هدف : با مطالعه گزاره های درون دینی و برون دینی می توان دو نوع تأثیرگذاری را میان علاقه و تفکر انتقادی مشاهده کرد؛ اشاره به نقش پیش برنده علاقه و دیگری به نقش کاهنده آن در فرآیند تفکرورزی. روش :نگاره پیش رو با هدف تبیین و حل تنافی نام برده با رویکرد تطبیقی و از روش «توصیفی-تحلیلی» و در گردآوری اطلاعات به صورت «کتابخانه ای» بهره برده است. یافته ها: یافته های به دست آمده نشان می دهد اگرچه علاقه داشتن به منزله یک تمایل انسانی، به طور کلی تأثیر مثبتی بر تفکر دارد، اما همین مؤلفه در مواردی مانع دیدن کاستی ها و نقص ها نیز می شود. ازاین رو در تفکری همانند تفکر انتقادی که نیاز به قضاوت و ارزیابی بیشتر نمود دارد، بایستی برای ارتقای آن، علاقه به موضوع را کنترل کرده تا نگاه انتقادی به مسئله به درستی شکل گیرد. بر اساس برآیند نتایج، پیشنهاد می شود که به نقش کاهنده علاقه در تفکر انتقادی، به ویژه در درک شناختی و فراشناختی ساختار ذهنی تفکر، توجه دقیق تری شود و از آموزه های درون دینی در درک بهتر از آثار برآیندی علاقه در تفکر انتقادی بهره گرفته شود. نتیجه گیری : بر این اساس بازخوانی به روز و روشمند آموزه های دینی از ضروریات زیست آگاهانه در هزاره سوم به شمار می آید؛ به ویژه زمانی که رویکرد مؤثر و زاینده به مؤلفه های روان شناختی بیش ازپیش مورد نیاز زندگی پیچیده امروز است.