها در تفسیر تکویر آیه 15- 16 (مجمع البیان، ج 1، ص 677) و . . . که یکى از موارد تفسیرى اهل بیت علیهما السلام به شمار مىآید، ولى تفسیر علمى مصطلح نیست; چون از یافتههاى علمى در تفسیر قرآن استفاده نشده استبلکه اهل بیت علیهما السلام اسرار علمى آیه را با کمک علم امامتبیان کردهاند که این جزئى از تفسیر روایى مىشود .
3) ر . ک: رسائل ابن سینا، چاپ هند، 1908 م ص 124- 125; ذهبى، التفسیر والمفسرون، ج 2، ص 426 .
4) احیاء علوم دین، باب رابع از ابواب آداب تلاوت قرآن، ج 1، ص 289 .
5) جواهر القرآن، فصل پنجم، ص 25 .
6) البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 181 .
7) بحارالانوار، ج 57، ص 5 .
8) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازى، تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 289، 293 .
9) طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد، ص 43- 46 .
10) سوره بقره (48) آیه 67- 72 .
11) الجواهر فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 84- 89 .
12) سوره زخرف (49) آیه 10 .
13) شهرستانى، اسلام و هیئت، ترجمه خرمشاهى، ص 110 .
14) همان .
15) القرآن و العلم الحدیث، ص 156 .
16) ر . ک: المیزان، ج 1، ص 7 .
17) المنار، ج 2، ص 458 .
18) همان، ج 1، ص 55 .
19) ر . ک: المیزان فى تفسیر القرآن، ج 1، ص 7 .
20) التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 458، به نقل از الموافقات، ج 2 ص 76- 69 (با تلخیص).
21) همان، ص 488 .
22) سوره نحل (50) آیه 89 .
23) سوره انعام (51) آیه 38 .
24) التفسیر و المفسرون، ص 489 .
25) مجله الرسالة، شمارههاى 407 و 408، 1941 م، به نقل از احمد عمر ابو حجر التفسیر العلمى فى المیزان، دارالقیبه، ص 299- 302 .
26) الاسلام و الطب و الحدیث، با مقدمه شیخ مراغى، ص 5، به نقل از التفسیر والمفسرون، ج2، ص 519 .
27) تفسیر فى ظلال القرآن، ج 1، ص 260 .
28) المیزان، ج 18، ص 382 .
29) مجله پیام قرآن، پیش شماره، ص 48، (انتشارات دار القرآن کریم قم).
30) آیة الله سبحانى، تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، تنظیم سید هادى خسرو شاهى، ص315 .
31) التمهید، ج 6، ص 31، به بعد .
32) سوره بقره (52) آیه 219 .
33) سوره یس (53) آیه 36 .
34) سوره رعد (54) آیه 2; سوره لقمان (55) آیه 10 .
35) سوره یس (56) آیه 38 .
36) سوره بقره (57) آیه 219 .
37) سوره حج (58) آیه 5; سوره مؤمنون (59) آیه 12- 14 .
38) سوره حجر (60) آیه 22 .
39. The bible the quran and science maurice bucaille.
این کتاب چند بار به فارسى و عربى ترجمه شده است: عهدین، قرآن و علم، ترجمه حسن حبیبى انتشارات سلمان، 1357 ش; مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیح الله دبیر، انتشارات فرهنگ اسلامى، 1365 ش . این کتاب به عربى نیز دو ترجمه دارد: التورات و الانجیل و القرآن و العلم الحدیث، دراسته الکتب المقدسته فى ضوء المعارف الحدیثه .
40) این استدلال را علامه طباطبایى در المیزان، ج 1، ص 7 از قول طرفداران تفسیر علمى آوردهاند .
41) عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، دار الکتاب العربى، 1973 م ص 26 .
42) سوره نحل (61) آیه 89 .
43) ر . ک: محمد على رضایى، در آمدى بر تفسیر علمى قرآن، ص 185- 200; الاسس المنطقیه للاستقراء، ص 135 و 383- 400; مظفر، المنطق ص 264 .
44) ر . ک: در آمدى بر تفسیر علمى قرآن، ص 391- 412 .
45) سوره نحل (62) آیه 89 .
46) در حوزه امور مربوط به هدایتبشر نیز بیشتر کلیات بیان شده است و جزئیات را پیامبر و اهل بیت علیهما السلام بیان کردهاند .
47) ر . ک: المنار، ج 7، ص 395; طنطاوى، الجواهر، ج 8، ص 130; المیزان، ج 14، ص 325; تفسیر نمونه، ج 11، ص 381 در باره این آیه و آیههاى مشابه سوره انعام، آیه 59 و 38 و روایات مربوط به آن در در آمدى بر تفسیر علمى قرآن، ص 161 تا ص 178 بحث مبسوطى شده است .