چکیده

در ادبیات سنتی، مدرن و پست مدرن، همواره بامقوله ای به نام زن روبه رو بوده ایم. زن در ادبیات کلاسیک ما معشوقی بود با قدی هم چو سرو، ابروانی کمان و... که در بهترین حالات عاشق او را در می خانه و خرابات ملاقات می کرد. در دوره مدرن و به نسبت کمتر از آن در دوره پست مدرن، زنان شاعر رویکردهایی انتقادی را نسبت به جایگاه زن در ادبیات و جامعه در پیش گرفتند. نکته حائز اهمیت آنکه جامعه و به تبع آن ادبیات، از دیرباز زن را به عنوان ابزاری در دست جامعه و شعر پنداشته و همواره درباره آن نگاشته اند؛ اما رویکرد فرافمینیسم در جامعه و ادبیات با رویکردی انتقادی نسبت به تمام دوگانه انگاری ها و ابزارپنداری ها نسب به زن، دیدگاه انتقادی فرااومانیسم را ارائه می دهد که در آن زن نیمه عاشقانه انسان در زمین نگریسته می شود و در ادبیات، به خصوص در ادبیات طبیعت گرا، به زن اجازه داده می شود بدون انکار، رد و تحقیر نیمه دیگر انسان یعنی مرد؛ به عنوان کاراکتری مستقل و بدون واسطه در جامعه و شعر ظهور و نمود یابد بدون آنکه پیشاپیش دچار پیش فرض ها، انتقادها، قضاوت ها و... باشد. این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای گردآوری شده؛ به دنبال بررسی تقابل جایگاه زن در ادبیات از سنت تا فرافمنیسم درمی یابد که فرافمنیسم رویکردی انتقادی است به تمام نگره های زن ابزاربین و زن کالا بین در دوره های سنت، مدرن و پست مدرن.

تبلیغات